داستان تکان دهنده مرد اوکراینی که از ترس نازی ها ۵۷ سال در اتاق زیرشیروانی مخفی شد

داستان تکان دهنده مرد اوکراینی که از ترس نازی ها ۵۷ سال در اتاق زیرشیروانی مخفی شد

پس از عقب نشینی آلمانی‌ها او در همان اتاق کوچک ماند تا از اعزام شدن به ارتش سرخ در حال پیشروی جلوگیری کند. تقریبا تمام پسران مونچینتسی که در آن زمان به ارتش سرخ پیوستند، در نزدیکی ترنوپیل درگذشتند. کشتار وحشتناک و تکان دهنده‌ای بود.

کد خبر : ۱۵۵۴۷۵
بازدید : ۲۳۰

استپَن کوالچوک (Stepan Kovalchuk) بیش از پنج دهه را در اتاق زیر شیروانی کوچک خانه والدینش سپری کرد. او در سال ۱۹۴۲ برای فرار از نیروهای نازی و شوروی و از ترس اینکه مجبور شود به ارتش سرخ فرا خوانده شود در اتاق کوچک خانه پنهان شد و تا ۵۷ سال بیرون نیامد.

استپن و مادرش برای دعا و نیایش به صومعه‌ای در پوچایف، یکی از روستاهای مجاور، رفته بودند که داستان‌های هولناکی از نازی ها شنیدند.

مردم می‌گفتند که آنها جوانان اوکراینی را می‌دزدند و برای کار به عنوان برده به جاهای مختلف می‌فرستند. آلمانی‌ها گفته بودند به ازای کشته شدن هر یک نفر از نیروهای خودشان، ۱۰۰ نفر از آنها را خواهند کشت. این حرف‌ها استپن را وحشت‌زده کرده بود.

28

او و مادرش به خانه‌ خود در روستای مونچنتیسی در غرب اوکراین برگشتند و استپن به مادرش گفت اگر نازی ها برای به خدمت گرفتن او در رایش به دنبالش آمدند بگوید او در پوچایف مانده‌ است.

29

نازی ها وارد اوکراین شدند و مردان را به عنوان برده با خود می‌بردند

30

عبور تانک‌ها از روستاهای کوچک اوکراین

پس از عقب نشینی آلمانی‌ها او در همان اتاق کوچک ماند تا از اعزام شدن به ارتش سرخ در حال پیشروی جلوگیری کند. تقریبا تمام پسران مونچینتسی که در آن زمان به ارتش سرخ پیوستند، در نزدیکی ترنوپیل درگذشتند. کشتار وحشتناک و تکان دهنده‌ای بود.

اما وقتی سه سال بعد جنگ به پایان رسید استپن تصمیم گرفت همچنان در اتاق زیر شیروانی‌ بماند و به مدت پنج دهه آنجا را ترک نکرد.

31

استپن به نشریه Day Kyiv گفت: «به ندرت پیش می‌آمد که روزی بگذرد و سه چهار نفر از در خانه ما رد نشوند. اما من بی‌حرکت می‌ماندم تا لو نروم.»

خواهرش ملانکا خیاطی می‌کرد و در یکی از روستاهای اطراف خادم کلیسا بود تا از برادرش حمایت کند و برایش غذا و مایحتاج ببرد.

او به شیوه زندگی عجیب خود خو گرفت و با خواهرش یک روال مشخص داشت. خواهرش خیاطی ماشینی می‌کرد و او کارهای دستی را انجام می‌داد. استپن گفت: «من هرگز بیکار ننشستم.» او کتاب صحافی می‌کرد و می‌خواند و می‌نوشت.

32

استپن زندگی آرام خود را در کنار مادر و خواهرش می‌گذراند تا اینکه مادرش در اوایل دهه ۱۹۸۰ از دنیا رفت و او بعد از سال‌ها برای رفتن به کلیسا به همراه خواهرش پایش را از خانه بیرون گذاشت.

او با یادآوری آن شب گفت: «برایم جالب بود. قبلا هرگز این چیز‌ها را ندیده بودم.»

اما این مرگ تراژیک خواهرش در سال ۱۹۹۹ بود که استپن را بعد از ۵۷ سال زندگی در یک اتاق زیرشیروانی کوچک در روستایی در اوکراین به بیرون از خانه کشاند. ۱۰ روز پس از مرگ ملانکا، استپن سرانجام به حیاط خانه‌ای رفت که بیش از نیم قرن در آن اقامت داشت.

33

در روزهای منتهی به مرگ خواهرش، او تنها نان خشک و آب می‌خورد.

ملانکا تنها برای آنتونینا پتروشنکو، دخترخاله‌اش فاش کرده بود که برادرش در اتاق زیرشیروانی خانه‌ آنهاست. آنتونینا به یاد می‌آورد: «ملانکا به شدت غمگین بود و می‌گفت نباید بمیرد. من به او گفتم همه ما فانی هستیم و می‌میریم. آن موقع بود که به من درباره برادرش گفت که ۵۷ سال در اتاق زیرشیروانی مانده بود.»

عکس‌هایی که در سال ۱۹۹۹ و پس از بیرون آمدن از پناهگاهش از او گرفته شد، پیرمردی ۷۶ ساله و رنگ پریده را نشان می‌دهد که پس از سال‌ها خم شدن برای جای گرفتن در اتاق کوچک زیرشیروانی، قامتش خمیده شده است.

منبع: روزیاتو

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید