نقدی بر مدیریت بحران
مدیریت بحران یک علم تخصصی بینرشتهای (میان مدیریت و جامعهشناسی و مهندسی سوانح طبیعی) است و اجرای آن براساس روش علمی دستورالعملها و استانداردهای علمی معنیدار است.
کد خبر :
۷۴۴۱۲
بازدید :
۷۰۲۶
مهدی زارع | تلفات زیاد در زلزلههای ایران به دلیل آسیبپذیری بالا، تابآوری پایین و زیرساخت ضعیف از دیدگاه فیزیکی و اجتماعی در مواجهه با سوانح طبیعی به ویژه زمینلرزه است. بدنه تشکیلاتی برای سر و سامان دادن به مدیریت بحران در کشور ما در بسیاری از موارد با عدم شناخت مخاطرات، ریسکها و بحرانها عملا فرآیندی روزمره را ایجاد میکنند که راه برونرفتی از آن را متصور نمیسازد. همه کارها عملا به مدیریت بعد از حادثه و واکنش (و نه پاسخ علمی) منتهی میشود.
متاسفانه رشد آموزش عالی و تحصیل گروهی از نیروهای اجرایی در حین خدمت برخلاف فایدههای گوناگونی که داشته و دارد، آسیب مهمتری به نام «توهم دانایی» نزد چنین نیروها و مدیرانی که حالا با عنوانهای مهندس و دکتر در پستهای سازمانی سابق یا بالاتر جای گرفتهاند، منجر شده است.
تخریب کمتر در سوانح موقعی ممکن بود که اولا واقعیت موجود در ایران و لرزهخیزی ایران را به عنوان بخشی از طبیعت فلات ایران میپذیرفتیم و با آن کنار میآمدیم و دوم آنکه «توجه به علم و دستاوردهای فناوری و عقل و رفتار عاقلانه» از گذشته آغاز میشد و در برنامههایی مختلف برای افزایش تابآوری و کاهش آسیبپذیری عملیاتی میشد که متاسفانه و همچنان یا چنین رفتاری وجود ندارد و یا میزان توجه به این موارد و رفتار عاقلانه بسیار اندک است...
مدیریت بحران یک علم تخصصی بینرشتهای (میان مدیریت و جامعهشناسی و مهندسی سوانح طبیعی) است و اجرای آن براساس روش علمی دستورالعملها و استانداردهای علمی معنیدار است. هر کس که مسوولیتی داشت و در زمان مسوولیتشف سانحهای رخ داد و بر حسب اضطرار نوعی از رفتار و پاسخی درست یا غلط را نشان داده الزاما و به مفهوم علمی مدیر بحران نیست ...
چراکه مدیری در زمان خدمتش به هر حال در خاطرات و تجربیات خود حضور در بحرانها و سانحهها را میتواند به عنوان تجربه شخصی ذکر کند بدون اینکه ارزیابی از عملکردش بر مبنای روش علمی شده باشد. متاسفانه با فقدان کارهای پژوهشی به تعداد کافی در زمینه مدیریت بحران در ایران، فضای غالب همچنان فضایی اجرایی و بدون توجه به مبانی و چارچوبهای علمی و تخصصی در زمینه مدیریت بحران است.
چراکه مدیری در زمان خدمتش به هر حال در خاطرات و تجربیات خود حضور در بحرانها و سانحهها را میتواند به عنوان تجربه شخصی ذکر کند بدون اینکه ارزیابی از عملکردش بر مبنای روش علمی شده باشد. متاسفانه با فقدان کارهای پژوهشی به تعداد کافی در زمینه مدیریت بحران در ایران، فضای غالب همچنان فضایی اجرایی و بدون توجه به مبانی و چارچوبهای علمی و تخصصی در زمینه مدیریت بحران است.
بهانه هم وجود دارد: مدلهایی که برای کار در زمینه مدیریت بحران در جهان مطرح میشود در ایران آزموده نشده و قابلیت کاربرد میدانی ندارد. کسی نیز آنقدر پژوهش آکادمیک نکرده تا خود و گروهش به عرصه نظریهپردازی در این مورد وارد شوند.
مدیریت کاهش ریسک سانحه در کلانشهرها مسالهای مفصلتر و کاملا متفاوت است که به باور نگارنده هنوز در ایران به طور جدی بدان نپرداختهایم و اجرای آن عزم و ارادهای ملی و حاکمیتی میخواهد چراکه در کلانشهرها (به ویژه در تهران) تصمیمهای کلان توسعه شهری صرفا از شهرداری صادر نمیشود، نگاه و عزم اجرایی کلان و ملی برای کاهش ریسک سانحه برای کلانشهرها مورد نیاز ماست.
اکثر حاشیه شهرهای بزرگ و مراکز استانهای ما به دامنه کوههایی میرسد که محل گسلهای فعال هستند و متاسفانه نه تنها در این نواحی شهرسازی جدید صورت گرفته بلکه بافت به شدت آسیبپذیر جدید (مثلا مسکن مهر و مسکن امید و از این پس احتمالا طرح مسکن ملی) نیز اکثرا در این نواحی ساخته شدهاند (موقعیت شهرهای جدید پردیس و پرند را در استان تهران به یاد آورید).
در روز ۱۱ تیر ماه ۱۳۳۶ (در سنگچال- بندپی مازندران- در جنوب بابل) در منطقه کوهستانی شمال البرز مرکزی زمینلرزهای با بزرگای ۷.۰ حدود هزار و ۲۰۰ نفر تلفات به جا گذاشت. ۶۰ سال بعد زلزله ۲۱ آبان ۱۳۹۶ ازگله سرپل ذهاب (با بزرگای ۷.۳ و ۶۲۰ نفر تلفات) نشان داد که هر گاه زمینلرزهای با بزرگای بیش از ۶ در محدودهای مسکونی رخ داده است (و تراکم جمعیت روستایی یا شهری در آن ناحیه قابل ملاحظه بوده) تلفات مهمی بر جای گذاشته است.
در روز ۱۱ تیر ماه ۱۳۳۶ (در سنگچال- بندپی مازندران- در جنوب بابل) در منطقه کوهستانی شمال البرز مرکزی زمینلرزهای با بزرگای ۷.۰ حدود هزار و ۲۰۰ نفر تلفات به جا گذاشت. ۶۰ سال بعد زلزله ۲۱ آبان ۱۳۹۶ ازگله سرپل ذهاب (با بزرگای ۷.۳ و ۶۲۰ نفر تلفات) نشان داد که هر گاه زمینلرزهای با بزرگای بیش از ۶ در محدودهای مسکونی رخ داده است (و تراکم جمعیت روستایی یا شهری در آن ناحیه قابل ملاحظه بوده) تلفات مهمی بر جای گذاشته است.
متاسفانه از این نظر طی این ۶ دهه ایمنی مردم در مناطق مختلف لرزهخیز ایران اولویتی در هیچ برنامه توسعه ایران نداشته و اساسا غیر از مقاطعی کوتاه هیچ کدام از دولتهای ۶۰ سال اخیر دارای ایده و مدل توسعهای مشخص و پایدار برای ایران نبودهاند.
در بعد پژوهشی هم برخلاف پیشرفت پژوهشی در زمینه شناخت مخاطرات طبیعی در ایران، مساله پژوهش در علم بین رشتهای مدیریت بحران و مدیریت کاهش ریسک سانحه همچنان در حاشیه بوده است. بعد از زلزله ۱۳۴۱ بویینزهرا) پیشگام مطالعات میدانی زلزلههای ایران زندهیاد مهندس معینفر مطالعات شناسایی مناطق زلزلهزده را مستمرا پیگیر شد و از گزارشهای ایشان و همکارانشان میتوان فهمید که وقتی زمینلرزههایی با بزرگای کمتر از ۷ در منطقههای عمدتا روستایی رخ داده، تبعات سنگینی در سطح ملی توانسته ایجاد کند. میتوان تصور کرد که هنگام زمینلرزهای شدید در محدودهای شهری (به ویژه در کلانشهری مانند تهران یا تبریز) چه پیامدهای سنگینی قابل انتظار خواهد بود.
چنین اتفاقی در مناطق پرجمعیت شهری میتواند چنان آسیب شدیدی به آن کشور وارد آورد که با ورشکستگی یا لطمه جبرانناپذیر به زیرساخت آن کشور تا چند نسل زندگی ساکنان ان کشور را تحت تاثیر قرار دهد. راهحل علمی و عقلانی اقدام جدی توسعه پژوهش در زمینه مدیریت بحران و مدیریت کاهش ریسک، اقدامی پایه برای هر برنامه پیشگیرانه است و تلاش برای نوشتن و اجرای برنامههای واقعی و قابل اجرا و منطبق بر علم روز در زمینه مدیریت بحران در صورت وجود چنین پژوهشهای دست اولی مثمر خواهد بود.
۰