در جستوجوی صدا
هیچ انجمنی برای روزنامهنگاران ناشنوا وجود ندارد از هر هزارنفر در جهان، ٩ تا ٢٢نفر از اختلالات شدید شنوایی رنج میبرند یا بهطور کامل ناشنوا هستند
کد خبر :
۴۴۴۰۱
بازدید :
۱۲۸۶
«شغل، کار، حرفه» این کلمات چه چیزی را در ذهن شما تداعی میکنند؟ پول؟ کسب درآمد؟ صرفا یکی از خواستههای انسانها از شغل است. لذت از کار، تعیین هدف در مسیر شغلی و حس احترام درونی نیز به اندازه کسب درآمد شیرین و خواستنی هستند، اما وقتی در برشی خاص از جامعه، بیش از یکدوم افراد تبعیض شغلی را تجربه کردهاند، ذات تلخ و منفی کار آشکار میشود.
«من زودتر از موعد به دنیا آمدم. بند ناف دوبار دور گردنم تاب خورده بود. نفس نمیکشیدم. دکترها گفته بودند نمیمانم و وقتی ماندم، گفته بودند مغزم بشدت آسیب دیده است. سرانجام نتایج نشان داد که آسیب مغزی، شنوایی من را تحتتأثیر قرار داده است اما فقط کمی. پس بسیار عالی است!» این را «سوفی وارنِز» میگوید؛ روزنامهنگاری که قادر به شنیدن صداهای فرکانس بالا نیست. او نه صدای آژیر را میشنود و نه آواز پرندگان را. «محدوده شنوایی من شاید در حد مادربزرگها باشد.»
با این حال او یک روزنامهنگار است. «از نظر من، صنعت روزنامهنگاری رابطهای دوستانه با ناشنواها ندارد. وقتی در اتاق خبر کار میکنم، همزمان که باید سریع و صحیح کارم را تحویل دهم، مجبور میشوم بر شنیدن درست کلمات نیز تمرکز کنم.
ایجاد تعادل بین این دو و هدایت آنها، بسیار سخت است. در اتاق شلوغ خبر، فرمانها و دستورات میروند و میآیند و از من انتظار میرود که تشخیص دهم کدامیک من را شامل میشود و کدامیک نه.» روزنامهنگاران ناشنوای دنیای امروز تلاش میکنند تا جایگاه خود را در رسانهها پیدا و تثبیت کنند. همیشه باور بر این بود که حرفه روزنامهنگاری، چشم و گوشی باز را میطلبد اما اینروزها رسانهها بیش از این را میخواهند. مثل گذشتهها، روزنامهنگار باید نوشتن را بلد باشد و باید خوبنوشتن را بلد باشد.
روزنامهنگار باید بداند که چگونه میتوان رویدادها را به درستی روایت کرد. روزنامهنگار باید در توضیح و تشریح توانا باشد و پرده از ناشناختهها بردارد، اما روزنامهنگار همیشه نباید قوه شنوایی داشته باشد.
«مانند هر روزنامهنگار دیگر، من هم به سختی کار کردم تا بالاخره توانستم مطالبم را به چاپ برسانم و تأثیرگذار باشم.» این را «چارلی سویین بُرن» میگوید، روزنامهنگار مستقل، ساکن لندن و ناشنوا. «فرق من این است که روزنامهنگاری را اغلب در حوزهای خاص انجام میدهم، پس باید به همه توضیح دهم که از کجا میآیم و هدفم چیست.»
حوزه کاری او فرهنگ ناشنوایان و مخاطب او جامعه ناشنوایان است، اما چارلی در برابر همه انسانها آماده است، چه شنوا و چه ناشنوا؛ آماده است تا از جهان آنها سردرآورد. «من در خانوادهای ناشنوا بزرگ شدم و از تمام مسائلی که بر ناشنوایان تأثیر میگذارد، کاملا آگاه هستم. هدف من بهعنوان روزنامهنگار یا نمایشنامهنویس این است که فاصله میان دو دنیای شنوایی و ناشنوایی را پر کنم.»
دغدغههای روزمره ناشنوایان
سوفی میگوید که مردم برای صحبت با یک فرد ناشنوا وقت کافی ندارند. «سخته که بخوای به افراد عادی توضیح بدی به روشی متفاوت با تو صحبت کنند، چون ناشنوا هستی. خیلیوقتها شده که یکنفر از پشت سر مرتبا من را صدا میکنه یا حرف میزنه، اما نگاه من به صفحه کامپیوتر هست.
این لحظهها برای هیچ روزنامهنگاری خوشایند نیست.» سوفی دوست ندارد از مردم بخواهد به روشی دیگر با او رفتار کنند اما تنها راهحل همین است. «مردم اصلا از این مسأله آگاه نیستند که ناشنوایی چقدر میتواند خستهکننده باشد.
کافی است فقط چند دقیقه در کنار فردی بایستید و لبخوانی کنید. هزاران کلمه در یک لحظه به ذهن شما خطور میکنند و شما باید طبق موضوع بحث تشخیص دهید که این فرد چه کلمهای را گفته است. این کار انرژی زیادی را از هر انسانی میگیرد.» تجربیات چارلی نیز به او ثابت کرده است که ناشنواها مجبور هستند برای پیشرفت و کسب اطلاعات، بیش از همکاران خود کار کنند.
او میگوید: «چالشها زمانی ظاهر میشوند که متوجه میشوید در «حباب» کار میکنید. حبابی که بسیاری از افراد آن را درک نمیکنند، فقط به این دلیل که مجال دسترسی به آن را نداشته و ندارند.»
انجمن روزنامهنگاران ناشنوا
هیچ انجمنی برای روزنامهنگاران ناشنوا وجود ندارد. مانند بسیاری از اقلیتهای دیگر، ناشنوایان نیز برای هر نوع حضور در رسانهها تقلا میکنند، اما تلاشهای آنها نسبت به سایر گروهها کمتر به موفقیت رسیده است. روزنامهنگاران همجنسگرا، انجمن ملی روزنامهنگاران همجنسگرای مرد و زن را دارند. برای زنان، انجمن روزنامهنگاران زن وجود دارد.
انجمن ملی روزنامهنگاران اسپانیایی، انجمن ملی روزنامهنگاران سیاهپوست، انجمن روزنامهنگاران آسیایی- آمریکایی و... و این فهرست باز هم ادامه پیدا میکند، بدون نشانی از انجمن ناشنوایان.
«لیزا گُلدِستاین»، روزنامهنگار مستقل از پنسیلوانیا میگوید: «من نویسندگان ناشنوای دیگری را نیز میشناسم و همچنین افرادی را که از معلولیت مینویسند اما گویا هیچ انجمنی برای روزنامهنگاران ناشنوا وجود ندارد.» چارلی در جستوجوی صدا، از جامعه روزنامهنگاران میخواهد که صدای ناشنوایان باشند. «آنچه که ما میخواهیم، افزایش تعداد روزنامهنگاران ناشنوا نیست بلکه افزایش انتشار مطالب از ناشنوایان است. من بعید میدانم که یکنفر بتواند صدای همه ناشنوایان باشد. تجربیات افراد ناشنوا بسیار متنوع و متفاوت است، از نوع ارتباطی که با دیگران پیش میگیرند تا شیوهای که با آن بزرگ شدهاند.»
از هر هزارنفر در جهان، ٩ تا ٢٢نفر از اختلالات شدید شنوایی رنج میبرند یا بهطور کامل ناشنوا هستند. عمو، پدربزرگ، کودک؛ فرقی نمیکند؛ ناشنوایان بیخ گوشمان هستند، اما اغلب آنها هنوز هم زیر پوست شهر زندگی میکنند. مهم نیست که آنها از چه راهی ارتباط برقرار میکنند؛ زبان اشاره، سمعک، کاشت حلزونی یا هر روش دیگر؛ ناشنوایان و زندگی آنها را باید درک کرد.
تاثیر فناوری بر روزنامهنگاران ناشنوا
اینترنت بار دیگر جاده را هموار میکند. آینده حرفه روزنامهنگاری در دست دنیای آنلاین است. لیزا بر این باور است که رسانههای جریان اصلی باید کلیشهها را درباره جامعه ناشنوایان از بین ببرند نه آنکه آنها را تقویت کنند.
برای مثال، کلیشهها میگویند که همه افراد ناشنوا از زبان اشاره استفاده میکنند، اما لیزا بر وجود راههای ارتباطی پافشاری میکند که نیازی به قوه شنوایی ندارند. او بهعنوان روزنامهنگار در زمان انجام مصاحبه از لبخوانی و تایپ ده انگشتی استفاده میکند و این روشها را در کنار کاشت حلزونی و استفاده از سمعک دیجیتالی مفیدتر از زبان اشاره میداند.
او میگوید: «به طور کل، فناوری زندگی را برای افراد ناشنوا و کمشنوا آسانتر کرده است. درجامعهای که کارها با ایمیل، گوشیهای هوشمند، پیامک و... پیش میروند، گزینههای بیشتری برای برقراری ارتباط وجود دارند تا ما نیز مانند هر شخص دیگری به میدان بیاییم.» لیزا هماکنون مصاحبههای خود را از طریق ایمیل یا پیامرسان سریع انجام میدهد.
«این نوع از مصاحبهها مزیتهایی نیز دارند، زیرا مدرکی از مکالمات را برای من فراهم میکنند تا درصورت اختلافنظر در یک جمله به آن رجوع کنم. پس اجازه میدهد که در کارم دقیق باشم. نمیتوانم به تلفنهایی اعتماد کنم که در آن شخص سومی صداها را برای ناشنواها به متن تبدیل میکند، زیرا کلمات با واسطه به من میرسد.» به گفته لیزا، حتی تلفنهایی که صحبتها را به متن تبدیل میکنند نیز، اشتباه میکنند و علاوه بر آن، فاصله زمانی زیادی از گفتار تا تبدیل آن به نوشتار به وجود میآید.
چارلی میگوید: «به نظر من، (روزنامهنگاری آنلاین) هم به افراد ناشنوا و هم به معلولان کمک کرد تا بتوانند دیدگاههای خود را بیان کنند. با این حال، تعداد کمی از آنها در رسانهها کار میکنند. وقت آن رسیده که از خود بپرسیم چگونه میتوان از افراد ناشنوا و معلول در رسانههای جریان اصلی استفاده کرد.»
او ادامه داد: «توییتر، فیسبوک، وبلاگنویسی و بهطورکلی روزنامهنگاری آنلاین به صداهای بیشتری فرصت ظهور داده است، اما ویدیوها همچنان مشکلساز هستند. رسانههایی مانند یوتیوب و بسیاری از ویدیوهای دیگر به دلیل عدم زیرنویس، از دسترس جامعه ناشنوایان خارج هستند.»
تبعیض شغلی
با وجود تمام پیشرفتهای فناوری اما روزنامهنگاران ناشنوا و کمشنوا هنوز هم برای دستیابی به موفقیت باید مسیری سختتر از همتایان شنوای خود طی کنند. لیزا میگوید که در طول دوران فعالیتش بهعنوان روزنامهنگاری ناشنوا، تبعیض شغلی را تجربه کرده است اما هیچ راهی برای اثبات آن وجود ندارد.
چارلی نیز دراینباره میگوید: «به دلیل ترس از دستدادن فرصتهای شغلی، بسیاری از افراد مشکلات شنوایی خود را پنهان میکنند. این کار فایده ندارد، زیرا کارفرما، بالاخره متوجه کمشنوایی کارمند خود میشود، اما این پنهانکاری نشاندهنده میزان بالای تبعیض شغلی است.»
تقریبا ٤٠درصد از افراد ناشنوا در مصاحبه اولیه با تبعیض شغلی مواجه میشوند. چارلی در گفتوگو با یکی از این افراد جملهای شوکهکننده شنید: «احساس کردم بسیار احمق و حقیر هستم.» طبق آمار وبسایت totaljobs، ٥٦درصد از افراد تبعیض شغلی را به دلیل ناشنوایی تجربه کردهاند و ٢٥درصد از افراد نیز در نتیجه عواقب و مشکلات ناشی از آن، دست از شغل خود کشیدهاند.
وقتی که افراد به دلیل آنچه که اختیاری نسبت به آن نداشتهاند، مورد هجوم رفتارهای تبعیضآمیز قرار میگیرند، منزوی میشوند و از جامعه کناره میگیرند. یکی دیگر از این افراد به چارلی گفته بود: «در شرکت راحت نبودم... بیشتر از یکسال نتوانستم ادامه بدهم.»
آیا میتوانید چنین احساسهایی را هر روز در محل کارتان تجربه کنید؟
آیا میتوانید چنین احساسهایی را هر روز در محل کارتان تجربه کنید؟
۰