حین اجرای نمایش خیابانی «لیلی و مجنون»، بهنام کاوه بازیگر و کارگردان نمایش، متوجه حضور یک زبالهگرد در پهنه رودکی شد و با توجه به موضوع نمایشش که درباره زبالهگردی و فقر بود، به سراغ مردی به نام رسول رفت تا از او بخواهد در اجرای نمایش او را همراهی کند. در آغاز مرد آمادگی حضور در نمایش را نداشت، اما با صحبتهای کارگردان نمایش حس امنیت و صمیمیت کرد و به جمع حاضر در پهنه رودکی پیوست و در جریان اجرا، کارگردان کار از او خواست تا داستان زندگیاش را تعریف کند و او با بغض داستان زندگیاش را در چند جمله روایت کرد و ناگهان اجرا را ترک کرد.
دختری که سر کوچه بنبست برِ خیابان نشسته و دوا دود میکند، میگوید چند هفته قبل، ماشینهای طرح ضربت آمدهاند و هر چه کارتنخواب کنار دیوار اوراقچیها بوده جمع کردهاند و بردهاند ترک اجباری. دختر، بیمار ترنس است. از برهم ریختگی و ناسازگاری هورمونهایش، فقط زمختی استخوانها مانده و رگه محوی در تارهای صوتی وقتی حرف میزند. دختر، مربی والیبال نوجوانان بوده. همین حالا و بعد از ۳ سال کارتن خواب ی، همین طور که روی پله جلوی مغازه تعطیل نشسته هم، شمای ورزشکاری دارد با آن ساقهای کشیده. همه زندگیاش داخل یک کوله پشتی سیاهرنگ چرک است و کیسه پلاستیکی گره خورده به مچ دستش.
ویدیویی از یک سرقت منتشر شده است که در آن دو سارق در لباس افراد کارتن خواب به یک مغازه دستبرد زدند.
ما مجرم نیستیم. ما بیماریم...
کجا میخوابید؟ این را که میپرسم، زنان و مردان نشسته دور آتش با حیرت نگاهم میکنند. «عذرا» جواب میدهد؛ ۴۵ساله است و متأهل: ما که نمیخوابیم. شیشه که بزنی خواب نداری. بعضی وقتا بعضیا میکشن و میخوابن، بعدش دیگه صبح، بیداری تو کار نیس.
او نمیتوانست مخارج زندگی و هزینههای اعتیادمان را تامین کند، به همین دلیل مرا به کارگری میفرستاد و به کارهایی وادارم میکرد که از انجام آنها نفرت داشتم.
از همان سن کم کنار کارتنخوابها و معتادان دیگر بودم و مجبور شدم شیره تریاک مصرف کنم. آنقدر که من هم در سن کم معتاد شدم، اما در نوجوانی ترک کردم.
زندگي بعد از نيمهشب تهران
این جوانان به امید دستیابی به آیندهای بهتر به شهرهای بزرگی مثل تهران کوچ میکنند، اما آنچه نصیب خیلی از آنها میشود کار سخت و طولانی در روز و شبخوابی کنار معتادان خیابانی در پارکها است.
بیابانهای خلازیر و آزادگان، آن رَحِم نفرین شده ایست که جنین ناقصالخلقه گودالها و چینههای آجری را در خود میپروراند. روایت خلازیر و آزادگان، روایت بدون نقطه همزیستی سگها و آدمهاست...
نخستین قتل را سال ۹۳ در منطقه یوسفآباد، کنار اتوبان کردستان انجام دادم و پیرزنی را به قتل رساندم.
وقتی نوبت به متهم ردیف اول رسید، او اتهام قتل را قبول و گفتههای قبلی خود را تکرار کرد و ادامه داد: من با مقتول دشمنی نداشتم و، چون خواهرش به من پیشنهاد پول داد، قبول کردم او را بکشم.
تكهای از زندگی مرد تنها، زير آسمان اوين
کارتنخوابها، همینطور محو اوج و فرود توازن رنگ و فرم هستند که جیغ ترمزی، از نفس افتادن لاستیک چرخهایی که شیارهایش از جوی خون گرم رنگ میگیرد، برشان میگرداند سمت اتوبان.
یک ضربه به کتف او زدم و فرار کردم. مقتول ۶ یا ۷ قدمی دنبالم آمد و پایش به جدول خیابان گیر کرد و روی زمین افتاد
ظرفیت بسیار اندک خانههای میانراهی
برای اسکان موقت زنان در هیچ استانی مشکل نداریم. در برخی استانها هم زنان بهبودیافته تحت پوشش برنامه مدیریت بهبودی هستند، چون درمان و کاهش آسیب زنان برای ما اولویت دارد.
بالاخره روزی به خانه برمیگردم
از دور تماشاکردنِ کارتنخوابها آنها را نیمهزامبیهایی معتاد و بیمصرف نشان میدهد؛ و در بهترین حالت، رنجدیدگانی که مستحق ترحماند. اما پژوهشگری که در میان آنها زندگی کرده است میگوید تمرکز بر رنج و بدبختیِ بیخانمانها تصویر کاملی از زندگی آنها به ما نمیدهد. ساکنانِ کنار خیابان خلاقیتهایی به خرج میدهند تا احساس کنند واقعاً در خانۀ خودشاناند: انتخاب نقطۀ مشخصی برای خواب، منظمکردن خنزرپنزرهای اطرافشان، و تنظیم برنامهای معین برای کارهای روزانه مثل تکدیگری و حتی نشئگی.
بازپرس جنایی تهران، درپی اظهارات پسر نوجوان کارتنخواب که مدعی است شاهد قتل یکی از دوستانش بوده، پرونده را برای رسیدگی به دادسرای ویژه اطفال فرستاد.
در راستای برگزاری سلسله نشستهای اعتیاد زیر ذره بین رسانه، خبرگزاری مهر به بررسی حضور معتادان و کارتن خواب ها در برخی از نقاط شهر شیراز پرداخته است.
رئیسپلیس آگاهی استان همدان گفت: فردی که هفته گذشته در منطقه شیرسنگی همدان اقدام به قتل مرد کارتنخواب کرده بود، ظهر شنبه دستگیر شد. سرهنگ رضا زارعی افزود: صبح ٢١ آبان پس از تماس شهروندی با کلانتری ١٥ و گزارش مبنی بر وجود جسدی در میدان شیر سنگی، بررسی موضوع در دستور کار قرار گرفت. وی ادامه داد: پس از حضور مأموران در محل، آنها متوجه گونی حاوی یک جسد شدند که متعلق به مردی ٥٩ساله بود
پناه کارتن خواب ها
محمد ثقفی از کارتنخوابی به کارخانهداری رسید. جوان ٣٧سالهای که از سالهای نوجوانی گرفتار اعتیاد شده بود. یک روز تصمیم بزرگی گرفت و آن بازگشت دوباره به زندگی سالم بود.
برای «ایرج» که در آفتاب تند، لب جدول لم داده، تنها نشان انتخابات عکسی است که روی دیوار چسبیده و با هر وزش باد تکان میخورد. اگر انتخابات شورای شهر و ریاستجمهوری تمام شهرها را به جنب و جوش انداخته، برای ایرج ٥٠ ساله وضع جز این است.
با ریزش ناگهانی دیوار یک کارخانه تولید بتن در شهرک کارون واقع در جنوب تهران، سه کارتنخواب که در پیاده رو مشغول استراحت بودند زیر آوار ماندند.