آزار جنسی با "هشتک زدن" تمام نمیشود!
شای آزار و مزاحمت جنسی، تبعیض جنسیتی و صحبت آشکار درباره سوءاستفاده از قدرت برای برقراری رابطه جنسی فقط زمانی مؤثر خواهد بود که به تمام قربانیان (صرفنظر از نژاد، ثروت، طبقه اجتماعی و قدرت رسانهای) برای به اشتراکگذاری تجربه مشابه، قدرت و جسارت ببخشد.
کد خبر :
۵۵۵۳۰
بازدید :
۱۲۶۲
مهزاد الیاسی | اعتراف میکنم به اشتباه جنبش #metoo را جدی گرفتم و نباید با حرفزدن از تجربه شخصی #من-هم-همینطور، دکور ویترین سطحی آن را بههم میزدم. شما احتمالا نمیدانید درباره کدام تجربه شخصی حرف میزنم؛ چون به احتمال زیاد مطلبی را که در این زمینه در ستون هاشور روزنامه «شرق» نوشتهام، نخواندهاید و حتی از وجود آن بیخبرید.
افشای آزار و مزاحمت جنسی، تبعیض جنسیتی و صحبت آشکار درباره سوءاستفاده از قدرت برای برقراری رابطه جنسی فقط زمانی مؤثر خواهد بود که به تمام قربانیان (صرفنظر از نژاد، ثروت، طبقه اجتماعی و قدرت رسانهای) برای به اشتراکگذاری تجربه مشابه، قدرت و جسارت ببخشد.
نادیدهگرفتن و سکوت جامعه در قبال کسانی که شجاعت بلندکردن صدایشان را داشتهاند، به خالیکردن پشت کسی میماند که بدون نگاه به پشتسر، خود را به امید پشتوانهای در فضای خالی رها کرده است. من از تجربه شخصی تست بازیگری برای کارگردانی نوشتم که فقط بهدلیل قرارگرفتن در موقعیت قدرتمندتر، به خود اجازه داد بعد از آن برای من تا مدتها مزاحمت ایجاد کند، ولی تو گویی که تکوتنها در کویری رو به باد فریاد زده باشم و تابهحال کوچکترین واکنشی درباره به اشتراکگذاری تجربهام نگرفتهام.
از سویی، شخصی دیگر در آن سوی کره زمین، با درمیانگذاشتن موقعیتی کمابیش مشابه در هالیوود، جنبشی جهانی را راه میاندازد و به زنان و مردان قربانی بیشماری شجاعت حرفزدن از تجربه شخصی دراینباره میدهد، چون شنوندگانی یافته که باب صحبت دراینباره را باز کردهاند و برای مخاطبی سخن گفته که آمادگی شنیدن داشته است.
معلوم نیست تجربههای مشابه زنان در سینمای ایران که فقط در جمعهای خصوصی روایت میشود، در کدام بزنگاه تاریخی بهطورآشکار بروز خواهد کرد، اما بهنظر میرسد وقت آن هنوز نرسیده است. تا آن زمان حتی فعالان اجتماعی و حقوق زنان نیز ترجیح میدهند به نوشتن کلی دراینباره و زدن هشتگی تنگ آن بسنده کنند و نسبت به روایت شخصی در مطبوعات واکنشی نشان ندهند.
یک لحظه صبر کنید! سادهانگارانه است اگر تصور کنیم برخورد با این موضوع در غرب، تفاوت زیادی با ایران دارد. «ه. ب» در یکی از کشورهای اسکاندیناوی زندگی میکند، اما در این زمینه تجربه مشابهی دارد. مراجعهاش به وکلا و مطبوعات اروپا برای شکایت یا بازگوکردن تجربه آزار جنسی به جایی نرسیده است. او میگوید: «به محض شروع جنبش metoo # امیدی در قلبم زنده شد؛ امید به حرفزدن از اتفاقی که بعد از گذشت ۱۰ سال هنوز هم من را به شدت آزار میدهد و زندگیام را تحتتأثیر قرار داده است.
فکر کردم میتوانم بالاخره درباره مردی که خود را بهعنوان نماد اپوزیسیون معترض سینمای ایران در جهان معرفی کرده و همهجا چهرهاش را میبینم، حرف بزنم و بگویم فیلمهایی که بهعنوان مدافع حقوق زنان میسازد، دروغی بیش نیست، اما به هرجا مراجعه کردم کسی رغبتی برای انتشار یا بازتاب حرفهایم نشان نمیداد.
هیچکس تمایلی نداشت شمایلی را که غرب از یک سینماگر روشنفکر ایرانی ساخته است، تخریب کند. احساس میکردم گولخوردهام و مثل فیلم «ترومنشو»، وسط اقیانوسی در یک استودیو در حال پاروزدن هستم.
من قدرتی نداشتم و بههمیندلیل حرفهایم در اروپا، مهد ادعای حقوق بشر خریداری نداشت. از این درد و رنج که سالها آزارم میداد، در شبکههای اجتماعیام پستی نوشتم که حداکثر پنج یا شش نفر به آن عکسالعملی نشان دادند. یک روز بعد، ۲۰۰ نفر عکس پرترهای را که گذاشته بودم، لایک کردند. کسی به خود رنج واکنشی نشان نداد، ولی چهره دختر رنجکشیده دیده شد». بهجز دیدن هوراکشیدن روشنفکران ایرانی و اروپایی، برای سینماگری که عمل و سخنش درباره حقوق بشر متضاد است، چیزی که «ه. ب» را ناراحت میکند، دروغ بزرگی است که رسانهها به اسم حقیقت در حال بهفروشرساندن آن هستند.
او سعی کرد با حرفزدن از اتفاقی که سالها آزارش میداد، کمی سبکتر شود، اما تنها چیزی که نصیبش شده است، دیدن تبلیغ تیشرتهای تخفیفخورده با هشتگ #metoo در صفحه اینستاگرامش است.
اپرا وینفری در سخنرانی شورانگیز گلدنگلوب امسال گفت: «آنچه به آن اطمینان دارم این است که صحبتکردن درباره حقیقت قدرتمندترین ابزاری است که در دست داریم. دوران مردان سوءاستفادهگر پایان گرفته و دیگر جایی برای آنان باقی نمانده است».
اما او به این نکته اشاره نکرد که بستگی دارد چه کسی درباره کدام مرد سوءاستفادهگر و از چه طریقی درباره حقیقت صحبت کند و در صورت حرفزدن از حقیقت، در چه شرایطی شنیده میشود و جایزه پولیتزر میگیرد. کافی است نیمنگاهی به نقشآفرینان اصلی جنبش#metoo بیندازیم تا متوجه شویم اغلب آنها سفیدپوست، مشهور، ثروتمند و دارای قدرت رسانهای هستند.
همه شواهد اینطور نشان میدهد که این جنبش درحالحاضر خوب میفروشد و شما فقط زمانی در آن جای دارید که مانند داستان «ه. ب»، از لحاظ تجاری ضررده نباشید. فرقی نمیکند بودن در چرخه قدرت را به معنی بدهوبستان در توییتر و شبکههای اجتماعی بدانیم یا داشتن قدرت رسانهای و تجارت هالیوودپسند؛ داستان فقط در صورتی شنیده خواهد شد که بتوان تیشرتهای تخفیفخورده بهتری از آن فروخت.
۰