پشت درهای بسته
چهارمین مرحله سلسله نشستهایی از جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی در تاریخ ۷ آبان ماه برگزار شد. این نشست که ابتدا قرار بود در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شود، بهدلیل مخالفت مسوولان دانشگاه در محل «انجمن ایرانی اخلاق در علم و فناوری» برگزار شد. در این مجموعه نشستها که به همت انجمن جامعهشناسی ایران در حال برگزاری است تاکنون آرا و اندیشههای شماری از جامعهشناسان ایرانی از جمله دکتر تقی آزادارمکی، دکتر فرامرز رفیعپور و دکتر غلامعباس توسلی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در چهارمین نشست از این مجموعه قرار بود آرای دو تن دیگر از جامعهشناسان یعنی دکتر احسان نراقی و دکتر احمد اشرف مورد واکاوی قرار گیرد ولی بنابر صلاحدید مسوولان برگزارکننده و به سبب محدودیت زمان تصمیم گرفته شد در این نشست صرفا آثار و افکار دکتر نراقی بررسی شده و در جلسه دیگری به دیدگاههای احمد اشرف پرداخته شود.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه «در زمان دانشجویی ما تعداد محدودی از آثار در زمینه علوم اجتماعی وجود داشت و بسیاری از دانشجویان هم نمیتوانستند به زبان انگلیسی مطالعه کنند» به اهمیت کار نراقی در تالیف آثارش پرداخت و گفت: «در چنین شرایطی نراقی بهواسطه دسترسی به کتابهای حوزه جامعهشناسی به زبان انگلیسی و آثاری در گرایشهای مختلف جامعهشناسی از کشورهای مختلف توانست کتاب تکوین علوم اجتماعی را به رشته تحریر درآورد. او کوشیده است در این اثر به دانشجو بیاموزد که علوم اجتماعی شامل چه مواردی میشود و آنان را در مسیر تاریخی نیز قرار میدهد. وی با دورهبندی یونان و روم، قرون وسطی، انقلاب صنعتی، رنسانس و دوران معاصر، اندیشمندان هر دوره را بهصورت مجزا بررسی میکند. به علاوه نراقی در چاپهای آخر کتاب فصلی تحت عنوان علوم اجتماعی امروزی اضافه میکند و این امر حکایت از آن دارد که وی تلاش کرده از تحولات اخیر این علم نیز بهره ببرد. نراقی در بسیاری از کنگرههای جهان شرکت کرد و مطالب آنها را خلاصه و در اثنای کتاب خود میآورد.»
وی در رابطه با دیگر آثار دکتر نراقی گفت: «مهمترین اثر او کتاب «علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن» بود ولی به غیر از این اثر او فعالیتهای دیگری نیز داشته است. از جمله رساله دکترای وی بسیار حائز اهمیت است. این رساله با عنوان «درباره کشورهایی که آمار درستی ندارند چه باید کرد؟» در قالب کتابی به زبان فرانسه نیز به چاپ رسیده است و زمانی که من در سوربن دانشجوی «پروفسور بالاندیه» بودم او مدت سه جلسه درس خود را به این کتاب اختصاص داد که نشان از اعتبار کار او دارد.
تکمیلهمایون در ادامه با اشاره به همکاری خود با نراقی گفت: «ماجرای همکاری من با دکتر نراقی به روزی مربوط میشود که به منظور تحویل پروژه پایاننامه کارشناسیام نزد دکتر صدیقی رفته بودم. همزمان در دانشکده شورای استادان برقرار بود و بعد از جلسه دکتر نراقی از من خواست که با ایشان همکاری کنم. من پیش از آن در دانشسرای عالی کتابدار بودم و ایشان از من خواست به بخش جامعهشناسی منتقل شوم و از آنجا من کار تقریر آثار او را انجام دادم تا زمانی که به پاریس رفتیم. به عقیده من دکتر نراقی در پاریس از خط جامعهشناسی به مفهوم علمی و آکادمیک آن دور شد و مقالهنویس سیاسی و اجتماعی شد.
من هر جمعه به یونسکو میرفتم و هرچه ایشان میگفت را یادداشت میکردم و در هفته بعدی بهصورت مرتب تحویل ایشان میدادم. مجموعه این نوشتهها و مقالات در چند کتاب به چاپ رسید. «غربت غرب» که نام آن را از «الغربه الغربیه» سهروردی گرفتیم، کتابهای «طمع خام»، «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»، «اقبال ناممکن» و... حاصل آن سالها است. دکتر نراقی همچنین کتابی به رشته تحریر درآورد به نام «آموزش و پرورش اسلامی»، این کتاب را البدو الی الختم من نوشتهام و آن را برای نراقی میفرستادم. او نیز با برخی از کتابهای غربی مقایسه کرد و سپس آن را به چاپ رساند. در این میان تنها چند رفرنس به من داد.
دکتر تقی آزادارمکی سخنران دوم این نشست بود. وی با اشاره به این امر که دانشجوی دکتر نراقی بوده است، گفت: «ما درسی را در رابطه با «بررسی مسائل اجتماعی در ایران» با دکتر نراقی گذرانده بودیم و چون در آن زمان فعالیت دانشجویی داشتیم با نراقی بهعنوان فردی مقتدر در نظام یک برخورد منتقدانه داشتیم ولی همزمان به وی علاقهمند نیز بودیم.»
وی در ادامه به خطمشی نراقی پرداخت و افزود «نراقی را باید جامعهشناسی دانست که وضعیت موجود را پذیرفته بود و دغدغه اصلاح داشت و مساله او ناکارآمدی نظام سیاسی و نظام اجتماعی بود. سوال او کاملا متفاوت از دیگر جامعهشناسان ایرانی بود. در زمانیکه دغدغه اصلی اغلب جامعهشناسان معطوف به توسعهنیافتگی، فقدان سرمایهداری، فقدان بورژوازی، عقبماندگی و... بود، نراقی به ناکارآمدی نظام اجتماعی و سیاسی تاکید داشت. موضوعاتی که او به آنها پرداخته نشان از این دغدغه دارد.
نراقی منتقد مارکسیسم به لحاظ فکری و نظری است و نقد حزب توده نیز میکند. این در حالی است که در دهههای ۳۰ و ۴۰ ما بازیگری خارج از این عرصه نداشتیم، او در «رویاهای مارکسیسم» که بعدها منتشر شد منتقد این فضا است. به علاوه نقد غربزدهها را نیز در آثار خود دارد. وی تلاش میکند میان نیروهای موثر در ساختن جهان ایرانی با این گروهها تفکیک برقرار کند و میکوشد یک نظام تحلیلی و مفهومی در این رابطه تاسیس کند. بعد از انقلاب او جامعهشناسی است که جمهوری اسلامی را به رسمیت میشناسد و در مورد آن بحث میکند. در صورتی که جامعهشناسان دیگر عمده مباحث خود را همچنان معطوف به مدرنیته و مسائل آن در قبل از انقلاب، حین و بعد از آن کردهاند.»
آزادارمکی با بیان آخرین خاطره خود از نراقی به سخنانش خاتمه داد. وی گفت: «آخرین باری که نراقی را دیدم حدود دو ماه پیش از مرگ او بود که با پلاستیکی پر از کتاب به دانشکده آمد و میگفت: «میخواهم استخدام شوم» و به کتابهایش بهعنوان کارنامه خود اشاره میکرد. کسی که یکی از کنشگران اصلی در ساختن جامعهشناسی ایران بود، به جایی رسید که یا او را در دانشکده راه نمیدادند یا با کیسه آثارش متقاضی استخدام در مجموعهای شد که خود بانی ایجاد آن بود.»