آیا ما رهبران قدرتمند می‌خواهیم؟

کد خبر : ۲۲۱۸۴
بازدید : ۱۶۱۴
میل به اقتدارگرایی گویا در سراسر دنیا گسترش می‌یابد؛ ولادیمیر پوتین توانست از ملی‌گرایی برای تحکیم کنترل خود بر روسیه بهره ببرد و انگار محبوبیت زیادی هم دارد؛ ژی جینپینگ را قوی‌ترین رهبر چین از زمان مائو تسه‌تونگ می‌دانند که بر کرسی ریاست تعداد روزافزونی از کمیته‌های تصمیم‌گیریِ مهم تکیه زده است؛ رئیس‌جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، اخیراً کسی را جانشین نخست‌وزیرش کرد که با پروژۀ او برای متمرکزسازی قدرت اجرایی در قوۀ مجریه، هماهنگ‌تر است؛ و برخی ناظران نگران‌اند که دونالد ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در ماه نوامبر، «موسولینی آمریکا» شود.

سوءاستفاده از قدرتْ قدمتی به قدر تاریخ بشر دارد. انجیل به ما می‌گوید داود پس از آنکه جالوت را شکست داد و پادشاه شد، بث‌شبع را اغوا کرد و تعمداً همسر او را به نبردی بی‌بازگشت فرستاد. در رهبری باید از قدرت استفاده کرد؛ و بنا به هشدار معروف لُرد اکتون، قدرت فسادآور است. در عین حال، رهبر فاقد قدرت یعنی فاقد توانایی واداشتن دیگران به اجرای خواسته‌اش، نمی‌تواند رهبری کند.

دیوید مک‌للند، استاد روان‌شناسی دانشگاه هاروارد، افراد را بنا به انگیزه‌شان سه دسته کرده است؛ آن‌هایی که بیش از هر چیز می‌خواهند کارشان را بهتر انجام دهند «نیاز به موفقیت» دارند؛ آن‌هایی که بیش از هر چیز به فکر روابط دوستانه با دیگران‌اند «نیاز به پیوند» دارند؛ و آن‌هایی که بیش از هر چیز می‌خواهند بر دیگران اثر بگذارند «نیاز به قدرت» دارند.

گروه سوم مؤثرترین رهبران از آب درمی‌آیند، که دوباره یادآور گفتۀ اکتون است. ولی قدرت فی‌نفسه خوب یا بد نیست. قدرت مثل مقدار کالری یک رژیم غذایی است: کمش موجب لاغری است و زیادش علت چاقی. بلوغ و آموزش عاطفی ابزارهای مهمی در کنترل شهوت خودشیفته‌وار به قدرت‌اند؛ علاوه‌براین، وجود نهادهای مناسب نیز برای ایجاد توازن لازم است. اخلاقیات و قدرت می‌توانند مایۀ تقویت یکدیگر باشند.

اما استفادۀ ابزاری از اخلاقیات برای افزایش قدرت هم ممکن است. ماکیاولّی روی اهمیت اخلاقیات برای رهبران دست گذاشت، ولی از این منظر که نمایش علنی فضایل چه تأثیری بر پیروان دارد. تظاهر به فضایل یکی از منابع اصلی قدرت نرم رهبر است: یعنی توان دست‌یابی به خواسته‌ها از طریق جذب دیگران، نه اجبار یا تطمیعشان. به نظر ماکیاولّی، فضایل شهریار فقط تظاهرند، نه واقعی: «حتی جسارت آن را دارم که بگویم اگر او [شهریار] حائز آن فضایل باشد و همواره در عمل به آن‌ها کوشا باشد، آن فضایل به او آسیب می‌زنند؛ درحالی‌که تظاهر به آن‌ها مفید است.»

همچنین آنجا که رهبر باید میانِ قدرت سختِ اجبار و تطمیع یا قدرت نرمِ جاذبه انتخاب کند، ماکیاولّی بر اهمیت قدرت سخت تأکید می‌کرد: «چون محبوب بودن وابسته به رعایاست، اما ترسناک بودن وابسته به خود اوست.» ماکیاولّی اعتقاد داشت که در مقام انتخاب، ترسناک بودن بهتر از محبوب بودن است؛ ولی می‌دانست که ترس و علاقه دو قطب متضاد نیستند، و متضاد علاقه، یعنی نفرت، برای رهبران خطرناک است.

دنیای پرآشوب ‌دولت‌شهر‌های ایتالیا در دورۀ رنسانس به‌مراتب خشونت‌بارتر و خطرناک‌تر از دموکراسی‌های امروزی بود، اما برخی مؤلفه‌های آن نصیحتِ ماکیاولّی به درد رهبران مدرن هم می‌خورد. ماکیاولّی، در کنار شجاعت شیر، فریب‌کاری استراتژیک روباه را هم می‌ستود. ایدئالیسم بدون رئالیسم بعید است شکل دنیا را عوض کند؛ لذا هنگام قضاوت دربارۀ رهبران دموکراتیک مدرن باید هر دوی ماکیاولّی و اکتون را در نظر داشته باشیم. باید در جست‌وجو و حامی رهبرانی باشیم که هم مؤلفۀ اخلاقیِ خودنگه‌داری و هم نیاز به موفقیت و پیوند و همچنین قدرت را حائز باشند.

اما معمای اکتون، صرف‌نظر از مسئلۀ اخلاقیات رهبران، جنبۀ دیگری هم دارد: تقاضاهای پیروان. رهبری ترکیبی است از خصائص رهبران، تقاضاهای پیروان، و زمینه‌ای که بستر تعامل این دو است. روس‌هایی که نگران شأن و رتبه‌شان هستند، چینی‌هایی که دلواپس فساد فراگیرند، ترک‌هایی که قومیت و مذهب مایۀاختلافشان شده است، همگی زمینه‌ساز ظهور رهبرانی‌اند که نیاز روان‌شناختی به قدرت دارند. به همین ترتیب، ترامپ هم برای ارضای نیاز خودشیفته‌وار خود به قدرت، نارضایتی بخشی از مردم را با دستکاری زیرکانه، در برنامه‌های خبری تلویزیون و رسانه‌های اجتماعی، بزرگ‌نمایی می‌کند.

اینجاست که نهادها باید نقش حیاتی خود را بازی کنند. در ابتدای تأسیس ایالات متحده، جیمز مدیسون و دیگر بنیان‌گذاران این کشور می‌دانستند که رهبران یا پیروانشان فرشته نیستند و باید نهادهایی برای تحکیم محدودیت‌ها طراحی شوند. آن‌ها از مطالعه‌ای که دربارۀ جمهوری روم باستان داشتند نتیجه گرفتند که برای پیشگیری از ظهور رهبران متکبری همچون جولیوس سزار، باید چارچوب نهادیِ تفکیک قوا در کار باشد تا حزبی حزبِ دیگر را متوازن کند. در برابر احتمال ظهور «موسولینی آمریکایی»، مدیسون نظامی از کنترل‌های نهادی تدوین کرد تا ایالات متحده هرگز مشابه ایتالیای ۱۹۲۲ (یا روسیه، چین یا ترکیۀ امروزی) نشود.

بنیان‌گذاران آمریکا درگیر این معما بودند که می‌خواهیم رهبرانمان چقدر قدرتمند باشند؟ پاسخ آن‌ها حفظ آزادی بود، نه حداکثرکردن کارآیی حکومت. برخی ناظران از انحطاط نهادی شکایت می‌کنند، و دیگران به تغییراتی همچون ظهور برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما و رسانه‌های اجتماعی اشاره دارند که کیفیت بحث‌های عمومی را تباه کرده‌اند. اواخر امسال می‌فهمیم چارچوبی که بنیان‌گذاران آمریکا برای قدرت و رهبری بنا کردند، واقعاً چقدر تاب‌آور است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید