کمپ معتادها

  • چیزی شبیه دیوار، مانع شده بود. سد شده بود. چیزی درون خودم که باید دگرگون می‌شد؛ به یک «باور» نیازمند بودم؛ باید…

    ۱۰۳۷
۱

تازه‌ها

پربازدید

پرطرفدار