صداقت و اصالت، برگ برنده فیلم بانوی پرنده
ممکن است در بعضی صحنهها احساس شود که "گرویگ" یک سری یادداشت را کنار هم گذاشته تا از درون آن یک شیرینکاری جذاب پیدا کند. اما در نهایت حس حقیقت و اصالت داستان بر تمام برداشتهای دیگر فائق میآید و دهها صحنه کوتاه به تدریج تجمع مییابند تا احساس دلپذیری از قلب و ذهن بانوی پرنده به وجود بیاورند.
کد خبر :
۴۶۶۰۱
بازدید :
۲۷۸۱
کریستین مک فرسون که دوست دارد بانوی پرنده خوانده شود، همپای مادر خود، که بسیار دخترش را دوست دارد و البته مدام او را سرزنش میکند با مشکلات میجنگد.
مادر او پرستاری پرتلاش است که بعد از اینکه پدر خانواده کار خود را از دست داده، مجبور است بهشدت کار کند تا بتواند خانواده را همانند گذشته سرپا نگه دارد. اتفاقات این فیلم در شهر ساکرامنتو و در سال ۲۰۰۲ رخ میدهند؛ در وضعیتی که شرایط اقتصادی امریکا دچار تحولات گسترده شده است.
این خلاصهای از فیلم «بانوی پرنده» است؛ فیلمی در ژانر کمدی، اما نوآور و اصیل. از آن دست فیلمهایی که نمیتوان در برابر دیدن آن مقاومت کرد.
این فیلم که در تاریخ ٤ نوامبر ٢٠١٧ در سینماهای امریکا روی پرده رفته است توانسته میانگین امتیاز ٩٤ را از ٤٤ منتقد کسب کند که این امتیاز نشان میدهد که چقدر در این فیلم همهچیز دقیق و حساب شده است.
«گرتا گرویگ» که پیش از این در سال ٢٠٠٨ برای فیلم «شبها و آخرهفتهها» دستیار کارگردان یعنی «جو سوآنبرگ» بوده، در نخستین تجربه چشمگیر خود به عنوان کارگردان، اثری ارزنده و احساسی از دوران نوجوانی خود خلق کرده است.
در این فیلم نه اثری از صحنههای اکشن هست، نه لحظات رمانتیک. تمام چیزی که این فیلم را به اثری منحصربهفرد تبدیل کرده، صراحت و صداقت خالص است.
بانوی پرنده، نمایشی از روابط عاطفی و انسانی است که در بستر زندگی روزمره شکل میگیرند. گرویگ ٣٤ ساله البته خود در این نقش ظاهر نشده و آن را به «سیرشا رونان»، یکی از پدیدههای سالهای اخیر در بازیگری سپرده است.
در این فیلم به دقت به جزییات پرداخته شده است تا عطش سیریناپذیر قهرمان شورشی داستان را- که البته به هیچوجه از خصوصیات قهرمانان کلیشهای برخوردار نیست- برای داشتن یک زندگی مستقل و خلاص شدن از محدودیتهای محیط خانه و مدرسه کاتولیکی که در آن درس میخواند، به خوبی به تصویر بکشد. گرویگ با انتخاب صحیح تکتک عوامل صحنه، توانسته خود را به عنوان یک فیلمساز، با استعدادی خارقالعاده مطرح سازد.
بانوی پرنده روایت یکدستی ندارد و منقطع است. گذشتن سریع از صحنهای به صحنه دیگر خطر تبدیل شدن فیلم به یک کمدی سطح پایین را در پی دارد.
ممکن است در بعضی صحنهها احساس شود که گرویگ یک سری یادداشت را کنار هم گذاشته تا از درون آن یک شیرینکاری جذاب پیدا کند. اما در نهایت حس حقیقت و اصالت داستان بر تمام برداشتهای دیگر فائق میآید و دهها صحنه کوتاه به تدریج تجمع مییابند تا احساس دلپذیری از قلب و ذهن بانوی پرنده به وجود بیاورند.
گرویگ در فیلم خود از موزیک پاپ به وفور استفاده کرده است. او همچنین در حرکتی غیرمتعارف نامههایی جذاب به «دیو متیو»، «آلانیس موریست» و «جاستین تیمبرلیک» نوشت و از آنها خواست اجازه استفاده از آثارشان در این فیلم را صادر کنند.
در این نامهها او از تجربیات شخصی خود گفته است؛ اینکه چگونه با آن آهنگها بزرگ و از یک نوجوان به زنی کامل تبدیل شده است. از اتفاقاتی نوشته که در سالهای دبیرستان برایش رخ داده و در نهایت برای آنها کاملا تشریح کرده که چگونه این ترانهها به شکلگیری شخصیت بانوی پرنده در دوران تحصیل کمک کردهاند.
شاید هنوز برای پیشبینی اینکه فیلم بانوی پرنده فصل اهدای جوایز را چگونه پشت سر خواهد گذاشت خیلی زود باشد؛ اما عوامل این فیلم به خصوص بازیگران آن با توجه به فیلمهایی که تاکنون پخش شده میتوانند امیدوار باشند.
گرچه امسال فیلمهایی موفق و پرفروش و با ستارههایی پرفروغ، چون «جیک جیلنهال» و «اما استون» به روی پرده رفته است، اما تجربه فیلمی مثل «مهتاب» از سال گذشته که کمتر از ٢٨ میلیون دلار در بازار داخلی امریکا فروخته و جایزه اسکار بهترین فیلم را دریافت کرده نشان میدهد که صدرنشین گیشه بودن تاثیر چندانی بر نامزدی و کسب جوایز اسکار نخواهد داشت.
با جایزه اسکار یا بدون آن؛ گرویگ در نهایت برنده است چراکه به خوبی توانسته داستان زندگی شخصی خود به عنوان یک دختر شهرستانی را به موفقیتی تمام عیار و یکی از بهترین فیلمهای سال تبدیل کند.
ترجمه: تمنا استاد
۰