2014: یک اودیسۀ هوایی-زمینی-دریایی
مناطقی در شرق گلاسکو وجود دارد، که مناطق شهری محروم محسوب میشوند. محلیهای این مناطق، نام اینجا را "محلۀ راهزنها" گذاشتهاند. بلال، 34 ساله، فکر میکند که شاید ادارۀ پناهندگان به همین خاطر او را در این منطقه سکونت داده است، تا یک وقت از خوشی اوردوز نکند.
کد خبر :
۹۳۶
بازدید :
۲۴۰۸
فرادید| مناطقی در شرق گلاسکو وجود دارد، که مناطق شهری محروم محسوب میشوند. محلیهای این مناطق، نام اینجا را "محلۀ راهزنها" گذاشتهاند. بلال، 34 ساله، فکر میکند که شاید ادارۀ پناهندگان به همین خاطر او را در این منطقه سکونت داده است، تا یک وقت از خوشی اوردوز نکند.
به گزارش فرادید به نقل از نیوزویک، او یک متخصص تغذیه است که به آرامی صحبت میکند، و از دمشق آمده است. او که زمانی از فعالان مخالف اسد بود، حال یکی از 1500 سوریای است که در سال گذشته از بریتانیا، پناهندگی دریافت کردند. خانۀ جدید او شاید کمبودهای بسیاری داشته باشد، اما در مقابل زندان زیرزمینی مملو از زندانیای که او زمانی در آن به سر میبرد، بهشت محسوب میشد. او برای رسیدن به اینجا از دوازده کشور عبور کرد و سفرش نزدیک بود که به قیمت جانش تمام شود. او میگوید: "اگر به عقب برگردیم، دیگر این کار را نخواهم کرد، حتی اگر 5 میلیون دلار به من بدهند هم این کار را تکرار نمیکنم."
آگوست سال گدشته، پس از آنکه بلال خودش را با پاسپورت جعلی با هواپیما از استانبول به الجزیره رساند، از راه بیابان توسط شبه نظامیان محلی به بندری زواره در لیبی قاچاق شد. بندر زواره در 100 کیلومتری غرب طرابلس قرار دارد. پس از دو هفته انتظار کشیدن در خانۀ یک "آدمپران"، او را به همراه 280 نفر دیگر، سوار بر یک قایق ماهیگیری کردند. هشتاد نفر از مسافران این قایق، سوریهای بودند و در میان آنها مادران و بچههای زیادی دیده میشدند.
بلال میگوید: "بعضی از سوریهایها، وقتی که دیدند قایق اینقدر کوچک است، سعی کردند برگردند، اما قاچاقچیها ما را با تهدید اسلحه مجبور کردند که سوار شویم."
قایق به سمت جزیرۀ ایتالیاییِ لامپِدوسا، حرکت کرد، در حالی که یکی از مهاجران که با قاچاقچیها همکاری میکرد، سکان را در دست داشت. سوریها که پول بیشتری از آفریقاییها پرداخته بودند، در عرشۀ قایق بودند و مهاجران آفریقایی در طبقۀ زیرین.
آن شب، پس دوازده ساعت روی آب بودن، یک کشتی تانکر گاز در چشمانداز دیده شد. آفریقاییها برای جلب توجه این کشتی، به زور خود را به عرشه رساندند و باعث تلوتلو خوردن قایق و ورود آب به عرشه شدند. آنطور که بلال تعریف میکند، بعضی از آفریقاییها، به زور چاقو به سوریهایهای سفیدپوست حمله میکردند و پول میخواستند.
او میگوید: "ما مجبور بودیم از خودمان دفاع کنیم. خیلیها، حتی زنها و بچه از عرشه پایین پریدند، تا فرار کنند. اما دریا ناآرام بود، و تانکر نمیتوانست به اندازۀ کافی به ما نزدیک شود تا همۀمان را نجات دهد. آن شب 81 نفر مردند."
بلال به سیسیل برده شد، و از آنجا با قطار به کالیز رفت. در آنجا هزار پوند پرداخت تا او را قاچاقی با کامیون به دووِر ببرند، جایی که در آن درخواست پناهندگی کرد. سپس به همراه بقیۀ سوریهای همراهش در کامیون، به گلاسکو فرستاده شدند. گلاسکو یکی از چند شهر بریتانیاییای است که برای پذیرش چنین مهاجرانی تعیین شده است. آپارتمان کوچکی که به او داده شده، در مقایسه با محلی قبلی سکونتش، یک کاخ به حساب میآید. او قبلاً در سلول زیرزمینیِ مملو از زندانی در دمشق که توسط یک گروه شبهنظامی هوادار اسد به نام "شبیحه"، اداره میشد، زندانی بود و شکنجه میشد. جرم او اغتشاش بود.
او اگرچه از کمک بریتانیاییها ممنون است، اما متعجب است از اینکه چرا دولت این کشور، مهاجرین سوری بیشتری را پذیرش نمیکند. در ژانویۀ 2014، پارلمان بریتانیا، طرح تغییر محل سکونت افراد آسیبپذیر سوری را اعلام کرد که هدف از آن کمک به نیازمندترین قربانیان خشونت و شکنجه بود. با این وجود، تاکنون تنها 143 سوری، اسکان یافتهاند.
عفو بینالملل و سایر افراد حقیقی و حقوقی، بر این باورند که این عدد به میزان شرمآوری پایین است، آن هم در وضعیتی که تقریباً چهارمیلیون سوری به سبب جنگ از وطن خود آوره شدهاند. این عدد در مقایسه با سایر کشورها هم شرمآور است. کشورهایی چون آلمان، حاضر شدهاند که 30000 سوری را در کشور خود سکنا دهند.
بلال میگوید: "قبل از آنکه به بریتانیا بیاییم، فکر میکردیم که این کشور در زمینۀ رعایت حقوق بشر و رفاه برای پناهجویان بینظیر است، اما از آنچه که در این جا دیدیم چشمهایمان گرد شد. ما عنوان آوارگان جنگ با مهاجران به دلایل اقتصادی فرق میکنیم، با این وجود، رفتاری که با ما میشود یکسان است. گرفتن پناهندگی میتواند، یکسال طول بکشد. چرا؟"
اگرچه برخوردها با او در گلاسکو دوستانه بوده، اما آن چیزی که او انتظار داشته است نبوده است. مثلاً هیچ کس به او هشدار نداده بود که انداختن ته سیگار در سطل آشغال، در اسکاتلند، 80 پوند جریمه در محل، به همراه دارد. هشتاد پوند برای کسی در حال حاضر به صورت هفتگی، تنها 95 یورو حقوق بیکاری دریافت میکند، مبلغ سنگینی است. او میگوید: "وقتی که به گلاسکو آمدیم، خیلی سردرگم بودیم، هیچ چیز به ما نگفته بودند، آموزشی به ما نداده بودند. من هنوز هم بعضی وقتها از بیرون رفتن میترسم."
بلال چندان به اینکه تصمیم تازۀ اتحادیۀ اروپا برای تعقیب قایقهای قاچاقچیان در لیبی، تاثیری در تعداد سوریهایی که وارد اروپا میشوند بگذارد، خوشبین نیست. چرا که آدم ناامید به هر حال راهی برای رسیدن به امنیت پیدا میکند. به نظر او، سیاست بهتری که میشود اجرا کرد این است که غرب کمپهای که امنیت و رفاه واقعی در آنجا وجود داشته باشد در کشورهای همسایۀ سوریه -ترکیه، اردن، لبنان- ایجاد کند و از آنجا مستقیماً به پناهجویان، پناهندگی اعطا کند. او میگوید: "اگر شما به جوانانی که قصد فرار از سوریه را دارند، کمک نکنید، آنها چه چارهای برایشان باقی میماند؟ آنها برای نجات پیدا کردن مجبورند یا برای بشار اسد بجنگند، که به عضویت داعش دربیایند، یا عضو جبهه نصرت شوند، یا هر گروه دیگر. و این به معنی جنگ بیشتر است، که باعث میشود تعداد آوارگان بیشتر و بیشتر شود."
نظر بلال به نظر الکساندر بتس، مدیر مرکز مطالعات پناهجویان در دانشگاه اکسفورد، که خواستار همکاریهای بینالمللی بسیار بیشتر و تقسیم مسئولیت برای رسیدگی به وضعیت پناهجویان در خاورمیانه شده است، شبیه است. الکساندر بتس، پیشنهاد اتحادیۀ اروپا را برای اسکان دادن "داوطلبانۀ" 5000 پناهجوی بیشتر را در مقایسه با رقم پناهجویان، چیزی شبیه به جک میداند.
جان خال، یک کرد سوری از شهر قامیسلو در مرز ترکیه، یکی از معدود دوستان بلال در گلاسکو است. او در کامیونی که بلال را به بریتانیا قاچاق کرد، همراه او بود. او یک پزشک است که به پنج زبان صحبت میکند. او دو بار توسط گروه "شبیحه" زندانی شده بود. آنها او را در آنجا شلاق میزدند و روی زخمهایش نمک میپاشیدند. جرم او شرکت در اعتراضات کردها بود.
او میگوید: "من به خاطر بلایی که سرم آورده بودم از نظر احساسی نابود شده بودم." در سال 2013، او به دست داعش افتاد و آنها قصد داشتند او را اعدام کنند. گلولهای که او شلیک کرده بودند، به هر دلیلی نتوانسته بود جمجهاش را سوراخ کند. او را رها کرده بودند تا بمیرد، اما او نجات پیدا کرد و یک ماه در کما بود. او هنوز یک جای زخم عمیق روی سرش دارد. او میگوید: "میدانم که خیلی خوششانس بودهام، که الان اینجا هستم."
هدف جان خال این است که پس از گذراندن دورۀ دوسالۀ تبدیل مدرک در انگلیس، در این کشور به طبابت مشغول شود. در حال حاضر او سعی دارد تا با کمک سیستم بهداشت ملی در انگلیس و سازمانی به نام "رهایی از شکنجه"، آُسیبهای روحیای که تجربیاتی که در سوریه از سرگذرانده بر او وارد کردهاند را پشت سر بگذارد. او همچنین در دو طرح حمایت از پناهجویان در گلاسکو، داوطلبانه همکاری میکند. او میگوید: "من میخواهم به امثال خودم کمک کنم. من میخواهم مرد کرد مغروری باشم که نشان میدهد، راه بهتری از خشونت هم وجود دارد."
به گزارش فرادید به نقل از نیوزویک، او یک متخصص تغذیه است که به آرامی صحبت میکند، و از دمشق آمده است. او که زمانی از فعالان مخالف اسد بود، حال یکی از 1500 سوریای است که در سال گذشته از بریتانیا، پناهندگی دریافت کردند. خانۀ جدید او شاید کمبودهای بسیاری داشته باشد، اما در مقابل زندان زیرزمینی مملو از زندانیای که او زمانی در آن به سر میبرد، بهشت محسوب میشد. او برای رسیدن به اینجا از دوازده کشور عبور کرد و سفرش نزدیک بود که به قیمت جانش تمام شود. او میگوید: "اگر به عقب برگردیم، دیگر این کار را نخواهم کرد، حتی اگر 5 میلیون دلار به من بدهند هم این کار را تکرار نمیکنم."
آگوست سال گدشته، پس از آنکه بلال خودش را با پاسپورت جعلی با هواپیما از استانبول به الجزیره رساند، از راه بیابان توسط شبه نظامیان محلی به بندری زواره در لیبی قاچاق شد. بندر زواره در 100 کیلومتری غرب طرابلس قرار دارد. پس از دو هفته انتظار کشیدن در خانۀ یک "آدمپران"، او را به همراه 280 نفر دیگر، سوار بر یک قایق ماهیگیری کردند. هشتاد نفر از مسافران این قایق، سوریهای بودند و در میان آنها مادران و بچههای زیادی دیده میشدند.
بلال میگوید: "بعضی از سوریهایها، وقتی که دیدند قایق اینقدر کوچک است، سعی کردند برگردند، اما قاچاقچیها ما را با تهدید اسلحه مجبور کردند که سوار شویم."
قایق به سمت جزیرۀ ایتالیاییِ لامپِدوسا، حرکت کرد، در حالی که یکی از مهاجران که با قاچاقچیها همکاری میکرد، سکان را در دست داشت. سوریها که پول بیشتری از آفریقاییها پرداخته بودند، در عرشۀ قایق بودند و مهاجران آفریقایی در طبقۀ زیرین.
آن شب، پس دوازده ساعت روی آب بودن، یک کشتی تانکر گاز در چشمانداز دیده شد. آفریقاییها برای جلب توجه این کشتی، به زور خود را به عرشه رساندند و باعث تلوتلو خوردن قایق و ورود آب به عرشه شدند. آنطور که بلال تعریف میکند، بعضی از آفریقاییها، به زور چاقو به سوریهایهای سفیدپوست حمله میکردند و پول میخواستند.
او میگوید: "ما مجبور بودیم از خودمان دفاع کنیم. خیلیها، حتی زنها و بچه از عرشه پایین پریدند، تا فرار کنند. اما دریا ناآرام بود، و تانکر نمیتوانست به اندازۀ کافی به ما نزدیک شود تا همۀمان را نجات دهد. آن شب 81 نفر مردند."
او اگرچه از کمک بریتانیاییها ممنون است، اما متعجب است از اینکه چرا دولت این کشور، مهاجرین سوری بیشتری را پذیرش نمیکند. در ژانویۀ 2014، پارلمان بریتانیا، طرح تغییر محل سکونت افراد آسیبپذیر سوری را اعلام کرد که هدف از آن کمک به نیازمندترین قربانیان خشونت و شکنجه بود. با این وجود، تاکنون تنها 143 سوری، اسکان یافتهاند.
عفو بینالملل و سایر افراد حقیقی و حقوقی، بر این باورند که این عدد به میزان شرمآوری پایین است، آن هم در وضعیتی که تقریباً چهارمیلیون سوری به سبب جنگ از وطن خود آوره شدهاند. این عدد در مقایسه با سایر کشورها هم شرمآور است. کشورهایی چون آلمان، حاضر شدهاند که 30000 سوری را در کشور خود سکنا دهند.
بلال میگوید: "قبل از آنکه به بریتانیا بیاییم، فکر میکردیم که این کشور در زمینۀ رعایت حقوق بشر و رفاه برای پناهجویان بینظیر است، اما از آنچه که در این جا دیدیم چشمهایمان گرد شد. ما عنوان آوارگان جنگ با مهاجران به دلایل اقتصادی فرق میکنیم، با این وجود، رفتاری که با ما میشود یکسان است. گرفتن پناهندگی میتواند، یکسال طول بکشد. چرا؟"
بلال چندان به اینکه تصمیم تازۀ اتحادیۀ اروپا برای تعقیب قایقهای قاچاقچیان در لیبی، تاثیری در تعداد سوریهایی که وارد اروپا میشوند بگذارد، خوشبین نیست. چرا که آدم ناامید به هر حال راهی برای رسیدن به امنیت پیدا میکند. به نظر او، سیاست بهتری که میشود اجرا کرد این است که غرب کمپهای که امنیت و رفاه واقعی در آنجا وجود داشته باشد در کشورهای همسایۀ سوریه -ترکیه، اردن، لبنان- ایجاد کند و از آنجا مستقیماً به پناهجویان، پناهندگی اعطا کند. او میگوید: "اگر شما به جوانانی که قصد فرار از سوریه را دارند، کمک نکنید، آنها چه چارهای برایشان باقی میماند؟ آنها برای نجات پیدا کردن مجبورند یا برای بشار اسد بجنگند، که به عضویت داعش دربیایند، یا عضو جبهه نصرت شوند، یا هر گروه دیگر. و این به معنی جنگ بیشتر است، که باعث میشود تعداد آوارگان بیشتر و بیشتر شود."
نظر بلال به نظر الکساندر بتس، مدیر مرکز مطالعات پناهجویان در دانشگاه اکسفورد، که خواستار همکاریهای بینالمللی بسیار بیشتر و تقسیم مسئولیت برای رسیدگی به وضعیت پناهجویان در خاورمیانه شده است، شبیه است. الکساندر بتس، پیشنهاد اتحادیۀ اروپا را برای اسکان دادن "داوطلبانۀ" 5000 پناهجوی بیشتر را در مقایسه با رقم پناهجویان، چیزی شبیه به جک میداند.
جان خال، یک کرد سوری از شهر قامیسلو در مرز ترکیه، یکی از معدود دوستان بلال در گلاسکو است. او در کامیونی که بلال را به بریتانیا قاچاق کرد، همراه او بود. او یک پزشک است که به پنج زبان صحبت میکند. او دو بار توسط گروه "شبیحه" زندانی شده بود. آنها او را در آنجا شلاق میزدند و روی زخمهایش نمک میپاشیدند. جرم او شرکت در اعتراضات کردها بود.
او میگوید: "من به خاطر بلایی که سرم آورده بودم از نظر احساسی نابود شده بودم." در سال 2013، او به دست داعش افتاد و آنها قصد داشتند او را اعدام کنند. گلولهای که او شلیک کرده بودند، به هر دلیلی نتوانسته بود جمجهاش را سوراخ کند. او را رها کرده بودند تا بمیرد، اما او نجات پیدا کرد و یک ماه در کما بود. او هنوز یک جای زخم عمیق روی سرش دارد. او میگوید: "میدانم که خیلی خوششانس بودهام، که الان اینجا هستم."
هدف جان خال این است که پس از گذراندن دورۀ دوسالۀ تبدیل مدرک در انگلیس، در این کشور به طبابت مشغول شود. در حال حاضر او سعی دارد تا با کمک سیستم بهداشت ملی در انگلیس و سازمانی به نام "رهایی از شکنجه"، آُسیبهای روحیای که تجربیاتی که در سوریه از سرگذرانده بر او وارد کردهاند را پشت سر بگذارد. او همچنین در دو طرح حمایت از پناهجویان در گلاسکو، داوطلبانه همکاری میکند. او میگوید: "من میخواهم به امثال خودم کمک کنم. من میخواهم مرد کرد مغروری باشم که نشان میدهد، راه بهتری از خشونت هم وجود دارد."
۰