درباره کیم کی دوک؛ نگاهی به بهترین فیلمهای کارگردان کرهای
کیم کی دوک زیستی پر از سکوت و تنهایی و رنج داشت. او خسته از بی مهریهای مسئولین و مردم کره به لیتونی پناه میبرد، اما قبل از سکونت در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۰ در بیمارستانی در آنجا بر اثر ابتلا به ویروس کووید۱۹ جان خود را از دست میدهد و اینگونه فصلی از فصلهای سینمای کره در سن ۵۹ سالگی کم میشود.
کد خبر :
۸۸۱۲۵
بازدید :
۶۰۴۲
فرادید | کیم کی دوک نامی آشنا در میان علاقهمندان به سینمای معناگرا، شاعرانه و متفاوت بود، کارگردان و فیلمساز مشهور اهل کره جنوبی متولد سال ۱۹۶۰ در روستای کوهستانی دورافتادهای به نام جئونسانگبوک-دو به دنیا آمد. اما خیلی زود آنجا را به مقصد سئول ترک کرد، او سالهای ابتدای زندگیاش را به سختی گذراند و چندین بار مجبور به ترک تحصیل شد. در ایام جوانی به نقاشی علاقهمند شد و برای یادگیری به پاریس نقل مکان کرد و در یک مدرسه هنرهای زیبا مشغول تحصیل شد. حال و هوای پاریس در آن زمان او را به فیلمنامه نویسی علاقهمند کرد و در سال ۱۹۹۳ به کره بازگشت و اولین فیلمنامهاش به نام «یک نقاش و یک جانی محکوم به مرگ»، بسیار مورد توجه قرار گرفت و جایزهی انجمن فیلمنامه نویسان را دریافت کرد. کی دوک سه سال پیاپی توانست این جایزه را دریافت کند و بعد از آن در سال ۱۹۹۶ کارگردانی را شروع کرد و اولین فیلمش را با نام کروکودیل با الهام از زندگی خود ساخت.
به گزارش فرادید؛ کیم کی دوک زیستی پر از سکوت و تنهایی و رنج داشت. او خسته از بی مهریهای مسئولین و مردم کره به لیتونی پناه میبرد، اما قبل از سکونت در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۰ در بیمارستانی در آنجا بر اثر ابتلا به ویروس کووید۱۹ جان خود را از دست میدهد و اینگونه فصلی از فصلهای سینمای کره در سن ۵۹ سالگی کم میشود.
به گزارش فرادید؛ کیم کی دوک زیستی پر از سکوت و تنهایی و رنج داشت. او خسته از بی مهریهای مسئولین و مردم کره به لیتونی پناه میبرد، اما قبل از سکونت در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۰ در بیمارستانی در آنجا بر اثر ابتلا به ویروس کووید۱۹ جان خود را از دست میدهد و اینگونه فصلی از فصلهای سینمای کره در سن ۵۹ سالگی کم میشود.
سینمای کیم کی دوک
کی دوک علاقهی فراوانی در خلق تصاویر بکر و نقاشی مانند و دیالوگهای کم و قصه گویی کمرنگ داشت. اهالی سینما او را یک مولف میدانستند. کارگردانی که داستان فیلم را با تصاویری خوشرنگ و لعاب همانند تابلوی نقاشی خلق میکرد. کیم کی دوک بخشی از این ذوق هنری را مدیون سالهایی بود که در رشته نقاشی فعالیت داشت. کی دوک در طی ۲۴ سال توانست مجموع ۲۴ فیلم را بسازد و در این مدت اعتبار زیادی را در محافل سینمایی و آکادمیهای معتبر و همچنین جوایز مهمی را به دست آورد، وی از نسل اول کارگردانهای موج نو سینمای کره جنوبی بود که ایدههای فراوانی در سر داشت و در سینمای شاعرانه و مسلکوارش حرفهای نگفته زیاد بود.آخرین فیلم کی دوک دیزالو (Dissolve) نام داشت که در سال ۲۰۱۹ اکران شد؛ فیلمی به زبان روسی که در قزاقستان با بازیگران محلی فیلمبرداری شد و در جشنواره بینالمللی فیلم کن نیز به نمایش درآمد.
اکنون به مناسبت درگذشت زودهنگام این کارگردان شهیر کرهای قصد داریم به معرفی بهترین آثار وی در دوران فیلمسازیاش بپردازیم.
جزیره (۲۰۰۰)
«جزیره» جز اولین فیلمهایی بود که به شناخته شدن کی دوک در سینمای جهان کمک کرد. فیلمی پر از تصاویر خشونتآمیز بخصوص علیه حیوانات. فیلم جهانی از حسهای دوگانه اعم از لطافت و انزجار را به بیننده القا میکند. در جزیره قصهی زنی تنها و ساکت در یک نقطه دورافتاده را میبینیم که با اداره کردن چند شناور روزگار میگذراند تا اینکه کم کم به یکی از مردان ساکن شناور که ظاهراً با پلیس مشکل دارد دل میبندد.
کی دوک از همان ابتدای فیلمسازی نشان میدهد که به سینمای سکوت علاقه دارد و اصلیترین شخصیت داستانش را در مقابل جهانی پر از تیرگی به سکوت وامیدارد. استعاراتی که در فیلم وجود دارد؛ همچون خانهای بر روی آب که تمثیلی از جهان و کیهان در تفکر بودیسمی و شرقی است یا ماهی، که نمادی از حیات و تکرار دوباره آن است. یکی از مفاهیمی که بسیار به آن پرداخته، تن آزاری است. تن آزاری، حال چه به صورت خودآزاری و یا دیگرآزاری در این اثر محوریت دارد.
بهار، تابستان، پاییز، زمستان…و بهار (۲۰۰۳)
در این فیلم کیم کی دوک خشونت بیمهابا را کنار میگذارد و داستانی آرام و دور از پیچیدگی با نگاهی مدرن به زندگی را به تصویر میکشد. فیلم از پنج اپیزود مجزا تشکیل شده است که بر توالی فصلها پیش میرود، شرح و سرگذشت انسانی است از کودکی تا پیری که با هریک از فصلها نقطه گذاری شده است. هر فصل، قسمتی از زندگی یک راهب را به همراه تنها شاگردش به تصویر میکشد. فاصله هر فصل با فصل بعدی حدوداً پانزده سال است که با ترتیب زمانی، ولی با تاخیر زمانی در جلو چشمانمان جلوه نمایی میکند. فیلم سرشار از نمادها، اشیا و آداب و رسومهای شرقیست، نام فیلم دقیقاً به گرمی و سردی زندگی و حلول عواطف، احساسات، افکار در هر فصلی میپردازد. کیم کی دوک با همان شیوهی شخصی پرهیز از گفتگوهای طولانی، فیلمی اینیمالیستی (جهان وطنی) ساخته که با تاکیدش بر طبیعت و عناصرِ طبیعی، میتوان فیلم را بدون آگاهی به نشانهها و عناصرِ بودایی هم فهمید و از آن لذت برد.
دختر سامری (۲۰۰۴)
قصهی دختر شایسته دربارهی یئو جین و جه یونگ دو دختر نوجوان است که سعی میکنند برای سفر به اروپا پولی را از طریق غیرقانونی بدست بیاورند، در این میان یکی از دخترها برای فرار از قانون خود را از هتلی که در آن هستند پرت میکند و میمیرد و دوستش (جهیونگ) را دچار عذاب وجدان میکند. جهیونگ تمام پولی را که غیرقانونی بدست آوردهاند میرود که پس بدهد، اما بطور وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. پدر جهیونگ که پلیس است برای انتقام خشونتی که علیه دخترش شده مرتکب قتل میشود. جهیونگ به همراه پدرش به سفری در جایی دورافتاده میروند که در نهایت پدرش توسط پلیس دستگیر میشود.
بیننده در این فیلم با حماقت دختر و غم و اندوه یک پدر دوست داشتنی درگیر میشود. آدمهایی که هر دو مظهر فداکاری برای محبوب خود هستند، و هر دو نشان میدهند عشق بی قید و شرط چیست. مانند سایر فیلمهای کیم کی دوک، دختر سامری در کشور خود در گیشه موفق نبود، اما در خارج از کشور با استقبال بیشتری روبرو شد. این فیلم پس از برنده شدن خرس نقرهای در جشنواره بین المللی فیلم برلین در سال ۲۰۰۴، به فیلمی پرمخاطب برای سایر جشنوارههای بین المللی فیلم تبدیل شد.
خانه خالی (۲۰۰۴)
موضوع فیلم به رابطهٔ یک جوان بیخانمان و زنی آسیبدیده میپردازد. مرد جوانی وارد خانه خالی افرادی که در مسافرت هستند، میشود و مدتی را در آنجا زندگی میکند، بدون اینکه چیزی بدزدد. کار او همین است، تا اینکه وارد خانهای میشود، و زنی را در آنجا مییابد که بشدت از شوهرش کتک خورده است. ویژگی شاخص این فیلم عدم وجود دیالوگ بین دو شخصیّت اصلی آن است. آنچه کیم کی دوک در خانه خالی به آن اشاره دارد در واقع استعاره از «قلبهای خالی» و در انتظار ناجی است. قلبهایی که به امید شکسته شدن قفل «روزمرگی و پوچی»، به دنبال واژه گمگشته «عشق» میگردند. دوک در این فیلم مرز رؤیا و واقعیت را برداشته و آنها را در هم آمیخته است. کیم کی دوک برای این فیلم جایزه بهترین کارگردان ونیز ۲۰۰۴ را دریافت کرد.
کمان (۲۰۰۵)
پیرمردی که دختری را از هفت سالگی بزرگ کرده، قصد دارد تا به محض رسیدن او به هفده سالگی با وی ازدواج کند. زندگی آرام و خلوت آنها هنگامی که یک دانش آموز نوجوان وارد میشود، تغییر میکند. فیلم ریتم کندی دارد، اما به هیچوجه خستهکننده نیست شیوهای که کی دوک برای نشان دادن جهانی که آرام آرام از جهان مادی فاصله میگیرد تا به جهان زیبای نهایی برسد.
کمان جز فیلمهایی است که امتیاز بالایی را از منتقدان دریافت کرده است.
پیتا (۲۰۱۲)
این فیلم موفق شد جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند. فیلم داستان نزولخور بیرحمی است که در کوچه پسکوچههای پشت کارگاههای کوچک مرکز سئول که در حال نابودی هستند و به سرعت جای خود را به آسمان خراشها میدهند، در پی شکار است. تا اینکه زنی میآید و میگوید که مادرش است. پیتا با الهام از مجسمه «Pieta» اثر میکل آنژ و همین طور بحران مالی که دنیای امروز گرفتار آن است، ساخته شده است. در این فیلم مفاهیمی، چون آزار و اذیت، عقده ادیپ، انتقام، آرامش و رستگاری دیده میشود. میتوان گفت تراژدیهای یونان باستان را دوباره زنده میکند. فیلم با نشان دادن صحنههای شگفتانگیز و غیرمنتظره به یک تریلر تاریک از انسانیت تبدیل میشود.
آریرانگ (۲۰۱۱)
«آریرانگ» سلف پرترهای است دربارهی خود کیم کی دوک و روزهایی که با مردم و منتقدان و رسانههای کره قهر کرده بود و خود را به نقطهای پرت و کوهستانی در حاشیه شهر تبعید کرده بود و بدون هیچ امکاناتی سه سال در یک غار زندگی کرد. فیلم مقالهای تکان دهنده درباره سینماگری مایوس و غم زده که لحظات تنهایی و دلتنگی خود را به نمایش گذاشته بود. کی دوک با این فیلم نشان میداد که چگونه میتوان با دوربین دیجیتال ساده و بدون داشتن امکانات و تجهیزات یا حتی داستان، فیلم تاثیرگذاری ساخت. فیلم جایزه بهترین فیلم بخش نوعی نگاه کن را دریافت کرد.
آریرانگ نام ترانهای است که همه کره ایها آن را موقعی که گرفتار غم واندوه میشوند زیر لب میخوانند. کی دوک نیز در تمام فیلم با صدای زمخت و خشن خود با گریه آن را میخواند.
تور (۲۰۱۶)
«تور» دربارهی مردی ماهیگیر ساکن کره شمالی است که در هنگام ماهیگیری در مرز کره شمالی و جنوبی موتور قایقش تصادفی خراب میشود و ناخواسته وارد مرز کره جنوبی میشود. از کشور کمونیستی با محدودیتهای هولناک وارد جهانی با قوانین کاپیتالیسم میشود او در نهایت پس از تحمل بازجوییهای خشن و دشوار به کره شمالی بازگردانده میشود. اما پیش از ترک کرهجنوبی توسعهیافتگی کشور و جنبههای تاریک متضاد با این پیشرفت را مشاهده میکند؛ و حال مرد داستان وارد تقابلی سخت میان دو نوع نظام سیاسی میشود.
«تور» در گیشه نتوانست بخوبی بفروشد، اما به دلیل مضمون سیاسی و نقد وارده بر دو کره شمالی و جنوبی بسیار مورد توجه قرار گرفت و بازیگر این فیلم توانست در سی و هفتمین دوره جوایز فیلم اژدهای آبی جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کند.
۰