عمران صلاحی؛ نام دیگرش "لبخند" بود
و در صحنههای طنزآمیزی که میآفرید، نقش ویژهای برای دریافت مخاطب قائل بود و به واسطه نگفتن صریح و استفاده از سکوت به عنوان ابزاری روایی، مخاطب را در استنتاجهای منطقی، مبهم و حتی گاهی غیرمنطقی خود به حال خود وا میگذاشت.
کد خبر :
۸۵۶۴۱
بازدید :
۵۷۲۲
لیلا صادقی | خنده یکی از نشانههای تکامل انسان و شکل اولیه بازی و شادی است. به باور محققان علومشناختی، بازی بخشی از فرآیند شناختی انسان و انطباق او با طبیعت را نشان میدهد که به لحاظ زیستشناختی بخشی از ماهیت بشر و منشا هنر نیز هست که از سر انعطاف و به منظور شناخت محیط و بقا انجام میشود.
بازی در روند رشد تمام موجودات به نوعی دیده میشود، اما در انسان طی تکامل بشر به عنوان موجودی ابزارساز این بازیها و سرخوشیها به «هنر» تبدیل میشود (بوید، ۲۰۰۹:۱) و به صورت نقاشیهایی بر دیواره غارها، طراحی بر کوزههای سفالین و تزیینات ظروف و زیورآلات و... دیده میشود که با هدف ثبت داستانهای درونی و نیز سرگرمیهایی که به عنوان نوعی بازی به مرور صورت هنری به خود گرفت.
در نتیحه، بازی و خنده به عنوان بخشی از وجود انسان به شمار میآیند که خنده به تبع بازی رخ میدهد و یکی از تفاوتهای انسان با دیگر موجودات است. خنده ناشی از تغییراتی در ساختار مغز انسان و نیز توانایی خاص اوست به همین دلیل خندیدن و خنداندن یکی از نیازهای اولیه بشری تلقی میشود که منجر به شکلگیری طنز میشود.
در جوامع مختلف اهمیت ویژهای برای شوخ طبعی، طنز و خنده قائلند به گونهای که خندیدن در فرهنگهای مختلف به شیوههای مختلف در زندگی افراد وجود دارد از جمله خندیدن به خود، خندیدن در آینه، خندیدن به عنوان ورزش صبحگاهی، خندیدن به عنوان مراسمی دستجمعی و... همچنین به لحاظ عصبشناختی هنگام خنده اندورفین در بدن ترشح میشود که نوعی مسکن طبیعی برای تسکین دردهاست.
این هورمون همانند مورفین عمل میکند و باعث ایجاد سرخوشی، احساس لذت و آرامش میشود، چراکه با ترشح اندورفین به مغز این پیام داده میشود که احساس درد را متوقف کند. در نتیجه به نظر میرسد که در دنیای پردرد و پرحادثه امروز که جای خنده بر لبهای مردم خالی است، عواقب ناخوشایندی را به لحاظ سلامت جسمی، روانی و نیز رشد اجتماعی باید انتظار داشته باشیم.
در طول تاریخ، قریحه جمعی جوامع مختلف به صورت غریزی داستانهای خندهآور بیشماری را ایجاد کرده که به آن جک، لطیفه یا فکاهه میگویند و همین خندههای بیدلیل درباره چیزهای پیش پا افتاده، باعث تداوم نسل بشر و رهایی او از انقراض بوده است. نویسندگان بسیاری در طول تاریخ همواره در اندیشه خنداندن مردم جامعه خود بودهاند و در ایران نیز گرچه نسبت به جمعیت ایران بسیار اندکند، اما کسانی، چون عبید زاکانی، ایرج میرزا، ایرج پزشکزاد، حسن توفیق، پرویز شاپور، کیومرث صابری، عمران صلاحی و برخی دیگر همواره برای خندیدن مردم قلم زدهاند.
از این میان عمران صلاحی از جمله نویسندگانی است که طنز هم منش رفتاری و هم روش نوشتاری او را رقم میزند به گونهای که او حتی زندگینامهاش را به طنز و با عنوان سوءپیشینه در مجله گوهران ۱۳۸۳ به یادگار میگذارد.
به نقل از او: «نامم عمران است و فامیلم صلاحی. نام کوچکم را عمویم مراد انتخاب کرده است؛ از قرآن و سوره آل عمران. ترکها به من میگویند عیمران و فارسها گاهی با کسره و اکثرا با ضمه صدایم میکنند. ناشران و مترجمان گاهی گیج میمانند که نامم را به لاتین با E بنویسند یا با O. هر کس هر طوری دوست دارد، بنویسد و بخواند.
احمد شاملو میگفت نامش عمران است، اما از اول باعث خرابی بوده است. دهم اسفند ۱۳۲۵ در تهران متولد شدهام؛ چهارراه گمرک امیریه. البته نه وسط چهارراه اگرچه گفتهاند خیرالامور اوسطها.» (گوهران، ۱۳۸۳:۸).
صلاحی، که یازدهم مهر ماه ۱۳۸۵ گویا با شوخی، از در خروجی اتاقی به نام دنیا بیرون رفت و دوستدارانش را شوکه کرد یکی از اندک اهالی قلمی است که نه تنها به واسطه آثارش همواره خنده بر لب مخاطب نشانده است بلکه با حضورش در محافل دوستانه و گپ و گفتهای پر خندهای که در عین حجب و حیا، جمع را سر ذوق میآورد، مخاطب را چنان شاد و مشعوف میکرد که غم و اندوه رنگ میباخت.
به نقل از او «ما همیشه طرفدار خنده بودهایم و عقیده داشتهایم که خنده بر هر درد بیمردمان دواست» (صلاحی، ۱۳۸۲:۱۳). طنز شفاهی و نوشتاری عمران صلاحی نه از آن نوع بازیهایی بود که با کلمات و عبارات به منظور یک لحظه خندیدن صورت بگیرد بلکه طنزی پنهان در معماری و ساختمان اثر بود که تصاویری متناقض، نامتجانس و ناهمگون را یکجا چنان در هم گره میزد که در عین غافلگیرکنندگی، تصاویری آشنا از زندگی روزمره و سرنوشت مشترک انسان ایرانی را تداعی میکرد به گونهای که با خواندن یا شنیدن طنز او انسان خود را در جامعهای خندهآور مییافت که راهی به جز خندیدن به خود و بر سرنوشت خود نداشته و ندارد.
به نقل از عمران صلاحی «روزی در کلبهای کنار رودخانه با یک دوربین روسی که یک ایرانی از یک چینی در ایتالیا خریده بود، مناظر قطبی سوئد را تماشا میکردیم. گوزنی کنار پنجره آمد و گفت: «به این میگویند گفتوگوی تمدنها»! (همان: ۶۸).
او در صحنههای طنزآمیزی که میآفرید، نقش ویژهای برای دریافت مخاطب قائل بود و به واسطه نگفتن صریح و استفاده از سکوت به عنوان ابزاری روایی، مخاطب را در استنتاجهای منطقی، مبهم و حتی گاهی غیرمنطقی خود به حال خود وا میگذاشت تا با خندهای پنهان در درون خود به باقی ماجرا گوش کند.
ماجرای اکتشاف تهران که براساس ریشه لغوی آن که از ترکیب «ته» و «ران» درست شده و سرنوشت مردمش را همین وجه تسمیه رقم میزند، ماجرای دارالخلافه شدن تهران به دست آغامحمدخان و بازپرداختن به ریشه لغوی «دار» به معنای «خانه» (صلاحی، ۱۳۷۹:۱۳) و ایجاد ریشه ساختگی برای «خلافه» در معنای خلافکاری (همان: ۱۴) که باعث گسترش روایت روزگار مردم تهران در پایتخت میشود، ماجرای محلههایی از تهران که محل دفن مردگان بوده و اکنون تبدیل به ادارات دولتی شده و نیز ماجراهای حمامهایی در تهران که اجنبه داشته و متروک شده و بعدها تبدیل به بانک و محل کسب وکار شده (همان: ۱۶)
و بسیار ماجراهای دیگری که به باور عمران صلاحی حالا حکایت همه ماست و به ما میآموزد که زندگی ارزش هیچ چیزی را ندارد، اما در عین حال ارزشمندترین چیزی است که هست پس باید به همه چیز خندید. حتی به مرگ! و چه افسوس که او با مرگ نیز شوخی کرد و مرگ نیز با او و با ما!
فهرست مطالب
عمران (۱۳۷۹)، از گلستان من ببر ورقی، تهران: همراه
--- (۱۳۸۲)، عملیات عمرانی، تهران: معین
--- (۱۳۸۳)، سوءپیشینه (زندگینامه عمران صلاحی به قلم خودش)، مجله گوهران، بهار پیاپی ۳، صص. ۸-۱۳.
Boyd B (۲۰۰۹) On the origin of stories: evolution, cognition and fiction. Belknap Press of Harvard University Press, Cambridge
فهرست مطالب
عمران (۱۳۷۹)، از گلستان من ببر ورقی، تهران: همراه
--- (۱۳۸۲)، عملیات عمرانی، تهران: معین
--- (۱۳۸۳)، سوءپیشینه (زندگینامه عمران صلاحی به قلم خودش)، مجله گوهران، بهار پیاپی ۳، صص. ۸-۱۳.
Boyd B (۲۰۰۹) On the origin of stories: evolution, cognition and fiction. Belknap Press of Harvard University Press, Cambridge
۰