آسيب‌شناسی يك پديده رايج در ايران؛ طلاق

ايران چهارمين كشور پرطلاق دنياست؛ آماري كه نشان مي‌دهد آسيب‌هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي اين پديده، بخشي از بحران اجتماعي اين روزهاست.

کد خبر : ۸۱۲۸
بازدید : ۹۸۴
ايران چهارمين كشور پرطلاق دنياست؛ آماري كه نشان مي‌دهد آسيب‌هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي اين پديده، بخشي از بحران اجتماعي اين روزهاست.

براي بررسي بيشتر اين آسيب، سراغ سه كارشناس اين حوزه رفتيم و از آنها پرسيديم: اين پديده از كجا آمده، بايد در انتظار چه آسيب‌هايي باشيم و البته چه راه‌حل‌هايي داريم؟

مشكل اقتصادي عامل اصلی است
شيرين احمدنيا، جامعه‌شناس: براي مقابله با اين آسيب‌ها ابتدا بايد بررسي كرد چه عواملي باعث وقوع طلاق در جامعه ايراني مي‌شود. هر چند سال يك‌بار عواملي كه باعث شكل‌گيري طلاق در جامعه مي‌شود تغيير مي‌كنند و آنچه در سال‌هاي گذشته، زوج‌ها را به جدايي مي‌كشانده، رنگ مي‌بازد و جاي آنها را عوامل جديد و تازه ظهور مي‌گيرد. عوامل متعددي باعث رشد طلاق در سال‌هاي اخير شده است‌.

مشكلات اقتصادي را مي‌توان به عنوان اصلي‌ترين عامل طلاق معرفي كرد. تنش‌هاي ناشي از مسائل مالي، طلاق رسمي و طلاق عاطفي را در ميان زوج‌هاي جوان زياد كرده و اين اتفاقي است كه به اجتماع و فرهنگ آسيب‌ زيادي وارد مي‌كند. رفتارهاي ناهنجار زناشويي يكي ديگر از مشكلاتي است كه اين روزها پيوندهاي زناشويي را تهديد مي‌كند.

گاهي ديده مي‌شود يكي از زوج‌ها از مسير اصلي زندگي سالم زناشويي خارج مي‌شود. مثلا مستندات نشان مي‌دهد برخي زوج‌هاي جوان از طريق دوست‌ ناباب يا آگاهي‌ها غلط فضاي مجازي يا واقعي، از مسير اصولي زناشويي خود خارج مي‌شوند و به راه‌هايي مي‌روند كه بنيان خانواده را تهديد مي‌كند.

اين موارد نشان مي‌دهد اراده و شعور در روابط زن و مرد پايين آمده است و افراد در زندگي زناشويي به تصميمات لحظه‌اي و نادرستي تن مي‌دهند كه براي زندگي مشترك يك تهديد جدي است. زن و مرد هر روز بايد به حفظ بقا و آرامش زندگي‌شان فكر كنند و براي اين آرامش آگاهي‌هاي لازم را از جامعه كسب كنند و آگاهي‌هاي غلط را حذف كنند.

جوانان ايران در سال‌هاي اخير درگير برخي رفتارهاي غلط اجتماعي‌شده‌اند، رفتارهايي كه نهاد خانواده را بيش از هر عامل ديگري تهديد مي‌كند. هرچه اين رفتارها در جامعه بيشتر مي‌شود آسيب‌هاي اجتماعي بيشتري به جا مي‌گذارد. زوج‌هاي جوان در ارتباط‌هاي دوستي خود دقت و سعي كنند از اطرافيان تاثيرات غلط نگيرند.

بيشترين آسيب به زن وارد می‌شود
فریده غیرت فعال حوزه زنان: حق طلاق در جامعه ما در اختيار مرد است و اگر زن مي‌خواهد از همسر جدا شود بايد دلايل خود را در دادگاه ثابت كند تا بتواند طلاق بگيرد. در سال‌هاي اخير ما شاهد طلاق‌هايي هستيم كه بيشتر در ميان زوج‌هاي جوان رخ مي‌دهد.

خانواده‌هايي كه هنوز شكل نگرفته‌اند، متلاشي مي‌شوند و همديگر را پاي ميز محاكمه مي‌كشانند. وقتي به اين اتفاق عميق‌تر نگاه مي‌كنيم، مي‌فهميم جامعه از پيوندهاي نادرست و بي‌پايه پر شده است‌، پيوندهايي كه اگر از ابتدا شكل نمي‌گرفت نه طلاقي اتفاق مي‌افتاد و نه آمارهاي تكان‌دهنده‌ افزايش پيدا مي‌كرد.

آمارهايي كه نشان مي‌دهد طلاق در جامعه ايراني زياد شده و آسيب‌هاي اجتماعي حاصل از اين پديده اجتماع و فرهنگ را تهديد مي‌كند. در ميان آسيب‌هايي كه طلاق به جامعه و افراد وارد مي‌كند، بيشترين آسيب به زن‌ وارد مي‌شود. زن‌ها بعد از طلاق دچار آسيب‌هاي فرهنگي و اجتماعي متعددي مي‌شوند كه آينده آنها را تهديد مي‌كند.

ذات ازدواج اين است كه دو نفر از دو تربيت جدا با يكديگر زير يك سقف مي‌روند و باقي سال‌هاي زندگي را با هم مي‌گذرانند. همين‌ تربيت‌هاي جداگانه، خاستگاه‌ها و توقعاتي را در زن و مرد ايجاد مي‌كند كه در ابتداي راه باعث بروز اختلافاتي در آنها مي‌شود، در چنين شرايطي مسووليت‌شناسي و پايين آوردن توقعات است كه به حفظ و بقاي زندگي مشترك كمك مي‌كند.

بيشترين دليل اختلافات زناشويي را مي‌توان در بي‌مسووليتي يكي از دوطرف خلاصه كرد. اين نوع بي‌مسووليتي‌ها نه‌ تنها در مسائل مالي و اقتصادي ديده مي‌شود كه در ايفاي نقش‌هاي مختلف زناشويي هم اتفاق مي‌افتد. زودرنجي و عدم گذشت هم دلايل ديگري است. زن و مرد در ميان ناملايماتي‌هاي زندگي بايد تحمل خود را بالا ببرند و بعد از بروز مشكلات به جاي انتخاب جدايي، رابطه‌شان را مديريت كنند و به فكر بقاي رابطه‌شان باشند.

به مديريت پس از واقعه نيازمنديم
زهره ارزني، حقوقدان: طلاق هم مثل بسياري از مشكلات اجتماعي عوامل خود را دارد، اما آنچه بيش از عوامل وقوع طلاق اهميت دارد، آسيب‌هايي است كه طلاق به دنبال دارد. بدون شك وقتي روابط زناشويي به جايي مي‌رسد كه يكي از دو نفر به جدايي فكر مي‌كند، اين يعني زندگي مشترك تا حدي براي او عذاب‌آور بوده كه تصميم به جدايي مي‌گيرد و در چنين موقعيتي اگر حتي زن و مرد به شكل رسمي هم (طلاق) جدا نشوند و طلاق عاطفي بين آنها رخ دهد، باز هم جدايي لطمات روحي و رواني خود را نشان مي‌دهد.

در اين ميان بيشترين صدمه به كسي مي‌رسد كه آسيب‌پذير‌تر باشد، بنابراين آسيب‌هاي بعد از طلاق بيشتر به زن و بچه‌ها مي‌رسد. آسيب‌هايي كه از خانواده فراتر مي‌رود و به اجتماع مي‌رسد و فرهنگ جامعه را شكل مي‌دهند. نوع برخورد مردم جامعه با پديده طلاق و زن مطلقه به شكل يك عملكرد خودكار در آمده كه در بيشتر موارد افراد تا در چنين شرايطي قرار نگيرند هيچ توجيه قابل قبولي براي اين عملكرد خود ندارند.

البته با گذشت زمان و افزايش آمار طلاق برخوردهاي اجتماعي هم تغيير كرده است، اما همچنان مشكلاتي كه بچه‌هاي طلاق را آزار مي‌دهد به قوت خود باقي‌است. تلاش مددكاران اجتماعي در دهه‌هاي اخير بيشتر حول اين محور است كه نگاه زن‌ها را بعد از جدايي تغيير دهد و آنها را به اين آگاهي برسانند كه زن بدون داشتن همسر هم مي‌تواند روي پاي خود بايستد و به زندگي خود ادامه دهد.

بايد اين تفكر را ترويج دهيم كه بدون داشتن آقا بالا سر هم مي‌توان زندگي خوبي داشت و اگر زندگي مشترك موفقي نداشته‌ايد بعد از جدايي حق زندگي را از خود نگيريد. مديريت زندگي پس از طلاق يكي از مهم‌ترين مشاوره‌هايي است كه جامعه‌شناسان و روانشناسان در دهه‌هاي اخير به آن سرگرم هستند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید