اسحاق نیوتون؛ کیمیاگری در جستجوی خداوند
فرادید | میل شدید نیوتون به یادگیری بسیار فراتر از چیزی بود که ما آن را امروزه «علم» مینامیم. او بخش عظیمی از زمان خود را به مطالعه دربارهی کیمیاگری و الهیات اختصاص میداد تا فیزیک. نیوتون جهان را تجلی قدرت لایتناهی خداوند میدید و علم دروازهی ورود به ذهن خداوند بود. علم جذابتر نمیشد اگر دانشجویان میدانستند خلاقیت علمی از خلاء به وجود نمیآید و علم رابطهی عمیقی با فلسفه و مذهب دارد؟
به گزارش فرادید ، فکر کردن به نامی تاثیرگذارتر از نام اسحاق نیوتون در عالم علم دشوار است. بدون شک آلبرت انیشتین، نیلز بور، ورنر هایزنبرگ، چارلز داروین، ماری کوری همگی دانشمندان خارقالعادهای هستند و استحقاق جاودانگی نامشان را دارند، اما چیزی که نیوتون را منحصربفرد میکند این است که علم او مانند علم داروین، علمی است که میتوانیم آن را در زندگی روزمرهمان درک کنیم، برخلاف قلمروی اتمها (فیزیک کوآنتوم) که از آن بسیار دوریم یا قلمروی سرعت که توان درک مستقیم آن را نداریم (نظریهی نسبیت).
اسحاق نیوتون قوانین مکانیک و قانون جهانی گرانش را تدوین کرد، قوانینی که ما از آنها برای توصیف بسیاری از پدیدههایی که تجربه میکنیم استفاده میکنیم، از افتادن سیبها و پرواز موشکها به مریخ تا رنگهای رنگینکمان. نیوتون به عنوان پاداش، تلسکوپ بازتابی را نیز اختراع کرد که به لطف آن وسعت دید ما نسبت به جهان گسترش یافت و البته به همراه گوتفرید ویلهلم لایبنیتز، حسابان (حساب دیفرانسیل و انتگرال) را اختراع کرد که بدون آن فیزیک و مهندسی وجود نداشت.
اسحاق نیوتونِ مرموز
به یاد دارم در حضور یکی از دوستانم نیوتون را ستایش میکردم. او که مخالف بود در جواب گفت: «بله علم خوب است، اما عجب آدم مرموزی! او هیچ دوستی نداشت، هیچوقت ازدواج نکرد، حتی رابطهای هم نداشت. من به اندازهی تو نمیتوانم شیفتهی این مرد باشم.»
برای علاقمند شدن به خلق و خویِ عجیب نیوتون باید از علم فراتر بروید، باید کلیت وجود او را ببینید، باید به انگلستانِ دههی ۱۶۶۰ رجوع کنید، زمانی که نیوتونِ ۲۳ ساله دو سال از عمرش را در مزرعهی مادرش در وولستورپ گذراند تا از شیوع طاعونی که به جان کمریج افتاده بود در امان بماند. درست این زمان بود که نیوتون به سرعت در علم پیشرفت کرد و زمینهی ظهور علم مکانیک و گرانش را فراهم کرد و شروع به بررسی روشهای دیگرِ دانستن کرد که مکمل علم او باشند.
اسحاق نیوتونِ عارف
تمرکز روی علم نیوتون به منظور درک خودِ نیوتون ما را به جایی نمیرساند. میل شدید او به یادگیری بسیار فراتر از چیزی بود که ما امروزه «علم» مینامیم. او بخش عظیمی از وقت خود را به مطالعه دربارهی کیمیاگری و الهیات و پرداختن به پرسشهای ناشناختهای اختصاص داد که از دگرسانیِ عناصر تا گاهشناسیِ انجیلی و ماهیت تثلیثِ مسیحی متغیر بودند.
اگرچه ما به درستی در مدارس میآموزیم فیزیک نیوتونی الگوی عقلانیتِ محض است، با نادیده انگاشتنِ نقش پررنگ و بااهمیت خداوند در جهان هستی به یاد و خاطرهی نیوتون بیاحترامی کردهایم. شاید درست باشد که برای درک دستاوردهای علمی نیوتون میتوانیم جنبهی متافیزیکیترِ شخصیت او را نادیده بگیریم، اما این فقط نیمی از داستان است، چون نیوتون جهان را تجلی قدرت لایتناهی خداوند میدانست. اغراق نیست اگر بگوییم زندگی او جستجوی دیرینهی خدا بود، جستجو برای همدلی با هوش الهی که نیوتون باور داشت موهبتِ زیبایی و نظمِ آشکار در طبیعت را به عالم بخشیده است. علم او محصول این باور بود، حالتی از عرفان عقلانی او، پلی میان انسان و عالم الهیات.
به آسانی میتوان تاثیر کیمیاگری و الهیات را در نوشتههای نیوتون یافت. برای نمونه، نیوتون در جلد سوم از کتاب «اصول ریاضی فلسفهی طبیعی»، کتابی که شرحِ قانون جهانی گرانش و مکانیک نوینِ نیوتون است دربارهی زایش، تباهی و بازآفرینی مادهی کیهانی گمانهزنی میکند. نگاهِ پرشور و شعفِ نیوتون به بازگردانی ماده از طریق ستارهها، ستارههای دنبالهدار و سیارات، علم مکانیکی و اکتشافات کیمیاگری او را با هم میآمیزد. گرانش، متحدکنندهی بزرگ، تجلی فیزیکی خداوند در جهان هستی، تغیر هماهنگشده و دگرگونی در سراسر جهان هستی:
«بخاراتِ برآمده از خورشید، ستارههای ثابت و دنبالهی ستارهها بالاخره با جو سیارات توسط گرانشِ خودشان برخورد کرده و سقوط میکنند و در آنجا تقطیر شده و به آب و ارواح مرطوب تبدیل میشوند و از آنجا با گرمای کم به تدریج به شکل نمک، سولفور و نشانهای خفیف و گل و رس و ماسه و سنگ و مرجان و مواد زمینی دیگر تبدیل میشوند.»
توصیف نیوتون از جزر و مد دائمِ مادهی کیهانی بیانگر نگاه بنیانی و کیمیایی او به جهان است. ستارههای دنبالهدارِ سرگردان پیامآورانِ مسئول انتقالِ مواد از ستارهها به سیارهها هستند، جایی که دستخوش تبدیلهای شیمیایی به مواد پشتیبانِ حیات میشوند. «بخاراتِ» ستارهسان و وابسته به ستارههای دنبالهدار با «دمای پایین» (اشاره به سوختن آهسته در آزمایشات کیمیایی) «مواد زمینی» تولید میکند. نگاهِ الهامگرفته از کیمیاگریِ نیوتون به جهانِ ماشینی بیانگر این است که امکانِ وجودِ حیات در جایی دیگر علمی است.
نیوتون خداوند را عاملی ضروری در جهان هستی میدانست. او در پایان ضمیمۀ کتاب «اصول» چنین گفته است:
«این منظومهی زیبای خورشید، سیارات و ستارههای دنبالهدار، تنها میتواند از تدبیر و تسلط موجودی هوشمند و قدرتمند سرچشمه بگیرد ... ضرورت کور متافیزیکی که بدون تردید همیشه و همه جا یکسان است توان تولید چیزهای متنوع را ندارد. آن همه تنوع پدیدههای طبیعیِ متناسب با زمانها و مکانهای مختلف، برآمده از چیزی نیست جز اندیشهها و ارادهی موجودی که ضرورتاً وجود دارد.»
علم به عنوان دروازهی ورود به ذهن خداوند
جهان ایزاک نیوتون محصول هوش الهی بود و حتی بیشتر از آن صحنهای بود که این هوش به طور مدام در آن عمل میکند. از دید نیوتون، علم دروازهی ورود به ذهن خداوند بود، پلی میان انسانها و عالم الهیات. جای تعجب نیست که اقتصاددان و مورخ بزرگ ایدهها جان مینارد کینز نوشته است: «نیوتون نخستین آدم عصر خرد نبود بلکه آخرین آدم عصر جادوگران بود ... چرا او را جادوگر مینامم؟ چون او تمام هستی و هرآنچه در آن است را معما میبیند، رازی که میتوان با تفکر محض دربارهی شواهد یا سرنخهای عارفانهی خاص پرده از آن برداشت ...»
نیوتون که برای خیلی از ما معرف یک ذهن صرفا علمی است، در واقع یک عارف عقلانی بود، کسی که باور داشت علم شبیه یک عمل روحانی است؛ چیزی شبیه ملاقات با ذهن پروردگار.
حالا میپرسم: درس فیزیک از پایهی دبیرستان به بعد جذابتر نمیشد اگر دانشآموزان و دانشجویان میآموختند خلاقیت علمی از خلاء به وجود نمیآید و علم رابطهی عمیقی با فلسفه و مذهب دارد؟ البته هر داستانی متفاوت است، اما افزودن این ابعادِ اضافه به داستان، علم را انسانی کرده و آن را گیراتر و دستیافتنیتر میکند. معادلهها ضرورت دارند، اما انسان را نمیسازند.
منبع: Bigthink
مترجم: زهرا ذوالقدر