او یک "فرشته" است

او یک "فرشته" است

زیل آکارایوای، مثل فرشته‌ها بال ندارد. در عوض یک مرسدس بنز مشکی با موتوری غران و صندلی‌های راحت چرمی دارد. این مشاور مالی ۴۰ و چند ساله، شیک و مرتب از ماشینش در پارکینگ یک بیمارستان دولتی در لاگوس پیاده می‌شود.

کد خبر : ۶۵۹۷۳
بازدید : ۲۶۳۱
او یک
فرادید | در نیجریه، خدمات پزشکی رایگان بسیار کمی وجود دارد و اگر نتوانید صورتحساب بیمارستان را پرداخت کنید، به شما اجازۀ خروج نمی‌دهند. چه کسی به کمک می‌آید؟ در این جامعۀ عمیقاً مذهبی، بسیاری از بیمارانی که اسیر می‌شوند، چشم به دخالت الهی دارند.

به گزارش فرادید به نقل از بی‌بی‌سی، زیل آکارایوای، مثل فرشته‌ها بال ندارد. در عوض یک مرسدس بنز مشکی با موتوری غران و صندلی‌های راحت چرمی دارد. این مشاور مالی ۴۰ و چند ساله، شیک و مرتب از ماشینش در پارکینگ یک بیمارستان دولتی در لاگوس پیاده می‌شود. گروهی از مددکاران اجتماعی به گرمی از او استقبال می‌کنند و او بدون فوت وقت مشغول کار می‌شود. او از آن‌ها "لیست" را می‌خواهد.
او یک

روی یک برگۀ A4 تمیز، اسامی بیمارانی که حالشان خوب است و می‌توانند به خانه بروم پرینت گرفته شده است. اما آن‌ها نمی‌توانند جایی بروند، چون توان پرداخت صورتحساب بیمارستان را ندارند.

زیل کسانی را دیده که مجبور بوده‌اند تا شش یا حتی هشت هفته پس از اینکه اجازۀ ترخیصشان صادر شده، در بخش بمانند. برخی از بیمارستان‌های نیجریه‌ای امکان پرداخت قسطی را فراهم کرده‌اند، اما برای بیمارانی که درآمدی ناچیزی دارند یا بعضاً اصلاً درآمدی ندارند، حتی پرداخت قسط اول نیز از عهده خارج است.

زیل وقتی که در پیاده‌راه فرسوده‌ای که به بخش‌ها ختم می‌شود راه می‌رود، به مددکاران اجتماعی‌ای که در مورد کسانی که بناست به ملاقاتشان برود توضیح می‌دهند، گوش می‌کند. در بخش مردان، کاشی‌های کف ترک خورده‌اند، رنگ دیوار پوسته شده، و ۲۰ تخت کنار دیوار‌ها چیده شده‌اند. پنکه سقفی‌های باستانی در بالای سر لک و لک می‌کنند و پرستاران سردوشی‌هایشان را بر دوش یونیفرم‌های سفید آهار زدۀشان چسبانده‌اند. یک سرایدار در حال جارو زدن است. همه دارند همۀ تلاششان را در این شرایط چالش‌برانگیز به کار می‌بندند.

مددکاران اجتماعی زیل را به کنار تخت بیماری که ران پایش شدیداً بانداژ شده، می‌برند. او خم می‌شود و با صدای آرامی صحبت می‌کند. "چی شده؟ " مرد جوان، که آرایشگر است، می‌گوید که از خدا بی‌خبر ناشناسی به او شلیک کرده است.
او یک

زیل می‌پرسد: "چطور می‌خواهی صورتحساب بیمارستان را تسویه کنی؟ " مرد پاسخ می‌دهد: "به درگاه خدا دعا می‌کنم. "

زیل قدری با او گپ می‌زند. او نمی‌پرسد که زیل کیست و زیل هم چیزی نمی‌گوید. سپس وقتی که قدری از بیمار دور می‌شوند که صدایشان را نشنود، داستان مرد را از پرستاران می‌پرسد. مبلغ صورتحساب ۲۵۰ دلار است. شانس با آرایشگر یار است. زیل هزینه را پرداخت خواهد کرد. کمی بعد در آن روز، بیمار به خانه‌اش خواهد رفت.

زیل با هیچ یک از آدم‌هایی که کمکشان کرده در تماس نیست. او حتی نمی‌خواهد که از او تشکر کنند. اما یک چیز هست که دوست دارد در عوضش ببیند؛ این که روزی شاید این بیماران داستان او را نقل کنند. داستان اینکه چطور وقتی در بیمارستان بودند، فرشته‌ای آمد، صورتحسابشان را پرداخت کرد و رفت.

او می‌گوید: "به همین خاطر است که نام این کار را "پروژۀ فرشته‌" گذاشته‌ام. فرشته‌ای باش که امیدواری ملاقاتش کنی. "
او یک

پرداخت هزینه‌های بیماران بیمارستان که خودشان توان پرداخت ندارند، یکی از راه‌هایی است که زیل ایمان مسیحی خود را متبلور می‌کند. او می‌گوید که می‌خواهد به مردم نشان دهد، همه می‌توانند کاری برای کمک کردن به فردی دیگر انجام دهند. دوستان و خانوادۀ زیل نیز به او برای این پروژه پول می‌دهند و رسید‌ها را در یک دفترچۀ مشکی تمیز، در کنار جزییات بیمارانی که صورتحسابشان پرداخت شده، نگه می‌دارد.

در بخش زنان، زیل را به دیدن بیماری که بیش از شصت سال دارد و در اغما است و به اکسیژن وصل است، می‌برند. او دچار یک سکتۀ شدید شده است. مددکاران اجتماعی از زیل می‌خواهند صورتحساب زن را تا آن روز بپردازد، تا بتوانند او را برای درمان تخصصی به آی‌سی‌یو منتقل کنند. او سرش را تکان می‌دهد و از تخت بیمار دور می‌شود.

بیرون از اتاق در راهرو، دختر زن نزد او می‌آید. دختر جوان و مستاصل است. زیل از او دربارۀ وضعیت مادرش می‌پرسد. به نظر می‌رسد که پرداخت صورتحساب در اینجا، تازه اگر بیمار زنده بماند، پلۀ اول در مسیری دراز است. زیل با محبت با زن جوان صحبت می‌کند و می‌گوید که متاسف است. دختر از او تشکر می‌کند، لبخند می‌زند، می‌گردد و بر سر بالین مادرش بازمی‌گردد.

پرداخت هزینۀ درمان این زن، به معنای تخطی از قواعدی خواهد بود که زیل خودش در نظر گرفته است. او معمولاً به کسانی که شرایطشان جدی است و به درازا می‌کشد، کمک نمی‌کند. پروژۀ فرشته هزینۀ کسانی را پرداخت می‌کنند که به اندازۀ کافی حالشان برای رفتن به خانه خوب شده باشد.

او می‌گوید: "البته بعضی وقتها، از این قاعده سر باز می‌زنم. "

او مورد مونتسرات را به خاطر می‌آرود؛ زنی که ۱۱ ماه به این دلیل که نیازمند هیسترکتومی بوده، خونریزی داشته است. زیل ۴۰۰ هزینۀ عمل او را پرداخت؛ و در گشت امروز در بیمارستان دولتی نیز، شاهد تخطی‌های بیشتری از قاعده‌اش هستیم.
او یک

پروژۀ فرشته قرص بیماری که نیازمند عمل زخم پا است، تامین می‌کند و زیل می‌خواهد حال یک بیمار ده ساله را که در انتظار جراحی روده است، بداند. او تا به حال هزینۀ درمان این دختر را پرداخت کرده و تا زمانی که دختر بتواند به خانه بازگردد به این کار ادامه خواهد. مددکار اجتماعی می‌گوید که حال دختر خیلی خوب است.

زیل قبلاً این دختر را دیده، اما نمی‌خواهد که دوباره ببیندش. او می‌گوید: "او چشمانش شبیه چشم‌های پسرم است. "

امروز، زیل به همۀ کسانی که در لیست مددکاران اجتماعی بودند سر زده است. او به سمت صندوق می‌رود تا صورتحساب هشت بیمار را تسویه کند. نوع‌دوستی بیمارستانیش همیشه در او حس غم ایجاد می‌کند، و از بی‌عرضگی دولت خشمگین می‌شود.

او می‌گوید: "همین واقعیت که یک نفر مثل من باید به بیمارستان برود و صورتحساب مردمی را که اسیر شده‌اند بپردازد، حدیث مفصلی است از بی‌عدالتی در سیستم. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما بیمۀ سلامت مناسب نداشته باشیم. ما آدم‌های باهوشی داریم که می‌توانند طرحی تدارک ببینند، کار کند. "
او یک

در نیجریه تنها پنج درصد جمعیت تحت پوشش بیمۀ سلامت هستند. در مورد اینکه یک طرح بیمۀ همگانی چطور از آب در خواهد آمد تردید وجود دارد؛ چرا که در نیجرۀ شکاف ثروتی بسیار بزرگ است و هزینۀ پوشش بیمه‌ای میلیون‌ها تن از مردم فقیر باید توسط دولت تامین شود. اما زیل بی‌طاقت است.

او می‌گوید: "هر هفته تاثیر نداشتن بیمۀ اجباری را می‌بینم، و مردم می‌میرند. چه کسی می‌تواند روی زندگی انسان قیمت بگذارد؟ "
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید