امیرهوشنگ ابتهاج؛ سایه بلند غزل معاصر
سایه بیشتر با به کار گرفتن «من اجتماعی و من انسانی» است که اندیشههای خود را بروز میدهد. ابتهاج با اینکه در خانوادهای مرفه میزیست، اما هیچگاه نسبت به مسایل اجتماعی بی تفاوت نبود.
کد خبر :
۹۰۹۹۷
بازدید :
۷۷۰۸
امیرهوشنگ ابتهاج از جمله غزلسرایان معاصر است که ویژگیهای شعر سنتی و نو را در اشعارش جای داد. او با لحاظ کردن اوضاع حاکم بر روزگارش، عاطفه را در شعرش به موضوعات اجتماعی و سیاسی تسری بخشید و از بیانی استفاده کرد که بیانگر دردها و نیازهای مردم زمانهاش باشد.
نگاه شاعرانه به دنیای درون و برون با نگرش عادی تفاوت دارد در پرتو این نگاه، هستی مالک حیات بی انتها میشود و شور و حال از تمام مظاهر طبیعت فوران و خود را نمایان میسازد. آثاری که رنگ و بوی رمانیتک دارد از احساس عمیق و تلطیف شده شاعر برمی خیزد.
در میان شاعران معاصری که به این مقوله اهمیت میدهند، میتوان به امیرهوشنگ ابتهاج اشاره کرد؛ شاعری چیره دست و توانا و از درخشانترین چهرههای غزل سرای معاصر که در هر ۲ شیوه شعر سنتی و نیمایی طبع آزمایی کرده است.
غزل سرایی او از تبحرش در زمینه سرودن شعر نیمایی متاثر میشود تا جایی که در شمار یکی از بهترین سرایندگان غزل نو قرار میگیرد. (۱)
امیر هوشنگ ابتهاج، ۶ اسفند ۱۳۰۶ خورشیدی در رشت چشم به جهان گشود، امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود، اما شیفته مهارتآموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمهسازی به دیگر هنرها نیز علاقهمند بود. بهگفته خودش: «در همان هشت تا دهسالگی برای غذا پختن حرص میزدم.
امیر هوشنگ ابتهاج، ۶ اسفند ۱۳۰۶ خورشیدی در رشت چشم به جهان گشود، امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود، اما شیفته مهارتآموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمهسازی به دیگر هنرها نیز علاقهمند بود. بهگفته خودش: «در همان هشت تا دهسالگی برای غذا پختن حرص میزدم.
یک بار هم سه ماهِ تابستان مرا فرستادند، پیشِ یک خانم خیاط. شاید، چون در خانه شلوغ میکردم. گلدوزی و دِسْمِهدوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» پدر «جرج مارتیرسیان» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.»
ابتهاج در ۱۳۱۸ خورشیدی با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود، اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
ابتهاج در ۱۳۱۸ خورشیدی با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود، اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
از مهمترین آثار ابتهاج تصحیح غزلهای حافظ است. این اثر با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ خورشیدی از طرف نشر کارنامه به چاپ رسید. بار دیگر نیز با تجدید نظر و اصلاحات جدید منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرد. این کتاب حاصل تمام آن تلاشها و زحمات بود که در مقدمه آن را به همسرش آلما پیشکش کرد.
سایه شدن ابتهاج
هوشنگ ابتهاج در استدلال نام شاعریاش یعنی سایه میگوید: حروف و کلمات برای من رنگ دارند: ر خاکستری، گ نارنجی و ج سیاه است.ی کلمات برایم سرد و گرماند: سایه کلمهای سرد است، گلابی کلمهای گرم. بهگمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش، خجالتیبودن، فروتنی و بیآزار بودن هست؛ اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت.
خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدونادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی میتوان گفت وقاحت.
ابتهاج؛ غزل، سنت گرایی، نوآوری
در شعر سایه ۲ جنبه کاملا متفاوت به چشم میخورد. نیمی از سرودههای او، مجموعه اشعاری است در قالب چهارپاره، رباعی و شیوه نیمایی و نیمی دیگر غزل است. هوشنگ ابتهاج در غزل، سبک خاص خود را آفریده است، زیرا شعرش هم روانی و سادگی سـخن سـعدی را دارد و هم موسیقی جادویی سخن حافظ را و هم شور و هیجان سخن مولانا و در عین حال سـخنش امروزی است؛ چنانکه تقریبا در خلوت همه اقشار جامعه راه دارد و زبانش را همه درک میکنند. او زبانی فاخر دارد و بی آنکه صنعت پردازی کند، روال طبیعی، سادگی و روانی کلام را از دست نمیدهد. (۲)
ابتهاج، غزل سرایی اسـت کـه ویژگیهای شعر نو و کهن را با هنرمندی و ظرافت خاص در غزل هـایش جای داده و از این نظر، نمودهای سنت گرایی و نوآوری در غزل او قابل بررسی است. غزلهای سایه نمونههای بارز شعر رمانتیک است که سرشار از عاطفهای صمیمی است و اصلیترین عامل زیبایی و جذابیت آن به شمار میآید.
در شعر امروز، شاعر به اقتضای مردمی شدن هنر و ادبیات، بیشتر به عواطف جمعی و بشری میپردازد تا آنجا که حتی فردیت عاطفی شاعر با کلیت اجتماعی و بشری او میآمیزد، این تغییر نگرش به خوبی در غزل سایه قابل مشاهده است.
ابتهاج، غزل سرایی اسـت کـه ویژگیهای شعر نو و کهن را با هنرمندی و ظرافت خاص در غزل هـایش جای داده و از این نظر، نمودهای سنت گرایی و نوآوری در غزل او قابل بررسی است. غزلهای سایه نمونههای بارز شعر رمانتیک است که سرشار از عاطفهای صمیمی است و اصلیترین عامل زیبایی و جذابیت آن به شمار میآید.
در شعر امروز، شاعر به اقتضای مردمی شدن هنر و ادبیات، بیشتر به عواطف جمعی و بشری میپردازد تا آنجا که حتی فردیت عاطفی شاعر با کلیت اجتماعی و بشری او میآمیزد، این تغییر نگرش به خوبی در غزل سایه قابل مشاهده است.
سایه بیشتر با به کار گرفتن «من اجتماعی و من انسانی» است که اندیشههای خود را بروز میدهد. ابتهاج با اینکه در خانوادهای مرفه میزیست، اما هیچگاه نسبت به مسایل اجتماعی بی تفاوت نبود. او از آن هنگام که به دنیای شاعری پا نهاد، نتوانست نسبت به مسایل اجتماعی، اتفاقات و حـوادثی کـه پیرامونش رخ میدهد، بی تفاوت باشد.
این اشتغال و حساسیت ذهنی با سرودن اشعاری به شیوه کهن در مـجموعه «نخستین نغمهها» به روشنی انعکاس یافته است. (۳)
سایه در غزل هایش با پایبندی بـه سنت و بهره گیری از سبک عراقی، تشبیهات را در دامنه ای گسترده به کار میگیرد. او مانند حافظ، استاد این سبک، ضمن استفاده از زبانی معتدل، روح و زبانش را همچون آیینهای شفاف در برابر طبیعت و اشیاء قرار میدهد و آنها را همان طور که هستند درک میکند و به مخاطبش باز مینمایاند.
ابتهاج، خودش را در جایگاه مشبه، بیشتر به عناصر طبیعی، چون سبزه، چمن، درخـت و ... تشبیه میکند که گویای نوعی طراوت و تازگی در ضمیر ناخودآگاه او نیز هست:
بـه سان سبزه، پریشان سرگذشـت شبم /نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
شاعر با همین برقرار کردن پیوند بـا طبیعت، نوعی نوآوری مبتکرانه در حوزه کاربرد تشبیه در غزل ایجاد کرده است و همچنین با برقرار کردن ارتباط میان عناصر انتزاعی و عناصر دیگر به ویژه عناصر طبیعی، فضای گسترده تری برای درک زیبایی کلامش ایجاد میکـند.
سایه در غزل هایش با پایبندی بـه سنت و بهره گیری از سبک عراقی، تشبیهات را در دامنه ای گسترده به کار میگیرد. او مانند حافظ، استاد این سبک، ضمن استفاده از زبانی معتدل، روح و زبانش را همچون آیینهای شفاف در برابر طبیعت و اشیاء قرار میدهد و آنها را همان طور که هستند درک میکند و به مخاطبش باز مینمایاند.
ابتهاج، خودش را در جایگاه مشبه، بیشتر به عناصر طبیعی، چون سبزه، چمن، درخـت و ... تشبیه میکند که گویای نوعی طراوت و تازگی در ضمیر ناخودآگاه او نیز هست:
بـه سان سبزه، پریشان سرگذشـت شبم /نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
شاعر با همین برقرار کردن پیوند بـا طبیعت، نوعی نوآوری مبتکرانه در حوزه کاربرد تشبیه در غزل ایجاد کرده است و همچنین با برقرار کردن ارتباط میان عناصر انتزاعی و عناصر دیگر به ویژه عناصر طبیعی، فضای گسترده تری برای درک زیبایی کلامش ایجاد میکـند.
این ابتکار، احساس لطیف شاعرانه را هرچه بیشتر شفاف و روشن میسـازد و به خواننده القا میکند. البته، مفاهیم انتزاعی کـه ابتهاج در شعرش به کار گرفته است، چـندان گسترده و وسیع نیست، اما در میان آنها مفاهیمی، چون عشق، امید، غم و آرزو نمود بیشتری دارد.
در اشعار ابتهاج، استعاره بسیار مورد تـوجه شـاعر و از پرکاربردترین صور تخیل اوست. ابتهاج در استعارات خود نیز از سبک معتدل عـراقی تبعیت میکند. او به شـیوه بـزرگان این سبک، به صورت و معنا به یک اندازه نـظر دارد و هیچ کدام را به دست فراموشی نمیسپارد. (۴)
زلف، رها کرده بـه رخ، ناز را / سایه زده نرگس غماز را بـرخی استعارات ابتهـاج، در خدمت مضامین اجتماعی و سیاسی او درآمده اند.
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند / آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
از میان انواع استعاره، تشخیص در اشعار ابتهاج برجستگی بیشتری دارد که بیشتر تقلید از گذشتگان است، اما در این میان مواردی بدیع هم یافت میشود که به نظر میرسد، ابتکار شاعر باشد: در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو / تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
گیسو به دلیل رنگ سیاه و دراز بودنش شبهای طولانی عاشق را تداعی میکند. ابتهاج به دلیل اینکه در غزل سـرایی، زبانی سـاده و روان دارد و البتـه لازمـه غزل سرایی هم همین است، از کنایههای تقلیدی و زودیاب بسیار اسـتفاده کرده اسـت.
نوآوریهای ابتهاج هم در این حوزه، گاهی حاصل بهره گیری او از همین زبان عامیانه است. نمادها در شعر سایه همواره مرسوم و قراردادی هستند و ابداع چندانی در آنهـا ملاحظه نمیشود.
برخی از مصادیق این نمادها در شـعر سایه عبارتند از: بهار، صبح، شـب، خـورشید، دریا، جنگل، پنجره، پرده، چمن، سبزه، دخمه، شاخه، کال و غیره. اگرچه این نمادها از لحاظ معنی و لغوی اشتراکات زیادی با نمادهای موجود در شعر شاعران معاصر دیگـر دارند، اما سایه با مقید کردن آنها بـا صفاتی خاص و همراه کردنشان بـا ابزارهای دیگری چون: تشخیص، مراعات النظیر، تضاد، ایهام و تشبیه و جای دادنشان در بستری از عواطف عمیق برخاسته از دل، موجب دور ماندن آنهـا از ابتذال و تقلید محض شده است. (۵)
بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خـوشش/ هنوز با غم این برگهای زرد اینجاست
بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خـوشش/ هنوز با غم این برگهای زرد اینجاست
زبان در غزل سایه
در غزل سـایه به دلیل گرایش بـه سنت شعری گذشته، نباید چنـدان توقع نوآوری و ابتکار در عـرصه زبان و واژگان یا عدول از منطق زبان و در هم شکـستن هنجارهای آن را داشـت. سایه در به کارگیری زبان برای غزل هایش، سـبک سعدی و حافظ را معیار و مبنا قرار داده است، گاهی که سخنش ساده تـر، روانتر و نزدیکتر بـه زبان مخاطب است. او از مضامین و جـلب توجه مخاطب، بهره برده اسـت.
حوزه موسیقی
آنچه به شعر تشخص میبخشد، نظام موسیقایی زبان اسـت. اصلیترین عنـصر شعر سایه هم، موسیقی است که شالوده بـلاغت او را تـشکیل میدهـد.
شاعر توانا با ایجاد هماهنگی و تناسب و استفاده درست از خاصیت هم نشینی واجها و واژهها از یک سو و کـشف ارتـباط موسیقی پنهان شده در لایههای مختلف معنایی کلمات از طرفی دیگر، میتواند کلام را زیباتر جلوه دهد و به شعر خود نظم خاصی ببخشد که سبب لذت مخاطب شود.
در موسیقی شعر، هم شـکل ظـاهری آن در شعر اثر میگذارد و هم شکل درونی آن که در معنا و مفهوم نمایان گر است، مؤثر واقع میشود. در غزل سایه، انواع تـناسـبات مـعنـوی در اشکال متنوع آن استفاده شده است.
در غزل او در این حوزه نیز هـیچ ابتکار و نوآوری مشاهده نمیشود و او از همان ابزارهایی استفاده کرده است که شاعران متقدم هـم از آن هـا بهره گرفته اند.
بیشتر نوآوری ابتهـاج در این حوزه در مـحدوده اشـعاری محسوب میشود که در قالب نیمایی سروده و در غـزل خـود صرفا وزنهایی را به کار میبرد که در شـعر گـذشتگان آمده است. بـا تـوجه بـه روحیـه آرام و هیـاهوگریز سـایه و نیـز رنگ غـمی کـه بر بیشتر غزلهای او نشسته، طبیعی است کـه او بیـشتر، اوزان نـرم و جویباری را به کـار بـرده باشد.
خـیـال آمـدنت دیشبـم بـه سر میزد /نیامدی کـه ببینی دلم چه پر میزد
سایه با تکرار متوازن و متناسب صامتها و مصوت هـا و نشاندن آنها در محور هم نشینی زبان، سبب ایجاد موسیقی داخلی و ایجاد توازن در غزلش شده است.
موسیقی کناری در اشعار ابتهاج
در غزل او در این حوزه نیز هـیچ ابتکار و نوآوری مشاهده نمیشود و او از همان ابزارهایی استفاده کرده است که شاعران متقدم هـم از آن هـا بهره گرفته اند.
بیشتر نوآوری ابتهـاج در این حوزه در مـحدوده اشـعاری محسوب میشود که در قالب نیمایی سروده و در غـزل خـود صرفا وزنهایی را به کار میبرد که در شـعر گـذشتگان آمده است. بـا تـوجه بـه روحیـه آرام و هیـاهوگریز سـایه و نیـز رنگ غـمی کـه بر بیشتر غزلهای او نشسته، طبیعی است کـه او بیـشتر، اوزان نـرم و جویباری را به کـار بـرده باشد.
خـیـال آمـدنت دیشبـم بـه سر میزد /نیامدی کـه ببینی دلم چه پر میزد
سایه با تکرار متوازن و متناسب صامتها و مصوت هـا و نشاندن آنها در محور هم نشینی زبان، سبب ایجاد موسیقی داخلی و ایجاد توازن در غزلش شده است.
از دیرباز در غزل فارسی، لزوم رعایت قافیه، شاعر را ملزم به آوردن واژه هـایی خاص در انتهای هـر بیت کرده است. ابـتهاج سـخت به این سنت پایبنـد اسـت؛ از ایـن گذشته، بیشتر غزلهای ابتهاج مردف (چند ردیفی) هم هست و این موضوع نه تنها تقلیـد سـایه از شیوه غزل سرایی گذشتگان به ویژه حافظ را آشکار مـی کنـد، بلکـه بیـانگر انـسجام و کـمال غزل سرایی او نیز هست.
بیا که بار دگر گل به بار میآید/ بیار باده کــه بوی بهار میآید
در جمع بندی کیفیت غزل ابتهاج در حوزه موسـیقی باید گفـت که یکی از برجستگی های ویژه ساختار صوری غزلهای ابتهاج در سطح توازن آوایـی اسـت.
بیا که بار دگر گل به بار میآید/ بیار باده کــه بوی بهار میآید
در جمع بندی کیفیت غزل ابتهاج در حوزه موسـیقی باید گفـت که یکی از برجستگی های ویژه ساختار صوری غزلهای ابتهاج در سطح توازن آوایـی اسـت.
به این معنی کـه او با اسـتفاده از تکرارهای واجی و هجایی، نظام موسیقایی برجستهای در شعر خود ایجاد کرده است که آشنایی او با شعر حافظ و پژوهش در دیوانش همچنین آشنایی او با هنر موسیقی، میتواند از اسباب این موضوع بـاشد. (۶)
حوزه تخیل و زبان در شعرهای ابتهاج
ابتهاج در غزل هایش بر مجموع تصاویر شعر فارسی، تصاویر تازه زیادی نیافزوده است. صور خیال او حتی آنجا که از طبیعت الهام میگیرد در اغلب موارد تازه نـیست و نـوآوریهای اندکی دارد؛ با این حـال، هنر سایه در آن است که روحی تازه در قالب تصاویر کهنه میدمد و آنها را از عاطفه شاعرانه خویش سرشار میسازد.
تصاویر شعر سایه، در بافت کـلی غـزل بـه خوبی متجلی میشود و به انسجام ساختار آن یاری میرساند. زبان غزل سایه با زبان غزلهای سعدی و حافظ تفاوت چندانی ندارد؛ با وجود این، ابتهاج در این حوزه از برخی ابـزارهای رایج بـرای برجسته سازی مضامین و جلب توجه مخاطب، بهره برده است. باستان گرایی و ساخت ترکیبات تازه در این میان ملموستر است. (۷)
منابع:
۱. ابتهاج، هوشنگ، (١٣٧٨)، سیاه مشق، تهران: نشرکارنامه.
۲. امین پور، قیصر، (١٣٨٣)، سنت و نوآوری در شعر معاصر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۳. براهنی، رضا، (١٣٤٧)، «شعر امروز»، مجله کاوه، شماره ٢٣، صفحات ٤٨-٥١.
۴. پورنامداریان، تقی، (١٣٨١)، سفر در مه، تهران: نشر نگاه.
۵. حسن لی، کاووس، (١٣٨٣)، گونههای نوآوری در شعر معاصر، تهران: نشر ثالث.
۶. روزبه، محمدرضا، (١٣٨٣)، ادبیات معاصرایران (شعر)، تهران: روزگار.
۷. شفیعی کدکنی، محمدرضا، (١٣٦٨)، موسیقی شعر، چاپ ٢، تهران: آگاه.
منابع:
۱. ابتهاج، هوشنگ، (١٣٧٨)، سیاه مشق، تهران: نشرکارنامه.
۲. امین پور، قیصر، (١٣٨٣)، سنت و نوآوری در شعر معاصر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۳. براهنی، رضا، (١٣٤٧)، «شعر امروز»، مجله کاوه، شماره ٢٣، صفحات ٤٨-٥١.
۴. پورنامداریان، تقی، (١٣٨١)، سفر در مه، تهران: نشر نگاه.
۵. حسن لی، کاووس، (١٣٨٣)، گونههای نوآوری در شعر معاصر، تهران: نشر ثالث.
۶. روزبه، محمدرضا، (١٣٨٣)، ادبیات معاصرایران (شعر)، تهران: روزگار.
۷. شفیعی کدکنی، محمدرضا، (١٣٦٨)، موسیقی شعر، چاپ ٢، تهران: آگاه.
۰