مرضیه برومند: در دنیای عروسکها غرق شدهام
او بههمراه هنرمندانی مانند بهروز غریبپور و جواد ذوالفقاری اواخر دهه ۶۰ جشنواره نمایش عروسکی را راهاندازی کردند. برومند بعد از مدتی به دلیل مشغلههایش در سینما و تلویزیون، مدتی از این جشنواره فاصله گرفت تا اینکه از سال ۹۳ بهعنوان دبیر پانزدهمین جشنواره نمایش عروسکی بار دیگر به این جشنواره بازگشت و برای سه دوره پیاپی، دبیری آن را عهدهدار شد.
کد خبر :
۶۲۰۵۵
بازدید :
۱۷۱۶
سحر سلطانی | هفدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران- مبارک هفتم شهریورماه به کار خود پایان داد با این امید که عروسکها برای دو سال دیگر به صندوقچه نروند، بلکه در این فاصله، با اجرای عمومی نمایشهای جشنواره، مجالی برای خودنمایی پیدا کنند و به حیات نمایشی خود ادامه دهند. مرضیه برومند امسال برای سومین دوره پیاپی دبیری این جشنواره را برعهده داشت.
او بههمراه هنرمندانی مانند بهروز غریبپور و جواد ذوالفقاری اواخر دهه ۶۰ جشنواره نمایش عروسکی را راهاندازی کردند. برومند بعد از مدتی به دلیل مشغلههایش در سینما و تلویزیون، مدتی از این جشنواره فاصله گرفت تا اینکه از سال ۹۳ بهعنوان دبیر پانزدهمین جشنواره نمایش عروسکی بار دیگر به این جشنواره بازگشت و برای سه دوره پیاپی، دبیری آن را عهدهدار شد.
در گرماگرم هفدهمین دوره این جشنواره گفتوگویی با او داشتیم که در آن هم از کاربرد عروسک در جهان پرآشوب امروز سخن گفت و هم نگرانیهای خود را درباره مسائل کلانتر فرهنگی مطرح کرد و با همان لحن طنز همیشگیاش، از حامد بهداد هم یادی کرد.
در یکی، دو ماه گذشته که به برگزاری این دوره از جشنواره نزدیک میشدیم، بهصورت غیررسمی شنیدیم که قصد داشتید استعفا دهید.
به مسئولان اعلام میکنم اگر برخی شرایط را فراهم نکنند، استعفا میدهم. وقتی میفهمند واقعا قصد رفتن دارم، به خواستههای ما ترتیباثر میدهند. البته در تمام این سالها هیچگاه به دروغ نگفتهام که استعفا میدهم، چون برخی حداقلها را برای خودم معیار قرار دادهام و دیگر نمیتوان از آن حداقلها کوتاه آمد.
در یکی، دو ماه گذشته که به برگزاری این دوره از جشنواره نزدیک میشدیم، بهصورت غیررسمی شنیدیم که قصد داشتید استعفا دهید.
به مسئولان اعلام میکنم اگر برخی شرایط را فراهم نکنند، استعفا میدهم. وقتی میفهمند واقعا قصد رفتن دارم، به خواستههای ما ترتیباثر میدهند. البته در تمام این سالها هیچگاه به دروغ نگفتهام که استعفا میدهم، چون برخی حداقلها را برای خودم معیار قرار دادهام و دیگر نمیتوان از آن حداقلها کوتاه آمد.
این حداقل فقط مختص بودجه است یا به تمام شرایطی که برای برگزاری جشنواره به آنها نیاز داشتید، مربوط میشود؟
بیشتر مربوط به بودجه میشود، چون در طول سالهایی که دبیر جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی هستم، توانستم شرایطی را به وجود بیاورم که در تصمیمگیریها، انتخاب همکارانم و... استقلال داشته باشم. از دوره نخستی که دبیری جشنواره را قبول کردم؛ یعنی جشنواره پانزدهم که حسین طاهری مدیر اداره کل هنرهای نمایشی بود، این شروط را اعلام کرده بودم و هر زمان که دیدم استقلالم رعایت نمیشود، شدیدا نسبت به آن اعتراض کردم و دوباره استقلالم را به دست آوردم و توانستم با این کار، استقلال عملم را تا امروز حفظ کنم.
در زمینه بودجه چالشهایی وجود داشت تا بتوانم به دوستان بقبولانم درصدی که نسبت به دوره شانزدهم به بودجه جشنواره افزوده شده است، هیچ سنخیتی با تورم چندبرابری و مشکلات اقتصادی ندارد و بسیار اندک است. درواقع با توجه به تورم، ما جشنواره را با بودجهای بسیار کمتر از دوره قبلی برگزار میکنیم.
در این دوره از جشنواره همراه با اعضای هیئت انتخاب به شهرهای دیگر ایران رفتید و نمایشهای عروسکی دیگر استانها را رصد کردید. شرایط تئاتر عروسکی در شهرستانها به چه صورت است؟
شرایط بهتر از آن چیزی بود که خودم توقع داشتم. من به دو استان سر زدم. در بندرعباس یک پارک بسیار قشنگ بود که همه در آن تمرین میکردند یا در یزد سالن خوبی وجود داشت که گروهها در آن اجرا میکردند و فضایی شاد، پرحرکت و پررفتوآمد و خوبی داشت. دوستان شهرستانهای دیگری هم رفتهاند.
واقعا از تصوری که داشتیم بهتر بود، اما باید امکانات بیشتری داشته باشند و بسیاری از این شهرها امکانات اولیه را نداشتند. کرمانشاه هم گروههای عروسکی بسیار قویای دارد، اما امکانات بیشتری مورد نیاز است.
این روزها وضعیت اقتصادی کشور شرایط بسیار نابسامانی دارد و بخش فرهنگی معمولا نخستین بخشی است که دچار مشکل میشود و از بودجهاش میکاهند. جشنواره تئاتر عروسکی هم جشنوارهای بسیار پرهزینه است، چون گروههای خارجی در این جشنواره حضور دارند، گروههایی از شهرستان در جشنواره نمایش اجرا میکنند، قرار است حتی گروههایی که در جشنواره پذیرفته نشدهاند به تهران بیایند و میهمان جشنواره هستند و از همه مهمتر ساخت عروسک هم بسیار هزینهبر است. چگونه با وجود کمبودن بودجه این بخشها را هماهنگ کردید؟
بخش فرهنگ همواره شرایط بسیار بدی را داشته است و از دید من با نابسامانشدن شرایط اقتصادی جامعه، بدترشدن وضعیت بودجه فرهنگی چندان به چشم نمیآید! کل بودجه جشنواره ما بهاندازه دستمزد یک سلبریتی درجهدوی سینماست! اصولا بودجه جشنواره پایین است و اگر جشنواره پویاست، تنها به لطف فداکاری و ایثار بچههایی است که آن را اداره میکنند.
آنها با شرایطی کار میکنند که تفاوتی با مجانی کارکردن ندارد، چون در اینگونه مواقع، هیچگاه در چیزهایی که در معرض دید قرار دارد، صرفهجویی نمیشود و در نتیجه به نیروی انسانی جفا میشود. نیروی انسانی هم که همواره در حیطه فرهنگ و هنر ایثارگر است، باز هم ایثار میکند. البته این مشکل تنها به بودجه جشنواره و امروز و دیروز مربوط نمیشود؛ بودجه تئاتر بسیار اندک است. همین کمکهزینهای که به گروهها پرداخت میشود همواره بسیار اندک بوده است.
در این دوره وضعیت کمکهزینهها به چه شکلی بود؟ همواره یکی از انتقادات گروههای شرکتکننده در جشنوارهها، تأخیر در پرداخت کمکهزینه و مبلغ ناچیز آن است.
ما سقفی برای این کمکهزینه تعریف کردهایم، اما به اغلب گروهها این سقف داده نمیشود، بلکه مبلغی میانه به گروهها تعلق میگیرد. البته در هر سال سقف کمکهزینهها را مقداری بالاتر میبریم؛ برای مثال در دوره قبل، سقف کمکهزینهها ۹ میلیون تومان بوده و در دوره هفدهم و بعد از دو سال، این مبلغ به ۱۲ میلیون رسیده است، اما باید ببینیم چند گروه کمکهزینه ۱۲ میلیون تومانی دریافت میکنند!
مرضیه برومند و رخشان بنی اعتماد
البته هنوز کمکهزینهها بهصورت کامل پرداخت نشده و گروهها نصف کمکهزینهای را که برای آنها در نظر گرفته شده است دریافت کردهاند. در واقع تلاش کردیم بودجه اندکی را که در اختیار داریم، با انصاف و عدالت تقسیم کنیم تا نسبت درستی برقرار باشد.
واقعا برای تأمین همین بودجه هم بسیار با مشکل روبهرو بودیم و بارها و در زمانهای متفاوتی به ما گفته شد که پول ندارند و نمیتوانند در آن زمان بودجه را به ما پرداخت کنند و ما هم شرایط آنها را رعایت کردیم و سعی کردیم تاآنجاکه ممکن است، کمتر خرج کنیم؛ برای مثال برای بخش بینالملل هزینههایی را که باید برای حضور شش گروه خارجی اختصاص میدادیم، به یکسوم رساندیم. برای این منظور برخی از هزینهها را بر عهده سفارتخانهها قرار دادیم و همچنین از گروهها تخفیف گرفتیم.
یکی دیگر از راهحلها برای کمکردن هزینههای جشنواره، تغییر مکان اسکان گروههای خارجی بود. در دورههای گذشته، این گروهها در هتل فردوسی اسکان مییافتند، اما در این دوره تصمیم گرفتیم این گروهها در کنار گروههای ایرانی در هتل باباطاهر مستقر باشند یا اگر در دورههای گذشته میتوانستند ناهار، شام، پذیرایی و... را از یک منو انتخاب کنند، در این دوره همان غذایی را میخورند که برای گروههای ایرانی در نظر گرفته شده است.
البته سفارتخانهها هم بسیار کمک کردند؛ برای مثال سفارت فرانسه بیشتر هزینههای گروههای حاضر از این کشور را تقبل کرده است. همچنین به غیر از گروه افغانستان، سایر گروهها هزینه بلیتها را خودشان بر عهده گرفتهاند. ما فقط از گروه افغانستان حمایت کردیم.
این حمایت به چه دلیل است؟
چون احساس میکنم مثل خودمان هستند و بهدلیل روابط فرهنگیای که با هم داریم، حس میکنم از یکی از استانهای خودمان به جشنواره میآیند. این دوستان همزبان ما هستند و من برای آنها احترام زیادی قائلم، چون با مشکلات فراوانی که با آنها دستبهگریبان هستند و همواره تحت هجوم داعش، طالبان و القاعده هستند، در کابل تئاتر کار میکنند. در نتیجه وقتی انستیتو گوته که قرار بود در تهیه بلیت این گروه من را همراهی کند و هزینه بلیت آنها را نداد، با کمال میل پرداخت کردیم. شاید خیلی بیشتر از گروههای اروپایی، برای حضور گروه تئاتر افغانستان هزینه کرده باشیم.
آیا در مسیر پایینآوردن هزینهها لطمهای هم به حضور گروههای خارجی وارد آمد؟ گروهی نبود که دوست داشته باشید در جشنواره حضور یابد، اما بهدلیل مشکلات مالی نتوانید آن گروه را دعوت کنید؟
در زمان انتخاب آثار، میدیدیم برای حضور برخی از آثار باید بسیار هزینه کنیم و چندان آثار جذاب، چشمگیر و فوقالعادهای نبودند که بخواهیم تمام توانمان را برای آوردن آن گروهها صرف کنیم، بههمیندلیل حس کردیم اصلا نیازی نیست در این شرایط این گروه به ایران بیایند. تنها گروهی که برای اینکه به ایران بیایند باید زیاد هزینه میکردیم، چون گروهی ۳۵ نفره هستند، گروه تئاتر «ابراستف» از روسیه بود.
بسیار خوب بود اگر این گروه به ایران میآمد، چون با حضورشان، اتفاقهای عجیبوغریب و حیرتانگیزی را رقم میزدند و از نظر آموزش برای بچهها فوقالعاده خوب بود و ما هم از آنها دعوت کردیم در جشنواره حضور پیدا کنند، هزینههای این گروه بالا بود، اما با صحبتهایی که داشتیم، از آنها تخفیف گرفته بودیم.
در نهایت قرار بر این شد «ابراستف» به ایران بیاید، اما ناگهان گرمای هوا را بهانه کردند و گفتند به ایران نمیآیند، بااینحال بعد از پیگیریهایی که انجام شد، فهمیدیم میترسند به ایران بیایند، چون فکر میکنند ممکن است جنگ دربگیرد!
یکی از مسائلی که از سوی برخی از گروههای تئاتر مطرح میشود این است که چرا در جشنواره تئاتر عروسکی بخش رقابتی وجود ندارد، درحالیکه وجود رقابت میتواند شور و شوق بیشتری به جشنواره و گروهها بدهد.
این مسئله یکی از معدود مواردی است که خودم درباره آن به نتیجه نرسیدهام و نمیدانم آیا رقابتیبرگزارشدن جشنواره اتفاق خوبی است یا بد!
سنت جشنواره تئاتر عروسکی تهران - مبارک این است که رقابت در بخش انتخاب آثار اتفاق بیفتد. افرادی که جشنواره تئاتر عروسکی را پایهگذاری کردهاند؛ یعنی بهروز غریبپور، مرحوم جواد ذوالفقاری و استادان دیگر، تصمیم گرفتند جشنواره رقابتی نباشد، چون اغلب جشنوارههای تئاتر عروسکی در دنیا غیررقابتی هستند. در بخشهای مختلف جشنواره واقعا میان گروهها رقابت ایجاد شد، هرچند این رقابت در بخش صحنهای مشخصتر بود و با این شیوه حس رقابتی را که میان گروهها برقرار است، تا حدی برطرف کردیم. از سویی دیگر دیدهام که اول یا دومشدن نمایشها بحثبرانگیز میشود و در ایران هنوز این داوری جا نیفتاده است.
حتی برخی از گروهها به هیئت انتخاب اعتراض میکنند و معتقد هستند پارتیبازی صورت گرفته است! حتی برنامهای را در نظر گرفتهام و خودم به تنهایی و با مسئولیت خودم در چند بخش خاص، اگر اتفاق ویژهای ببینم، به عنوان مثال اثری از نمایشنامه یا عروسک یا طراحی صحنه ویژهای یا بازیگری و بازیدهندگی عروسک خاص و مجذوبکنندهای برخوردار باشد، تقدیر میکنم. البته منظور من این نیست که در این انتخابها مشورت نمیکنم، چون طبیعتا با دوستانی که آثار را دیدهاند، مشورت خواهم کرد. در دوره گذشته جشنواره هم به چهار یا پنج نمایش هدیه دادم.
به نظر میرسد در برخی از جوامع همچون جامعه خودمان تحمل حرف مخالف وجود ندارد و این مسئله در بخش سیاسی بغرنجتر هم میشود. آیا میتوان گفت: در این نوع جامعهها از عروسک برای گفتن این حرفها استفاده میشود، چون شنیدن حرف مخالف از زبان عروسکها کمتر ناراحتکننده است؟
بله. به خاطر نوع کاربرد عروسکها که به نوعی شبیه تلخکهای دربار هستند، این وظیفه بر عهده عروسکها گذاشته شده است و این روزها هم شاهد این نوع استفاده از عروسکها هستیم. به عنوان مثال حرفهای عروسک جنابخان تحمل میشود، چون شوخطبعانه است یا حرفهایی که کلاهقرمزی، آقای همساده، فامیل دور و... میزنند، میتوانند تأثیرگذار باشند و توجه جلب کنند.
با این رویکرد میتوان تلخترین مسائل را دلنشین به مخاطب ارائه داد تا در ذهنها هم حک شوند. البته متأسفانه اینگونه آثار روی آدمهای اثرپذیر تأثیر میگذارد و برخی از اقشار جامعه اصلا درک نمیکنند مشکلات چه هستند و در نتیجه تأثیر نمیپذیرند.
میگویند از کسی پرسیدند «دغدغه شما چیست؟» و او پاسخ داد: «دغدغه چیست؟» یعنی با این وضعیت هم روبهرو هستیم. به هر حال هنر بسیار تواناست و میتواند تأثیرات بسیار زیادی بر جامعه بگذارد و به همین دلیل است که برخی از دوستان با آن مخالف هستند، چون میدانند هنر اثری عمیق دارد. به همین دلیل با هنرمندان به بهانههای مختلف مخالفت میکنند.
به عنوان مثال کارهایی که بخشیها در موسیقی مقامی خراسان انجام میدهند و آوازی که میخوانند، دقیقا بازتاب شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. خیلی زیبا این مسائل را بازتاب میدهند و در خلال اشعار، نغمهها و حزنی که در صدای آنها هست میتوان دریافت آن منطقه از چه مشکلاتی رنج میبرد. وقتی این نغمهها از بین بروند، رابطه ما با اقوام از بین میرود. حامد بهداد ترانهای خراسانی خوانده که بسیار زیباست و مدام در ماشین گوش میدهم و از او تشکر میکنم!
خواندنش از بازیاش بهتر است البته بچه بسیار مستعدی است و اگر دیوانهبازی درنیاورد، خیلی خوب است! یا ترانه دیگری که محسن چاووشی خوانده و بهخوبی نشانگر رنج یک کارگر آبادانی عاشق است که پولش را ندادهاند و حال آنکه او آرزو دارد زودتر دستمزدش را بگیرد و برای معشوقهاش طلا بخرد! اینها بازتاب مشکلات و وضعیت اقتصادی اجتماعی آن خطه خاص است و بسیار هم زیباست، ولی متأسفانه این روزها میبینیم که دیگر اقوام ما صدای ماندگار ندارند.
کمی به عقب برگردیم، نخستین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی سال ۱۳۶۸ برگزار شد و تا سه سال بهصورت سالانه برگزار میشد و سپس این جشنواره دوسالانه شد، اما مدت بسیار طولانیای است که جشنواره تئاتر عروسکی برگزار میشود. سیر این جشنواره در ۳۰ سال گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
من در سالهای ابتدایی برگزاری جشنواره در کنار آن بودم، اما چون مدتی درگیر کارهای تصویری شدم، از دورههای هفتم یا هشتم، کمی از جشنواره دور شدم. البته در دورانی که میگویم از جشنواره دور شدم معمولا یا به عنوان داور حضور داشتم یا جشنواره را رصد میکردم و از دوره پانزدهم به جشنواره بازگشتم، اما حس میکنم که در دورانی جشنواره باری بههرجهت برگزار شد و بازتاب خوبی از جشنواره را شاهد نبودیم هرچند نمیدانم چه میزان این حسم درست است، اما جشنواره تئاتر عروسکی دانشجویی بسیار پویا و خوب بود و من هر سال در این جشنواره حضور داشتم.
هرچند در دورهای با وزارت علوم که وظیفه برگزاری جشنواره را بر عهده داشت، درگیر بحث شدم و دیگر همراهشان نبودم. معتقدم آن جشنواره بسیار بر تئاتر عروسکی تأثیرگذار بود و تأثیرگذاری آن از تهران-مبارک بیشتر بود. افرادی که در این سه دوره با من همکاری میکردند تا جشنواره تهران مبارک را برگزار کنم، از جشنواره عروسکی تئاتر دانشگاهی همراه من شدند و تجربیاتشان واقعا به من کمک کرد. امیدوارم جشنواره تئاتر عروسکی دانشگاهی هم دوباره راه بیفتد.
در این دوره از جشنواره نمایش عروسکی شاهد اضافهشدن بخش تئاتر دانشآموزی هستیم. با توجه به اینکه وضعیت و شیوههای آموزشی در مدارس ما بسیار نگرانکننده، پوسیده و یکجانبه است، فکر میکنید چرا مسئولان وزارت آموزشوپرورش متوجه این موضوع نیستند که با ابزاری مانند عروسک راحتتر میتوان درسهای مدرسه یا مسائل فرهنگی را به کودکان منتقل کرد؟
هنر و علوم انسانی در مدارس ما شرایط نامناسبی دارند. این سؤال را درباره بسیاری از مسائل باید پرسید که «چرا مسئولان متوجه نمیشوند؟». اتفاقا زهرا صبری یک شیوه تدریس عروسکی برای مربیان آموزشوپرورش دارد که بسیار جذاب است و کارایی دارد. او این شیوه را تدوین کرده است، اما نمیدانم به چه دلیل از آن استفاده نمیشود. اینکه آموزشوپرورش ما کودکان را برای کنکوردادن بار میآورد اتفاق بدی است و متأسفانه اغلب پدرها و مادرها هم بیشتر نگران کنکور هستند.
به مرور علوم انسانی کمرنگ شد و الان دیگر وجود ندارد. این روزها کودکان اصلا درسی به نام انشا ندارند. انشانوشتن سبب میشود سواد، آشنایی با ادبیات، دستخط و دیکتهنوشتن کودکان ارتقا پیدا کند و تخیل آنها را پرورش میدهد. یکی از دلایلی که من دست به قلم دارم، نوشتن انشا در دوران مدرسه است. انشا بسیار زیبا و مهم است. وقتی کودکان ما کتاب نخوانند و انشا هم ننویسند، این فاجعهای که در سواد کودکان و نوجوانان و حتی جوانان امروز میبینیم، امری طبیعی است.
آیا امروز کودکی را پیدا میکنید که سعدی بخواند؟! بسیاری از حسهای انسانی که در نسل ما وجود دارد، برگرفته از آموزههای آثار کلاسیک ماست. سعدی بسیار به ما آموخته است. به عنوان مثال سعدی میگوید: «برگ درختان سبز پیش خداوند هوش/ هر ورقی دفتری است معرفت کردگار» این بیت هم به خداپرستی اشاره دارد و هم به محیط زیست و... بسیار عمیق است.
آیا کودک امروز معنی این بیت را میفهمد؟ نظامی، فردوسی و... را میخواندیم و از آنها تأثیر میگرفتیم. از سویی دیگر جوانان این دوره با ادبیات مدرن و شاعران جدید هم آشنا نیستند و زلفی گره نزدهاند. بعد از تهاجم فرهنگی گله میکنند. وقتی فضا خالی باشد، این اتفاق، طبیعی است.
۰