چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند؟

چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند؟

از دوران باستان تا به امروز پرتره‌ها (نقاشی‌های چهره) حقایقی اساسی درباره‌ی انسانیت و هویت را به ما منتقل کرده‌اند. در این مطلب، کث پاوند (Cath Pound) قدرتمندترین نمونه‌های این ژانر را بررسی کرده است. عوامل زیادی به شکوفایی نقاشی پرتره کمک کرده‌اند.

کد خبر : ۱۰۳۵۴۵
بازدید : ۳۱۴۴

فرادید | در تاریخ هنر، نقاشیِ پرتره (صورتگری) جایگاه منحصر به فردی دارد. با نگاه کردن به چهره‌ی به تصویر کشیده شده و چگونگی آن، ما قادر به درک اطلاعاتی در خصوص تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاصی از دوره‌ی ترسیم اثر هستیم که هیچ نوع دیگری از نقاشی قادر به ارائه‌ی آن نیست. این حقیقت که پرتره‌نگاری فرصتی برای برقراری ارتباط با افرادی ارائه می‌کند که مانند خود ما زندگی کردند یا می‌کنند آن را به یکی از در دسترس‌ترین و محبوب‌ترین سبک‌های نقاشی تبدیل کرده است.

به گزارش فرادید؛ پرتره‌نگاری تنها ژانری است که گالری‌های اختصاصی خودش را داراست و برای نمایشگاه‌های بیشماری منبع الهام بوده است.

آلیسون اسمیت، متصدی ارشد گالری ملی پرتره در لندن می‌گوید: «پرتره‌نگاری از سایر ژانر‌های هنری جداست، چرا که نمایانگر فصلی مشترک میان پرتره، زندگی‌نامه و تاریخه. پرتره‌ها چیزی بیش از آثار هنری هستن، وقتی مردم اون‌ها رو تماشا می‌کنن، در فکرشون مواجهه با اون سوژه رو در اون لحظه تجسم میکنن.»

چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند خودنگاره‌ی خیره‌کننده‌ای از کاترینا وان هِمِسِن که روی هویت خودش به عنوان یک هنرمند متمرکز است (منبع: کانتس‌میوزی‌اِم بازِل)

منابع این ژانر ریشه در دوران باستان دارد زمانی که برای خودش کارکرد‌هایی داشت، از تجلیل صاحبان قدرت گرفته تا زنده نگاه داشتن یادِ مردگان. در قرن اول و دوم پس از میلاد در ناحیه‌ی فَیّوم (Fayum) از استان رومی مصر پرتره‌های طبیعت‌گرایانه‌ی حیرت‌آوری می‌کشیدند که روی قالب‌های مومیایی‌ها به چشم می‌خورد. تصور می‌شود که شاید مردم در طول حیات‌شان آن‌ها را در خانه‌هایشان آویزان می‌کردند و پس از مرگشان آن را بالای سر جسد مومیایی خودشان قرار می‌دادند تا در سفر پس از مرگ یاری‌رسان آن‌ها باشد.

در روم باستان از مجسمه‌سازی پرتره برای گرامی داشتن یادِ مردگان یا تجلیل دستاورد‌های زندگان استفاده میشد. در هر دو مورد، توجه به اجداد فرد معطوف میشد که در جامعه‌ی روم از اهمیت بالایی برخوردار بود. پرتره‌های امپراتوری ابزار ارزشمندی برای تبلیغات بود. این نوع پرتره‌ها در معابد فرقه‌ی امپراتوری قرار می‌گرفت و طوری طراحی میشد که هیبت و فرمان‌برداری را القاء کند.

اگرچه نمونه‌های اندکی از پرتره‌های قرون وسطی باقی مانده است، نمونه‌های موجود اهدافی مشابه نمونه‌های دوران کلاسیک دارند. موزاییک‌های خیره‌کننده از قامت امپراتور ژوستینین و امپراتور تئودورا در ابعاد واقعی در کلیسای سَن ویتالِ در راوِنا که متعلق به قرن ششم است به طور خاصی نمایش پرشکوهی از قدرت هستند.

پرتره‌ها آنچه را که بوده‌ایم و آنچه را که اکنون هستیم تجلیل کرده و آن را برای ما به نمایش می‌گذارند.

پرتره‌های مستقل از رده‌های متوسط جامعه تا قرن پانزدهم ظاهر نشدند. پرتره‌ی «ازدواج آرنولفینی» اثر یان وان آیک متعلق به سال ۱۴۳۴ یکی از معروف‌ترین آنهاست. این اثر یکی از نخستین پرتره‌های ایستاده‌ی دوتایی در تاریخ هنر است منقوش به چهره‌های واقعی یک زوج همراه با نمادگرایی مرموز نهفته در نقاشی که آن را به یک اثر جاودانه‌ی محبوب میان بازدیدکنندگان گالری ملی لندن تبدیل کرده است.

چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند؟
پرتره‌ای از ملکه الیزابت اول برای تجلیل از نیروی دریایی که بر مقام او به عنوان «ملکه‌ی باکره» (از القاب ملکه الیزابت اول) با جزئیات مروارید روی سینه‌ی او تاکید دارد (منبع: موزه‌ی ملی دریایی)

در طول دوره‌ی رنسانس بود که پرتره‌نگاری خودش را نشان داد. اغلب تصور شده است که این اتفاق نتیجه‌ی حسِ رو به رشدِ فردیتِ تحریک شده به واسطه‌ی علاقه‌ی روزافزون به انسان‌گرایی بوده است، اما ماثایاس یو‌بی‌اِل متصدی نمایشگاه اخیر مرا بخاطر بسپارِ موزه‌ی ملی آمستردام (معروف به موزه‌ی امپراتوری) نسبت به این دیدگاهِ بیش از حد ساده‌انگارانه هشدار می‌دهد.

ماثایاس می‌گوید: «عوامل زیادی وجود داشتن که به شکوفایی نقاشی پرتره در آن زمان کمک کردند. آن زمان دوره‌ی نوآوری و سنت‌شکنی بود. انسان‌گرایی بسیار مهم شد در نتیجه خودِ شخص هم به نوعی اهمیت یافت، اما این همه ماجرا نبود. رشد شهر‌ها زمینه‌ی ظهور نخبگان تجاری رو فراهم کرد که می‌خواستن اصالت خانوادگیشون رو با سفارش نقاشی از پرتره‌هاشون به نمایش بِذارن.»

در حالی که این تاجرانِ تازه به دوران رسیده مشتاقِ به نمایش گذاشتن موفقیت‌هایشان بودند، انتظارات خاصی هم وجود داشت که به خاطر قواعد اخلاقی باید رعایت میشد. ماثایاس می‌گوید: «کلیسا بوده و اونا هم مقررات صنفی خاص خودشون رو داشتن و باید چیزایی که جامعه ازشون انتظار داشته رعایت می‌کردن، مثلا پاکدامنی زن و شایسته بودن تاجر.»

این تاجران شایسته را می‌توان در پرتره‌ه‌ی جورج گیز (تاجر مشهور) اثر هانس هلباین و پرتره‌ی یان جیکوبز اِسنوک اثر یان گاسِرت مشاهده کرد. آن‌ها نیز احتمالاً مانند بیشتر تاجرانِ آن دوره در طیف متنوعی از کالا‌ها داد و ستد می‌کردند. با این حال، جایِ خالیِ هر گونه اشاره‌ای به نوع داد و ستد آن‌ها محسوس است، شاید به این خاطر که بیش از حد با کار یدی در ارتباط بوده است. برای پر کردن این جالی خالی، آن‌ها انتخاب کردند خودشان را با لباس‌های مجلل در احاطه‌ی نامه‌ها، اسناد و لوازم نوشتاری به نمایش بگذارند. چیزی که آن‌ها مایل به تاکید بر آن بودند «مقام و ثروت» بود.

گرچه مقام و ثروت زنان به همان اندازه در لباس‌ها و جواهرات زیبایی که در پرتره‌ها به تن دارند آشکار است، انتظارات مردسالارانه آن‌ها را وادار می‌کرد بر زیبایی و نجابت زنان تاکید کنند. معمولاً تصور میشد که خصلت‌های پیشین (لباس و جواهرات) تجلی فیزیکی خصلت‌های اخیر (زیبایی و نجابت) هستند. حتی فردی به قدرتمندیِ ملکه الیزابت اول می‌دانست اقتدارش تا حد زیادی متکی به تصویرش به عنوان «ملکه باکره» ای است که با انگلستان ازدواج کرده است.

در پرتره‌ی نیروی دریایی توسط یک هنرمند ناشناس (هم اکنون در خانه‌ی ملکه در لندن به نمایش گذاشته شده است) که برای تجلیل از شکست نیروی دریایی مهاجم اسپانیا کشیده شد، دست ملکه با اطمینان روی یک کره قرار دارد. بخش بالایی پیراهن ملکه با مروارید پوشیده شده است که نماد باکرگی است. استثنا‌های قابل‌توجه در مورد این قاعده، خودنگاره‌هایی از هنرمندان زن است مانند خودنگاره‌ی کاترینا وَن هِمِسِن مقابل سه‌پایه متعلق به سال ۱۵۴۸ که در آن او خودش را حین خلق اثرش به تصویر کشیده است.

ماثایاس اشاره می‌کند: «پرتره‌ی او جزو نخستین پرتره‌هاییه که ما می‌بینیم هنرمند در حال نقاشی کردن روی سه‌پایه نشون داده شده. خیلی جالبه که در اون دوره که انقدر نقاش زن کمیاب بوده خودنگاره‌ای از یه هنرمند زن به یادگار مونده.»

چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند خودنگاره‌ی قدرتمند ون‌گوگ با کلاه حصیری که در نمایشگاهی در کورتالد لندن به نمایش گذاشته شده است (منبع: موسسه هنر‌های دیترویت، تصاویر بریجمَن)

اهمیت روز افزون نقاشی پرتره در قرن هفدهم استحکام یافت زمانی که آکادمی سلطنتی فرانسه سلسله مراتبی از ژانر‌ها را تعریف کرد و آن را بعد از نقاشی تاریخی در مقام دوم قرار داد. فرض بر این بود که این ژانر افراد محترم و سرشناس را مستند کرده و بنابراین به عنوان همراهی برای عالی‌ترین تمام ژانر‌ها خدمت می‌کند.

این نقشِ تازه تعیین شده برای نقاشی پرتره داستان شکل‌گیری نخستین گالری‌های پرتره بود، از قبیل گالری شخصیت‌های برجسته چالرز ویلسون پیل که در دهه‌ی ۱۷۷۰ در فیلادلفیا افتتاح شد و شخصیت‌های زیادی را به نمایش گذاشت که اعلامیه‌ی استقلال را امضاء کرده بودند. گالری ملی پرتره‌ی بریتانیا نیز سال ۱۸۵۶ افتتاح شد و نخستین اثر به نمایش گذاشته در آن پرتره‌ی ویلیام شکسپیر بود.

اگرچه این گالری‌ها فقط پرتره‌های اشخاص برجسته را جمع‌آوری می‌کردند، با تمام تعصبات طبقاتی، جنسیتی و نژادی که این انتخاب خاص ناگزیر شامل میشد، این ژانر بیرون از دیوار گالری‌ها روز به روز متنوع‌تر میشد. با گذشت قرن نوزدهم، نقاشی پرتره به صورت فزاینده با طبقه‌ی رو به رشد سرمایه‌دار مرتبط شد. غرور ملموس آن‌ها از سوی بسیاری از نویسندگان و منتقدان مورد تمسخر قرار می‌گرفت، اما ترقی این فرم از پرتره نشانه‌ای از تغییرات عمده‌ی اجتماعی و سیاسیِ جاری در سراسر اروپای غربی بود که می‌دید طبقات متوسط قدرت و نفوذ بیشتری به دست آورده‌اند مادامی که شاهان وادار به تعظیم در برابر قدرت پارلمان‌ها شده‌اند.

ظهور عکاسی عامل مهمی در دموکراتیک کردن سوژه‌ی پرتره بود، اما دیدگاه‌ها درباره‌ی نقش‌های افراد در جامعه نیز در حال تغییر بود. خود هنرمندان نقش مهمی در این تصمیم‌گیری داشتند که چه کسی شایسته‌ی به تصویر کشیدن است و به این ترتیب در اجرای این تصمیم قرارداد‌های اجتماعی را با جسارت به چالش می‌کشیدند.

خودنگاری هم بخش مهمی از بیان هنری بوده است. خودنگاره‌ی نمادین ون‌گوگ با گوش باندپیچی شده که پس از مشاجره‌ای با گوگن، خود بخشی از گوشش را برید نمایش قدرتمندی از اراده‌ی او برای ادامه‌ی نقاشی به رغم آسیب‌دیدگی است. این خودنگاره در نمایشگاه کنونی کورتالد از خودنگاره‌های ون‌گوگ، در کانون توجه قرار دارد.

«رفاقت انسان‌ها»

پائولا مودازون-بکر (نقاش آلمانی از مهمترین هنرمندان اکسپرسیونیسم اولیه) که اخیراً سوژه‌ی یک بازنگری مهم در شی‌اَن کونتسهاله‌ی فرانکفورت بود نیز به خوبی خودش را همراه با زنان، کودکان و دهقانان محلی سوژه پرتره‌هایش می‌کرد. پرتره‌های او که متاثر از پرتره‌های مومیایی فیوم بودند که او حدود سال ۱۹۰۵ در پاریس آن‌ها را کشف کرد دارای یک هیجان روانی هستند که در ترسیم زنان آن دوران نادر بود. هرچند «راحتی» در انتخاب مدل‌های او نقش داشت، با وجود این ساده‌ترین سوژه‌ها را هم با نهایت احترام می‌کشید. اینگیرید فایفِر متصدی موزه می‌گوید: «آن‌ها فقیرترین افراد جامعه بودند، اما او به آن‌ها حالتی جادوانه می‌داد، چیزی شبیه تقدس.»

عشقِ تقریباً همه‌خداییِ مودازون-بکر به طبیعت در سراسر آثار او مشهود است، از جمله در مشهورترین خودنگاره‌ی او به نام «در ششمین سالگرد ازدواج» که سال ۱۹۰۶ آن را به تصویر کشید. در این خودنگاره او از کمر به بالا برهنه است. اگرچه باردار به نظر می‌رسد، اما باردار نیست. فایفر می‌گوید: «شکم او نمادی از باروریه، هم از نظر انسانی و هم از نظر هنری.» مودازون-بکر به شدت از استعداد خود آگاه بود، اما همزمان می‌دانست که موضوع اثر او نمی‌تواند به نمایش گذاشته شود. فایفر می‌گوید: «در طول حیاتش هیچ کس این اثر رو ندید حتی همسرش اُتوُ. اون میدونست داره چیزی رو میکشه که کاملاً تابو هست.»

مانند مودازون-بکر، آلیس نییل هنرمند قرن بیستم نیز از به چالش کشیدن قواعد و رسوم نمی‌ترسید. او با رد اکسپرسیونیسم انتزاعی که آن زمان در دنیای هنر حاکم بود به نقاشی پرتره به عنوان راهی برای خلق تاریخ بصری عصر خود نگاه می‌کرد. او که به طور غریزی جذب حاشیه‌نشینان جامعه میشد قادر بود شرایطی را که این افراد در آن قرار داشتند نقد کند و در عین حال همچنان چهره‌ی آن‌ها را با شکوهمندی به تصویر بکشد.

لوسیا آگیرِ که تصدی نمایشگاه اخیر پرتره‌های نییل را در گوگِنهای، بیلبائو بر عهده داشت می‌گوید: «برای او این ژانر راهی برای تغییر جامعه‌ست. او با مدل‌هاش همدلی خاصی داشت. معمولاً کسانی رو انتخاب می‌کرد که واقعاً دوسشون داشت، بچه‌های توی خیابون، فعالان یا دوستانش که نویسنده‌های کمونیست بودن. از نظر اون این افراد چیزی برای گفتن داشتن.» نیل قرابت خاصی با کشمکش‌های احساسی و فیزیکی زنان داشت، به ویژه زنان محرومی مانند خودش و از پرداختن به موضاعاتی که تابو شده بودند از جمله خشونت خانگی همسایه‌اش پِگی ابایی نداشت.

آگیرِ می‌گوید: «در سال ۱۹۴۹ اون این پرتره‌ی زیبا از پِگی رو کشید و علائمی رو روی صورتش میشه دید، اما در عین حال به این مدل وقار هم داده. اون زمان از این خشونت‌ها حرفی زده نمیشد.»

چرا پرتره‌ها هزاران سال ما را مجذوب خود کرده‌اند بِلَک درَفتی (جیمز هانتر) اثر آلیس نییل. نیل در پرتره‌هایش از سوژه‌ها تجلیل کرده و یادشان را گرامی می‌دارد (منبع: اموال آلیس نییل، بیلبائو، ۲۰۲۱)

اگرچه نییل تقریباً تا اواخر عمر حرفه‌ای‌اش به خاطر پرتره‌های نوآورانه‌اش به رسمیت شناخته نشد، ماهیت مستند و دموکراتیک آن‌ها ارتباط مداوم نقاشی پرتره همین‌طور عملکرد‌های متعددی را که پرتره‌ها می‌توانستند داشته باشند آشکار می‌کرد. آن‌ها آن چه را که ما بودیم و آنچه را که هم اکنون هستیم را تجلیل کرده و به یادگار نگاه می‌داشتند.

اسمیت می‌گوید: در حالی که در گذشته سوژه‌ی پرتره‌ها واقعاً نشونه‌ای از مرتبه، مقام یا شهرت اون اشخاص بوده. من فکر میکنم پرتره‌های امروزی بیشتر درباره‌ی اگزیستانسیالیسم هستند. درباره‌ی روانشناسی، این که اونا کی هستن و کجای جامعه قرار دارن. راجع به هویته.» فرقی نمی‌کند سوژه امپراتور، بازیگر، فعال یا یک فرد عادی در خیابان باشد، نقطه‌ی مشترک همه‌ی ما انسانیت است و نقاشی پرتره به همین دلیل از هزاران سال پیش تا به امروز توجه ما را به خود جلب کرده است.

منبع: BBC

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید