دردهای مشترک
البته ممکن است بگوییم پوست ما ایرانیها کلفتتر از هنگکنگیهای نازکنارنجی است یا به هر صورت، مردم باید این شرایط را تحمل کنند، اما واقعیت آن است که آدمهای عادی در همه جای دنیا مثل هم هستند و بحرانها و ناآرامیها روی تعداد زیادی از آنها تأثیرات منفی میگذارد.
کد خبر :
۷۶۷۵۳
بازدید :
۹۴۲
حسین ایمانیجاجرمی | اگر نگاهی به گذشته داشته باشیم و بخواهیم دورههایی را مشخص کنیم که در زندگی ایرانیهای عادی، از انقلاب، جنگ، التهابات سیاسی و اجتماعی، بحرانهای اقتصادی، بلایای طبیعی، تهدیدات نظامی و تحریمها اثری نباشد، کارمان بسیار سخت خواهد شد.
متأسفانه واقعیت تلخ این است که به علل بسیاری از جبر جغرافیایی زندگی در خاورمیانه گرفته تا تهدیدات نظامی ترامپ حداقل دو، سه نسل از ایرانیها همواره با بلایا و بحرانهای طبیعی و انسانساز روبهرو بوده و هستند. اگرچه هر کدام از ما کوشیدهایم با یافتن راهکارهای فردی و جمعی مانند پناهبردن به عرفان، کنارهجویی از جامعه، یا طنز و بهشوخیگرفتن امور و حتی مهاجرت از کشور از این وضعیت رها شویم، اما یک پرسش جدی همیشه وجود دارد که اثر این مصائب بر روح و روان و زندگی جمعی ما چیست؟
کافی است نگاهی کنیم به همین دو هفته گذشته که پر از حادثه بود: ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد سلیمانی بهدست نیروهای آمریکایی، شیوع ترس از جنگ در جامعه، کشتهشدن دهها نفر در کرمان در جریان مراسم تشییع، سقوط هواپیمای اوکراینی و جانباختن همه سرنشینان بیپناه و بیگناه، سه روز اطلاعات نادرست و در نتیجه برخی تجمعات اعتراضی و پلیسیشدن دوباره فضای شهر پس از حوادث آبانماه، همه اینها یکباره بر سر مردم آوار شده است.
هر کدام از این اتفاقات به تنهایی خاطراتی تلخ و غمانگیز برای کسانی که در معرض آن بودهاند، به همراه دارد، حال ببینید وقتی مسلسلوار و با هم روی دهند، با چه وضعی مواجه خواهیم بود. اگرچه نیاز به بررسی و مطالعه بیشتر داریم، اما میتوانیم این پیامدهای این شرایط را «ترومای جمعی» بدانیم که در تعریف آن گفته شده که یک ضایعه روانی جمعی است که بر حسب رخدادهای طبیعی و غیرطبیعی همچون زلزله و جنگ بسیاری از مردم را با خسران روبهرو میکند و خاطرات دردناک و حزنآلودی را برای ایشان به همراه میآورد که سالها و شاید دههها با آن زندگی میکنند.
من هنوز به تحقیقی درباره ترومای جمعی در ایران برنخوردهام، اما همین چند روز پیش بود که دیدم رسانههایی مانند روزنامه گاردین و سیانان در وبسایتهای خود گزارشی از مردم هنگکنگ منتشر کردهاند که چه بر سرشان بهدنبال فقط هفت ماه ناآرامی و اعتراض آمده است.
طبق این گزارش، بر اساس نتایج یک مطالعه پزشکی نزدیک به یک نفر از هر سه بزرگسال در هنگکنگ نشانههایی از پیتیاسدی یا «اختلال تنشی پس از آسیب» را طی ماههایی که ناآرامی اجتماعی خشونتبار در شهر جاری بوده است، ابراز کردهاند. به عبارت دیگر، دو میلیون نفر از جمعیت هفت میلیون و ۴۰۰ هزارنفری هنگکنگ گرفتار این مشکل شدهاند. همچنین حدود یک نفر از هر ۱۰ نفر هم نشانههای افسردگی دارند که این شرایط با وضع کسانی قابل مقایسه است که در صحنههای درگیری نظامی یا حملات تروریستی حضور داشتهاند.
یکی از یافتههای این مطالعه استفاده شدید مردم از رسانههای اجتماعی برای دنبالکردن اخبار و حوادث اجتماعی-سیاسی بوده است که ریسک ابتلای احتمالی به افسردگی و اختلال پیشگفته را بیشتر میکند. اکنون متخصصان بهداشتی و درمانی هنگکنگ برای ساماندهی این وضع اختلال در سلامت روانی مردم خود، بهدنبال راه چاره میگردند.
مایکل نی، از دانشگاه هنگکنگ که در این پژوهش شرکت داشته است، گفته با افزایش ناآرامیهای اجتماعی در سراسر جهان از جمله در شهرهای مهمی مانند بارسلونا، دهلی، پاریس و سانتیاگو در سال ۲۰۱۹ این مسئله که چگونه ناآرامی اجتماعی بر سلامت روانی مردم اثر میگذارد، اهمیت فراوانی پیدا کرده است. البته ممکن است بگوییم پوست ما ایرانیها کلفتتر از هنگکنگیهای نازکنارنجی است یا به هر صورت، مردم باید این شرایط را تحمل کنند، اما واقعیت آن است که آدمهای عادی در همه جای دنیا مثل هم هستند و بحرانها و ناآرامیها روی تعداد زیادی از آنها تأثیرات منفی میگذارد.
لازم نیست راه دور برویم کافی است به خودمان و دور و برمان نگاه کنیم تا ببینیم چه خبر است و بپرسیم اکنون شاد هستیم یا سال پیش در همین موقع. خوب است در این شرایط بیشتر با هم مهربان باشیم و از کسانی که در برابر بحرانها آسیبپذیری بیشتری دارند، مثل کودکان و نوجوانان یا آدمهای تنها مراقبت کنیم. این دردهای مشترک جدا جدا درمان نمیشود.
۰