ماجرای افغانها و سوریهایی که سر از قطب شمال در آوردند!
"رک بگویم که من اینجا زندانی هستم. هیچ جا نمیتوانم بروم. اینجا مثل هتل آهنگ هتل کالیفرنیاست، به این تفاوت که خبری از خورشید نیست و غذا واقعاً خیلی بد است. ما همگی از نظر بیولوژیک افسرده شدهایم."
کد خبر :
۷۶۶۸
بازدید :
۹۶۵۷
فرادید | صدها مهاجرِ عمدتاً افغان، سوری و اریترهای موقتاً در هتلی سوئدی در نواحی قطبی سوئد اسکان داده شدهاند و حال چالشهای زندگی بدون نور خورشید را حس میکنند.
به گزارش فرادید به نقل از تلگراف، سه روز پیش از کریسمس، مصادف با انقلاب زمستانی، 200 افغانی که در دورافتادهترین و شمالیترین پناهگاه پناهجویان در سوئد زندگی میکنند، جشن زمستانی خود را داشتند.
در افغانستان، یلدا که بلندترین شب سال است، 14 ساعت طول میکشد. در "ریکسگرانسان" که سابقاً یک اسکی ریزورت بود، خورشید اصلاً طلوع نمیکند.
حکیم اکبری، 31 ساله، پیش از آنکه از کابل فرار کند به عنوان مترجم برای آژانسهای امداد بینالمللی کار میکرد. او با لحنی شکایتآمیز میگوید: "آخرین باری که خورشید را دیدیم، یک ماه و نیم پیش بود. مردم افسرده شدهاند و از وضعشان به آژانس مهاجرت شکایت میکنند و میگویند که دلشان میخواهد که حداقل هر از گاهی خورشید را ببینند."
سال گذشته، شاهد سرازیر شدن مهاجران از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا بود. این هفته، مجموع این مهاجران به یک میلیون نفر رسید و رکورد پیشین را که مربوط به ورود مهاجران اروپایی به جزیرۀ الیس آمریکا بود و در سال 1907 ثبت شده بود را شکست.
سوئد به تنهایی مجبور شد تا برای نزدیک به 170000 پناهجو محل اسکان پیدا کند. این تعداد تقریباً برابر با جمعیت شهر آپسالای سوئد است که چهارمین شهر بزرگ این کشور محسوب میشود. این کشور با پذیرفتن 17 پناهجو به ازای هر 1000 نفر جمعیتش، به نسبت هر کشور اروپایی دیگری بیشتر مهاجر پذیرفته است.
این سرازیری پناهجویان مسئولان را واداشت تا در به در به دنبال جا و مکان برای آنها باشند و در ماه اکتبر آژانس مهاجرت سوئد قراردادی منعقد کرد تا 600 پناهجو را حدود 200 کیلومتر بالاتر از مدار شمالگان در جایی که شمالیترین ریزورت اسکی جهان واقع شده، اسکان دهد.
اسوِن کولدکپ، مدیر اجرایی این ریزورت میگوید: "ما یک ریزورت خالی، سرد و تاریک داشتیم. اینجا همیشه این موقع از سال تعطیل است. الان وقت شبِ قطبی است. به همین خاطر این فرصت را داشتیم که اینجا را در اختیار پناهجویان قرار دهیم."
ماد لانتو که ریاست دفتر مهاجرت را در کیرونا، شهری که در 130 کیلومتری این رویزوت واقع شده، بر عهده دارد، میگوید که خودش هم نگران اوضاع بوده است.
او میگوید: "در ابتدا فکر کردم که دیوانگی است. آنجا خیلی از شهرهای دیگر دور است. اما کسانی که آنجا کار میکنند خیلی تلاش کردهاند تا پناهجوها حتماً بتوانند از بودن در آنجا لذت ببرند."
برای مثال، برای کمک به این که افغانها جشن یلدا را برگزار کنند، کارکنان هتل به آنها گفتند که زودتر هندوانههایشان را از سوپرمارکتی محلی خریداری کنند، که یک وقت تمام نشود. آنها بیرون از ریزورت آتش روشن کردند و دیسکوی هتل را در اختیارشان گذاشتند تا بتوانند بر اساس سنتهایشان تا صبح بیدار بمانند و موسیقی پخش کنند و برقصند.
اما آقای اکبری، تنها چند دقیقه در مراسم ماند و سپس به اتاقش رفت تا استراحت کند.
او میگوید: "من از چیزی ناراحت بودم. دیشبش اتفاقی افتاده بود، و به همین خاطر به خودم گفتم که بهتر است بخوابم."
آنطور که مروان آرکاوی، یک پسر 19 سالۀ سوری، میگوید، چنین اتفاقی غیرمعمول نیست. تاریکی و انزوا به تدریج همه را تحت تاثیر خود قرار داده است. حتی در این زمستان نسبتاً گرم نیز، دما معمولاً حدود 10 درجه زیر صفر است."
مروان میگوید: "رک بگویم که من اینجا زندانی هستم. هیچ جا نمیتوانم بروم. اینجا مثل هتل آهنگ هتل کالیفرنیاست، به این تفاوت که خبری از خورشید نیست و غذا واقعاً خیلی بد است. ما همگی از نظر بیولوژیک افسرده شدهایم."
وقتی که پناهجویان در ماه اکتبر وارد این ریزورت شدند، آقای کولدکپ به همۀ بچهها یک سورتمه داد تا بتوانند از برف لذت ببرند و کارکنان هتل برنامههای پیادهروی در مرز نروژ بر روی دریاچۀ یخ زدۀ نزدیک ریزورت ترتیب دادند.
پناهجویان خودشان نیز آستین بالا زدند تا از این خانۀ موقت غیرمعمول لذت ببرند.
پناهجویان در حال پیاده شدن از قطاری که آنها را به مدار قطبی آورده
زاکر حسین نبوی، مربی سابق تیم ملی بکس افغانستان، مسئولیت باشگاه ورزشی ریزورت را برعهده گرفت و در نوبت صبح کلاسهای بکس برای بچهها برگزار میکند و عصرها برای بزرگسالان.
کاظم بلخی، یک معلم انگلیسی افغان، کلاس انگلیسی راه انداخت و دولت محلی در شهر کیرونا ترتیبی داد تا معلمان بازنشسته به این ریزورت بروند و کودکان سوئدی یاد بدهند.
پناهجویان ساکن در ریزورت، با یک سفر اتوبوسی 130 کیلومتری به کیرونا رفتند تا این شهر را ببینند و پساندازی که از دو یورو خرجیای که به صورت روزانه به آنها داده میشود جمع کرده بودند را خرج کنند.
در آن زمان، آقای آرکاوی که به خوبی انگلیسی صحبت میکند به رادیوی ملی سوئد گفته بود که بسیار از خانۀ قطبی تازهاش راضی است.
او گفته بود: "واقعاً فوقالعاده است. پنجرۀ من چشمانداز بسیار زیبایی به بیرون دارد. میتوانم دریاچه را ببینم، و همین طور کوهستان را ببینم."
اما دو ماه از آن روز گذشته و حالا روحیۀ پارانویید و غیرمعتمد پیدا کرده است. او میگوید: "اوضاع خیلی بد شده است. اینجا یک نگهبان امنیتی داریم که شهروند سوئد است و اصالتاً عراقی است و در همه چیز دخالت میکند. او کارتهای هویتی پناهجوها را میگیرد. او همه چیز را کنترل میکند. این مردم از کشورهایی میآِند که از آدمهای امنیتی میترسند."
او میافزاید: "اخیراً کارکنان جوری رفتار میکنند که انگار از چیزی میترسند. آنها دیگر لبخند نمیزنند. خدا میداند که این یارو به آنها چه گفته است."
او اضافه میکند که تنها کسانی که برای تفریح بیرون میروند بچههای افغان هستند.
او میگوید: "انگار از آهن اینها را ساختهاند. افغانها خیلی زودتر تطبیق پیدا میکنند چون به این هوا عادت دارند."
آقای اکبری میگوید که آخرین باری که برای قدم زدن بیرون رفته 20 روز پیش بوده است و رفته تا در مرز نروژ قدری کوهنوردی کند."
او میگوید: "ما به این هوای سرد عادت نداریم. ده دقیقه که بیرون باشیم به لرزه میافتیم."
بنا به گفتههای آقای آرکاوی، حالا سر موضوعها بیاهمیت مثل صندلیهای رستوران یا جلو زدن در صف، یا سروصدا، میان پناهجویان جروبحث میشود. به خاطر فقدان نور روز، بسیاری دچار اختلالات خواب شدهاند.
به خصوص سوریهایی که مرتب به آنها خبرهای تلخی از وطنشان میرسد و یک چشمشان همیشه به صفحۀ موبایلشان است.
آقای آرکاوی میگوید: "زنی سه روز پیش در رستوران نشسته بود و با او تماس گرفتند و گفتند که شوهرش در گلولهباران کشته شده، غش کرد و مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم. ما همه از مناطق جنگی آمدهایم. شما این حس را دارید که همه چیز را از دست دادهاید. مردمی که اینجا هستند این آسیب روحی را دارند."
او میافزاید: "اغلب مردم شروع به شکایت کردهاند و میگویند که دلشان میخواهد به آلمان بروند. خیلی ها میگویند که اگر میدانستم وضع اینطور است به سوئد نمیآمدم."
آرکاوی که آرزویش تحصیل در رشتۀ فیزیک در یکی از دانشگاههای معتبر سوئد نظیر موسسۀ تکنولوژی سلطنتی در استکهلم است، میترسد که نتواند در سوئد بماند. دلیل ترس او، توافقی است که میان کشورهای اتحادیۀ اروپایی برای تقسیم 160000 پناهجو صورت گرفت.
آقای آرکاوی میگوید: "من شایعات زیادی میشنوم که میگویند قرار است پناهجوها را به استونی بفرستند."
با وجود این سختیها، همۀ کسانی که در هتل سکونت دارند میدانند که اسکانشان در قطب موقتی است.
خانم لانتو میگوید: "آنها میدانند که فقط دو ماه دیگر اینجا زندگی خواهند کرد. اگر به آنها میگفتند باید یک سالی اینجا بمانید، سرخورده میشدند."
آژانس مهاجرت سوئد طبق قرارداد باید تا 14 فوریه اتاقها را تخلیه کند تا این ریزورت بتواند مقدمات پذیرایی از مشتریان معمولش، یعنی اسکیبازان و اسنوبردبازان خطرپذیر، را آماده کند.
آقای کولدکپ میگوید که پذیرایی از این مهمانان غیرمعمول نیز برای لذت بخش بوده است."
او میگوید: "این یک پروژۀ فوقالعاده است و تجربهای است که یک بار در زندگی سراغ آدم میآید. من بسیار مجذوب آنها شدهام. آنها روحیۀ مبارزه دارند. به همین خاطر تا اینجا آمدهاند."
در مقابل، سپاسگزاری آقای آرکاوی سنجیده است. او میگوید: "ما از باقی جهان منزوی شدهایم. اما همین هم بهتر از بمب است."
منبع: تلگراف
ترجمه: وبسایت فرادید
مترجم: بهزاد ساعدپناه
به گزارش فرادید به نقل از تلگراف، سه روز پیش از کریسمس، مصادف با انقلاب زمستانی، 200 افغانی که در دورافتادهترین و شمالیترین پناهگاه پناهجویان در سوئد زندگی میکنند، جشن زمستانی خود را داشتند.
در افغانستان، یلدا که بلندترین شب سال است، 14 ساعت طول میکشد. در "ریکسگرانسان" که سابقاً یک اسکی ریزورت بود، خورشید اصلاً طلوع نمیکند.
حکیم اکبری، 31 ساله، پیش از آنکه از کابل فرار کند به عنوان مترجم برای آژانسهای امداد بینالمللی کار میکرد. او با لحنی شکایتآمیز میگوید: "آخرین باری که خورشید را دیدیم، یک ماه و نیم پیش بود. مردم افسرده شدهاند و از وضعشان به آژانس مهاجرت شکایت میکنند و میگویند که دلشان میخواهد که حداقل هر از گاهی خورشید را ببینند."
سال گذشته، شاهد سرازیر شدن مهاجران از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا بود. این هفته، مجموع این مهاجران به یک میلیون نفر رسید و رکورد پیشین را که مربوط به ورود مهاجران اروپایی به جزیرۀ الیس آمریکا بود و در سال 1907 ثبت شده بود را شکست.
سوئد به تنهایی مجبور شد تا برای نزدیک به 170000 پناهجو محل اسکان پیدا کند. این تعداد تقریباً برابر با جمعیت شهر آپسالای سوئد است که چهارمین شهر بزرگ این کشور محسوب میشود. این کشور با پذیرفتن 17 پناهجو به ازای هر 1000 نفر جمعیتش، به نسبت هر کشور اروپایی دیگری بیشتر مهاجر پذیرفته است.
این سرازیری پناهجویان مسئولان را واداشت تا در به در به دنبال جا و مکان برای آنها باشند و در ماه اکتبر آژانس مهاجرت سوئد قراردادی منعقد کرد تا 600 پناهجو را حدود 200 کیلومتر بالاتر از مدار شمالگان در جایی که شمالیترین ریزورت اسکی جهان واقع شده، اسکان دهد.
اسوِن کولدکپ، مدیر اجرایی این ریزورت میگوید: "ما یک ریزورت خالی، سرد و تاریک داشتیم. اینجا همیشه این موقع از سال تعطیل است. الان وقت شبِ قطبی است. به همین خاطر این فرصت را داشتیم که اینجا را در اختیار پناهجویان قرار دهیم."
ماد لانتو که ریاست دفتر مهاجرت را در کیرونا، شهری که در 130 کیلومتری این رویزوت واقع شده، بر عهده دارد، میگوید که خودش هم نگران اوضاع بوده است.
او میگوید: "در ابتدا فکر کردم که دیوانگی است. آنجا خیلی از شهرهای دیگر دور است. اما کسانی که آنجا کار میکنند خیلی تلاش کردهاند تا پناهجوها حتماً بتوانند از بودن در آنجا لذت ببرند."
برای مثال، برای کمک به این که افغانها جشن یلدا را برگزار کنند، کارکنان هتل به آنها گفتند که زودتر هندوانههایشان را از سوپرمارکتی محلی خریداری کنند، که یک وقت تمام نشود. آنها بیرون از ریزورت آتش روشن کردند و دیسکوی هتل را در اختیارشان گذاشتند تا بتوانند بر اساس سنتهایشان تا صبح بیدار بمانند و موسیقی پخش کنند و برقصند.
اما آقای اکبری، تنها چند دقیقه در مراسم ماند و سپس به اتاقش رفت تا استراحت کند.
او میگوید: "من از چیزی ناراحت بودم. دیشبش اتفاقی افتاده بود، و به همین خاطر به خودم گفتم که بهتر است بخوابم."
آنطور که مروان آرکاوی، یک پسر 19 سالۀ سوری، میگوید، چنین اتفاقی غیرمعمول نیست. تاریکی و انزوا به تدریج همه را تحت تاثیر خود قرار داده است. حتی در این زمستان نسبتاً گرم نیز، دما معمولاً حدود 10 درجه زیر صفر است."
مروان میگوید: "رک بگویم که من اینجا زندانی هستم. هیچ جا نمیتوانم بروم. اینجا مثل هتل آهنگ هتل کالیفرنیاست، به این تفاوت که خبری از خورشید نیست و غذا واقعاً خیلی بد است. ما همگی از نظر بیولوژیک افسرده شدهایم."
وقتی که پناهجویان در ماه اکتبر وارد این ریزورت شدند، آقای کولدکپ به همۀ بچهها یک سورتمه داد تا بتوانند از برف لذت ببرند و کارکنان هتل برنامههای پیادهروی در مرز نروژ بر روی دریاچۀ یخ زدۀ نزدیک ریزورت ترتیب دادند.
پناهجویان خودشان نیز آستین بالا زدند تا از این خانۀ موقت غیرمعمول لذت ببرند.
پناهجویان در حال پیاده شدن از قطاری که آنها را به مدار قطبی آورده
زاکر حسین نبوی، مربی سابق تیم ملی بکس افغانستان، مسئولیت باشگاه ورزشی ریزورت را برعهده گرفت و در نوبت صبح کلاسهای بکس برای بچهها برگزار میکند و عصرها برای بزرگسالان.
کاظم بلخی، یک معلم انگلیسی افغان، کلاس انگلیسی راه انداخت و دولت محلی در شهر کیرونا ترتیبی داد تا معلمان بازنشسته به این ریزورت بروند و کودکان سوئدی یاد بدهند.
پناهجویان ساکن در ریزورت، با یک سفر اتوبوسی 130 کیلومتری به کیرونا رفتند تا این شهر را ببینند و پساندازی که از دو یورو خرجیای که به صورت روزانه به آنها داده میشود جمع کرده بودند را خرج کنند.
در آن زمان، آقای آرکاوی که به خوبی انگلیسی صحبت میکند به رادیوی ملی سوئد گفته بود که بسیار از خانۀ قطبی تازهاش راضی است.
او گفته بود: "واقعاً فوقالعاده است. پنجرۀ من چشمانداز بسیار زیبایی به بیرون دارد. میتوانم دریاچه را ببینم، و همین طور کوهستان را ببینم."
اما دو ماه از آن روز گذشته و حالا روحیۀ پارانویید و غیرمعتمد پیدا کرده است. او میگوید: "اوضاع خیلی بد شده است. اینجا یک نگهبان امنیتی داریم که شهروند سوئد است و اصالتاً عراقی است و در همه چیز دخالت میکند. او کارتهای هویتی پناهجوها را میگیرد. او همه چیز را کنترل میکند. این مردم از کشورهایی میآِند که از آدمهای امنیتی میترسند."
او میافزاید: "اخیراً کارکنان جوری رفتار میکنند که انگار از چیزی میترسند. آنها دیگر لبخند نمیزنند. خدا میداند که این یارو به آنها چه گفته است."
او اضافه میکند که تنها کسانی که برای تفریح بیرون میروند بچههای افغان هستند.
او میگوید: "انگار از آهن اینها را ساختهاند. افغانها خیلی زودتر تطبیق پیدا میکنند چون به این هوا عادت دارند."
آقای اکبری میگوید که آخرین باری که برای قدم زدن بیرون رفته 20 روز پیش بوده است و رفته تا در مرز نروژ قدری کوهنوردی کند."
او میگوید: "ما به این هوای سرد عادت نداریم. ده دقیقه که بیرون باشیم به لرزه میافتیم."
بنا به گفتههای آقای آرکاوی، حالا سر موضوعها بیاهمیت مثل صندلیهای رستوران یا جلو زدن در صف، یا سروصدا، میان پناهجویان جروبحث میشود. به خاطر فقدان نور روز، بسیاری دچار اختلالات خواب شدهاند.
به خصوص سوریهایی که مرتب به آنها خبرهای تلخی از وطنشان میرسد و یک چشمشان همیشه به صفحۀ موبایلشان است.
آقای آرکاوی میگوید: "زنی سه روز پیش در رستوران نشسته بود و با او تماس گرفتند و گفتند که شوهرش در گلولهباران کشته شده، غش کرد و مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم. ما همه از مناطق جنگی آمدهایم. شما این حس را دارید که همه چیز را از دست دادهاید. مردمی که اینجا هستند این آسیب روحی را دارند."
او میافزاید: "اغلب مردم شروع به شکایت کردهاند و میگویند که دلشان میخواهد به آلمان بروند. خیلی ها میگویند که اگر میدانستم وضع اینطور است به سوئد نمیآمدم."
آرکاوی که آرزویش تحصیل در رشتۀ فیزیک در یکی از دانشگاههای معتبر سوئد نظیر موسسۀ تکنولوژی سلطنتی در استکهلم است، میترسد که نتواند در سوئد بماند. دلیل ترس او، توافقی است که میان کشورهای اتحادیۀ اروپایی برای تقسیم 160000 پناهجو صورت گرفت.
آقای آرکاوی میگوید: "من شایعات زیادی میشنوم که میگویند قرار است پناهجوها را به استونی بفرستند."
با وجود این سختیها، همۀ کسانی که در هتل سکونت دارند میدانند که اسکانشان در قطب موقتی است.
خانم لانتو میگوید: "آنها میدانند که فقط دو ماه دیگر اینجا زندگی خواهند کرد. اگر به آنها میگفتند باید یک سالی اینجا بمانید، سرخورده میشدند."
آژانس مهاجرت سوئد طبق قرارداد باید تا 14 فوریه اتاقها را تخلیه کند تا این ریزورت بتواند مقدمات پذیرایی از مشتریان معمولش، یعنی اسکیبازان و اسنوبردبازان خطرپذیر، را آماده کند.
آقای کولدکپ میگوید که پذیرایی از این مهمانان غیرمعمول نیز برای لذت بخش بوده است."
او میگوید: "این یک پروژۀ فوقالعاده است و تجربهای است که یک بار در زندگی سراغ آدم میآید. من بسیار مجذوب آنها شدهام. آنها روحیۀ مبارزه دارند. به همین خاطر تا اینجا آمدهاند."
در مقابل، سپاسگزاری آقای آرکاوی سنجیده است. او میگوید: "ما از باقی جهان منزوی شدهایم. اما همین هم بهتر از بمب است."
منبع: تلگراف
ترجمه: وبسایت فرادید
مترجم: بهزاد ساعدپناه
۰