طب سنتی، یک شوخی تاریخی؟!

علت آن است که اساسا در دانش طب درباره هیچ موضوع و درمانی هیچ تعصبی وجود ندارد. آنچه چارچوب دانش طب را تشکیل می‌دهد، روش شناخت و درجه‌بندی دقیقی است که میزان اطمینان از هر اطلاعی را تعیین می‌کند.

کد خبر : ۸۵۸۴۹
بازدید : ۵۵۳۸
بابک زمانی | در هفته‌های اخیر همان‌طور که بحران کرونا دوباره یا سه‌باره اوج می‌گرفت، جامعه پزشکی علاوه بر کرونا بار مضاعف دیگری هم بر دوش خود احساس کرد؛ آن هم چیزی بود که خود را طب سنتی-ایرانی مکمل و... می‌خواند و از بالاترین ابزار‌ها و امکانات دولتی برای تثبیت و گسترش خود استفاده می‌کرد.
این‌گونه کار‌ها در همه جای دنیا وجود دارد؛ اما رسمیت‌یافتن آن‌ها در دولت و به طور مستقل عنوان دانشکده و دانشگاه پدیده‌ای منحصربه‌فرد و بسیار غریب است. از‌آنجا‌که تصورات و ذهنیات عمومی در این زمینه نقشی محوری دارند، عرصه عمومی باید بداند که محوری‌ترین نکته در این بحث چیست.
ابتدا باید پرسید آیا در پزشکی نوعی دوالیسم حاکم است که دو طرف باید یکدیگر را تحمل کنند یا پزشکی مثل هر دانش دیگری مونیستی و یگانه است؟ پاسخ آن است که پزشکی به‌عنوان یک دانش مثل هر دانش دیگری بدیل ندارد. همان‌طور که حقوق و زیست‌شناسی مارکسیستی الان به یک شوخی تاریخی تبدیل شده، طب سنتی هم محلی از اعراب نخواهد داشت.
علت آن است که اساسا در دانش طب درباره هیچ موضوع و درمانی هیچ تعصبی وجود ندارد. آنچه چارچوب دانش طب را تشکیل می‌دهد، روش شناخت و درجه‌بندی دقیقی است که میزان اطمینان از هر اطلاعی را تعیین می‌کند.
خود این روش و این چارچوب سال به سال تغییر کرده و دقیق‌تر می‌شود و در دانشکده پزشکی اساسا بسیاری از اعضای هیئت علمی مهم‌ترین کارشان این است که دانشجویان را با این روش که به‌اصطلاح «طب بر مبنای شاهد» خوانده می‌شود، آشنا کنند، آن را آموزش بدهند و اطمینان پیدا کنند که برای کسب اطلاعات جز از آن روش، از روش دیگری استفاده نمی‌کنند.
واقعیت آن است که بهبود یک یا حتی چند بیمار توسط یک روش درمانی توسط یک یا چند طبیب به هیچ رو نمی‌تواند دلیلی برای تأثیر آن باشد؛ به‌همین‌ترتیب تأثیرنداشتن یک دارو در یک یا چند بیمار هم نمی‌تواند دلیلی بر بی‌اثری آن دارو باشد.
در ذهن همه ما چیزی به نام اثر پلاسبو یا ضد پلاسبو هست؛ یعنی ممکن است با تلقین یا اعتقاد عمیق به یک درمان یا یک درمانگر خاص، دارویی که اثری بیش از آب روان ندارد، بر ما اثری معجزه‌آسا بگذارد. یا برعکس یک داروی مؤثر به دلیل ناباوری تأثیر نکند. این پدیده به‌ویژه زمانی که با بیماری‌های دردناک روبه‌رو هستیم، به دلیل تأثیرات گسترده عوامل روحی بر درد اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
حتی اگر هر دردی ریشه صرفا روحی داشته باشد، هم نمی‌توان به تلقین و اثر آن اکتفا کرد؛ چون اولا اطمینان از این موضوع کار دشواری است، ثانیا همان مسائل روحی هم نیازمند برخورد علمی هستند. برای جدا‌کردن این‌گونه اثرات پلاسبو و ضد پلاسبو است که «طب بر مبنای شاهد» پدید آمده و عمق اطلاعات ما را طبقه‌بندی می‌کند و بر‌اساس آن‌ها تأکیدی را که باید بر دستورات پزشکی به عمل آورید، معلوم می‌کند.
اطلاعاتی از چند مطالعه وسیع چند کشور به دست آمده که همه آن‌ها دوسوکور بوده‌اند (یعنی بیمار و طبیب نمی‌دانسته‌اند دارو یا دارونما مصرف شده) و همه آن‌ها نتایج آماری مثبتی داشته‌اند، شما با سطح یک اطلاعات روبه‌رو هستید و طب بر مبنای شاهد توصیه می‌کند «باید انجام دهی»، اگر ندهی مسئولی تا درجات پایین‌تر که مثلا مطالعه چند مرکزی نباشد، تعداد بیماران خیلی زیاد نباشد یا دوسوکور نباشد تا اینکه حداقل نظر چند متخصص باشد که پایین‌ترین سطح است و دستورات درمانی هم به تناسب درجات متنوعی دارند «بهتر است انجام دهی» یا «بسته به شرایط می‌شود انجام داد» یا «بهتر است انجام ندهی» یا «حق نداری انجام دهی».
نکته مهم اینکه اطلاعات در طب بر مبنای شاهد به‌شدت تفکیک شده و مشخص هستند و هیچ اطلاع کلی وجود ندارد. مثلا درآوردن لخته از مغز تا شش ساعت بعد از سکته (که خود آن سکته و خود بیمار هم باید معیار‌های خاصی را داشته باشند) سطح یک است و «باید انجام دهی» آن را سبز‌رنگ می‌نویسند؛ اما تا ۲۴ ساعت درجه اطلاع پایین‌تر آمده به رنگ دیگری. باز بسته به شرایط دیگری «بهتر است انجام دهی» یا «خودت می‌دانی» زرد یا نارنجی و بعد از ۲۴ ساعت قرمز «نباید انجام دهی» اطلاع کلی که مثلا «برای مغز یا حتی برای سکته خوب است» وجود ندارد.
بی‌تردید هنوز ابهامات و سؤالات فراوان در دانش طب وجود دارد؛ اما جز از طریق فوق نمی‌توان به این سؤالات پاسخ داد. دوالیسم و دو‌گانگی به معنای وجود یک سیستم تحقیقاتی موازی و خاص برای یک قوم و قبیله برای مطالبی که به آن‌ها علاقه خاص دارند، وجود خارجی ندارد.
هر اطلاعی که با این روش به دست آید، بلافاصله بین‌المللی است. دانش طب برآمده و «طب بر مبنای شاهد شده» گنجینه‌های طب‌های سنتی فرهنگ‌های مختلف است. دانش طب همچنان تشنه تئوری‌ها و درمان‌های پیشنهادی است تا وارد این چرخه تحقیقاتی شوند و دنیایی از آن‌ها بهره ببرند؛ اما تحقیق صرفا توسط علاقه‌مندان و باورمندان روشی برای اثبات علاقه‌مندی‌های‌شان (که به طرز اعجاب‌آوری ناخودآگاه بر نتایج کارشان تأثیر می‌گذارد) به حساب می‌آید و تنها توسط مؤسسات مستقل قابل پذیرش است.
آیا مؤسسات و دفاتر و دانشکده‌های سنتی ما می‌توانند کلا هر‌گونه کار درمانی و احیانا تشخیصی را کنار بگذارند و تنها برای تحقیق به محققان مستقل و بدون پیش‌فرض، برای «طب بر مبنای شاهد» کردن موضوعات مختلف طب سنتی ما بپردازند؟ تردید ندارم «ابن‌سینا» و «رازی» هم اگر با ماشین زمان «جی. اچ. ولز» به دوران ما آورده شوند، همین کار را توصیه می‌کنند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید