عمارت کلاه فرنگی، نخستین مرکز رادیو
همین که نخستین نظامیان فارغالتحصیل شدند، از طریق این ساختمان با استفاده از مورس و تلگراف و بیسیم به دنیا وصل شدیم و ازسال ۱۳۰۵ به بعد ورژنهای مختلف روز را خریداری و اینجا نصب کردند.
کد خبر :
۷۳۴۳۱
بازدید :
۷۶۷۳
مهتاب جودکی | گوشهای از سقف شیروانی کلاه فرنگی، این نوشته به خطی ظریف روی تکهای چوب سوزانده شده: «پژمان، ۱۳۰۶، قصر».
کار ساخت این عمارت که امروز دفتر وزیر ارتباطات است، پنجسال قبل ازآن شروع شده بود؛ سال ۱۳۰۱، با طرح «نیکلای مارکوف» روس و به دستان ابراهیم معمارباشی، معمار وزارت پست و تلگراف سابق و به دستور رضاخان، وزیر جنگ وقت. ساختمان را در ییلاقات تهران ساختند، در بیابانی که جاده قدیم شمیران از آن میگذشت، خیابان دکتر شریعتی امروزی.
کار ساخت این عمارت که امروز دفتر وزیر ارتباطات است، پنجسال قبل ازآن شروع شده بود؛ سال ۱۳۰۱، با طرح «نیکلای مارکوف» روس و به دستان ابراهیم معمارباشی، معمار وزارت پست و تلگراف سابق و به دستور رضاخان، وزیر جنگ وقت. ساختمان را در ییلاقات تهران ساختند، در بیابانی که جاده قدیم شمیران از آن میگذشت، خیابان دکتر شریعتی امروزی.
قرار بود کلاه فرنگی، نقطه اتصال ایران به دنیا باشد و نخستین امواج رادیویی از آن مخابره شود. همینطور هم شد؛ پیامها با «مورس» و «تلگراف» از اینجا به همه دنیا مخابره شد.
رفته رفته سیم و دکل و ژنراتور و فرستندهها، ساختمان بیسیم را احاطه کردند و نزدیک صدسال بعد کلاه فرنگی بین همه ساختمانهای بلند سیمانی دور و برش شد گاو پیشانی سفید؛ با گنبد گرد و پنجرههای مشبک و دکل بلندی که آسمان را قلقلک میداد. با این همه در تمام این سالها، از آنچه داخل این بنا نگهداری میشود، کمتر کسی خبر داشت.
رفته رفته سیم و دکل و ژنراتور و فرستندهها، ساختمان بیسیم را احاطه کردند و نزدیک صدسال بعد کلاه فرنگی بین همه ساختمانهای بلند سیمانی دور و برش شد گاو پیشانی سفید؛ با گنبد گرد و پنجرههای مشبک و دکل بلندی که آسمان را قلقلک میداد. با این همه در تمام این سالها، از آنچه داخل این بنا نگهداری میشود، کمتر کسی خبر داشت.
در پیچ و خم تاریخ و با از رونق افتادن تلگراف و مورس و رادیو، کلاه فرنگی هم متروکه شد تا سال ۸۴ که بالاخره مرمتش کردند و سال ۸۸ تابلوی «موزه بیسیم» را بر دیوارش نصب کردند، اما بازدید عمومی از آن ممکن نشد. دست آخر یکسال قبل محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، بساط دفتر کارش در ساختمان مرکزی وزارت ارتباطات را به یکی از اتاقهای این عمارت منتقل کرد و منتقدان گفتند که «وزیر جوان، کاخنشین شده!»
گفته بودند که قرار نیست هیچکدام از بازماندههای این بنا، یعنی ژنراتورها، دستگاههای بیسیم، تابلوهای نقاشی، فایلهای تصویری و میزها و صندلیهای قجری از عمارت خارج شوند. وزیر که به کلاه فرنگی پا گذاشت، لولهکشی و برقکشی و نمزدگیهای بنا را کنترل و ایرادهای ساختمان را رفع کردند. در اتاق کار او هم رنگ و تزییناتی به کار گرفتند که به کل بنا بیاید.
چند روز پیش، این عمارت برای بازدید خبرنگاران باز شد و حالا به نظر میرسد بالاخره کلاه فرنگی سر و سامان گرفته، هرچند در وزارت ارتباطات هنوز فهرستی از بناهای ارزشمند تحت اختیار خبری نیست.
تجهیزات قدیمی که اوراقی شدند
عمارت کلاه فرنگی، نخستین مرکز رادیو و دستگاههای رادیو و ژنراتورها، به جز اتاق وزیر و منشیها و رئیس دفتر و بالکن چشمگیرش، دو سالن دارد پر از تجهیزات بازمانده از زمان زنده بودن این بنا. یکی از درهای ورودی عمارت به سالن میانی باز میشود.
تجهیزات قدیمی که اوراقی شدند
عمارت کلاه فرنگی، نخستین مرکز رادیو و دستگاههای رادیو و ژنراتورها، به جز اتاق وزیر و منشیها و رئیس دفتر و بالکن چشمگیرش، دو سالن دارد پر از تجهیزات بازمانده از زمان زنده بودن این بنا. یکی از درهای ورودی عمارت به سالن میانی باز میشود.
دست راست و چپ این سالن، دو تالار کنفرانس قرار دارد که ۱۳ سال از اصلِ بنا جوانترند و دور تا دورشان صندلی چیده شده. «این دو سالن را به بنا اضافه کردهاند، چون برای نصب فرستنده آمریکایی برای کاربرد رادیو به فضا نیاز داشتهاند.» این را ابوالفضل مرشدزاده، کاخدار کلاه فرنگی میگوید.
وقتی عمارت آماده شد، یک فرستنده موج بلند روسی خرید و نصب شد که ایرانیها کار با آن را بلد نبودند. پس مقرر شد دوره آموزشی ببینند که کار دست خودیها باشد
روی دیوار عکسی است از بنای درحال ساخت و گرداگردش بیابان. زیرش نوشته: «ساختمان مرکز فرستنده موج بلند/ وزارت جنگ درسال ۱۳۰۳ ساختمان بنای دستگاههای بیسیم ایران را در اراضی قصر قاجار به اتمام رساند.» در عکسی دیگر، دوسال بعد از این تاریخ، رضاخان در مراسم افتتاح نخستین ساختمان بیسیم در این عمارت روی پلههای فرش شده ورودی ایستاده و نظامیان دو طرفش به خط ایستادهاند.
وقتی عمارت آماده شد، یک فرستنده موج بلند روسی خرید و نصب شد که ایرانیها کار با آن را بلد نبودند. پس مقرر شد دوره آموزشی ببینند که کار دست خودیها باشد
روی دیوار عکسی است از بنای درحال ساخت و گرداگردش بیابان. زیرش نوشته: «ساختمان مرکز فرستنده موج بلند/ وزارت جنگ درسال ۱۳۰۳ ساختمان بنای دستگاههای بیسیم ایران را در اراضی قصر قاجار به اتمام رساند.» در عکسی دیگر، دوسال بعد از این تاریخ، رضاخان در مراسم افتتاح نخستین ساختمان بیسیم در این عمارت روی پلههای فرش شده ورودی ایستاده و نظامیان دو طرفش به خط ایستادهاند.
مرشدزاده توضیح میدهد که اینجا را از ابتدا برای مقاصد نظامی ساختند: «وقتی عمارت آماده شد، یک فرستنده موج بلند روسی خرید و نصب شد که ایرانیها کار با آن را بلد نبودند.
پس مقرر شد دوره آموزشی ببینند که کار دست خودیها باشد.» توی عکس شاگردان مدرسه پشت به دستگاه فرستنده روس ایستادهاند؛ با پیشرفت کارهای فنی، تربیت کارمندان فنی آغاز و مدرسه بیسیم کل قشون از اولسال ۱۳۰۴ تأسیس شد تا در موقع شروع مخابرات تمام کارها به دست ایرانیان باشد.
«همین که نخستین نظامیان فارغالتحصیل شدند، از طریق این ساختمان با استفاده از مورس و تلگراف و بیسیم به دنیا وصل شدیم و ازسال ۱۳۰۵ به بعد ورژنهای مختلف روز را خریداری و اینجا نصب کردند.
تا اینکهسال ۱۳۱۷ موفق شدند یک فرستنده موج کوتاه آمریکایی خریداری کنند و این منجر به تشکیل رادیو شد.» زیر تصویری از دو مرد که به ژنراتور تکیه دادهاند نوشته: «قسمتی از وسایل داخلی موج بلند/ از نیمهسال ۱۳۰۴ نصب دستگاه ۲۰ کیلوواتی موج بلند آغاز شد.» بعد از گشایش دستگاههای موج کوتاه مرکز گیرنده و مخابرات از مرکز فرستنده جدا شد. مرکز گیرنده در اراضی نجف آباد مستقر شد؛ جایی در جنوب شرق تهران، پارک بیسیم، خیابان طیب در ضلع جنوبی میدان خراسان. مرکز مخابرات در محل وزارت پست و تلگراف و تلفن قرار گرفت.
ژنراتور روس تا اواسط دهه ۳۰ دیگر توان پشتیبانی دستگاههای رادیویی را از دست داده بود، این بود که یک غول آهنی جایگزینش شد؛ ژنراتور زیمنس. غول آهنی ساخت آلمان که برق دستگاههای فرستنده امواج رادیویی مستقر در عمارت را با قدرت ۴۰۰ کیلووات تأمین میکرد، خاموش، وسط سالن اصلی کلاه فرنگی نشسته است.
این دستگاه را درسال ۱۳۳۶ جایگزین دستگاه مولد برق روسی کردند. مولد روسی الان کجاست؟ شاید اوراق شده. کاخدار هم از سرنوشت آن خبر ندارد: «دستگاههایی که از اینجا طی دورههای مختلف بیرون برده شده، دیگر به اینجا برنگشته است.
بسیاری از تجهیزات به انبارهای اسقاطی وزارت پست و تلگراف رفت، ولی، چون به ارزشش واقف نبودند، به مرور زمان بعضیهایشان از بین رفتند، اما بعضی از قطعاتشان شاید قابل بازگردانی باشد.» از باکسهای فرانسوی هم جز عکس چیزی باقی نمانده. «هیچ کدام از این دستگاهها نیستند.
از تمام تجهیزات شاید ۲۰درصد باقی مانده باشد. در تغییر سیستم مخابرات وزارت پست و تلگراف، سیاست بر این بود که وقتی مرکزی را بهروز میکردند، دستگاهها بهصورت قطعهقطعه به انبارهای مختلف منتقل شود و اگر قابل استفاده بود، به سیستم برگردد. خیلی از تجهیزات طی این سالها در مناقصاتی بهعنوان اوراق فروخته شده است.»
دستگاههایی که از اینجا طی دورههای مختلف بیرون برده شده، دیگر به اینجا برنگشته است. بسیاری از تجهیزات به انبارهای اسقاطی وزارت پست و تلگراف رفت
هیچ آرشیوی وجود ندارد
بعد از نصب نخستین فرستنده، رضاخان دستخطی به وزیر دربارش میدهد با این مضمون که باید مقدمات کار رادیو فراهم شود. «بعد هیأت دولت در سال ۱۳۱۷ با بودجه ۸۰هزار تومان، راهاندازی رادیو را مصوب کرد و دقیقا دو سال بعد در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ ساعت هفت شب، رادیو داخل این ساختمان افتتاح شد، اما از نخستین صدایی که اینجا پخش شده خبری نیست. شاید هم صفحههایش باشد و پیدا شود.» مدت فعالیت رادیو در این بنا هم معلوم نیست. کاخدار میگوید که آن زمان آرشیوی وجود نداشته است: «برای دو تا سه ماه برنامهها لایو (زنده) اجرا میشد و همه منتظر میماندند که نوبتشان برسد.»
دستگاههایی که از اینجا طی دورههای مختلف بیرون برده شده، دیگر به اینجا برنگشته است. بسیاری از تجهیزات به انبارهای اسقاطی وزارت پست و تلگراف رفت
هیچ آرشیوی وجود ندارد
بعد از نصب نخستین فرستنده، رضاخان دستخطی به وزیر دربارش میدهد با این مضمون که باید مقدمات کار رادیو فراهم شود. «بعد هیأت دولت در سال ۱۳۱۷ با بودجه ۸۰هزار تومان، راهاندازی رادیو را مصوب کرد و دقیقا دو سال بعد در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ ساعت هفت شب، رادیو داخل این ساختمان افتتاح شد، اما از نخستین صدایی که اینجا پخش شده خبری نیست. شاید هم صفحههایش باشد و پیدا شود.» مدت فعالیت رادیو در این بنا هم معلوم نیست. کاخدار میگوید که آن زمان آرشیوی وجود نداشته است: «برای دو تا سه ماه برنامهها لایو (زنده) اجرا میشد و همه منتظر میماندند که نوبتشان برسد.»
ساختمان رادیو بنایی سفید است نزدیک به کلاهفرنگی. «تجهیزات فنی را در این ساختمان نصب میکردند تا رادیو به آنجا نقل مکان کند. رادیو تا سال ۱۳۳۷ در ساختمان سفید فعال بود تا اینکه تعطیل و به میدان ارگ منتقل شد. دولت هم اسم رادیو را از رادیو تهران به رادیو ایران تغییر و اجازه داد استانها رادیوی مستقلی به نام خودشان افتتاح کنند.» همینطور هم شد. رادیو از روز اول به هفت زبان زنده دنیا اخبار پخش میکرد.
برنامهها از روزی دو ساعت شروع و کمکم طولانیتر شد. کاخدار ماجراهای جالبی از رادیو میداند؛ مثل دو موتوری که موظف بودند اخبار را از وزارت خارجه تحویل بگیرند و در دو نسخه به ساختمان سفید بیاورند تا در صورت رخ دادن حادثهای برای هر یک از آنها، بالاخره یک نسخه از اخبار به رادیو برسد. یا اینکه دو ماشین صبح به صبح گویندهها و اخبارگوها را از میدان توپخانه به اینجا میرساندند.
نخستین گوینده رادیو خانمی بود به نام «قدسی رهبری» که حقوقش ماهیانه ۱۰۰ تومان بود. آن زمان گویندههای فارسیزبان دو برابر خارجیها پول میگرفتند؛ ایرانیها ماهانه ۱۰۰ تومان و خارجیها ۵۰ تومان.
نخستین گوینده خانمی بود به نام «قدسی رهبری» که کپی احکام و اسنادش در کلاهفرنگی است و اصلش در ریاستجمهوری: «او در تستی از بین ۱۰۰ نفر انتخاب و تبدیل شد به نخستین گوینده رادیو. حقوقش ماهیانه ۱۰۰ تومان بود.
نخستین گوینده رادیو خانمی بود به نام «قدسی رهبری» که حقوقش ماهیانه ۱۰۰ تومان بود. آن زمان گویندههای فارسیزبان دو برابر خارجیها پول میگرفتند؛ ایرانیها ماهانه ۱۰۰ تومان و خارجیها ۵۰ تومان.
نخستین گوینده خانمی بود به نام «قدسی رهبری» که کپی احکام و اسنادش در کلاهفرنگی است و اصلش در ریاستجمهوری: «او در تستی از بین ۱۰۰ نفر انتخاب و تبدیل شد به نخستین گوینده رادیو. حقوقش ماهیانه ۱۰۰ تومان بود.
آن زمان گویندههای فارسیزبان دو برابر خارجیها پول میگرفتند؛ ایرانیها ماهانه ۱۰۰ تومان و خارجیها ۵۰ تومان. حتی از گروه ارکستر موسیقی ایرانی، شهرداد مشیر همایون، بالاترین حقوق را میگرفت. با ماهی ۸۰ تومان، هم پیانو میزد و هم میخواند. گروه ارکستر غربی متشکل از ارامنه روستبار، ماهیانه ۱۵۰ تومان میگرفتند. کمترین حقوق هم مال سرایدار بود، ماهی ۲۴ تومان.»
یک شاهکار معماری، پر از امضا
روی دستگاه فرستنده موزه بیسیم، کپی یکی از تلگرافهای خاص آن زمان نصب شده؛ تبریک نوروز از طرف هیتلر به رضاخان، به تاریخ ۱۳۱۷: «از آن اعلیحضرت خواهشمندم به مناسبت نوروز صمیمیترین تبریکات و ادعیهام را جهت مزید ترقی و تعالی کشور ایران قبول فرمایند. امضا، آدولف هیتلر.»
یک شاهکار معماری، پر از امضا
روی دستگاه فرستنده موزه بیسیم، کپی یکی از تلگرافهای خاص آن زمان نصب شده؛ تبریک نوروز از طرف هیتلر به رضاخان، به تاریخ ۱۳۱۷: «از آن اعلیحضرت خواهشمندم به مناسبت نوروز صمیمیترین تبریکات و ادعیهام را جهت مزید ترقی و تعالی کشور ایران قبول فرمایند. امضا، آدولف هیتلر.»
این تلگراف ۸۱سال پیش همینجا دریافت شد و حالا اصل آن در ساختمان ریاستجمهوری نگهداری میشود، اما علاوه بر اتفاقات تاریخی، معماری کلاهفرنگی هم ارزش آن را بیشتر کرده است.
کاخدار میگوید که این یک شاهکار معماری ۹۵ ساله است و تصویرِ نوشته سوزاندهشده بر چوب را نشان میدهد: پژمان ۱۳۰۶ قصر. «نجاری که در اینجا کار کرده، نامش را روی چوبهای زیر شیروانی نقش کرده است.» عمارت پر از راز است و عکاس مخابرات خیلی اتفاقی این نوشته را پیدا کرده. مرشدزاده از مرمت بنا میگوید: «بازسازی اینجا چهارسال طول کشید: از ۸۴ تا ۸۸. از سال ۸۸ هم با یک فِرِز مخصوص، دود ژنراتورها را از روی سقف برداشتند و سقف را با بتونه و قیر مرمت کردند.
بعد فقط برای زیبایی، پایهخرکهایی به سقف اضافه کردند. حتما کار پرزحمتی بوده. اتاق اول را که ۱۳سال جوانتر است هم سقف کاذب زدهاند. استقامت بنا هم در حد ۶ تا ۷ ریشتر است. ستونهای محکمی دارد و بعد از بازسازی حدود یک و نیم متر قیرگونی و سیمان شده. دیوارها هم برای استقامت بیشتر سیمان شده است.»
ورودی اصلی ساختمان میرسد به راهرویی که دفتر وزیر در آن است و از سقف گنبدی، نور شیشههای رنگی به داخل تابیده. ته این راهرو راهپله باریکی است که به بالکن میرسد و در این بالکن جلسات وزیر برپا میشود و یکی از مهمترین این جلسات، اجلاس چهارجانبه وزرای ارتباطات ایران، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و روسیه بوده است.
امضاهای تاریخی کلاهفرنگی هم زیاد است، یکی دیگرشان روی کرکرههای ۷۰ ساله بیرون بناست که دو پلاک سربی دارند و رویشان نوشته: کارگاه فنی اصغر حاج عبدالله. پیچ شمیران، خیابان شاه رضا.
۰