پنج پرونده قتل و تلاش نافرجام برای گرفتن رضایت
در این گزارش به سراغ پنج پرونده قتل معروف رفتهایم که علیرغم همه تلاشهای عمومی برای جلب رضایت جکم دادگاه در خصوص قاتل اجرا شد و قصاص آخرین برگ آن پرونده شد.
برخی پروندههای قتل در ایران در دو دهه اخیر بیشتر از بقیه مورد توجه قرار گرفتند. همین توجه هم موجب شده تا گروههایی تلاش کنند تا با مداخله مدنی در این پروندهها بتوانند با جلب رضایت اولیای دم از اعدام شدن قاتل جلوگیری کنند.
در این گزارش به سراغ پنج پرونده قتل معروف رفتهایم که علیرغم همه تلاشهای عمومی برای جلب رضایت جکم دادگاه در خصوص قاتل اجرا شد و قصاص آخرین برگ آن پرونده شد.
یک – دلارا دارابی
پرونده دلارا دارابی در اوایل دهه هشتاد به پروندهای خبرساز برای مطبوعات تبدیل شده بود. دختری هفده ساله در رشت متهم به قتل عمه خودش بود.
از آنجایی که در زمان دستگیری دلارا هفده سال داشت و اعدام او در مغایرت با پیمانهای جهانی حقوق کودکان بود اجرای حکم برای او به تعویق افتاد و او شش سال را در زندان سپری کرد. علاوه بر اینها دلارا یک نقاش هم بود و بیرون امدن آثار هنریاش از زندان هم موجب جلب توجه رسانهها به پرونده او شد و مشارکتها را برای کسب رضایت در ورنده او بالا برد.
در دادنامه پرونده او ادعا شده بود که دلارا دارابی به همراه دوست پسرش با نقشه قبلی و با انگیزه مالی به ویلای عمه او رفته و او را به قتل رساندهاند. اگرچه دلارا دارایی در ابتدا خودش را تسلیم پلیس کرده بود و ارتکاب قتل را پذیرفته بود اما بعدها ادعا کرد که قتل توسط دوست پسرش اتفاق افتاده نه او.
یازده اردیبهشت ۸۸ وقتی دلارا داربی ۲۲ سال داشت در زندان لاکان رشت اعدام شد. او چندی قبل یک نمایشگاه از نقاشیهایش در گالری گلستان برپا کرده بود.
تصویر برخی از نقاشیهای دلارا دارابی که در گالری گلستان به نمایش درآمده بود.
دو – بهنود شجاعی
پرونده بهنود شجاعی، پرونده قتل معروف و پر سروصدایی در دهه ۸۰ بود. بهنود وقتی هفده سال داشت دوست صمیمیاش احسان را به قتل رساند. پدر و مادر بهنور در قید حیات نبودند و اقوام نزدیکش هم در دسترس نبودند تا برای پرونده او کاری کنند.
اما هنرمندانی چون عزتالله انتظامی و پرویز پرستویی و کیومرث پوراحمد برای گرفتن رضایت خانواده مقتول پا پیش گذاشتند و تلاشهایی را انجام دادند که به نتیجه نرسید. مادر مقتول قول داده بود بهنود را پای چوبه دار میبخشد اما چنین نشد و روز ۲۰ مهر ماه سال ۸۸ صندلی را از زیر پای بهنود کشید و به زندگیش پایان داد.
سه – شهلا جاهد
پرونده شهلا جاهد، لاله سحرخیزان و ناصرمحمدخانی احتمالا معروفترین پرونده قتل دو دهه اخیر است. پروندهای که همه چیز را برای جلب توجه رسانهها داشت. سلبریتی، قتل و داستان عاشقانه! ۱۷ مهر ۱۳۸۱ بود که جسد کاردآجین شده لاله سحرخیزان در منزلش پیدا شد.
لاله سحرخیزان همسر ناصر محمدخانی ستاره دهه ۶۰ فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس بود. بلافاصله بعد از تحقیقات اولیه شهلا جاهد که از او به عنوان همسر موقت محمدخانی یاد میشد به عنوان مظنون دستگیر شد و این آغاز پروندهای طولانی و پر داستان در دستگاه قضایی ایران بود.
بازجویی، برگزاری دادگاه و نهایتا اجرای حکم شهلا جاهد هشت سال به طول انجامید و در این مدت بارها تصویر شهلا تیتر یک روزنامههای ایران شد. رسانهها در شرح جریان اعدام او نوشتهاند که چند بازیگر سینما از جمله مهناز افضلی، مریلا زارعی و فرشته صدرعرفایی در بامداد اجرای حکم پشت در زندان ایستاده بودند تا بلکه بتوانند از خانواده سحرخیزان رضایت بگیرند که چنین نشد.
داستان این پرونده یکی از دراماتیکترین داستانهای جنایی در ایران بود و از آن فیلم و مستندهایی هم ساخته شد. هنوز هم در شبکههای اجتماعی از شهلا جاهد و پروندهاش صحبت میشود و عدهای معتقدند او مرتکب قتل نشده بود و تحت فشار و همچنین علاقه شدیدی که محمدخانی داشت اعتراف کرده است.
شهلا در یکی از مصاحبههایش میگوید که ناصر محمدخانی به او گفته اگر به قتل اعتراف نکند او را به عنوان قاتل دستگیر میکنند و همین مسئله موجب شد تا او به قتل اعتراف کند.
چهار – ریحانه جباری
ریحانه جباری وقتی ۱۹ سال داشت مرتکب قتل شد. مقتول یک دندانپزشک بود که ریحانه مدعی شده بود به قصد آزار و اذیت جنسی او را به مطبش کشانده و او هم در دفاع از خود مرتکیب قتل شده است.
قاضی پرونده اما این ادعا را قبول نکرد و گفت که هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا ارائه نشده است. پرونده ریحانه جباری هم از سال ۸۶ تا ۹۳ در جریان بود و در این میان واشی پیرامون پرونده، اتفاقات حین دادگاه و پخش شدن صداش از تلفن زندان قرچک و شعرهایی که میخوند باعث شد تا توجه عمومی به این پرونده جلب شود و گروههایی برای گرفتن رضایت اقدام کنند. تلاشها اما اثربخش نبود و او در سوم آبان ۹۳ اعدام شد.
پنج – امیرحسین
امیرحسین نوجوانی اهل بچههای خیرآباد ورامین بود. او دو سال در مدرسه رتبه «ممتاز اخلاق» را کسب کرده بود و چهره موجهی در محل زندگیاش به حساب میآمد. همین بود که وقتی ۲۳ فروردین ۹۵ و یک روز بعد از قتل فجیع ستایش، دختر ۶ ساله افغانستانی به همراه خانوادهاش به پاسگاه رفت و به قتل و سواستفاده جنسی از این دختربچه اعتراف کرد، مردم خیرآباد تا مدتها بهت زده بودند.
او در شانزده سالگی مرتکب قتل شده بود و چند هفته بعد از تولد ۱۸ سالگیاش در ۱۴ دی ۱۳۹۶ اعدام شد. تلاشهای مدنی زیادی برای نجات او از اعدام صورت گرفت و هیچکدام به نتیجه نرسید.
امیرحسین قاتل ستایش قریشی در یکی از مصاحبههای پیش از اعدامش میگوید که در زندان بزرگسالان زندانیها به خاطر کاری که کرده بود با او رفتار بدی داشتند. او به ایسنا گفته: اعصابم را که میخواهند خرد کنند میگویند ستایش: ستایش بیا، ستایش برو، ستایش بخواب، ستایش غذا بخور، ستایش بمیر.
منبع: پنشتا