درمان کرونا و بازگشت به صدسال گذشته
این میراث درمانی ماست: ما چه از نظر روانی و چه مالی بیش از حد روی روشهای درمان افراد مبتلا به بیماریهای حاد سرمایهگذاری کردهایم، اما در زمینه بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها، سرمایهگذاری اندکی کرده و در واقع درجا زدهایم.
کد خبر :
۷۹۶۶۳
بازدید :
۵۳۵۲
عکس آرشیوی از همهگیری آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸
نشریات جهان در طول شیوع آنفولانزای اسپانیایی سال ۱۹۱۸، همه روزه توصیههای دولتهای خود را در مورد آن بیماری منتشر میکردند. رویال اس کوپلند، کمیسر بهداشتی نیویورک، اعلام کرد ما باید «روند گسترش بیماری را در حالت تدریجی نگاهداریم تا بیمارستانها بتوانند (تعداد بیماران) را تحمل کنند.» همتایش در شهر لسآنجلس نیز گفت که «گزارش موارد بیماری، بازرسی و مقررات قرنطینه باید با شدت هرچه تمامتر اعمال شود.»
در این میان، سرخط اخبار روزنامهها با صدای بلند از نیاز به بیمارستانهای صحرایی و داوطلب برای مراقبت از تعداد کثیر بیماران میگفتند و بحث در مورد فواید استفاده از ماسک صورت در جهان بالا میگرفت. برخی نشریات دستور ساختن ماسک خانگی را منتشر، و برخی دیگر پوشیدن آن را برای سلامتی «زیانآور» عنوان میکردند؛ «مگر توسط کسانی که میدانند چطور از آن استفاده کنند.»
کارشناسان، به حق به نکات تفاوت بیشماری میان همهگیری سال ۱۹۱۸ و همهگیری کرونا اشاره کردهاند: روند بیماری، زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، شرایط آنی پس از خاتمه جنگ جهانی، مرگبار بودن نسبی عوارض بیماری - از جمله ذاتالریه - که درمان آن در آن زمان بسیار دشوارتر بود. اما از برخی جهات مهم، تشابهات میان دو همهگیری بیش از تفاوتهای آن است.
البته گزارش و آزمایش بیماری در حال حاضر پیشرفتهتر است و ما از نظر آمارگیری هم جلوتر از گذشته هستیم. روش کارشناسان بیماریهای واگیردار در اوایل قرن بیستم در یافتن رد پای بیماری و تلفات ناشی از آن، «تسطیح روند افزایش بیماری» (جلوگیری از افزایش آن) را به هدف تبدیل کرده است. ا
کارشناسان، به حق به نکات تفاوت بیشماری میان همهگیری سال ۱۹۱۸ و همهگیری کرونا اشاره کردهاند: روند بیماری، زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، شرایط آنی پس از خاتمه جنگ جهانی، مرگبار بودن نسبی عوارض بیماری - از جمله ذاتالریه - که درمان آن در آن زمان بسیار دشوارتر بود. اما از برخی جهات مهم، تشابهات میان دو همهگیری بیش از تفاوتهای آن است.
البته گزارش و آزمایش بیماری در حال حاضر پیشرفتهتر است و ما از نظر آمارگیری هم جلوتر از گذشته هستیم. روش کارشناسان بیماریهای واگیردار در اوایل قرن بیستم در یافتن رد پای بیماری و تلفات ناشی از آن، «تسطیح روند افزایش بیماری» (جلوگیری از افزایش آن) را به هدف تبدیل کرده است. ا
ما شعار «حفاظت از نظام درمان عمومی»، بیش و کم، تعبیر ما از همان تقاضای کوپلند برای کاهش فشار بر نظام درمانی است، و بیمارستانهای «نایتینگل» ما همان بخشهای درمان اضطراری است که یک قرن پیش در سالنهای اجتماعات یا خانههای ثروتمندانی برپا شد که برای فرار از همهگیری، به املاک تابستانیشان گریخته بودند.
همانند شهروندان مطیع سال ۱۹۱۸، ما نیز خودمان را در خانههامان حبس و اجتماعات را تعطیل کردهایم و در مورد پیامدهای نامنصفانه این همهگیری روی زندگیمان بحث میکنیم. دولتهامان مقادیر معتنابهی وجه به اقتصاد و به نهادهای کوشا در مسیر یافتن واکسن، تزریق میکنند، و روش مایهکوبی را که در دوره شیوع آنفولانزای اسپانیایی استفاده شد، دوباره کشف میکنند: تزریق پلاسمای خون بیماران بهبودیافته به کسانی که تاکنون مبتلا نشدهاند.
چرا با بحران یک بیماری قرن بیستو یکمی، با چنین روشهای کهنهای مبارزه میکنیم؟ در سایر زمینههای درمانی، چنین برخوردی هرگز پذیرفتنی نبود.
تجویز پزشکان آن زمان به مبتلایان به آنفولانزای اسپانیایی را درنظر بگیرید: «روغن کرچک و مقادیری نمک برای تخلیه روده». اگر امروز در مقابله با ویروس کرونا چنین توصیهای بشود، آن را دستکم عجیب تلقی خواهیم کرد. اما به نظر نمیرسد که کسی توصیههای مختل کننده مربوط به توقف زندگی تا هنگامی که ویروس کارش را کرده و به خودی خود فروکش کرده باشد، را عجیب ببیند.
اما در حال حاضر راه حل دیگری برای حفظ سلامت عموم وجود ندارد. گزینه بهتری از آنچه در سال ۱۹۱۸ انجام شد، در دست نیست. این میراث درمانی ماست: ما چه از نظر روانی و چه مالی بیش از حد روی روشهای درمان افراد مبتلا به بیماریهای حاد سرمایهگذاری کردهایم، اما در زمینه بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها، سرمایهگذاری اندکی کرده و در واقع درجا زدهایم.
این در مورد بیماری سرطان نیز صدق میکند. در قرون نوزدهم و بیستم، سرطان یک بیماری مرتبط با درمان عمومی بود. بودجههای چشمگیری به پژوهشهای مربوط به پیشگیری از سرطان، به ویژه با تحقیق پیرامون عوامل محیطی، آلودگیها، رژیم غذایی و نحوه زندگی، اختصاص داده شد.
همانند شهروندان مطیع سال ۱۹۱۸، ما نیز خودمان را در خانههامان حبس و اجتماعات را تعطیل کردهایم و در مورد پیامدهای نامنصفانه این همهگیری روی زندگیمان بحث میکنیم. دولتهامان مقادیر معتنابهی وجه به اقتصاد و به نهادهای کوشا در مسیر یافتن واکسن، تزریق میکنند، و روش مایهکوبی را که در دوره شیوع آنفولانزای اسپانیایی استفاده شد، دوباره کشف میکنند: تزریق پلاسمای خون بیماران بهبودیافته به کسانی که تاکنون مبتلا نشدهاند.
چرا با بحران یک بیماری قرن بیستو یکمی، با چنین روشهای کهنهای مبارزه میکنیم؟ در سایر زمینههای درمانی، چنین برخوردی هرگز پذیرفتنی نبود.
تجویز پزشکان آن زمان به مبتلایان به آنفولانزای اسپانیایی را درنظر بگیرید: «روغن کرچک و مقادیری نمک برای تخلیه روده». اگر امروز در مقابله با ویروس کرونا چنین توصیهای بشود، آن را دستکم عجیب تلقی خواهیم کرد. اما به نظر نمیرسد که کسی توصیههای مختل کننده مربوط به توقف زندگی تا هنگامی که ویروس کارش را کرده و به خودی خود فروکش کرده باشد، را عجیب ببیند.
اما در حال حاضر راه حل دیگری برای حفظ سلامت عموم وجود ندارد. گزینه بهتری از آنچه در سال ۱۹۱۸ انجام شد، در دست نیست. این میراث درمانی ماست: ما چه از نظر روانی و چه مالی بیش از حد روی روشهای درمان افراد مبتلا به بیماریهای حاد سرمایهگذاری کردهایم، اما در زمینه بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها، سرمایهگذاری اندکی کرده و در واقع درجا زدهایم.
این در مورد بیماری سرطان نیز صدق میکند. در قرون نوزدهم و بیستم، سرطان یک بیماری مرتبط با درمان عمومی بود. بودجههای چشمگیری به پژوهشهای مربوط به پیشگیری از سرطان، به ویژه با تحقیق پیرامون عوامل محیطی، آلودگیها، رژیم غذایی و نحوه زندگی، اختصاص داده شد.
اما در دهه ۱۹۳۰، در جریان تغییراتی که کل نظام درمانی را تحت تاثیر قرار داد، سرطان در رده «درمانهای شخصی» قرار گرفت و درمان فردی و موردی این بیماری، به گفته یک پزشک در سال۱۹۳۴، به عنوان «درمان شخصی و نه عمومی» مورد تاکید قرار گرفت.
این به معنای انکار موثر بودن درمانهای فردی مدرن در مجموع، و مواردی که این گونه درمانها موفقیتآمیز بودهاند، نیست. اما جایی که نشان داده شده که از هر ده مورد سرطان چهار مورد آن قابل پیشگیری است، پیشرفت در نحوه درمان هرگز نمیتواند به تنهایی از افزایش موارد فزاینده آن جلوگیری کند.
این به معنای انکار موثر بودن درمانهای فردی مدرن در مجموع، و مواردی که این گونه درمانها موفقیتآمیز بودهاند، نیست. اما جایی که نشان داده شده که از هر ده مورد سرطان چهار مورد آن قابل پیشگیری است، پیشرفت در نحوه درمان هرگز نمیتواند به تنهایی از افزایش موارد فزاینده آن جلوگیری کند.
مسئله، توزیع نامتعادل منابع و انحراف توجه نظام درمانی از اصل پیشگیری، به اصل درمان است؛ و با وجود این، در لحظاتی مثل این، زرادخانه مهم درمانها و مراقبتهای حاد که ستون نظام درمانی ماست، نمیتواند مرهمی برای بیمارانی باشد که با مرض دست به گریبانند؛ و ما در شرایط عجیبی قرار گرفتهایم که باید از شالوده نظام درمانیمان حمایت کنیم؛ حتی اگر این نظام از حمایت از ما - چیزی که آن را با این فرض بنا کردیم - عاجزمانده باشد.
مثل امروز، در سال ۱۹۱۸ نیز مقادیر قابل ملاحظهای بودجه به تلاش برای مرمت هزینههای اقتصادی و درمانی همهگیری آنفولانزا اختصاص یافت. به دنبال آن، از این گوشه و آن گوشه توصیههایی داده شد که این گونه سرمایهگذاریها باید در جهت واکنش نظامهای درمانی به همهگیریها ادامه یابد.
مثل امروز، در سال ۱۹۱۸ نیز مقادیر قابل ملاحظهای بودجه به تلاش برای مرمت هزینههای اقتصادی و درمانی همهگیری آنفولانزا اختصاص یافت. به دنبال آن، از این گوشه و آن گوشه توصیههایی داده شد که این گونه سرمایهگذاریها باید در جهت واکنش نظامهای درمانی به همهگیریها ادامه یابد.
اما به این توصیهها عمل نشد و صندوقهای کمکهای اضطراری با فروکش خطر همهگیری، به سرعت به صفر رسید. در حالی که سرمایهگذاری روی برنامههای پژوهشی مرتبط با مراقبتهای ویژه افزایش یافت، بودجه تحقیق پیرامون پیشگیری عواقب همهگیریها در نظام درمان عمومی قطع شد.
باید از تشابهات میان اقدامات در مورد درمان عمومی امروز و یکصد سال پیش شوکه شویم. «تسطیح شاخص افزایش بیماری» نباید موجب افتخار ملی، بلکه باید نشانهای از ناتوانی شگفتآور نظام درمانی ما در رسیدن به اهدافش باشد.
ویروس کرونا توانایی بالقوه آن را دارد که بسیاری از جنبههای زندگی ما را - از نحوه کار کردن تا مصرف و تماسهای اجتماعی - تعییر دهد. توانایی آن را دارد که ارزشهای ما را عیان کند و نشان دهد که کار و دانش چه کسانی را برای اجتماع مفید مییابیم. شاید همچنین نشان دهد که نظام درمانی ما میتواند بهتر از این عمل کند: با فراگیری بیشتر، با اقدامات پیشگیرانه بهتر، و با توجه بیشتر به نیازهای این نظام.
باید از تشابهات میان اقدامات در مورد درمان عمومی امروز و یکصد سال پیش شوکه شویم. «تسطیح شاخص افزایش بیماری» نباید موجب افتخار ملی، بلکه باید نشانهای از ناتوانی شگفتآور نظام درمانی ما در رسیدن به اهدافش باشد.
ویروس کرونا توانایی بالقوه آن را دارد که بسیاری از جنبههای زندگی ما را - از نحوه کار کردن تا مصرف و تماسهای اجتماعی - تعییر دهد. توانایی آن را دارد که ارزشهای ما را عیان کند و نشان دهد که کار و دانش چه کسانی را برای اجتماع مفید مییابیم. شاید همچنین نشان دهد که نظام درمانی ما میتواند بهتر از این عمل کند: با فراگیری بیشتر، با اقدامات پیشگیرانه بهتر، و با توجه بیشتر به نیازهای این نظام.
منبع: ایندیپندنت
۰