سور در میان قحطی
یک دیس بزرگ مندی، غذای سنتی یمن که در آن یک برۀ درسته در بستری از برنج که به بادام هندی و کشمش مزین شده به آرامی پخته میشود، هست. سالاد و حمصی که از آن روغن زیتون میچکد، هست؛ و دیس دیگری مملو از میوۀ تازه، هست.
کد خبر :
۶۸۷۶۳
بازدید :
۲۸۷۰
فرادید | آنوج چوپرا * : من در یمن هستم و میتوانم تا خرخره بخورم.
به گزارش فرادید به نقل از AFP، یک دیس بزرگ مندی، غذای سنتی یمن که در آن یک برۀ درسته در بستری از برنج که به بادام هندی و کشمش مزین شده به آرامی پخته میشود، هست. سالاد و حمصی که از آن روغن زیتون میچکد، هست؛ و دیس دیگری مملو از میوۀ تازه هم هست.
این صحنه بارها در شش سفری که سال پیش برای گزارش گرفتن در یمن داشتم، مکرراً تکرار شد؛ در خانههای یمنی، رستورانها و پایگاههای نظامی. غذا همیشه به وفور هست، گاهی آنقدر که میشود یک گروهان را با آن سیر کرد.
اما در کنارش، گرسنگی است.
سورهایی که من در آن بودم در کنار صحنۀ دیگری که مرتباً در یمن تکرار میشود و گویی مستقیماً از رمانهای دیکنز بیرون آمده بگذارید.
در بیمارستانی شلوغ که راهروهای فرسودهاش را بوی ضدآفت پر کرده است، هستم. چهرههایی را میبینم که رد اشک رویشان خشک شده و بدنهایی را میبینم که گرسنگی آنها را فروپاشیده. یکی از آنها، مادری بینوا، گهوارۀ کودک اسکلتوار خویش را با دندههای بیرون زده و چشمان تو رفته، تکان میدهد. پزشکی سعی دارد خون بگیرد، اما نمیتواند رگی در بازوی نحیف کودک پیدا کند.
مادر که خود ضعیف و تکیده است، به آرامی در گوش بچه لالایی میخواند، با وجود خیرگیهای تهی، بر امید چنگ میزند. او و شوهرش مجبور شدهاند تا در این زمانۀ جنگ، انتخابی غیرممکن انجام دهند؛ پول تاکسی را بدهند تا این کودک را به بیمارستان بیاورند یا به بچۀ دیگرشان غذا بدهند. این انتخابی است که هیچ پدر و مادری نباید به آن مجبور شود.
بعد از دیدن این صحنهها، در آن روز سفرۀ سور دیگری برایم پهن شد.
سفرۀ رنگین میتوانست اشتهابرانگیز باشد؛ اگر در کشوری نبودم که با قحطی دستوپنجه نرم میکند. قصد اهانت به میزبانان محلی دستودلباز خود را ندارم. من فوقالعاده سپاسگزار گرما و مهماننوازیای که معمولاً در کشوری که چهار سال است با جنگی وحشیانه دست به گریبان است انتظارش را ندارید، هستم.
اما سورچرانی در میانۀ گرسنگی همگانی، احساسی متناقض و حتی تنفربرانگیز را برمیانگیزد. آدمی اشتهایش را از دست میدهد.
جنگ بیرحمانه در جنگ، تناقضی غریب را در یمن رقم زده است. در طول سالیانی که از چندین منطقۀ جنگی گزارش تهیه کردهام، کشوری را ندیدهام که همزمان اینقدر غذا و اینقدر گرسنگی در آن باشد.
اعداد، ابعاد تباهی را نشان میدهند: ۱۵.۹ میلیون نفر، بیش از نیمی از جمعیت یمن، در ناامنی شدید غذایی هستند، به خصوص در نواحیای که در آن جنگ جریان دارد. (بر اساس آمار Integrated Food Security Phase Classification)
تخمین زده شده که حدود ۸۵۰۰۰ کودک زیر پنج سال از زمان شروع جنگ از قحطی یا بیماری مرده باشند. (بر اساس آمار Save the Children)
میشد از این مرگها به کلی پیشگیری کرد.
شوکآورترین موضوع در رابطه با بحران انسانیای یمن را فراگرفته و به گفتۀ سازمان ملل بدترین در دنیاست، این است که کاملاً ساختۀ بشر است.
برای طرفهای درگیر در یمن - همچون دیگر نقاط درگیری نظیر سوریه و جنوب سودان - غذا یک سلاح جنگی است. به نظر قحطی بر مردم تحمیل میشود تا مردم سر فرود آورند. این باور وجود دارد که، گرسنگی مردم به انتخاب یک جبهه وادار میکند.
این نکته وقتی که به همراه کاروانی نظامی در اواخر ماه ژانویه به بندر حدیده، در ساحل دریای سرخ رفتم هویدا بود. جایی که ائتلاف به رهبری عربستان و امارات با حوثیها میجنگد.
بعد از یک دوره جنگ خونین، و بعد از آنکه دو طرف با میانجیگری سازمان ملل در ماه دسامبر و در سوئد به توافقی رسیدند، آتشبسی شکننده در این بندر که در دست شورشیان است، شکل گرفت. این توافق که تحت فشار فزایندۀ جهانی برای پایان جنگ امضا شد، به عنوان گام بزرگی رو به جلو تبلیغ میشد.
اما این آتشبس که به سختی بدست آمده، زیر فشار رشتهای تبادلهای آتش مکرر و تخطیها که از سوی دو طرف گزارش میشوند، در حال ترک برداشتن است. امدادگران هشدار میدهند که اگر آتشبس در حدیده، بندری که بیش از دو سوم واردات خوراکی و کمکهای بشردوستانه به یمن از آن صورت میگیرد، شکست بخورد، میتواند قحطی تمامعیاری را موجب شود.
من همراه با کاروانی از نفربرهای زرهی که به آسیابهای دریای سرخ در مرز شرقی حدیده رفتم. جایی که نیروهای یمنی مورد حمایت ائتلاف سعودی، پیش از آتشبس آن را از دست حوثیها خارج کردند.
آنچه که در این انبار غلۀ آسیبدیده از نبرد مشاهده کردم، بهتآور بود. کوهی از گندم که برای یک ماه سیر کردن نزدیک به چهار میلیون انسان گرسنه، کفایت میکند. منظور هزاران تن غله است که پوسیده است، در حالی که نیمی از جمعیت کشور گرسنه هستند. سازمانهای امدادی از ماه سپتامبر به علت درگیریهای شدید امکان دسترسی به آن را نداشتهاند.
سازمان ملل عاقبت در اواخر فوریه به اینجا رسید. اگر زودتر به اینجا میرسیدند، بالقوه امکان داشت که جانهای بسیاری نجات پیدا کنند.
وفاداران به دولت، حوثیها را متهم میکردند که با احتکار غلات، کمبودهای مصنوعی ایجاد میکنند و از شرایط قحطیگونه به نفع خود سود میجویند. وقتی که حوثیها آسیاب را در اختیار داشتند، نیروهای مورد پشتیبانی ائتلاف سعودی متهم میکردند که با حملات بدون ملاحظه، غذا را نابود میکردند.
نور از سوراخهایی که ترکش و گلوله در انبارها ایجاد کرده میگذرد و آشکار میکند که چطور این مکانی که به شدت محل درگیری بوده، یک هدف محسوب میشده است. وقتی که آنجا بودم، صدای تیرها از فاصلۀ نزدیک شنیده میشد. نمیشود گفت که چه کسی تیراندازی میکرد.
سربازان از ترس اینکه تلۀ انفجاری در آن کارگذاری شده باشد، این مجتمع عظیم را با فلزیاب جستجو میکردند. ستونی از دود در حدود ۲ کیلومتری در مواضع حوثیها بالا میرفت. وفاداران به دولت میگویند که حوثیها تایر میسوزانند تا آنها را تحریک کنند.
به محض اینکه از حدیده خارج شدیم، سازمان ملل گزارش کرد که شلیک خمپاره به آسیاب باعث ایجاد آتشی شده که به دو سیلو آسیب رسانده است.
رییس یک سازمان توسعهای یمن به من گفت که چنین حملاتی، ناشی از طرحی "ماکیاولیستی" برای کنترل کمکهای غذایی است. در کشوری که بیش از ۸۰ درصد جمعیتش به اشکالی از امداد بشردوستانه به طور روزانه وابسته هستند، طرفی که چنین تسهیلاتی را در اختیار داشته باشد، حرفش برش بیشتری در اینکه غذا به چه کسانی برسد دارد. او گفت: "غذا سلاح است. "
سوءتغذیۀ ناشی از جنگ نتیجۀ چنین مانعتراشی عمدیای در کمک بشردوستانه است؛ که تنها مسیر زندگی برای یمنیهاست. این امر با وضعیت بغرنج اقتصاد یمن تشدید شده است. جنگ منجر به جهش شدید قیمت خوراکیها و میزان زیاد بیکاری شده است. بسیاری میگویند که یمنیها با دو جنگ مواجه هستند؛ اولی آنی است که با بمبها، مینها و حملات هوایی بر سرشان میآید. دومی، جنگ تورم است که قدرت خرید یمنیهای عادی را ویران کرده است.
گدایان بیرون از بازارهای محلی که وفور از خوراکیها - شیر، میوه، سبزی، غلات و گوشت- هستند، جمعند. اما قیمتها سر به فلک کشیده، طوری که حتی سبدهای غذایی ساده نیز خارج از توان خرید یمنیهای عادی است. بسیاری مجبورند تا برگهای آبپز زندگی را سر کنند.
یمن کشوری به نظر میرسد که سرای ناامیدی جمعی است. آنچه که شاید آن را بتوان کورسوی امیدی دانست، افزایش ازدواج با وجود جنگ است. عروسیها راهی برای بقا هستند؛ برای خانوادهای شیربها به همراه میآورد که راهی آبرومند برای مرهم گذاشتن برای زخمهای مالی است.
برای جمعیت خسته از جنگ، یک دو راهی تاریک متصور است؛ آنها میان آتشبسی خونین که با نقض از سوی هر دو طرف همراه است یا چشمانداز جنگی تمام عیار که میتواند قحطی را به سرشان بیاورد، روبرو هستند.
غیرنظامیها در اردوگاههای رقتانگیز در نزدیکی حدیده گیر افتادهاند و با وجود آتشبس، از بازگشت به خانهها و مزارعشان میترسند. مردم در هر سوی خطر و بیپناهی را میبینند و راه روشنی برای برونرفت از آن نیست.
یمنیهای آواره از حدیده که کمکهای یک سازمان بشردوستانۀ ترکیهای را دریافت کردهاند
گذشته به یمنیها یک الگوی آشنای لعین را نشان داده است؛ آتشبس منجر به جنگ بیشتر میشود. حرف غیرنظامیان و مسئولان نظامی اکنون یکی شده: "آتشبس نه".
با وجود آتشبس، سیل مردم مجروح شده در جنگ به بیمارستان سرازیر است. من جنگجویان جوان هوادار دولت را دیدم که مسلسل بر دوش، اتاق اورژانس بیمارستانی در خط مقدم را پر کرده بودند. آنها مضطرب بالای سر پزشکان که مشغول نجات همرزمانشان بودند، ایستاده نظاره میکردند؛ مردانی آلوده به خاک و خون، که بدنهایشان با ترکش و گلوله مجروح شده بود.
با وجود تبادل آتشهای مکرر، بسیاری از جنگجویان مورد حمایت ائتلاف سعودی از این که فکر میکنند اگر آتشبسی در کار نبود، بندر را اشغال کرده بودند، سرخورده هستند. احساسی که بسیاری از آنها دارند این است که اقدام نظامی تنها راه حل است. آنها مصر هستند که طرف مقابل باید به هر قیمتی که شده نابود شود.
قبرکنی برای دانشآموزانی که در حملۀ ائتلاف عربستان سعودی به اتوبوسی در سال گذشته کشته شدند
یکی از جنگجویان هوادار دولت به من گفت: "اگر جنگ دوباره شروع شود، حتی اگر ۵۰۰۰۰ نفر هم بمیرند، مهم نیست. ما آنها (حوثیها) را برای همیشه نابود خواهیم کرد. "
گویی برایش مهم نیست که اگر آتشبس فرو بپاشد، نبرد برای حدیده قطعاً طولانی و ویرانگر خواهد بود، و تقریباً مسلم است که قحطی به همراه خواهد آورد.
برگردیم به بخش کودکان. پزشکی به من میگوید که والدین کودک نحیفی که دیدم، از خوششانسها بودهاند. بسیاری دیگر نمیتوانند خود را به بیمارستان برسانند و مجبورند که از سر ناچاری شاهد مرگ کودکان گرسنۀ خود باشند، بدون اینکه کاری از دستشان بربیاید.
*آنوج چوپرا، گزارشگر آژانس خبری فرانسه مستقر در ریاض است
۰