عروج عبدالوهاب شهیدی؛ زندگی و زمانه موسیقیدان اصیل
عبدالوهاب شهیدی ابتدا یادگیری ساز سنتور را شروع کرد، اما پس از چند سال علاقهمند به ساز عود شد و به یادگیری این ساز پرداخت. او بر این باور بود که یک خواننده حتماً باید بر یک ساز موسیقی اشراف داشته باشد. شهیدی در زمان حیاتش گفته بود که یک ابتکار به خرج داده و مضراب تار را روی عود استفاده کرده و بدین ترتیب شیوه نوازندگی تار را روی عود پیاده کردهاست.
کد خبر :
۹۳۶۴۱
بازدید :
۲۵۵۹
فرادید | بامداد ۲۰ اردیبهشت امسال استاد عبدالوهاب شهیدی، پیشکسوت موسیقی کشور به علت عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. براساس گفتههای خانواده این استاد موسیقی، شهیدی مدتی پیش واکسن کرونا دریافت کرده بود و عروجش در اثر ابتلا به این ویروس کووید ۱۹ نبوده است.
استاد شهیدی در اجرای آوازهای محلی پیشرو بوده است. نوآوریهای شهیدی و چند تن دیگر از همتایانش، از عوامل اصلی گرایش جوانان به موسیقی سنتی در سالهای پیش از انقلاب شناخته شده است.
روز گذشته عبدالوهاب شهیدی موسیقیدان، خواننده و نوازنده به نام ساز عود کشورمان به علت عارضه قلبی در بیمارستان رسالت تهران بستری شده بود، اما او تاب نیاورد و بامداد روز دوشنبه در سن ۹۹ سالگی به زمینیان بدرود گفت.
به گزارش فرادید، هنگامی که عبدالوهاب شهیدی در بیمارستان بستری شد، پیامی توسط حساب اینستاگرام او که توسط نوه ارشدش (علی خردمند) اداره میشود، منتشر شد. در این پیام تاکید شده بود که علت بستری این هنرمند به سبب ابتلای او به ویروس کرونا نبوده و شهیدی چهار روز قبل (۱۵ اردیبهشتماه) نخستین دوز واکسن کرونا را دریافت کرده است.استاد شهیدی در اجرای آوازهای محلی پیشرو بوده است. نوآوریهای شهیدی و چند تن دیگر از همتایانش، از عوامل اصلی گرایش جوانان به موسیقی سنتی در سالهای پیش از انقلاب شناخته شده است.
زندگی و زمانه عبدالوهاب شهیدی
عبدالوهاب شهیدی پیشکسوت موسیقی کشورمان مهرماه ۱۳۰۱ در میمه، اصفهان در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. او دوران ابتدائی خود را در همان شهرک گذرانده بود، سپس در کاشان تحصیلش را ادامه داد.
نخستین استاد موسیقی او پدرش میرزا حسن صدرالاسلام بود و پس از آن، از اوایل دهه ۱۳۲۰، فراگیری آواز و ردیف موسیقی سنتی ایرانی را زیر نظر اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. شهیدی از بیست سالگی وارد ارتش میشود و در آن جا بعنوان کارمند غیرنظامی تا زمان بازنشستگی یعنی در سالهای ۱۳۵۰ کار میکرد.
زمانی که هشت نه سال داشت دریافت که صدای خوشی دارد، اما زودتر از او پدرش که روحانی روشنفکری بوده قضیه را میفهمد. میرزا حسن که در طب و نقاشی مینیاتور دستی داشته، معدن شناس هم بوده و با دستگاههای موسیقی نیز آشنا بوده است.
پدر عبدالوهاب معتقد بود که اگر میخواهید قاری قرآن بشوید اول باید گوشهها و دستگاهها را یاد بگیرید. بااین حال عبدالوهاب چند مثنوی را از پدر یاد گرفته بود، ولی به گفته منتقدین هنری آموزگار واقعی او در آغاز خودش بود.
عبدالوهاب شهیدی مشوق اصلی خود را پدرش دانسته بود و در این خصوص گفته بود که پدر هم از آن جا که موسیقی را خیلی خوب میدانست، به من کمک میکرد و چند مثنوی را به من یاد داد کهای کاش نرفته بود و من از او بیشتر میآموختم. اما ۱۳ ساله بودم که ایشان درگذشت.
پس از مرگ پدر، عبدالوهاب با اسماعیل مهرتاش آشنا میشود، این آشنایی منجر به این شد که نزد مهرتاش فراگیری موسیقی را آغاز کند. ابتدا آوازهای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری را آموخته بود، اما اسماعیل مهرتاش به او میگوید باید همه اینها را از ذهنت پاک کنی. بدین ترتیب عبدالوهاب شهیدی صاحب سبک منحصر به فردی شد.
او از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنریاش را با آواز، سنتور و عود آغاز کرده بود. شهیدی کار رادیوئی خود را از سال ۱۳۳۵ با برنامه ارتش آغاز میکند و رفته رفته نام و صدایش به گوش همگان میرسد. پس از مدتی پایش به برنامه گلها نیز باز شد و آوازش از همراهی استادان طراز اول موسیقی سنتی برخوردار شد.
از آن پس شهیدی هنرمند رسمی برنامه گلها بود، ولی همزمان با فرامرز پایور و گروه سازهای ملی او که زیر نظارت وزارت فرهنگ و هنر قرار داشت، همکاری مستمری را آغاز میکند و دست کم ماهی یک بار در تالار رودکی به روی صحنه میرود.
عبدالوهاب شهیدی ابتدا یادگیری ساز سنتور را شروع میکند، اما پس از چند سال علاقهمند به ساز عود شد و به یادگیری این ساز میپردازد. او بر این باور بود که یک خواننده حتماً باید بر یک ساز موسیقی اشراف داشته باشد. شهیدی در زمان حیاتش گفته بود که یک ابتکار به خرج داده و مضراب تار را روی عود استفاده کرده و بدین ترتیب شیوه نوازندگی تار را روی عود پیاده کردهاست.
نخستین استاد موسیقی او پدرش میرزا حسن صدرالاسلام بود و پس از آن، از اوایل دهه ۱۳۲۰، فراگیری آواز و ردیف موسیقی سنتی ایرانی را زیر نظر اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. شهیدی از بیست سالگی وارد ارتش میشود و در آن جا بعنوان کارمند غیرنظامی تا زمان بازنشستگی یعنی در سالهای ۱۳۵۰ کار میکرد.
زمانی که هشت نه سال داشت دریافت که صدای خوشی دارد، اما زودتر از او پدرش که روحانی روشنفکری بوده قضیه را میفهمد. میرزا حسن که در طب و نقاشی مینیاتور دستی داشته، معدن شناس هم بوده و با دستگاههای موسیقی نیز آشنا بوده است.
پدر عبدالوهاب معتقد بود که اگر میخواهید قاری قرآن بشوید اول باید گوشهها و دستگاهها را یاد بگیرید. بااین حال عبدالوهاب چند مثنوی را از پدر یاد گرفته بود، ولی به گفته منتقدین هنری آموزگار واقعی او در آغاز خودش بود.
عبدالوهاب شهیدی مشوق اصلی خود را پدرش دانسته بود و در این خصوص گفته بود که پدر هم از آن جا که موسیقی را خیلی خوب میدانست، به من کمک میکرد و چند مثنوی را به من یاد داد کهای کاش نرفته بود و من از او بیشتر میآموختم. اما ۱۳ ساله بودم که ایشان درگذشت.
پس از مرگ پدر، عبدالوهاب با اسماعیل مهرتاش آشنا میشود، این آشنایی منجر به این شد که نزد مهرتاش فراگیری موسیقی را آغاز کند. ابتدا آوازهای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری را آموخته بود، اما اسماعیل مهرتاش به او میگوید باید همه اینها را از ذهنت پاک کنی. بدین ترتیب عبدالوهاب شهیدی صاحب سبک منحصر به فردی شد.
او از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنریاش را با آواز، سنتور و عود آغاز کرده بود. شهیدی کار رادیوئی خود را از سال ۱۳۳۵ با برنامه ارتش آغاز میکند و رفته رفته نام و صدایش به گوش همگان میرسد. پس از مدتی پایش به برنامه گلها نیز باز شد و آوازش از همراهی استادان طراز اول موسیقی سنتی برخوردار شد.
از آن پس شهیدی هنرمند رسمی برنامه گلها بود، ولی همزمان با فرامرز پایور و گروه سازهای ملی او که زیر نظارت وزارت فرهنگ و هنر قرار داشت، همکاری مستمری را آغاز میکند و دست کم ماهی یک بار در تالار رودکی به روی صحنه میرود.
عبدالوهاب شهیدی ابتدا یادگیری ساز سنتور را شروع میکند، اما پس از چند سال علاقهمند به ساز عود شد و به یادگیری این ساز میپردازد. او بر این باور بود که یک خواننده حتماً باید بر یک ساز موسیقی اشراف داشته باشد. شهیدی در زمان حیاتش گفته بود که یک ابتکار به خرج داده و مضراب تار را روی عود استفاده کرده و بدین ترتیب شیوه نوازندگی تار را روی عود پیاده کردهاست.
کارنامه هنری استاد شهیدی
گفته شده که عبدالوهاب شهیدی همراه با فرامرز پایور و گروهش، هر سال در جشن هنر شیراز شرکت میکرد و در سفرهای بیرون از ایران هم کنسرتهایی را برگزار کرده است. مهمترین این کنسرتها با همکاری احمد عبادی در سال ۱۳۵۵ در جشنواره هنرهای اسلامی در لندن برگزار شده بود. کنسرتی که در قونیه، بر مزار مولوی برگزار شد هم بسیار موفقیت آمیز بود.
آوازهای محلی و فولکلور دارای جایگاه ویژهای در کارنامه شهیدی هستند. او همچنین با اجرای درخشان شماری از تصنیفهای قدیمی نظیر آثار عارف قزوینی، در حفظ و احیای آنها سهم بهسزایی داشته است.
عبدالوهاب شهیدی ضمن همکاری با گروههای مختلف موسیقی و نیز هنرمندان سرشناسی، چون جلیل شهناز، فرامرز پایور، اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی بارها در «جشن هنر شیراز» برنامه اجرا کرده بود.
شهیدی با اجرای بیش از ۲۳۰ برنامه، از فعالترین هنرمندان برنامه گلها محسوب میشده و رتبه سوم بیشترین برنامه موسیقی در گلها را دارد. این استاد بزرگوار در اجرای آوازهای محلی هم پیشرو بوده. تصنیف معروف زندگی با مطلع آن نگاه گرم تو از این هنرمند است.
اجرای آوازهای محلی، در میان آثار این هنرمند پیشکسوت نقش برجستهای دارند. تصنیف زندگی (معروف به اون نگاه گرم تو) از آئازهای محلی او به شمار میآیند. این اثر مربوط به آهنگی محلی بر روی شعری از هما میر افشار در دستگاه ماهور است و با تنظیم فرامرز پایور اجرا شدهاست.
تصنیفهای دیگری نظیر یار بی وفا، آی سوزه و... و همچنین قطعات قدیمی معروفی همچون آثار عارف قزوینی را نیز اجرا کرده که از میان آنها میتوان به تصنیفهای گریه را به مستی بهانه کردم (در آلبوم قدیمی حرف) و گریه کن که گر سیل خون گریی اشاره کرد.
فهرست برنامههای رادیویی باحضور عبدالوهاب شهیدی شامل حرف (گلهای رنگارنگ، برنامهٔ شمارهٔ ۲۶۶): دربرگیرندهٔ تصنیف گریه را به مستی بهانه کردم (اثر عارف قزوینی)، گوینده: روشنک و آذر پژوهش، تنظیمکننده: جواد معروفی، آواز و عود عبدالوهاب شهیدی، آهنگ سازان: عارف قزوینی، علی اکبر شیدا و جواد معروفی، اشعار از: عارف قزوینی، فخرالدین عراقی، حافظ شیرازی، رهی معیری. بهار غمانگیز (گلهای تازه، شمارهٔ ۷): در آواز بیات اصفهان، هم نوازان آواز: جواد معروفی، همایون خرم و جهانگیر ملک، گوینده: نیکزاد، اشعار از ه. الف. سایه. هستند.
اجرای عبدالوهاب شهیدی و ارکستر سازهای ملی و فرامرز پایور: اثر تصویری، در دستگاه سه گاه، اجرای ارکستر سازهای ملی به سرپرستی فرامرز پایور، آهنگسازی فرامرز پایور بر روی اشعار مولانا، پخش شده از تلویزیون ملی، تصنیف حیلت رها کن عاشقا (شعر مولانا، اثر پایور) علاوه بر این اجرا در گلهای تازه شماره ۱۸۱ نیز اجرا شدهاست.
استاد زندهنام محمدرضا شجریان در یازدهمین جشن خانه موسیقی هنگام اعطای جایزه یک عمر دستاورد هنری به استاد شهیدی درباره این خواننده و نوازنده پرآوازه ایران گفته بود: «او بزرگمرد آواز هنر ایران است و سالیان درازی است که دستش را بوسیدهام و در حضور او کُرنش کردم و هیچگاه به خود اجازه ندادم که در حضور او عرض هنر کنم و از این بابت که من آمدهام جایزه او را تقدیم کنم متاسفم، استاد مرا ببخش و من در اندازهای نیستم که جایزه شما را بدهم.»
هوشنگ ابتهاج نیز درباره اش گفته بود: «شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که دربارهٔ هنرمند داشتم. همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش.»
آوازهای محلی و فولکلور دارای جایگاه ویژهای در کارنامه شهیدی هستند. او همچنین با اجرای درخشان شماری از تصنیفهای قدیمی نظیر آثار عارف قزوینی، در حفظ و احیای آنها سهم بهسزایی داشته است.
عبدالوهاب شهیدی ضمن همکاری با گروههای مختلف موسیقی و نیز هنرمندان سرشناسی، چون جلیل شهناز، فرامرز پایور، اصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی بارها در «جشن هنر شیراز» برنامه اجرا کرده بود.
شهیدی با اجرای بیش از ۲۳۰ برنامه، از فعالترین هنرمندان برنامه گلها محسوب میشده و رتبه سوم بیشترین برنامه موسیقی در گلها را دارد. این استاد بزرگوار در اجرای آوازهای محلی هم پیشرو بوده. تصنیف معروف زندگی با مطلع آن نگاه گرم تو از این هنرمند است.
اجرای آوازهای محلی، در میان آثار این هنرمند پیشکسوت نقش برجستهای دارند. تصنیف زندگی (معروف به اون نگاه گرم تو) از آئازهای محلی او به شمار میآیند. این اثر مربوط به آهنگی محلی بر روی شعری از هما میر افشار در دستگاه ماهور است و با تنظیم فرامرز پایور اجرا شدهاست.
تصنیفهای دیگری نظیر یار بی وفا، آی سوزه و... و همچنین قطعات قدیمی معروفی همچون آثار عارف قزوینی را نیز اجرا کرده که از میان آنها میتوان به تصنیفهای گریه را به مستی بهانه کردم (در آلبوم قدیمی حرف) و گریه کن که گر سیل خون گریی اشاره کرد.
فهرست برنامههای رادیویی باحضور عبدالوهاب شهیدی شامل حرف (گلهای رنگارنگ، برنامهٔ شمارهٔ ۲۶۶): دربرگیرندهٔ تصنیف گریه را به مستی بهانه کردم (اثر عارف قزوینی)، گوینده: روشنک و آذر پژوهش، تنظیمکننده: جواد معروفی، آواز و عود عبدالوهاب شهیدی، آهنگ سازان: عارف قزوینی، علی اکبر شیدا و جواد معروفی، اشعار از: عارف قزوینی، فخرالدین عراقی، حافظ شیرازی، رهی معیری. بهار غمانگیز (گلهای تازه، شمارهٔ ۷): در آواز بیات اصفهان، هم نوازان آواز: جواد معروفی، همایون خرم و جهانگیر ملک، گوینده: نیکزاد، اشعار از ه. الف. سایه. هستند.
اجرای عبدالوهاب شهیدی و ارکستر سازهای ملی و فرامرز پایور: اثر تصویری، در دستگاه سه گاه، اجرای ارکستر سازهای ملی به سرپرستی فرامرز پایور، آهنگسازی فرامرز پایور بر روی اشعار مولانا، پخش شده از تلویزیون ملی، تصنیف حیلت رها کن عاشقا (شعر مولانا، اثر پایور) علاوه بر این اجرا در گلهای تازه شماره ۱۸۱ نیز اجرا شدهاست.
استاد زندهنام محمدرضا شجریان در یازدهمین جشن خانه موسیقی هنگام اعطای جایزه یک عمر دستاورد هنری به استاد شهیدی درباره این خواننده و نوازنده پرآوازه ایران گفته بود: «او بزرگمرد آواز هنر ایران است و سالیان درازی است که دستش را بوسیدهام و در حضور او کُرنش کردم و هیچگاه به خود اجازه ندادم که در حضور او عرض هنر کنم و از این بابت که من آمدهام جایزه او را تقدیم کنم متاسفم، استاد مرا ببخش و من در اندازهای نیستم که جایزه شما را بدهم.»
هوشنگ ابتهاج نیز درباره اش گفته بود: «شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که دربارهٔ هنرمند داشتم. همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش.»
عبدالوهاب شهیدی و نگاه به موسیقی
استاد شهیدی سال گذشته در یکی از گفتگوهایش گفته بود که از دوران کودکی به موسیقی علاقهمند بودم وگاهی اوقات با خود آواز خواندن را زمزمه میکردم پدرم هم من را تشویق میکرد و میگفت: «در چهرهات میبینم که در این زمینه موفق خواهی شد و باید مسیر موسیقی را ادامه بدهی!» ۱۴ سال سن داشتم که پدرم فوت کرد. در واقع پشتیبان و استادم را از دست دادم. پدرم از روحانیون بود و به موسیقی احاطه کامل داشت و من چندین آواز را نزد ایشان آموزش دیدم.
این استاد بزرگوار ادامه داد: «بعدها یعنی سال ۱۳۱۷ آموزگار شدم و بعد به نظام وظیفه پیوستم و در ارتش ماندگار شدم و در حال حاضر هم بازنشسته ارتش هستم. تمامی این اتفاقات تقدیر من بود. طبیعت این مأموریت را بر عهده من گذاشته بود و از خود اختیاری نداشتم.
این استاد بزرگوار ادامه داد: «بعدها یعنی سال ۱۳۱۷ آموزگار شدم و بعد به نظام وظیفه پیوستم و در ارتش ماندگار شدم و در حال حاضر هم بازنشسته ارتش هستم. تمامی این اتفاقات تقدیر من بود. طبیعت این مأموریت را بر عهده من گذاشته بود و از خود اختیاری نداشتم.
آن روزها تمام وقتم را صرف آموختن و رفتن به تئاتر میکردم. من پیش از آن که به صورت جدی موسیقی را ادامه بدهم، به کار بازیگری تئاتر مشغول بودم و بعد از آشنایی با استاد مهرتاش آموزش موسیقی را در محضر ایشان آموختم و به برنامه رادیویی گلها وارد شدم و تعداد آثاری که از آن برنامه باقی مانده و آرشیو شده است ۷۰ درصد آن اجرای من بوده است، اما بعد از انقلاب نه اجرایی داشتم و نه نوارکاستی منتشر کردم. البته اوایل انقلاب مدتی موسیقی تحریم بود و اثری پخش نمیشد، ولی بعدها بدون آن که بخواهم خانهنشین شدم.»
این نوازنده قهار ساز عود، سبکی در این ساز به وجود آورده بود که تا به امروز، علاقمندان این ساز، آن را پی گرفته اند و آنچه را هنرجویان آموزش میبینند، شیوه عودنوازی این هنرمند است. یعنی نواختن آن به شیوهای که در موسیقی کهن اقوام بوده. او در این باره گفته است که «سنتور ساز اول من بود، اما با صدای ساز عود از «رادیو خاورمیانه عربی» آشنا شدم و خیلی تحت تأثیر این صدا قرار گرفتم. آقایی بود به نام «خضوری» از یهودیان عراق و از ترس آن که به اسرائیل نبرندش، از بصره به ایران آمده بود. وقتی به جامعه باربد آمد، آقای مهرتاش او را استخدام کرد.»
عبدالوهاب شهیدی گفت: «او استاد قانون بود، ولی در نوازندگی عود هم تبحر داشت. به طور اتفاقی با ایشان برخورد کردم و برایم یک عود آورد و طرز کوککردن و انگشتگذاری را به من یاد داد. چون با تار آشنایی داشتم خیلی زود با عود ارتباط برقرار کردم.
این نوازنده قهار ساز عود، سبکی در این ساز به وجود آورده بود که تا به امروز، علاقمندان این ساز، آن را پی گرفته اند و آنچه را هنرجویان آموزش میبینند، شیوه عودنوازی این هنرمند است. یعنی نواختن آن به شیوهای که در موسیقی کهن اقوام بوده. او در این باره گفته است که «سنتور ساز اول من بود، اما با صدای ساز عود از «رادیو خاورمیانه عربی» آشنا شدم و خیلی تحت تأثیر این صدا قرار گرفتم. آقایی بود به نام «خضوری» از یهودیان عراق و از ترس آن که به اسرائیل نبرندش، از بصره به ایران آمده بود. وقتی به جامعه باربد آمد، آقای مهرتاش او را استخدام کرد.»
عبدالوهاب شهیدی گفت: «او استاد قانون بود، ولی در نوازندگی عود هم تبحر داشت. به طور اتفاقی با ایشان برخورد کردم و برایم یک عود آورد و طرز کوککردن و انگشتگذاری را به من یاد داد. چون با تار آشنایی داشتم خیلی زود با عود ارتباط برقرار کردم.
من تنها کاری که روی عود انجام دادم این بود که این ساز را از فراموشی بیرون آوردم و صدایی که امروز از ساز عود شنیده میشود نتایج زحمات من و شیوه کاریام است. من سبک نواختن تار را روی عود پیاده کردم و سالها در این باره تلاش کردم. شنیدم که قرار است این ساز به نام ایران ثبت جهانی شود و از دوستانی که در این باره زحمت میکشند تشکر میکنم؛ چرا که اتفاق بسیار خوبی است و هر آن چه را در راه کشورم ایران باشد و صورت بگیرد، حرفی ندارم و موافقت خود را اعلام میکنم.»
عبدالوهاب شهیدی دو دکترای موسیقی، یکی برای ساز عود و دیگر برای آواز اصیلش داشت که از نوع درجه یک هنری است. او سبکی منحصر به فرد در خواندن تصنیفها داشته است و باور دارد که صدا بیانکننده شخصیت انسان است.
او میگوید: «شخصیت من هم به گونهای تعیین شده بود که موسیقی اصیل یعنی موسیقی محلیهای کشورمان که فولکلور است را بیاموزم و بخوانم که بیشترین آن هم آثاری از بزرگان موسیقی در دوره ساسانیان است. من موسیقی فولک را دنبال کردم و روی آهنگهایی که بجای مانده بود اشعار بزرگان را پیاده کردم. تمام این آثار ریتمیک بود و در واقع کاری کردم که کسی از موسیقی من خسته نشود و الحمدلله هم انجام شد.»
به گفته این پیشکسوت موسیقی، موسیقیهای امروزی را گوش میکنم و میبینم که تعداد هنرمندان افزایش یافته است، اما بیشتر از آن که هنرمند باشند هنربند هستند. پیش از این، عزیزانی، چون بنان، قوامی، ادیب خوانساری، تاج اصفهانی، عبدالعلی وزیری و... بودند که توانستند موسیقی آوازی را بدرستی به مردم معرفی کنند، اما متأسفانه امروز این بزرگان آرام آرام کنار گذاشته شدهاند. آینده موسیقی ایران بستگی به فعالیت همین جوانان دارد.
عبدالوهاب شهیدی دو دکترای موسیقی، یکی برای ساز عود و دیگر برای آواز اصیلش داشت که از نوع درجه یک هنری است. او سبکی منحصر به فرد در خواندن تصنیفها داشته است و باور دارد که صدا بیانکننده شخصیت انسان است.
او میگوید: «شخصیت من هم به گونهای تعیین شده بود که موسیقی اصیل یعنی موسیقی محلیهای کشورمان که فولکلور است را بیاموزم و بخوانم که بیشترین آن هم آثاری از بزرگان موسیقی در دوره ساسانیان است. من موسیقی فولک را دنبال کردم و روی آهنگهایی که بجای مانده بود اشعار بزرگان را پیاده کردم. تمام این آثار ریتمیک بود و در واقع کاری کردم که کسی از موسیقی من خسته نشود و الحمدلله هم انجام شد.»
به گفته این پیشکسوت موسیقی، موسیقیهای امروزی را گوش میکنم و میبینم که تعداد هنرمندان افزایش یافته است، اما بیشتر از آن که هنرمند باشند هنربند هستند. پیش از این، عزیزانی، چون بنان، قوامی، ادیب خوانساری، تاج اصفهانی، عبدالعلی وزیری و... بودند که توانستند موسیقی آوازی را بدرستی به مردم معرفی کنند، اما متأسفانه امروز این بزرگان آرام آرام کنار گذاشته شدهاند. آینده موسیقی ایران بستگی به فعالیت همین جوانان دارد.
آنها باید در زمینه معرفی درست موسیقی اصیل ایرانی تلاش کرده و آن را ارتقا بدهند و دراین راه رشد کنند. پایه و اساس یک موسیقی شعر است. زمانی یک تصنیف گُل میکند که در کنار یک شعر خوب، ملودی و بعد آواز قرار بگیرد.
۰