قدیمیترین آژانس کرایه اتومبیل تهران کجاست؟ /دکتر و مهندس و برج ساز در این آژانس کار میکردند
سید جواد حسینینژاد، مدیر آژانس تاکسی سرویس محله، درباره چگونگی تأسیس این آژانس میگوید: «پدر من که در این مکان مشغول به فعالیت بود، از سال ۱۳۴۷ در اینجا ماشین کرایه میداد. بعداینجا را تبدیل به آموزشگاه رانندگی کرد تا اینکه آژانس امروزی را که ما در آن کار میکنیم، افتتاح کرد.»
شنیدنش جالب بود، نخستین آژانس تاکسی تهران در محله سلسبیل پایهگذاری شده است. و این بهانه خوبی بود تا گزارشی در این باره تهیه کنیم.
در گذشته شهر کوچک بود و جمعیت شهری هم محدود. الان که فیلمهای به جا مانده از ۴۰ـ ۵۰ سال پیش را نگاه میکنیم، خیابانهای خلوتی را میبینیم و اتوبوسها و تاکسیهای محدودی در شهر.
آن شرایط را با وضعیت امروز تهران مقایسه کنیم، چه میبینیم؟ شهری شلوغ، شهری که از شدت ازدیاد جمعیت در آستانه انفجار قرار دارد. تعدد وسیلههای نقلیه هم یکی از علل عمده آلودگی هوا در این شهر است.
ای کاش اینقدر، شهرتهران بزرگ نمیشد. شاید آن وقت هم نیازی به این همه وسیله نقلیه نبود و این همه آلودگی هوا و ازدیاد جمعیت هم وجود نداشت. وقتی که شهر بزرگ شد، مسافتها هم طولانی شد و نیاز به وسیله نقلیه، همانند تاکسی بیشتر شد.
اما پیش میآید که یک مسیر خاص را باید بپیمایی و یا در زمان خاصی بدون توقف نیازداری که در مکان خاصی باشی، بهترین وسیله در این موقعیت استفاده از تاکسی سرویس است. پس بهتر است که شماره یک آژانس را در محله خودتان و در دفتر تلفنتان داشته باشید. به آژانس تاکسیرانی محله رفتیم و با سید جواد حسینینژاد درباره قدمت تأسیس این آژانس صحبت کردیم.
شغل پدری
سید جواد حسینینژاد، مدیر آژانس تاکسی سرویس محله، درباره چگونگی تأسیس این آژانس میگوید: «پدر من که در این مکان مشغول به فعالیت بود، از سال ۱۳۴۷ در اینجا ماشین کرایه میداد. بعداینجا را تبدیل به آموزشگاه رانندگی کرد تا اینکه آژانس امروزی را که ما در آن کار میکنیم، افتتاح کرد.»
او درباره زمان راهاندازی اتحادیه تاکسی سرویس میگوید: «اتحادیه حدود سال ۵۳ راهاندازی شد که ما مجوز گرفتیم.» سید جواد درباره خیابان مرتضوی، جایی که آژانس محلهمان در آن قرار دارد، میگوید: «ما در سال ۵۳ مجوز فعالیت گرفتیم. آن زمان مرتضوی دو طرفه بود، شاید هر ۲ ساعت، یک ماشین از اینجا رد میشد. آن زمان که مثل الان نبود. کمتر کسی ماشین داشت. ما هم که اول کارمان ماشین کرایه میدادیم. آنهایی که برای کرایه ماشین نزد پدرم میآمدند؛ هممحلهایمان بودند و پدرم همه را میشناخت. نیازی نبود که مدرکی، چیزی از کسی گرو بگیریم. ماشین را کرایه میکردند و بعد از انجام کارشان دوباره ماشین را پس میآوردند.»
سید جواد حسینینژاد در باره میزان استقبال هممحلهایها از آژانس میگوید: «اینجا با ۲ماشین برای هممحلهایها راهاندازی شد. البته نیازی هم نبود که تعداد اتومبیل بیشتری در آژانس باشد چون اینجا هم مثل الان توسعه پیدا نکرده بود. شاید در آن دوره از اول مرتضوی تا نواب جمعاً ۳۰ خانواده زندگی میکردند. وقتی اینجا راهاندازی شد، اوایل برای هممحله ایها ناشناخته بود. اما کمکم همه آشنا شدند و استقبال هم بیشتر شد. آن زمان کسانی که در محل سرشناس بودند، اینها ماشین کرایه میکردند. هرکسی توانایی کرایه کردن ماشین را نداشت.»
از دانشگاه تا آژانس
سیدجوادحسینینژاد درباره آغاز به کار خودش در این آژانس قدیمی میگوید: «حدود ۲۵ سال است که فعالیتم را در این آژانس شروع کردهام. سال ۷۰ که پدرم فوت شد، من از پشت میز دانشگاه بلند شدم و برای تأمین معاش خانواده پشت این میز نشستم. قبل از اینکه کارم را اینجا آغاز کنم، چون از قبل به اینجا سر میزدم و حتی روزهایی به جای پدرم آژانس را میچرخاندم، به چم و خم کار آشنا بودم. شاید چون در آن زمان بهصورت تفریحی میآمدم، کار کردن در اینجا برایم آسان بود و سختی برایم نداشت.»
سید جواد درباره مشغولیتی که قبل از آغاز به کار در این آژانس داشته است، میگوید: «من قبلتر، یعنی قبل از اینکه اینجا مشغول به کار شوم در دانشگاه آزاد قلهک، شیمی میخواندم که بعد از ۲ سال نتوانستم بهخاطر کارکردن در آژانس به درسم ادامه دهم و بهصورت تمام وقت در آژانس مشغول به کار شدم.»
مدیر قدیمیترین آژانس شهر تهران درباره سالهای اوج فعالیت این آژانس میگوید: «اوجکاری این آژانس مربوط به اوایل دهه ۷۰ بود. ما در آن زمان ۳۰ ماشین طرحدار (طرح ترافیک) داشتیم که از ساعت ۷ صبح تا یک بعدازظهر مشغول به کار بودند و ۳۰ ماشین دیگر از ساعت یک تا غروب در آژانس بودند و از غروب تا صبح روز بعد ۱۵ ماشین دیگر کار میکردند.» وی همچنین درباره میزان سختی کار در آژانس میگوید: «اوایلی که رسماً اینجا شروع به کار کردم، خیلی سخت بود. چون همه کسانی که اینجا کار میکردند بازنشسته ادارههای مختلف بودند. ارتشی، کارمند بازنشسته و... و من چون سن وسال کمی داشتم، میان آن آدمها معذب بودم.»
ثبت رکورد
سید جواد حسینینژاد درباره چگونگی ارتباط مردم با آژانس و جاافتادن شماره این آژانس در بین مردم میگوید: «موقعی که ۱۱۸ راهاندازی شد، شماره تلفن این آژانس در آنجا ثبت شد. چون ما یک آژانس قدیمی بودیم. ثبت شماره تلفن آژانسمان در ۱۱۸ بدیهی بود. البته همین موضوع سبب پیش آمدن داستانهای بامزهای برای رانندگانمان شده است. بارها از جاهای مختلف شهر تهران به ما زنگ میزنند و ماشین میخواهند. از چهارراه لشگر یا حتی از آریاشهر زنگ میزنند و ماشین میخواهند. مثلاً همین چند هفته گذشته زنگ زده بودند و پرسیدم آدرس؟ گفتند: تجریش. گفتم آدرس منزلتان را پرسیدم!! گفتند: تجریش. من همینطور انگشت به دهان ماندم. البته تقصیر مسافرها نیست، چون آنها به ۱۱۸ زنگ میزنند و شماره تلفن یک آژانس را میخواهند و چون شماره تلفن آژانس ما از قدیمیترینهای تهران است، اکثر مواقع بدون توجه به محل سکونت مخاطب، شماره ما را میدهند. بنده خدا هم بیخبر از همه جا از تجریش زنگ میزند به سلسبیل و از ما سریع یک ماشین میخواهد. تازه بعضی از افرادی که زنگ میزنند بعد از اینکه متوجه به کجا زنگ زده اندو چه فاصلهای بین ما وجود دارد، باز کوتاه نمیآیند و اصرار میکنند که برایشان ماشین بفرستیم.»
مسافران قرضی
سید جواد حسینینژاد در پاسخ به این سؤال که چه کسانی در این آژانس مشغول به کار هستند، میگوید: «الان ما ۲۰ راننده داریم که اینجا مشغول کار هستند. بچههای سلسبیل که اینجا هستند هر کدام یک دورهای اینجا کار کردهاند؛ مثلاً دانشجو یا بیکار بودهاند.» وی درباره همکاری با سایر آژانسهای محله میگوید: «بعضی مواقع که مسافرهایمان زیاد میشود و ماشین نداریم، مسافرها را به آژانسهای دیگر پاس میدهیم. ما همیشه سعی کردهایم که ارتباط خوبی با همکارهایمان داشته باشیم. هرچند اتحادیه آژانسها دیگر مثل سابق عمل نمیکند. الان وضعیت طوری شده است که هر کسی که بیکار میشود بلافاصله آژانس میزند. زمانی اینجا به فاصله یک کیلومتر آژانسی وجود نداشت. اما الان به فاصله هر ۱۰۰متر یک آژانس وجود دارد.»
رفاقت و دیگر هیچ
مدیر آژانس هممحلهای ما درباره نرخ کرایهها میگوید: «اگر بخواهی اتحادیهای حساب کنی که اصلاً برای رانندهها به صرفه نیست. اگر قیمتها کم باشد به نفع آژانس هم هست چون اینطوری مشتریهای آژانس هم بیشتر میشود.» وی همچنین درباره تأثیر مسافتها در کرایه دریافتی از مسافران میگوید: «اگر ترافیک سنگین باشد روی قیمتها تأثیر دارد. در ساعات خاصی بعضی مشتریها مسیرهایی را میخواهند بروند که به شدت ترافیک دارد. از طرفی نمیشود مشتری را به این بهانه دست به سر کرد و از طرفی همان زمانی که صرف رساندن آن مسافر به مقصد میشود، میتوان در آن زمان چندین سرویس بروی و برگردی.» سید جواد درباره ارتباطش با رانندههایی که در آژانس کار میکنند، میگوید: «کار کردن در اینجا بیشتر جنبه رفاقت دارد. هر بچهمحلی که در دورهای نیاز به کار داشته است، اینجا کار کرده است. بچههایی که اینجا کار میکنند بیشتر رفیق هستند تا همکار. دکتر اینجا کار کرده، دانشجو کار کرده، مهندس بوده، حتی بزرگترین برجسازان تهران در دورهای اینجا کار کردهاند.»
مرور خاطرات قدیمی
داود عبادی از رانندههای قدیمی این آژانس است. به گفته خودش ۳۰ سال است که در این آژانس مشغول به کار است. البته در دورههای زمانی مختلف، چونگاه گداری در جای دیگر نیز کار کرده است. اما دوباره به محل کار قدیمیاش برگشته است. او درباره کار کردن در این آژانس قدیمی میگوید: «من روزی که آمدم اینجا کار کردم. حساب کردم بعد از یک سال نزدیک ۳۰۰ نفر اینجا کار کردهاند و همه سرشان به تنشان میارزید. من به آقا جواد گفتم ما اینجا ۳۰۰ مدعی داریم. یعنی ۳۰۰حق آب و گل داریم.»
اینجا آدمهای زیادی آمدهاند و کار کردهاند و رفتهاند، کسانی که شنیدن نامشان برای خیلیها جالب است. مثلاً آقا مرتضی سوهانی بازیکن سابق تیمملی بسکتبال ایران مدتها اینجا کار کره است. مرتضی سوهانی وقتی داخل آژانس میشد همیشه به نوعی ورودش را ثبت میکرد! چون بازیکن تیمملی بود و پرشهای معروفی داشت، همیشه برای سر ذوق آوردن بچهها بدونخیز برداشتن میپرید روی هوا و کف پایش را به سقف اتاق میزد و جای پایش مثل یک امضا همانجا باقی میماند. بعد پدر خدا بیامرز آقا جواد که وارد آژانس میشد، به سقف نگاه میکرد و میگفت: باز هم مرتضی اینجا بوده.»
علی غفاری از هممحلهایهای قدیمی ما که سالهاست ساکن این محله است و به نوعی موسفید محله است به چند نکته جالب درباره این آژانس قدیمی اشاره میکرد. علی غفاری میگفت: «مکان امروزی این آژانس پاتوق نواب صفوی بوده است. در آن زمان اینجا حالت امانتسرا داشت و چندین دهنه مغازههای مجاور همگی به هم متصل بودند و یک دهنه بزرگ مغازه را تشکیل میدادند. جلسات نواب صفوی داخل زیر زمین اینجا برگزار میشد. بعد از ماجرای حسین اعلاء که منجر به دستگیری شهید نواب صفوی و یارانش شد. پدر آقا جواد را هم گرفتند و مدتی او هم در بازداشتگاه بود. حتی بعد از تیرباران شهید نواب صفوی او همچنان در زندان بود و مدتی بعد از کلی بازجویی و شکنجه و آزار از زندان آزاد شد.»
منبع: همشهری