مریم زندی: فرصت عكاسي جنگ را از من گرفتند
مريم زندي عكاس پركاري است كه اگر چه با كتابهاي پرترهاي كه او در طول اين سالها آنها را منتشر كرده و هنوز هم انتشار آنها ادامه دارد شناخته ميشود، اما در ميان اين پركاري هر چند سال نمايشگاهي را هم برگزار ميكند.
کد خبر :
۹۳۳۰
بازدید :
۳۲۰۰
مريم زندي عكاس پركاري است كه اگر چه با كتابهاي پرترهاي كه او در طول اين سالها آنها را منتشر كرده و هنوز هم انتشار آنها ادامه دارد شناخته ميشود، اما در ميان اين پركاري هر چند سال نمايشگاهي را هم برگزار ميكند.
كتاب عكسهاي او كه در طول اين سالها منتشر شدهاند كم نيستند. بهغير از كتاب عكسهاي انقلاب مريم زندي كه بهتازگي به چاپ دوم رسيده يا تقويمهايي كه هر سال منتشر ميكند، كتابهاي مجموعه عكس تركمنصحرا، تكچهره نويسندگان (كتاب آنتولوژي داستاننويسي در ايران)، چهرههايي از ادبيات معاصر ايران، چهرههاي نقاشان معاصر ايران، چهرههاي هنرمندان سينما و تئاتر معاصر ايران و كتاب نقاشي روي عكس هم از اين عكاس منتشر شدهاند.
مريم زندي در اين بين و با فاصلههاي چندساله نمايشگاهي از عكسهايش كه معمولا با موضوع طبيعت هستند را نيز برگزار ميكند. او در سال ٩١ مجموعهاي از عكسهايش را با عنوان «كلاغها و درختها» در گالري گلستان به نمايش گذاشت كه به گفته خودش عكاسي اين مجموعه دو تا سه سال زمان برده بود.
اين عكاس در جديدترين نمايشگاهش كه حدود يك هفته پيش در گالري گلستان برگزار شد باز هم به سراغ طبيعت و اينبار عكاسي از گلها رفته بود. همين نمايشگاه بهانهاي شد براي اينگفتوگو كه در بخشهايي از آن از عكسهاي پرترههايش، عكسهاي انقلاب و... هم صحبت شد.
پيش از شروع اين گفتوگو قرار بر اين شد تا سوالهاي تكراري كه در اغلب گفتوگوهايش از او ميپرسند مثل اين سوال كه «چه شد به سراغ عكاسي رفتيد؟» و... پرسيده نشود؛ آن هم با اين پيشفرض كه بهراحتي ميتوان اين موارد را در مورد او و عكاسياش در يك جستوجوي ساده اينترنتي پيدا كرد. همين شد كه از نمايشگاه او از گلها شروع كرديم.
از نمايشگاه شما در گالري گلستان شروع كنيم. در اين نمايشگاه عكسهاي شما را از طبيعت شاهد بوديم كه البته اينبار مثل عكسهاي نمايشگاه قبليتان شكل اجرايي متفاوتي داشت. ايده نمايشگاه جديد از كي شكل گرفت و چطور به نتيجه رسيد؟
ايده نمايشگاههايي كه برگزار ميكنم با كارهايم شكل ميگيرد. از آنجايي كه در زمينههاي مختلف و به طور همزمان مشغول هستم بعضي از اين كارها توجهم را بيشتر جلب ميكند. بر همين اساس تصميم ميگيرم كه اين كارها را براي ارايه در نمايشگاه آماده كنم. موضوع طبيعت سالهاست كه مرا مشغول كرده و نمايشگاه قبليام كه سال ٩١ و با موضوع كلاغها برگزار شد هم موضوعش طبيعت بود.
اما عكاسي از «گل» هم يكي از آن موضوعاتي بوده كه هميشه دوست داشتهام راجع به آن كار كنم. در اين زمينه عكسهاي زيادي هم دارم اما اين نمايشگاه حاصل عكسهايي بود كه بيشتر آنها را در يك نوروز برفي در كلاردشت گرفتم.
اين پروژه عكاسي مربوط به چه سالي بود؟
البته به آن نميتوانيم پروژه بگوييم، ولي نوروز گذشته بود كه اين عكسها را گرفتم و چنين ايدهاي به نظرم رسيد و تصميم گرفتم بيشتر روي آن كار كنم. در بيشتر عكسهايم همينكار را ميكنم و آنقدر پيش ميروم تا در نهايت نتيجه كار راضيام كند. بعد تعدادي گل هم در آلمان عكاسي كردم. باغچه كوچكي بود كه گلهايش خراب و پوسيده شده بود. الان هم با همين ترتيبي كه گفتم روي مجموعه ديگري با موضوع ماهي كار ميكنم و شايد نمايشگاه بعديام ماهيها باشند.
عكسهاي اخير شما به واسطه شكل ارايهشان و عناصري كه انتخاب كردهايد كمي از فضاهاي ايراني عكسهاي مربوط به طبيعت خارج شده بود. براي اين كار دليل خاصي داشتيد؟
تاكيدي روي اين مساله نداشتم اما خب، گل در همه جاي دنيا گل است و به نظرم نميتوانيم براي عكاسي از آن موقعيت و محل تعيين كنيم. در نمايشگاههاي قبلي روي طبيعت ايران تاكيد داشتم، اما كلا دليلي وجود ندارد كه همه كارها يا نمايشگاههاي يك عكاس شبيه به هم باشد. عكاس ميتواند فضاهاي تازهاي را كشف كند و در كارش به موضوعات جديد و متفاوتي بپردازد.
خيلي از عكاسان هستند كه به اين شكل نگاه نميكنند و به اصطلاح به دنبال اين تنوع در كارشان نيستند...
شايد كنترل كار كردن در دو، سه موضوع مختلف يا دو سه ژانر متفاوت و موفق بودن، مشكل باشد. بعضي هم هستند كه به سمت آنچه تخصص بيشتري دارند يا ناشي از علايقشان است، حركت ميكنند. من را به عنوان عكاس پرتره ميشناسند اما من هيچوقت خودم را در هيچ ژانري محدود نكردهام و اصلا دوست نداشتم به من بگويند عكاس پرتره.
من عكاسم و سعي ميكنم در هر زمينهاي كه بتوانم و دوست دارم كار كنم. در بعضي از اينها موفق بودهام و ممكن است در بعضي هم موفقيتي نداشته باشم. براي خود من بهشخصه نفس كار كردن مهم است و البته دوست دارم كارم بازتاب خوبي داشته باشد. هيچوقت اين محدوديت را براي خودم قايل نشدم.
اما با توجه به سابقهتان براي مخاطب اين تصور وجود دارد كه شما عكاس پرتره هستيد و شايد عكسهاي طبيعت شما به اندازه پرترهها مورد توجه قرار نگيرد. خودتان در اين مورد چه فكر ميكنيد؟
من در اغلب زمينهها كار ميكنم و همه زمينههاي عكاسي را هم دوست دارم. در يك مقطع زماني و به دلايلي روي پرترهها بيشتر تمركز داشتم و كار بيشتري روي آنها كردم. پرترهها، مجموعههايي بودند كه به دنبال هم كار ميشدند و طبيعتا آنها بيشتر ديده شدند. كارهاي ديگر عكاسي را هم هميشه در كنار آنها انجام ميدادم، منتها هيچوقت در آن زمان فرصت نمايش يا پرداختن جدي به آنها را نداشتم.
اين درست است كه بگوييم در عكسهايتان مخاطب عام را بيشتر از مخاطب حرفهاي در نظر ميگيريد؟
نه، اين طور نيست. من به دليل تفاوت كارهايم، مخاطبان متفاوتي دارم. در دستهاي از كارهايم مخاطب اصلا برايم مهم نيست و در دستهاي ديگر حتما به اينكه مخاطبم كيست، توجه ميكنم. در نمايشگاهها يا كتابهايم هيچ مخاطبي را در نظر نميگيرم و در نهايت آن كاري را كه دوست دارم يا فكر ميكنم درست است، انجام ميدهم.
اما در بخش ديگري از كارهايم مثل تقويمها مسلما بايد مخاطب را در نظر بگيرم. اين كارها عموميتر هستند. اينكه در مجموع، عكسهايم با چه واكنشي از سمت مخاطب روبهرو شود مسالهاي ديگر است اما من هيچوقت به اين مساله اهميت ندادهام.
بخشي از اين سوال به اين دليل بود كه در نهايت موضوع گل براي نمايشگاه اخيرتان در نظر گرفته شده بود.
از طرفي ديگر بين عكاسان ايراني، افراد معدودي شايد در اين ايام به سمت عكاسي طبيعت يا گل بروند. شايد دليل اصليشان براي اين كار تزييني شدن عكس است كه با انتخاب اين موضوعات در نهايت اين وجه در عكسها غالب خواهد شد. يك دليل ديگر آن هم تاكيدي است كه بر ارايه يك موضوع يا گفتن حرفي متفاوت هست...
متفاوت حرف زدن ربطي به سوژه ندارد. شما ميتوانيد از هر سوژهاي متفاوت عكاسي كنيد و به نظر من هيچ موضوعي بر موضوع ديگر برتري نخواهد داشت. چنين اهميتي را عكاس در عكسي كه ميگيرد به موضوع ميدهد و در نهايت اين نگاه عكاس خواهد بود كه در اين مورد نقش اصلي را بر عهده خواهد داشت. اينكه چه سوژهاي انتخاب شود دستكم براي من هيچوقت مساله نبوده و اتفاقا در تقويمها به سراغ سوژهاي رفتم كه ظاهرا بياهميت بود و تا آن موقع هيچكس از آن عكاسي نميكرد و حتي به اين هم فكر نميكرد كه ميتوان به اين موضوعات با عكاسي اهميت داد.
موضوع گل يا منظره از آن سوژههايي است كه همه افراد وقتي دوربيني به دست ميگيرند از آن عكاسي ميكنند و به دليل جذاب بودن، عكاسان حرفهاي هم بسيار به آن پرداختهاند، البته به گل كمتر. به همين دليل از اين سوژهها عكسهاي خيلي زيادي وجود دارد كه البته بسياري از آنها فاقد ارزشند. همين توجه زياد به سوژهاي، عكاسي از آن را مشكل ميكند چون سوژه دمدستي و آسان بهنظر ميرسد و يك عكاسي خوب، اهميت بيشتري دارد. با عكاسي از گل خواستم به گل اهميت بيشتري بدهم و البته در ارايه اين عكسها هم كمي به سمت فضاي آبستره حركت كنم.
زماني كه در انجمن عكاسان بودم و مسوول كميته انتخاب اعضا، هنگام ديدن آثار، به محض اينكه عكسي از گل و پروانه در كارها بود، همه نسبت به آن نگاه منفي داشتند. اين يك پيشداوري نسبت به سوژه است اين نوع نگاه در صورتي كه عكس خوبي از اين موضوع باشد، درست نيست. خيلي از عكاسان بزرگ دنيا هم به طور جدي به عكاسي از گل پرداختهاند.
قصد نداشتيد با اين انتخاب به اين نوع نگاه در بين عكاسان هم پاسخي بدهيد؟
خواستم نشان بدهم گلها هم همانقدر اهميت دارند كه چيزهاي ديگر و اين انتخاب عكاس است كه ميتواند آن را مهم بكند. به نظرم با اين موضوع هنوز هم ميتوان كار متفاوتي ارايه كرد. اما فقط مساله اين نيست. غير از كار روي طبيعت، شما در اين عكسها چيزهايي را ميبينيد كه در اطراف ما وجود دارند و كماهميت به نظر ميرسند و كمتر به آنها پرداخته شده است. من سعي ميكنم به سوژههاي ظاهرا بياهميت، با نگاهم اهميت بدهم.
مورد ديگري كه در مورد اين عكسها ميتوان به آن اشاره كرد نگاه نقاشانهاي است كه در آنها ديده ميشود. در مجموعه كلاغها هم اين نگاه را شاهد بوديم و در نهايت كنتراستي كه بين سياهي و سفيدي در عكسها به وجود ميآمد آنها را به نقاشي و فضاي نقاشانه بيشتر نزديك ميكرد.
فكر ميكنم در اين مورد ديگران يا منتقدها بايد نظر بدهند و به اصطلاح اينها را در كار بررسي كنند. اما در كل و در عكسهاي طبيعتم اين شكل برخورد با عكس را دوست دارم و از نظر زيباييشناسي آن را دنبال ميكنم. حتي كارهايم را در قطع بزرگ يا روي بوم چاپ ميكنم. اين شكل از ارايه كار، براي خود من جذابتر است.
البته به اين هم بايد اشاره كرد كه امكانات عكاسي و نقاشي با هم تفاوت دارد. در نقاشي هنرمند ميتواند هر كاري دلش خواست بكند اما در عكاسي به اين صورت نيست. درست است كه در حال حاضر امكانات كامپيوتري يا برنامههايي مثل فتوشاپ هست اما در نهايت دست عكاس بستهتر از نقاش است. نقاش هر رنگ و هر فرمي را هر جا بخواهد در كارش استفاده ميكند اما عكاس چنين امكاني ندارد.
برخورد نقاشان در نمايشگاه اخيرتان با اين عكسها چطور بود؟ نظري در مورد اينكه عكاسي با عكسهايش وارد فضاي نقاشانه شده نداشتند؟
خيلي وقت است كه عكاسي و نقاشي به هم نزديك شده و در حوزههاي هم دخالت ميكنند. در حال حاضر خيلي از نقاشان هم هستند كه در كارهايشان از عكس به شكلهاي مختلف استفاده ميكنند، اما به طور مشخص نه، كسي در اين مورد صحبتي نكرد.
خود شما اين مرزبندي را در شكل ارايه آثار قبول داريد؟
به هرحال من عكاس هستم و از امكانات عكاسي استفاده ميكنم، نه نقاشي. من بلد نيستم نقاشي كنم، اما همان طور كه قبلتر هم اشاره كردم در عكسهاي طبيعت دوست دارم به نقاشي و فضاي نقاشي نزديك شوم. اين يك سليقه است.
بخشي از مجموعه گلهاي شما بيننده را ياد نقاشيهاي جورجيو اوكيف از گلها ميانداخت. قبلا آثار او را ديده بوديد؟
ممكن است شباهتهايي باشد و اين در هنر اتفاق عجيب يا تازهاي نيست. كارهاي اوكيف را ديده بودم ولي توجه خاصي نكرده بودم.
جالب اينجاست كه در ايران كمتر اوكيف را با گلهايي كه نقاشي كرده ميشناسند...
من بعد از اينكه اين اشارهها شد در اينترنت كارهاي اوكيف را دوباره ديدم و قبلتر از آن هيچوقت به آن دقت نكرده بودم. ميدانستم در دورهاي از كارهايش گل كار كرده اما روي اين گلها و فرمهايشان هيچوقت دقيق نشده بودم. وقتي آثارش را دوباره ديدم، متوجه شدم اين عكسها شباهتهايي هم با گلهاي او ميتواند داشته باشد.
در عكسهايتان براي ارايه، دخل و تصرف هم ميكنيد؟
دخلوتصرف به معناي ساختوساز عكس را هيچوقت در عكسهايم نداشتهام. هميشه گفتهام آنقدر كه در تاريكخانه ميتوانستم در عكسها دست ببرم در عكسهاي ديجيتال هم دست ميبرم. منتها در حال حاضر شرايط و امكانات طوري شده كه همه سعي ميكنند از تمام آنها استفاده كنند.
در عكسهايم بيشتر از امكانات نور و كنتراست استفاده ميكنم و آنها را تغيير ميدهم. در كلاغها هم فقط از كنتراست استفاده كردم و آن را بالا بردم تا جايي كه آسمان عكسها كاملا سفيد شد. در مجموعه گلها هم بيشتر از كنتراست نور و رنگ استفاده كردم تا برف را حذف كنم و به فضاي آبستره نزديكتر شوم.
كادر عكسها هم از همان اول مشخص ميشود؟
نه، كادر اين عكسها تمامش مستطيل بوده، چون با دوربين ۳۵ گرفته شده است. چون كادر مربع را بيشتر دوست دارم آن را كادره كردهام.
قبلا در گفتوگويي به اين اشاره كرده بوديد به عكاسي سياهوسفيد علاقه خاصي داريد، چه شد كه به سراغ عكاسي رنگي رفتيد؟
من عكاسي رنگي را هم از ابتداي عكاسيام شروع كردم و يادم است نخستين اسلايدي كه گرفتم از يك گل زرد در زمينه سياه بود. ولي امكانات عكاسي رنگي با امروز فرق داشت. من آنزمان عكاس تلويزيون بودم و سياهوسفيد امكانات بهتري داشت، البته اسلايد هم ميگرفتم.
اسلايد هم مشكلات خودش را مثل ظهور و... داشت. به همين دليل بيشتر سياهوسفيد كار كردم. در آن زمان نگاتيوهاي رنگي هنوز امكان چاپ و ظهور با رنگ خوب را نداشتند. اما در دهه هفتاد و به خصوص از شروع عكاسي براي تقويمها و عكاسي در آتليه به طور جدي به عكاسي رنگي با نگاتيو پرداختم و با ظهور دوربين ديجيتال، بيشتر و راحتتر به عكاسي رنگي پرداختم.
اما پرترههايم را همچنان با عكاسي سياهوسفيد ادامه دادم و درسال ٨٦- ٨٥ كه كتاب معماران ايران را عكاسي كردم، پرترههاي معماران را با نگاتيو سياهوسفيد كار كردم اما در پرترههاي هنرمندان موسيقي نيمي ازعكسها سياهوسفيد و بهصورت آنالوگ عكاسي شده و نيمي ديگرديجيتال.
شما يكي از عكاسان قديمي هستيد كه نسبت به عكاسي ديجيتال هيچ موضعي نداريد و خيلي راحت آن را پذيرفتهايد. خيليها هستند كه نسبت به كار با دوربين ديجيتال همچنان موضع دارند و آن را نفي ميكنند.
راستش را بخواهيد من هم در اوايل كار كمي برايم سخت بود و نزديك بود نسبت به آن موضعگيري هم داشته باشم. اما اين كار را نكردم چون ديدم از عكاسي روز دنيا عقب ميافتم. من ناچارم كه با امكانات روز جلو بروم و اگر ميخواستم روي عكاسي آنالوگ پافشاري كنم حتما جا ميماندم.
در حال حاضر اصلا سياهوسفيد عكاسي نميكنيد؟
با نگاتيو سياه و سفيد كار نميكنم ولي بخشي از عكسهاي كتاب موسيقي كه با دوربين ديجيتال عكاسي شده، سياهوسفيد است.
در بين عكاسان زن شما تنها نفري هستيد كه از اين دوره تاريخي و انقلاب عكاسي كردهايد، نظر خود شما در مورد عكسهاي اين دورهتان چيست؟
بله، فكر نميكنم زن ديگري به اين مقدار وقايع را پيگيري و عكاسي كرده باشد، به خصوص كه من وقايع سال ۵۸ را هم عكاسي كردهام و در حال آماده كردن آنها براي چاپ هستم، يعني جلد دوم عكسهاي انقلاب.
در طول اين سالها و با همين ايده موضوعي نبود كه دوست داشته باشيد از آن عكاسي كنيد؟
نه، بعد از عكسهايي كه در سال ٥٨ گرفتم كمكم عكاسي كردن در خيابان سخت شد و من هم عملا عكاسي خياباني و خبري را كنار گذاشتم و سراغ پرتره رفتم. ٢٠ سال كامل روي پرترهها متمركز بودم و اصلا فرصت نشد به اين نوع عكاسي فكر كنم. البته به صورت گاهگاهي از وقايع و اتفاقات خياباني عكاسي كردهام.
از جنگ هم عكاسي كرديد؟
دوست داشتم كه عكاسي كنم اما اجازه ندادند، بروم.
شما مجموعه تركمنصحرا را هم عكاسي كرديد. چرا اين مجموعه يا مجموعههايي شبيه به اين ادامه پيدا نكرد؟
فكر ميكنم كتاب تركمنصحرا نخستين كتابي است كه با موضوع اقوام ايراني عكاسي و چاپ شده است و تا پيش از آن اصلا كسي روي اقوام ايراني كار نكرده بود. بعد از آن فرصت نشد كه روي قوم يا موضوعي به اين شكل متمركز شوم.
گفتم كه حدود ٢٠ سال روي پرترهها متمركز شدم و بعد از آن هم هر وقت فرصت شد به طبيعت پرداختم. سعي كردم در طول اين سالها كارهايي را كه داشتهام جمع و چاپشان كنم. البته از ايران خيلي عكاسي كردهام و اميدوارم بتوانم بعد از دو، سه كتابي كه در پيش دارم بروم سراغ كتابي از ايران.
به شخصه معتقدم عكاسي از پرترهها در زماني كه شما شروع كرديد انتخاب هوشمندانهاي بود. انتخابي كه حالا بعد از گذشت سالها نتيجه داده است. در آن زمان اين پيشبيني را خودتان داشتيد؟
فكر ميكنم مجموعهاي از عوامل بايد دست به دست هم بدهد تا شخصي بتواند به شرايط و موقعيتي برسد كه به موفقيت تعبير ميشود. نميدانم در آن زمان آيا هوشياري خاصي به خرج دادم يا اصلا كار خاصي كردم يا نه. حتي در مورد اينكه دقيقا چه عواملي باعث شد اين شكل عكاسي را انتخاب و رويش پافشاري كنم برايش بجنگم و انجامش دهم هم نميتوانم نظري بدهم.
اما به هر حال در كنار همه عواملي كه در موفقيت اين عكسها به من كمك كرده شايد چيزي هم در خود من باشد. اين همان مقاومت، پشتكار و عشقي است كه كسي ميتواند به كارش داشته باشد. بخشي از آن هم البته به عوامل بيروني مربوط ميشود و به اصطلاح آدم بايد شانس بياورد.
در حال حاضر خيليها هستند كه كار ميكنند اما كارهايشان پراكنده است يا با توجه به اينكه عكسهاي زيادي با موضوعات مختلف وجود دارد خيليها لزومي نميبينند آن موضوعات را دوباره عكاسي كنند.
يعني آن زمان اينطور نبود و اين دغدغهها وجود نداشت؟
فضا بستهتر بود و افراد كمتري كار ميكردند و البته امكانات ما هم كمتر و محدودتر بود. من وقتي شروع به عكاسي كردم، حتي يك مجله عكاسي ورق نزده بودم و حتي نميتوانستم اگر خواستم آن را از جايي تهيه كنم. كلاسهاي عكاسي و كارگاه و نشست و مسابقات نبود يا بهندرت اتفاق ميافتاد، اينترنت و دوربين ديجيتال راحت و ارزان هم نبود.
عكاسي نخوانده بودم و خيلي دلم ميخواست بهطور آكادميك عكاسي ياد بگيرم. عكاسي آنالوگ خيلي پرخرج بود و براي منِ دانشجو كه درآمد و كاري نداشتم خيلي سخت بود. اما به هرحال بايد عواملي كه اينها هم شاملش ميشوند
دست به دست هم بدهند تا يكنفر راهي را انتخاب كند كه اتفاقا! نتيجه خوبي هم به همراه داشته باشد.
احتمالا از آن قديميهايي هم هستيد كه علاقهاي به نمايشگاه برگزار كردن نداريد؟ اينكه كم نمايشگاه ميگذاريد دليل خاصي دارد؟
سالها به من اجازه نمايشگاه نميدادند. سال ٥٩ پرترهها را شروع كردم و بعد هم جنگ شروع شد و در آن زمان كسي به نمايشگاه گذاشتن فكر نميكرد. سال ۶۸ بود كه ميخواستم از پرترهها نمايشگاهي برگزار كنم اما به من اجازه نمايشگاه ندادند. اين شد كه در نهايت نمايشگاه را بهشكل خصوصي در منزل مادرم برگزار كردم.
تا سال ٧٧ هم كه نمايشگاهها مجوز ميخواست باز اجازه برگزاري نمايشگاه به من داده نشد. سال ٧٧ كه مجوزها برداشته شد همانطور كه قبلا هم گفتم دو نمايشگاه يكي از منتخب پرترهها و يكي هم از عكسهاي طبيعت برگزار كردم. البته سال ٧٣ هم يك نمايشگاه مشترك با آقاي حقيقي با نام «عكاشي» گذاشتم.
بعد از سال ٧٧ هم بهتدريج و هر چند سال يكبار نمايشگاههايي برگزار كردهام. فكر ميكنم دليل ديگر آن هم اين باشد كه كارهايم را بيشتر به صورت كتاب چاپ ميكنم. از سال ۸۶ تقريبا هر سال نمايشگاه داشتهام عكس يا كارهاي شيشهايام.
در طول اين سالها كه در ايران نمايشگاهي از شما برگزار نشد در خارج از كشور نمايشگاهي نداشتيد؟
چند نمايشگاهي در خارج از كشور برگزار شد كه ديگران اقدام كردند و آنها را برگزار كردند. يكي از اين نمايشگاهها از عكسهاي پرتره بود و بنياد مطالعات ايران از من خواست ٦٢ عكس از اين مجموعه را براي نمايشگاهي در اختيار آنها بگذارم. اين نمايشگاه در دانشگاههاي امريكا و در هتل هيلتون واشنگتن ديسي برگزار شد.
يك نمايشگاه چهارنفره هم قرار بود در فرانسه برگزار كنيم كه به ما اجازه ندادند، برويم و نمايشگاه بدون حضور ما برگزار شد. نمايشگاههاي گروهي زيادي بوده كه من هم كار دادهام اما نمايشگاه انفرادي همان طور كه گفتم خيلي كم بوده است. البته قرار است سال ٢٠١٧ در فرانكفورت آلمان نمايشگاهي داشته باشم كه البته فعلا در حد صحبت و مقدمات است.
اينكه كدام مجموعه از شما هم در اين نمايشگاه ارايه خواهد شد مشخص نيست؟
قرار است از پرترهها بگذارم.
خود شما هيچوقت به اين فكر نكرديد كه همراه با كارهايتان چيدمان يا پرفورمنسي هم ارايه بدهيد؟
نه، من هميشه عكاسي خالص را ترجيح دادهام.
موقع عكاسي فيلم هم ميگيريد؟
دوست داشتم اين كار را بكنم و حتي مدتي هم خيلي جدي به آن فكر ميكردم. اما عملا نميشود يا من نميتوانم. اينطوري حواسم از عكاسي كه كار اصلي من است پرت ميشود. حتي ميخواستم بروم پيش آقاي پايور و فيلمبرداري هم ياد بگيرم، يا حتي يكي، دوباري هم عكاسي فيلم سينمايي به من پيشنهاد شد كه البته من جرات نكردم اين كار را بكنم و جواب رد دادم.
نمايشگاه بعديتان در ايران كي خواهد بود؟
فكر نميكنم زودتر از دو يا سه سال ديگر اين اتفاق بيفتد. راستش تصميم گرفتهام به اين زوديها نمايشگاه برگزار نكنم...
چرا؟
ميخواهم به كتابهايم بپردازم. نمايشگاه وقتگير است .
و خب، شايد بازخوردي را كه از كتابها داشته باشيد از يك نمايشگاه نبينيد؟
بازخورد نمايشگاههايي كه برگزار كردهام اصولا خوب بوده، ولي در اينكه كتاب ماندگارتر است، حرفي نيست. كتابهايي دارم كه چند سال است به چاپ آنها فكر ميكنم و دوست دارم كتاب پرترههاي موسيقي را هر چه زودتر منتشر كنم. يك كتاب نوشتني هم دارم كه يكمقدار از كارهايش انجام شده و آن را هم بايد به سرانجام برسانم. در اين ميان هر سال عكاسي و انتشار تقويمها هم هستند كه وقتگيرند. ميخواهم انرژي و وقتم را بيشتر روي چاپ كتابهايم بگذارم.
۰