کوچه یکطرفه
در قلمرو فرهنگ، نظم حقوقی به رابطهای یکسویه بدل شده است. ساده عرض کنم، انجام تکلیف، حق هم ایجاد میکند. هر کسی قانونا تکلیف دارد در کارهایی که انجام میدهد چیزهایی را رعایت کند، وقتی او این تکلیفها را رعایت کرد، متقابلا حق دارد کارش را انجام دهد و مورد حمایت قانون و دستگاههای مسئول قرار گیرد و حریم امنی ایجاد شود که آن فرد یا افراد آنچه را که حق دارند، به اجرا درآورند. این از ابتداییترین اصول حقوقی و نظم حقوقی است.
کد خبر :
۹۹۵۹
بازدید :
۱۳۰۸
کامبیز نوروزی در روزنامه شرق نوشت:
در قلمرو فرهنگ، نظم حقوقی به رابطهای یکسویه بدل شده است. ساده عرض کنم، انجام تکلیف، حق هم ایجاد میکند. هر کسی قانونا تکلیف دارد در کارهایی که انجام میدهد چیزهایی را رعایت کند، وقتی او این تکلیفها را رعایت کرد، متقابلا حق دارد کارش را انجام دهد و مورد حمایت قانون و دستگاههای مسئول قرار گیرد و حریم امنی ایجاد شود که آن فرد یا افراد آنچه را که حق دارند، به اجرا درآورند. این از ابتداییترین اصول حقوقی و نظم حقوقی است.
بگذریم از اینکه بعضی حقها اصلا ذاتیاند و در مقابل تکلیف قرار ندارند؛ مثل حق حیات، حق آزادی بیان و....
در قلمرو فرهنگ اما این کوچه دوطرفه، گویا به معبری یکطرفه تبدیل شده است و ملازمه میان حق و تکلیف گاه به فراموشی سپرده میشود. گذشته از آنکه در مسیر استیفای حق آزادی بیان، حرف و سخن زیاد است، نمیتوان توضیح حقوقی روشنی برای این پدیده یافت که چگونه وقتی مراجع صلاحیتدار دولتی، از قبیل وزارت ارشاد و اداراتش و حسب مورد وزارت کشور و استانداریها و اداراتشان اجازه عرضه یک محصول فرهنگی، مانند یک فیلم یا یک نمایشنامه یا یک کنسرت موسیقی یا یک سخنرانی و مانند اینها را میدهند، دستی خارج از اين دستگاهها بیرون میآید و کاری میکند و آن کار تعطیل میشود یا باعث دردسرهای فراوان برای صاحبان و تولیدکنندگانش میشود.
مقررات کشور میگوید برای آنکه یک سخنرانی یا یک اثر فرهنگی اجرا یا تولید شود رعایت بعضی ضوابط الزامی است و آنها مکلفند این ضوابط و معیارهای قانونی رسمی را رعایت کنند. بعد از نظارتهای مختلف، دستگاه قانونی ذیربط تأیید میکند که آن ضوابط قانونی رعایت شده است و اجازه عرضه سخن یا کالای فرهنگی را میدهد.
تا اینجا یعنی آن اهل فرهنگ یا هنرمند، تکلیفش را انجام داده است. حالا نوبت آن است که از حقی که به دست آورده بهرهبرداری کند و محصول اندیشه و هنر خود را به جامعه و مخاطب خود عرضه کند. حالا نوبت آن است که تمام دستگاههای قانونی حق او را مورد حمایت قرار دهند و از او در این مرحله پشتیبانی کنند.
این اقتضای ذات حقوق است. اما کم نیست مواردی که ماجرا تغییر میکند. یعنی آن که تکلیف را رعایت کرده، از حقش محروم میشود و حمایتی هم نمیبیند. درواقع بیحق میماند. یا بهتر بگویم، حقش ضایع میشود. نتیجه چنین وضعیتی بهسادگی این است که آن هنرمند یا اهل فرهنگ دایره امنی نمییابد که آسوده باشد اگر کارش را و آن تکالیف قانونیاش را به تشخیص دستگاههای مسئول انجام داد، میتواند با مخاطبانش سخن بگوید.
ترجمه حقوقی این سخن این میشود که تو تکلیفت را انجام بده، حال شاید از حقی برخوردار شوی یا نه. یعنی کوچه یکطرفه.
با تعدد و تکرار جلوگیری از فعالیتهای مجوزدار فرهنگی، چنین مینماید که باید آقای رئیسجمهور مختصرنگاهی به این عرصه بیندازد و راهی برای این معضل بیابد. خاصه وقتی ایشان بر حقوقدانی خود تأکید میکنند، این انتظار بیشتر میرود که بر اجرای حق و جلوگیری از نقض حق اصرار و توجه مؤکدی داشته باشد.
در قلمرو فرهنگ، نظم حقوقی به رابطهای یکسویه بدل شده است. ساده عرض کنم، انجام تکلیف، حق هم ایجاد میکند. هر کسی قانونا تکلیف دارد در کارهایی که انجام میدهد چیزهایی را رعایت کند، وقتی او این تکلیفها را رعایت کرد، متقابلا حق دارد کارش را انجام دهد و مورد حمایت قانون و دستگاههای مسئول قرار گیرد و حریم امنی ایجاد شود که آن فرد یا افراد آنچه را که حق دارند، به اجرا درآورند. این از ابتداییترین اصول حقوقی و نظم حقوقی است.
بگذریم از اینکه بعضی حقها اصلا ذاتیاند و در مقابل تکلیف قرار ندارند؛ مثل حق حیات، حق آزادی بیان و....
در قلمرو فرهنگ اما این کوچه دوطرفه، گویا به معبری یکطرفه تبدیل شده است و ملازمه میان حق و تکلیف گاه به فراموشی سپرده میشود. گذشته از آنکه در مسیر استیفای حق آزادی بیان، حرف و سخن زیاد است، نمیتوان توضیح حقوقی روشنی برای این پدیده یافت که چگونه وقتی مراجع صلاحیتدار دولتی، از قبیل وزارت ارشاد و اداراتش و حسب مورد وزارت کشور و استانداریها و اداراتشان اجازه عرضه یک محصول فرهنگی، مانند یک فیلم یا یک نمایشنامه یا یک کنسرت موسیقی یا یک سخنرانی و مانند اینها را میدهند، دستی خارج از اين دستگاهها بیرون میآید و کاری میکند و آن کار تعطیل میشود یا باعث دردسرهای فراوان برای صاحبان و تولیدکنندگانش میشود.
مقررات کشور میگوید برای آنکه یک سخنرانی یا یک اثر فرهنگی اجرا یا تولید شود رعایت بعضی ضوابط الزامی است و آنها مکلفند این ضوابط و معیارهای قانونی رسمی را رعایت کنند. بعد از نظارتهای مختلف، دستگاه قانونی ذیربط تأیید میکند که آن ضوابط قانونی رعایت شده است و اجازه عرضه سخن یا کالای فرهنگی را میدهد.
تا اینجا یعنی آن اهل فرهنگ یا هنرمند، تکلیفش را انجام داده است. حالا نوبت آن است که از حقی که به دست آورده بهرهبرداری کند و محصول اندیشه و هنر خود را به جامعه و مخاطب خود عرضه کند. حالا نوبت آن است که تمام دستگاههای قانونی حق او را مورد حمایت قرار دهند و از او در این مرحله پشتیبانی کنند.
این اقتضای ذات حقوق است. اما کم نیست مواردی که ماجرا تغییر میکند. یعنی آن که تکلیف را رعایت کرده، از حقش محروم میشود و حمایتی هم نمیبیند. درواقع بیحق میماند. یا بهتر بگویم، حقش ضایع میشود. نتیجه چنین وضعیتی بهسادگی این است که آن هنرمند یا اهل فرهنگ دایره امنی نمییابد که آسوده باشد اگر کارش را و آن تکالیف قانونیاش را به تشخیص دستگاههای مسئول انجام داد، میتواند با مخاطبانش سخن بگوید.
ترجمه حقوقی این سخن این میشود که تو تکلیفت را انجام بده، حال شاید از حقی برخوردار شوی یا نه. یعنی کوچه یکطرفه.
با تعدد و تکرار جلوگیری از فعالیتهای مجوزدار فرهنگی، چنین مینماید که باید آقای رئیسجمهور مختصرنگاهی به این عرصه بیندازد و راهی برای این معضل بیابد. خاصه وقتی ایشان بر حقوقدانی خود تأکید میکنند، این انتظار بیشتر میرود که بر اجرای حق و جلوگیری از نقض حق اصرار و توجه مؤکدی داشته باشد.
۰