«سایهبان» تجربه زیستی کارگردان
با توجه به قصه و فضایی که کار داشت و روایت زندگی قشر خاصی از جامعه است، طبعا صدایی مثل صدای محسن چاووشی برای خواندن تیتراژ مهم بود. بنابراین بهسراغ او رفتیم و او آنقدر محبت داشت و با فضای سریال ارتباط برقرار کرد و پذیرفت.
کد خبر :
۴۷۷۹۰
بازدید :
۱۹۸۳
«سایهبان» تازهترین تجربه برادران محمودی است. تجربه همکاری و آثار نوید و جمشید محمودی در سینما و بهتازگی در تلویزیون توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است.
«سایهبان»، طبق گفته سازندگانش، روایتی از آدمهای پیرامون ماست و آنقدر آشنا که شاید بههمیندلیل طیف زیادی از مخاطبانش با آن ارتباط گرفتند و درحالحاضر یکی از پربینندهترین سریالهای سیماست.
اما قطعا تجربه کار در تلویزیون برای نخستینبار موضوع جذابی است که بتوان با نوید محمودی درباره آن صحبت کرد. بنابراین شما را به خواندن ادامه مطلب دعوت میکنیم.
«سایهبان» در نگاه نخست روایت سادهای دارد؛ روایت زندگی آدمهایی که مربوط به قشر خاصی از جامعه هستند و روزمرگی و دغدغههایشان به تصویر کشیده شده است، قصه چطور شکل گرفت و چرا تلویزیون را انتخاب کردید؟
قصهای وجود داشت که حس کردیم مناسب ساخت سریال است؛ قصه دو جوان جنوب شهری که رابطهشان بر پایه رفاقت و جوانمردی روایت میشد و طبعا مدیومی که برای روایت این قصه مدنظرم بود، سینما نبود؛ انگار جای وسیعتری برای روایت این قصه نیاز بود تا روابط آدمهای قصه گفته شود.
«سایهبان» در نگاه نخست روایت سادهای دارد؛ روایت زندگی آدمهایی که مربوط به قشر خاصی از جامعه هستند و روزمرگی و دغدغههایشان به تصویر کشیده شده است، قصه چطور شکل گرفت و چرا تلویزیون را انتخاب کردید؟
قصهای وجود داشت که حس کردیم مناسب ساخت سریال است؛ قصه دو جوان جنوب شهری که رابطهشان بر پایه رفاقت و جوانمردی روایت میشد و طبعا مدیومی که برای روایت این قصه مدنظرم بود، سینما نبود؛ انگار جای وسیعتری برای روایت این قصه نیاز بود تا روابط آدمهای قصه گفته شود.
تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی برای کاری که ما قصد انجامش را داریم، بهتر بود قصه یک بستر اصلی داشت؛ رابطه سهراب و سعید. سهرابی که خواهرش در آستانه ازدواج است و آدمی از نوع زندگی متفاوتتر با آنها در زندگی شهری که بهاصطلاح به آن آدم پولدار گفته میشود، قصد ورود به زندگی آنها را دارد و سهراب همه تلاشش را میکند که خواهرش جلوی آنها سرشکسته نشود و به بهترین شکل به خانه بخت برود.
این طرح از اولین روز شکلگیری قصه وجود داشت و به مرور طبعا به آن شاخ و برگهایی اضافه شد، اما خط اصلی قصه رفاقت سهراب و سعید بود.
قصه چه زمانی نوشته شد؟
قصه چهار سال پیش به تلویزیون ارائه شد و در همه این سالها هم البته تغییرات کوچکی داشت.
«سایهبان» را میتوان از زاویه دیگری هم دید و آن نقد شرایط اقتصادی و اجتماعی است، بازگوکردن تأثیر تحریمها بر شرایط زیستی مردم و تمامی این مسائل به نظرم در سریال جلب توجه میکند.
مهمترین اتفاق در نگارش قصه این بود که ما سعی کردیم زندگی بخشی از آدمها در «سایهبان» تصویر شود که تعدادشان بسیار زیاد است، اما انگار در بسترهای داستانی ما خیلی حضور ندارند.
بخش عمدهای از ما اگر به گذشته رجوع کنیم، معمولا پدرانمان کارگر یا کارمند بودند، طبعا تعداد کارمندان دولت خیلی زیاد نبوده، اما آدمهایی که شغلی داشته باشند، مثلا در کارخانه کار کنند یا در کارگاهی تولید کار کنند و از این طریق امرارمعاش کنند، معمولا قشر عظیمی از جامعه هستند و معمولا قصههای جذابی دارند؛ قصههایی که در نگاه اول انگار قصه نیست!
مقصودم این است که قرار نیست شما سریال را با یک تصادف شروع کنید، قرار نیست در قسمت اول یک نفر دستش زیر دستگاه برود و انگشتانش قطع شود؛ قرار است از زندگی آدمها به قصه برسید. این قشر زندگی پر از قصهای دارند.
همین که یک خانواده نسبتا ضعیف اجتماع میخواهد دخترش را عروس کند و نیاز به جهیزیه دارد، قصه بسیار زیبایی است؛ اینکه این جهیزیه از کجا باید بیاید؟ چطور باید جمع شود؟ اینها قصه است. بههمیندلیل از ابتدا یک بستر داستانی کاملا مشخص داشتیم که شاید خیلی کوچک در قصه اشاره شد که تحریم این بلا را سر آدمهای قصه آورده است.
واقعیت این است زمانیکه قصه را طراحی میکردیم موضوع تحریم مطرح بود، بنابراین نمیتوانم بگویم چیزی به قصه در یک مقطع خاص اضافه شد. سروشکل قصه به همین شکل بود و مسائلی از این جنس هم در آن مطرح شد.
شاید نکته قابلتوجه رویکرد تازهای است که به نظرم سرآغاز اتفاقات خوب در این رسانه است، اینکه درحالحاضر بسیاری از کارگردانهایی که سالها از این مدیوم دور بودند، در حال ساخت سریال و مراحل انجام کار برای تلویزیون هستند یا عدهای دیگر مثل شما که عمدتا در سینما کار میکنند، به این سمت آمدند. کار در تلویزیون برای شما چطور تجربهای بود؟
واقعیت ماجرا این است، از زمانی که آقای میرباقری در سمت معاونت سیما به تلویزیون آمدند، سریالسازی در تلویزیون به لحاظ کمی و کیفی رشد کرد. با آمدن ایشان و بازشدن فضای تولید بسیاری مثل آقای عیاری هم شروع به کار کردند.
از زمانی که طرح و ایده «سایهبان» به تلویزیون داده شد، برای این رسانه توجه به زندگی کارگری مهم بود. تا به این لحظه آنچه که نوشته و تولید شد، در آن دخل و تصرفی نشده است. بنابراین در ساخت چیزی که پیشنهاد دادیم و تولید کردیم و پخش میکنیم کاملا آزاد بودیم.
خاطرم هست جایی به تجربه زیستی خودتان و نمود آن در قصههایی که روایت میکنید، اشاره کردید، «سایهبان» تا چه اندازه وامدار این تجربه زیستی است؟
نکته بسیار مهم این است که «سایهبان» قصه زندگی آدمهای اطراف من است؛ آدمهایی که من با آنها یا سر یک سفره نشستم یا با آنها زندگی کردم و از زندگی آنها اطلاع داشتم.
این آدمها در جامعه ما بسیار زیاد شناختهشده هستند و هرکدام از ما در اطرافمان میتوانیم سهراب یا سعید، آرمان یا حتی مهشید را پیدا کنیم. ولی واقعیت این است که اینها آدمهای واقعی کنار ما هستند.
یا ما به قصههای آنها توجه میکنیم یا خیلی ساده از کنارشان رد میشویم. اگر به قصههای آنها توجه کنیم میشود قصهای از آنها ساخت و میشود «سایهبان». اگر توجه نکنیم میشود مثل هزاران قصه دیگر که توجه نمیکنیم و از کنارش رد میشویم. اما این آدمها کنار من بودند و هستند که قصه به واقعیت نزدیک است.
کمی درباره انتخاب بازیگران سریال صحبت کنیم، معمولا در تجربههای سینمایی شما بازیگرانی که خیلی برای مخاطب عام شناخته شده نیستند، نقشهای محوری را ایفا کردهاند یا بازیگران شناختهشده نقشهای متفاوتی را برعهده داشتند و به نوعی همین اتفاق در «سایهبان» تکرار شده است.
درباره شخصیتهایی که در «سایهبان» میشود به آنها اشاره کرد، این است که این بازیگران صرفا به دلیل اینکه سریالی ساخته شود حضور نداشتند؛ یعنی فهرستی گذاشته نشد که از بین آنها بازیگران نقشهای گوناگون را انتخاب کنیم. احساس کردیم که نزدیکترین آدمها برای نقشها چه کسانی هستند و آنها درست انتخاب شدند. به بهترین گزینه برای آن نقش فکر کردیم و همان آدم را داشتیم.
عنوان برادران محمودی برای سازندگان یک سریال شاید کمی غیرمتعارف باشد، اما کسانی که کارهای شما را دنبال میکنند و از تجربههای موفقی که شما و جمشید محمودی داشتید باخبر هستند دلیل این همکاری را میدانند. آیا این همکاری ادامهدار خواهد شد؟
قطعا همین مسیر ادامه پیدا میکند. نکتهای که وجود دارد این است به دلیل اینکه سوژهها و موضوعات و نگاهمان مشترک است، درباره سوژه بارها صحبت میکنیم و این حرفزدن و نزدیکشدن به شرایط آدمهای قصه باعث میشود که به نقاط مشترک برسیم.
طبعا قصههای زیادی وجود دارد که از بین آنها دست به انتخاب میزنیم، در حقیقت روی سوژهای دست میگذاریم که برای هر دوی ما بسیار جذاب است. وقتی سوژه را انتخاب میکنیم و میدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد، بخش عمدهای از راه را طی کردهایم. بنابراین مابقی مسیر مشخص است.
برخی از مخاطبان به ریتم کند سریال اشاره میکنند، آیا این نقدی است که در مورد سریال میپذیرید؟
سریال در برخی از سکانسها آهسته (اسلو) است. در حقیقت این سکانسها اساسا آهسته تولید شدهاند؛ یعنی سر صحنه دوربین به ما این امکان را میداد که به شکل آهسته ضبط کنیم. قصه از ابتدا اینطور نوشته، تولید و تدوین شد. اینکه معمولا ممکن است عدهای تصور کنند قصه در جایی ریتم کندتری دارد یا در جایی ریتم تندتری دارد، باید برگردیم به اینکه نیاز قصه چه بوده؟
در بعضی از صحنهها مکث بیشتری نیاز بود و در برخی سکانسها باید از برخی موضوعات بهسرعت رد میشدیم و ترکیب این دو این سریال را ساخته است. طبعا وقتی کاری در معرض دید مخاطب قرار میگیرد واکنشهای متفاوتی دارد، قطعا اگر از بازخوردهای مخاطب چیزی بهعنوان کمی و کاستی متوجه شویم، در کار بعد به آن توجه میکنیم.
بسیاری از کارگردانهایی که تجربه بیشتری در سینما داشتند و برای تلویزیون کاری تولید کردند، برای برخی مخاطبان تلویزیون ساخت سریالی از آن جنس کمی بعید بود. شما تا به امروز تجربههای خوبی در سینما داشتید. آیا میتوانیم بگوییم «سایهبان» تجربه موفقی بود که امکان ادامه آن هست یا صرفا یک تجربه خوب برای شماست؟
ما اگر که احساس کنیم قصهای وجود دارد که باز هم تلویزیون جای مناسبتری برای روایتش است، طبعا این کار را انجام میدهیم؛ اینکه کجا برای روایت قصه جذابتر است بر حسب حالوهوای کار انتخاب میشود.
حضور محسن چاووشی بهعنوان خواننده تیتراژ سریال در ابتدا بسیار حاشیهساز بود؛ چراکه گویا محسن چاووشی قصد حضور در تلویزیون را نداشت.
بله؛ برای ما مهم بود از چیزی در مورد سریال، ساده عبور نکنیم. وقتی احساس کردیم که مناسبترین گزینه برای خوانندگی تیتراژ این سریال محسن چاووشی است، با توجه به قصه و فضایی که کار داشت و روایت زندگی قشر خاصی از جامعه است، طبعا صدایی مثل صدای محسن چاووشی برای خواندن تیتراژ مهم بود. بنابراین بهسراغ او رفتیم و او آنقدر محبت داشت و با فضای سریال ارتباط برقرار کرد و پذیرفت.
امسال فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» را هم در جشنواره فیلم فجر دارید، فیلم آماده حضور در جشنواره است؟
بله این فیلم در سالهای ٩٤ و ٩٥ ساخته شد و نسخه اولیه آن به جشنواره فیلم فجر تحویل داده شد. مهمترین نکتهای که میتوانم قبل از دیدن این فیلم در جشنواره بگویم این است که ما همه تلاشمان را برای این فیلم کردیم و بهاصطلاح از چیزی کم نگذاشتیم و در مورد این فیلم در واقع چیزی بلد نبودیم که انجام ندهیم.
۰