زن متهم به شوهرکشی در دادگاه: من بیگناهم، پسرم قاتل است
زنی که متهم است شوهرش را با کمک دختر و پسر جوانش به قتل رسانده و جسدش را در بیابان رها کرده است، اعترافات قبلی خود را پس گرفت و مدعی شد پسر نوجوانش عامل این قتل است. به گزارش خبرنگار ما، شهریور سال ٩٢ وقتی جسد مردی در ورامین پیدا شد، پلیس فهمید جسد متعلق به فردی به نام یوسف است که به نظر میرسد یک روز بیشتر از مرگ او نگذشته است. پلیس خانواده یوسف را شناسایی و بازجویی کرد. گیتی همسر یوسف ابتدا منکر قتل شد اما بعد از چند روز وقتی دچار تناقضگویی شد، راهی بهجز اعتراف ندید و گفت: یکسالی بود که رفتار شوهرم مرموز شده بود تا اینکه دخترم سوسن که دانشجو بود پیامکهای پدرش را زیر نظر گرفت و همگی به او مشکوک شدیم. ابتدا باور نمیکردم یوسف با زن دیگری رابطه پنهانی داشته باشد تا اینکه مخفیانه گوشیاش را نگاه کردم و پیامکهای عاشقانه را دیدم. وقتی به شوهرم گفتم چرا با زن دیگری رابطه پنهانی داری، مرا به باد کتک گرفت تا اینکه با پسرم آرش و دخترم سوسن تصمیمگرفتیم او را بکشیم.
زن جوان در پاسخ به این سؤال که چرا از شوهرش جدا نشد، گفت: چند بار به همسرم پیشنهاد طلاق دادم اما حاضر نبود از هم جدا شویم تا اینکه با کمک پسر و دخترم نقشه کشیدیم وی را به قتل برسانیم. صبح روز جنایت وقتی یوسف از خواب بیدار شد، پسرم مرا بیدار کرد و گفت این بهترین فرصت است. زمانی که یوسف مشغول به کار بود، پسرم از پشت سر به وی حمله کرد، سپس من نیز به کمکش رفتم و با چاقویی که در دست داشتم، دو یا سه ضربه به وی زدم و بعد چاقو را به آرش دادم. پسرم نیز چند ضربه زد. دخترم نیز به کمکمان آمد و برای کشتن پدرش گلویش را فشار داد. وقتی مطمئن شدیم او را کشتهایم، جسدش را لای پتو در صندلی عقب خودرویش گذاشتیم و به بیابانهای اطراف ورامین بردیم و در آنجا رها کردیم. با اعترافات این زن، دختر و پسرش نیز بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. آرش در بازجوییها به قتل پدر با همدستی مادرش اعتراف کرد و گفت: خواهرم فقط برای انتقال جسد پدرم به ما کمک کرد و در زمان قتل وحشتزده نظارهگر جنایت بود.
زمانی که پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری رفت، آرش اعترافات ابتدایی خود را پس گرفت و گفت: در زمان جنایت ضربات چاقو را خودم بهتنهایی به پدرم زدم، آن زمان برای اینکه به قصاص محکوم نشوم، از مادرم خواستم که وی نیز قتل را به گردن بگیرد تا جرم من سبکتر شود. این ادعا از سوی مادر و خواهر او نیز تأیید شد اما هیأت قضات آن را قبول نکردند و زن جوان را به قصاص و دخترش را به سه سال حبس و پسرش را به پنج سال زندان محکوم کردند. این رأی مورد اعتراض قرار گرفت و دیوانعالی کشور اعتراض را وارد دانست و خواستار تحقیقات بیشتر از متهمان شد. زمانی که پرونده دوباره به دادگاه کیفری استان تهران برگشت، با توجه به اینکه آرش در زمان قتل ١٦ساله بود، پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه چهارم که ویژه جرائم اطفال است فرستاده شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده با توجه به اینکه مقتول ولی دمی نداشت و فرزندانش متهمان این پرونده بودند، دادستان درخواست قصاص را به نمایندگی از رئیس قوه قضائیه مطرح کرد.
سپس نوبت به متهمان رسید؛ ابتدا آرش در جایگاه حاضر شد؛ او یک بار دیگر عنوان کرد قاتل خودش است و مادر و خواهرش در قتل نقشی نداشتند. او گفت: وقتی فهمیدم پدرم به مادرم خیانت میکند، خیلی ناراحت شدم؛ او نهتنها به مادرم خیانت میکرد بلکه او را کتک هم میزد. حتی درباره زنی که عاشقش شده بود صحبت کرد و به من گفت میخواهد با آن زن ازدواج کند. من خیلی ناراحت بودم و نمیدانستم باید چه کنم. روز حادثه با پدرم سر این موضوع درگیر شدم و پدرم به سمت من آمد و من هم یک ضربه چاقو به او زدم، بعد مادرم جلو آمد که از او خواستم دخالت نكند. وقتی پدرم را کشتم، خیلی عصبی و ناراحت بودم؛ به مادرم گفتم باید جنازهاش را از خانه بیرون ببرم اما توضیح ندادم چطور این کار را میخواهم بکنم. متهم درباره اینکه مادر و خواهرش در قتل چه نقشی داشتند، گفت: آنها هیچ نقشی نداشتند؛ من بهدروغ ادعا کردم آنها هم در قتل هستند، برای اینکه بتوانم مجازات خودم را کم کنم. سپس گیتی در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: من خواب بودم که با صدای فریاد همسرم بیدار شدم، به پسرم التماس کردم که پدرش را رها کند اما بیفایده بود. آرش پدرش را کشت. من بیگناه هستم. در مراحل بازپرسی
هم فقط به خاطر اینکه پسرم به قصاص محکوم نشود، بهدروغ گفتم که من نقشه قتل همسرم را کشیدم و با چاقو وی را کشتم. آرش از عصبانیت من را هم زخمیکرد، بعد گفت بیا تو را به بیمارستان برسانم، وقتی به سمت بیابان رفت، متوجه شدم جسد پدرش را در ماشین گذاشته است.
سپس سوسن - خواهر آرش- در جایگاه قرار گرفت و گفت: مدتها بود که رفتار پدرم تغییر کرده بود و مرتب مادرم را کتک میزد. من و آرش نیز از این موضوع خیلی ناراحت بودیم تا اینکه مدتی پیش متوجه شدم پدرم از طریق پیامک با یک زن در ارتباط است، موضوع را به مادرم گفتم. صبح روز حادثه خواب بودم، با صدای فریاد پدرم بیدار شدم و دیدم برادرم با چاقو به جانش افتاده است. من نقشی در قتل نداشتم و فقط برای اینکه مادر و برادرم را از دست ندهم، اعتراف دروغ کردم. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.