هراس همگانی و جادوی صداقت
راهحل آن است که صداقت به دنیای سیاست بازگردد. مسئولان برای حفظ مام میهن، تعارف را کنار بگذارند و با مردم روراست باشند. تنها صداقت و صراحت است که میتواند مرجعیت خبری مردم را به رسانههای رسمی بازگرداند. تاریخ آینه عبرت است؛ تمدنهای بزرگی در طول تاریخ بشر، مسیر انحطاط پیمودند و امروز آثارشان فقط در موزهها قابل رؤیت است.
کد خبر :
۶۲۲۹۶
بازدید :
۹۳۶
قادر باستانی | چندی است مردم دچار اضطراب و ترس فزاینده ناشی از عدم درک درست از شرایط آتی کشور شدهاند. کسی برآورد درستی از وضعیت عمومی مردم ندارد. در سالیان گذشته، حتی در اوج جنگ با عراق و بمباران شهرها و کمبود ارزاق عمومی، چنین شرایطی بر کشور مستولی نشده بود.
انتظار طبیعی از رسانههای ارتباطی در شرایط کنونی، این است که امید بدهند و دل مردم را خالی نکنند، اما شوربختانه، رسانههای ما مرجعیت خبری خود را از دست دادهاند. اعتبارشان نزد مردم از دست رفته است و حرفشان دیگر برای مردم حجت نیست. این وضعیت یکشبه حاصل نشده، بلکه نتیجه سالها بیمهری به رسانههای مستقل و حرفهای و برخورد و محدودسازی آنها است.
در کشورهای پیشرفته، مرجع خبری مردم، شبکههای تلویزیونی و روزنامههایی است که غالبا صداقت و اصل بیطرفی را در بیان رویدادها رعایت میکنند و نزد مردم اعتبار دارند. سیاسیون ایرانزمین در طول تاریخ معاصر، عموما با مردم روراست نبودهاند و اغلب تعارف و شعار جایگزین صداقت بوده است. مردم یاد گرفتهاند که وقتی گفته میشود همهچیز آرام است، یعنی شرایط خوب نیست. وقتی بگویند طلا و ارز نخرید، ارزان خواهد شد، یعنی بخرید که گران میشود.
اگر میگویند کسی حالش بهبود مییابد، برایش دعا کنید، یعنی بهزودی خواهد مرد. این وارونهگوییها، باور مخاطبان را خدشهدار کرده و مرجعیت خبری را از دست مسئولان و رسانهها رهانیده و با ظهور رسانههای جدید، فضای مجازی جایگزین آن شده است. رسانه ملی، بهعنوان بزرگترین و بانفوذترین رسانه، در چندین سال گذشته، گرفتار در سیطره سیاستگذاریهای محفلی، مدام از مردم فاصله گرفته و با سقوط تدریجی اعتبار، مرجعیت خبری خود را واگذار کرده است. در شرایط امروز کشور، فقدان اثربخشی صداوسیما نمایان است و خسارت بزرگ ناشی از آن، بر دوش پدیدآورندگانش سنگینی میکند. اگر صداوسیما به شعور مخاطب احترام میگذاشت و اصول حرفهای را رعایت میکرد، امروز شاید مشکل کمتری داشتیم.
روزنامهها هم در مصاف با رسانههای اجتماعی، دچار ریزش مستمر مخاطب شدهاند و اغلب با نخبگان جامعه مشغول هستند و دیگر جریانساز نبوده و حرفشان چندان بر افکار عمومی کارگر نیست. میداندار امروز، رسانههای اجتماعی مبتنیبر موبایل، مخصوصا تلگرام و اینستاگرام است. عامه مردم در گروهها و کانالهای متعدد، اخباری را دستبهدست میکنند که اغلب آنها خبرهای اغراقآمیز و هیجانی و مواضع تندروانه افراد مختلفی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که فضا را برای عقدهگشایی مناسب دیدهاند.
روزنامهها هم در مصاف با رسانههای اجتماعی، دچار ریزش مستمر مخاطب شدهاند و اغلب با نخبگان جامعه مشغول هستند و دیگر جریانساز نبوده و حرفشان چندان بر افکار عمومی کارگر نیست. میداندار امروز، رسانههای اجتماعی مبتنیبر موبایل، مخصوصا تلگرام و اینستاگرام است. عامه مردم در گروهها و کانالهای متعدد، اخباری را دستبهدست میکنند که اغلب آنها خبرهای اغراقآمیز و هیجانی و مواضع تندروانه افراد مختلفی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که فضا را برای عقدهگشایی مناسب دیدهاند.
فارغ از جنگ روانی دشمنان جمهوری اسلامی، امروز در فضای رسانهای کشور، سلبریتیها و همچنین افرادی که اتفاقی در فضای مجازی محبوب شدهاند، عنان افکار عمومی را در دست دارند. آنها مدام هیجانات بزرگ و بزرگتری بر جامعه نگران ایران وارد میکنند و مسئولیت اجتماعی این افراد زیر سؤال است. جریان خبری، اغلب متأثر از توییتهای گاهوبیگاه آنهاست که هر روز بیش از گذشته، ناامیدی و اضطراب تولید میکنند.
فضای سیاسی کشور هم از یک شلختگی و بههمریختگی مزمن رنج میبرد. برخی بازیگران عرصه سیاست، روزمرگی پیشه کردهاند.
آنها بیتوجه به نگرانی مردم، زیر پای هم را خالی میکنند، همدیگر را متهم میکنند و دعوای بیپایانشان، سوهان روح مردم شده و فضای عمومی را خسته و بیرمق کرده است. وقتی صحبت از راهحل میشود، حرف همیشگی بخشی از مسئولان، مسدودکردن و کنترل و خلاصه محدودسازی است.
بخش دیگر هم همیشه نسخه سوئیسی در آستین دارد و بسط آزادی و تسامح و تساهل و اعتماد به جوانان و توجه به حرف مخالف را برای برونرفت از شرایط تجویز میکند، اما شرایط کنونی کشور ما، احاطه اضطراب ناشی از عدم امید به آینده است و مسبب آن، ازدسترفتن مرجعیت خبری رسانههای مسئول و میداندارشدن رسانههای گروهی بیشمار در فضای مجازی است که جملهجمله محتوای آنها، خالیکردن دل مردم و پمپاژ بیوقفه نگرانی و هراس همگانی است.
به نظر من، راهحل آن است که صداقت به دنیای سیاست بازگردد. مسئولان برای حفظ مام میهن، تعارف را کنار بگذارند و با مردم روراست باشند. تنها صداقت و صراحت است که میتواند مرجعیت خبری مردم را به رسانههای رسمی بازگرداند. تاریخ آینه عبرت است؛ تمدنهای بزرگی در طول تاریخ بشر، مسیر انحطاط پیمودند و امروز آثارشان فقط در موزهها قابل رؤیت است.
ملتهایی هم در سدههای اخیر پدید آمدند که صداقت را اصل قرار دادند و امروز در دنیا سروری میکنند. دین ما صداقت را توصیه کرده است و دوای درد امروز میهن ما، بازگشت به صداقت ملی است.
تولیدکنندگان محتوا، هنرمندان، سلبریتیها و هرکسی که دل در گرو مام میهن دارد، باید مسئولیت اجتماعی خود را تقویت کند. برای انتشار پیام، اندیشه کند و تبعات آن را بسنجد. اکنون مردم ما خسته از تندروی و دروغ و دغل و در گریز از آن، گرفتار فضای پراضطراب مجازی شدهاند. همه وظیفه داریم، افکار عمومی را از این فضای ترس و نگرانی برهانیم. پس صداقت پیشه کنیم.
۰