اگر با توهین به من دلتان خنک میشود، راضیام
از اینکه نوشتهاید بنده زردنویس هستم نباید تعجب کرد، چون این را برای خنک شدن دل نوشتهاید. اگر با توهین به من دلتان خنک میشود راضی هستم. هر کسی که با روزنامهنگاری اندکی آشنا باشد با خواندن این توهین به عمق نوشتههای شما پی خواهد برد.
کد خبر :
۷۴۵۷۶
بازدید :
۵۷۵۶
عباس عبدی | این یادداشت در پاسخ به نوشتهآقای محمد بهادری جهرمی با عنوان «داور خوب، داور بد» نوشتهشدهاست.
آقای دکتر بهادری که مدیر ارشد پژوهشکده شورای محترم نگهبان بوده و در رشته حقوق در حال تدریس در دانشگاه هستند، لطف کردند و پاسخ یادداشت پیشین بنده را مرقوم نمودند. یادداشت قبلی ایشان را یک گام به پیش ولی دو گام به پس توصیف کردم، متأسفم بگویم که یادداشت فعلی ایشان سراسر عقبگرد است. توضیح میدهم.
۱- ایشان ابتدا مفروض گرفتهاند که در یادداشت قبلی خود توضیحات کافی درباره شفافیت شورای نگهبان دادهاند. ایرادی که موقتا میپذیریم. خوب اگر چنین است کلیه مستندات پنج پرسش پایانی یادداشت قبلی بنده را با ارجاع به این شفافیت توضیح دهند. چرا چنین کاری را نکردهاند؟
آقای دکتر بهادری که مدیر ارشد پژوهشکده شورای محترم نگهبان بوده و در رشته حقوق در حال تدریس در دانشگاه هستند، لطف کردند و پاسخ یادداشت پیشین بنده را مرقوم نمودند. یادداشت قبلی ایشان را یک گام به پیش ولی دو گام به پس توصیف کردم، متأسفم بگویم که یادداشت فعلی ایشان سراسر عقبگرد است. توضیح میدهم.
۱- ایشان ابتدا مفروض گرفتهاند که در یادداشت قبلی خود توضیحات کافی درباره شفافیت شورای نگهبان دادهاند. ایرادی که موقتا میپذیریم. خوب اگر چنین است کلیه مستندات پنج پرسش پایانی یادداشت قبلی بنده را با ارجاع به این شفافیت توضیح دهند. چرا چنین کاری را نکردهاند؟
اگر ادعای ایشان را بپذیریم، چه مشکلی دارد که تکتک موارد پرسیده شده را به آنها ارجاع دهید؟ ما هم میخوانیم اگر قانع شدیم که هیچ، تشکر میکنیم و اگر سوال یا نقد داشتیم منتشر میکنیم. احتمالا آقای دکتر بهادری از شفافیتی سخن میگویند که جامعه بیاطلاع است. اعلام نتایج تصمیمات آن شورا مورد پرسش کسی نیست، مستندات حقوقی آنها مورد سوال است. اگر در یک دادگاه متهمی را محکوم به حبس میکنند، طبعا خبرش را همه میفهمند. آنچه مقصود است، اینکه چرا و با کدام ادله چنین حکمی صادر شده است؟
اگر درباره پرسشهای قبلی بنده پاسخ دادید بعدا خواهم گفت که چرا این تصمیمات غیرقابل قبول است. مثل رد صلاحیتهای شورای نگهبان که بیشتر آنها غیر قابل قبول به لحاظ حقوقی است و البته نه به لحاظ سلیقه بنده یا دیگری. یقین دارم که درباره آن ۵ پرسش هیچ پاسخی تاکنون منتشر نشده و بعید است که هیچگاه ارایه شود.
۲- ایشان در ادامه به صحرای کربلا زده و فصلی را علیه رییسجمهور و افزایش قیمت بنزین نوشتهاند. به نظرم نیازی نبود اینجا بنویسند، اگر هر روز هم یک یادداشت مستقل علیه دولت و رییسجمهور تایید شده از سوی شورای نگهبان بنویسند، روزنامههای موجود نگران انتشار آنها نیستند، ولی جمله کلیدی آقای حقوقدان اینجاست که: «آقای عبدی نیز که جزو اصلیترین حامیان و همکاران و مشاوران ایشان بوده و هستند مسوولیتپذیر نباشد و سهم خویش را فقط ۵ درصد بداند!» هنگامی که یک نفر مثل ایشان که حقوق خوانده اینقدر آشکارا غیرمدلل مینویسد...
ببینید در پشت پرده و هنگامی که درباره صلاحیتهای افراد تصمیم میگیرند چگونه داوری و قضاوت میکنند. بنده در عمرم حتی یک بار هم آقای روحانی را از نزدیک ندیده و با او همکلام نشدهام یک بار هم که از طرف روزنامهنگاران در جمعی عمومی یادداشتی انتقادی خواندم وسطش اعلام کردند وقت تمام است و من هم سخن خود را قطع کردم و بعد آقای روحانی نامزد مورد تایید شورای محترم نگهبان به مدت ۴۵ دقیقه پاسخ آن ۵ دقیقه مرا داد! و این تنها باری بود که زیر یک سقف سالن با ایشان بودم.
۲- ایشان در ادامه به صحرای کربلا زده و فصلی را علیه رییسجمهور و افزایش قیمت بنزین نوشتهاند. به نظرم نیازی نبود اینجا بنویسند، اگر هر روز هم یک یادداشت مستقل علیه دولت و رییسجمهور تایید شده از سوی شورای نگهبان بنویسند، روزنامههای موجود نگران انتشار آنها نیستند، ولی جمله کلیدی آقای حقوقدان اینجاست که: «آقای عبدی نیز که جزو اصلیترین حامیان و همکاران و مشاوران ایشان بوده و هستند مسوولیتپذیر نباشد و سهم خویش را فقط ۵ درصد بداند!» هنگامی که یک نفر مثل ایشان که حقوق خوانده اینقدر آشکارا غیرمدلل مینویسد...
ببینید در پشت پرده و هنگامی که درباره صلاحیتهای افراد تصمیم میگیرند چگونه داوری و قضاوت میکنند. بنده در عمرم حتی یک بار هم آقای روحانی را از نزدیک ندیده و با او همکلام نشدهام یک بار هم که از طرف روزنامهنگاران در جمعی عمومی یادداشتی انتقادی خواندم وسطش اعلام کردند وقت تمام است و من هم سخن خود را قطع کردم و بعد آقای روحانی نامزد مورد تایید شورای محترم نگهبان به مدت ۴۵ دقیقه پاسخ آن ۵ دقیقه مرا داد! و این تنها باری بود که زیر یک سقف سالن با ایشان بودم.
حتی در دولت آقای خاتمی نیز نه مشاور بودم و نه همکار چه رسد به اینکه اصلی باشم. البته حامی جدی بودم و هستم. در این دولت که اصلا به افکار ما اهمیت نمیدهند. آن ۵ درصد را هم از باب تسامح گفتم و الا درستش نیم درصد است.
چون شما تأیید صلاحیت کردهاید و دو نفر گذاشتید جلوی مردم که رأی دهند، مردم بیگناه نیز به هر حال به ناچار به یکی رأی دادند. اگر از حمایت ما ناراحت هستید، دیگر از این پس در انتخابات شرکت نمیکنیم، بلکه مشکل شما حل شود. البته در ادامه متوجه نکات مهمتری خواهید شد.
۳ ـ. مرقوم فرمودهاید که «من به شیوه زردنویسی آقای عبدی عادت کردهام، اما نمیتوانم در برابر تکرار یک دروغ ساکت بمانم. نمیتوان قبول کرد که یک نفر سالها در بخشهای موثر ذینفوذ باشد و جریان سیاسی او در انتخابات پیروز شود ولی خود را در نتایج آن مسوول نداند. این رفتارهای دوگانه باید اصلاح شود.
۳ ـ. مرقوم فرمودهاید که «من به شیوه زردنویسی آقای عبدی عادت کردهام، اما نمیتوانم در برابر تکرار یک دروغ ساکت بمانم. نمیتوان قبول کرد که یک نفر سالها در بخشهای موثر ذینفوذ باشد و جریان سیاسی او در انتخابات پیروز شود ولی خود را در نتایج آن مسوول نداند. این رفتارهای دوگانه باید اصلاح شود.
این بیمسوولیتیها باید پایان پذیرد. من اینها را تکرار میکنم هرچند که خواندن این حقایق برای آقای عبدی تلخ و ملالآور باشد.». از اینکه نوشتهاید بنده زردنویس هستم نباید تعجب کرد، چون این را برای خنک شدن دل نوشتهاید. اگر با توهین به من دلتان خنک میشود راضی هستم. هر کسی که با روزنامهنگاری اندکی آشنا باشد با خواندن این توهین به عمق نوشتههای شما پی خواهد برد.
از این کلمه شما بگذریم، از آن مواردی است که نیازی به مقابله به مثل ندارد. ولی جملات بعدی شما همان مشکل همیشگی این سالها است. یعنی فقدان تناسب میان قدرت و مسوولیت. طرف قدرت دارد، مسوولیت نمیپذیرد، و مسوولیت را به عهده افراد بدون قدرت میاندازد. بیایید یک آزمون انجام دهیم.
کتاب قانون و واقعیت جاری جامعه را به صدها حقوقدان یا افراد دیگر عرضه کنیم. بپرسیم که اگر قدرت صد واحد باشد، بر این اساس چند واحدش نزد عبدی است، و چند واحد آن نزد شورای نگهبان؟
احتمالا به پرسشکننده خواهند خندید، که این چه سوالی است. هر صد واحدش نزد شورای نگهبان است. فکر کنم شما هم قبول دارید. شاید بگویید قدرتهای دیگر را هم باید سنجید. ایرادی ندارد همه را بسنجیم. خوب حالا به جای این توجیهات بهتر است به سادگی گفته شود که اشتباه شده، ولی نمیگویید. چرا؟ در ادامه توضیح خواهم داد.
۴ ـ. نوشتهاید که: «در هیچ نظام انتخاباتی در دنیا نیز نظارتی غیر از نظارت موثر که بتواند مانع از ورود اشخاص فاسد یا فاقد صلاحیت به گردونه انتخابات شود و نیز مانع تاثیر تخلفات در نتیجه نهایی انتخابات و دستبرد در آرای مردم شود، تردیدی وجود ندارد.
احتمالا به پرسشکننده خواهند خندید، که این چه سوالی است. هر صد واحدش نزد شورای نگهبان است. فکر کنم شما هم قبول دارید. شاید بگویید قدرتهای دیگر را هم باید سنجید. ایرادی ندارد همه را بسنجیم. خوب حالا به جای این توجیهات بهتر است به سادگی گفته شود که اشتباه شده، ولی نمیگویید. چرا؟ در ادامه توضیح خواهم داد.
۴ ـ. نوشتهاید که: «در هیچ نظام انتخاباتی در دنیا نیز نظارتی غیر از نظارت موثر که بتواند مانع از ورود اشخاص فاسد یا فاقد صلاحیت به گردونه انتخابات شود و نیز مانع تاثیر تخلفات در نتیجه نهایی انتخابات و دستبرد در آرای مردم شود، تردیدی وجود ندارد.
در تمامی کشورها، با سازوکارهایی متفاوت و مبتنی بر شرایط گوناگونی که در قوانین داخلی آنها تعیین شده است ورود افراد به گردونه انتخابات کنترل شده و صحت انتخابات نیز از جهت تخلفات انتخاباتی، رصد و تایید یا رد میشود، اما نکته اینجاست که علیرغم پذیرش نظارت موثر، شما از پذیرش نتیجه آن سر باز میزنید.»
این بخش از نوشته خود را هیچگاه فراموش نکنید. این یعنی معتقدید که در همه نظامهای تبلیغاتی دنیا مانع حضور افراد فاسد و فاقد صلاحیت میشوند. طبعا خواستهاید بگویید که نظارت شورای نگهبان هم از همین سنخ است. نتیجه میگیریم که در همه کشورها افرادی که نامزد انتخابات میشوند و از فیلترهای مورد نظر که خیالی هستند عبور میکنند هم صلاحیت دارند و هم فاسد نیستند.
این بخش از نوشته خود را هیچگاه فراموش نکنید. این یعنی معتقدید که در همه نظامهای تبلیغاتی دنیا مانع حضور افراد فاسد و فاقد صلاحیت میشوند. طبعا خواستهاید بگویید که نظارت شورای نگهبان هم از همین سنخ است. نتیجه میگیریم که در همه کشورها افرادی که نامزد انتخابات میشوند و از فیلترهای مورد نظر که خیالی هستند عبور میکنند هم صلاحیت دارند و هم فاسد نیستند.
مثل ترامپ و پوتین و مکرون و مرکل و... تا اینجا مجادلهای ندارم به داوری دیگران میگذارم. آنچه که مهم است ادعای شما درباره تضمین نامزدهای عبور شده از فیلتر شورای نگهبان از حیث فاسد نبودن و صلاحیت داشتن است. آیا این نتیجهگیری را میپذیرید؟ اگر نمیپذیرید، پس این همه نظارتهای شما به چه دردی میخورد؟ و اگر میپذیرید، چگونه ممکن است که همه نامزدهای عبور یافته از شورای نگهبان فاسد نباشند و صلاحیت هم داشته باشند ولی وضع نهادهای مرتبط با این امر چنان باشد که همواره علیه آن مینویسید؟
اگر کسی فاسد نباشد، و صلاحیت هم داشته باشد، و در نهادهای انتخابی باشد، باید نهادهای انتخابی ما بهترین در جهان باشند. حالا توجه کردید که از آن چند کلمه پیش که میخواهید مسوولیت را به دوش دیگران بیندازید، به یک باره به آنجا رسیدید که شورای نگهبان فیلتری است که جلوی ورود افراد فاسد و فاقد صلاحیت را میگیرد و بهطور ضمنی باید مسوولیت غربالگری نداشتن فساد و دارا بودن صلاحیت افراد را متوجه خود کرده باشید. میپذیرید؟
اتفاقا باید گفت که از هر دو نظر نه تنها عمل شورای نگهبان در بیشتر موارد قانونی نیست، بلکه خلاف ادعای مطرح شده نیز هست. چرا؟
اول اینکه تعیین صلاحیت برای پستهای سیاسی در حیطه مردم است، در واقع مردم صلاحیتسنج هستند و هر مرجعی که جانشین آن شود هیچ کاری نکرده جز اینکه انتخاب مردم را محدود کرده است. نتیجه نیز همین میشود که میبینیم. ولی مهمتر از آن مساله فساد است. مرجع تشخیص این امر نیز دادگاه است. هر کسی که فاسد است باید در دادگاه ثابت شده باشد.
اتفاقا باید گفت که از هر دو نظر نه تنها عمل شورای نگهبان در بیشتر موارد قانونی نیست، بلکه خلاف ادعای مطرح شده نیز هست. چرا؟
اول اینکه تعیین صلاحیت برای پستهای سیاسی در حیطه مردم است، در واقع مردم صلاحیتسنج هستند و هر مرجعی که جانشین آن شود هیچ کاری نکرده جز اینکه انتخاب مردم را محدود کرده است. نتیجه نیز همین میشود که میبینیم. ولی مهمتر از آن مساله فساد است. مرجع تشخیص این امر نیز دادگاه است. هر کسی که فاسد است باید در دادگاه ثابت شده باشد.
این امر بدان معنا نیست که اگر کسی در دادگاه صالح محکوم نشده سالم است. طبعا خیلیها مشکلاتی دارند، ولی در نهایت باید در دادگاه رسیدگی شود. هر مرجعی که به فساد نامزدها اطمینان حاصل میکند، وظیفه دارد که مدارک و مستندات خود را به دادگاه ارجاع دهد تا او را محاکمه و مجازات کنند.
ولی این سیاست شورای نگهبان در عمل نیز با نتایج تأسفباری مواجه شده است. بهترین مثال مقایسه مجلس اول و مجالسی است که تحت نظارت استصوابی شکل گرفتند. در انتخابات مجلس اول شورای نگهبان وجود نداشت، مجلسی خوب و فرهیخته بود، کمکم با افزایش نظارت مشکل ایجاد شد و امروز به جایی رسیدهایم که بعضا از اخباری که میشنویم باید بپرسیم.
ولی این سیاست شورای نگهبان در عمل نیز با نتایج تأسفباری مواجه شده است. بهترین مثال مقایسه مجلس اول و مجالسی است که تحت نظارت استصوابی شکل گرفتند. در انتخابات مجلس اول شورای نگهبان وجود نداشت، مجلسی خوب و فرهیخته بود، کمکم با افزایش نظارت مشکل ایجاد شد و امروز به جایی رسیدهایم که بعضا از اخباری که میشنویم باید بپرسیم.
چرا این وضعیت رخ میدهد؟ به نظرم باید در این باره بهطور مفصل توضیح داد. فرآیندی که موجب نیامدن و حذف افراد سالم و خیرخواه و برجسته شدن افراد مسالهدار میشود چگونه موجب شکلگیری این پدیده میشود.
درباره صحت انتخابات و آرای شورای نگهبان در این باره حرف و حدیث بسیار است. فقط به دو مورد اشاره میکنم. انتخاب سال ۱۳۸۸ با حرف و حدیث بود. ارزیابی بنده از نتیجه انتخابات ۸۸ با بسیاری از اصلاحطلبان تفاوت دارد، ولی ابهامات جای خود وجود دارد.
درباره صحت انتخابات و آرای شورای نگهبان در این باره حرف و حدیث بسیار است. فقط به دو مورد اشاره میکنم. انتخاب سال ۱۳۸۸ با حرف و حدیث بود. ارزیابی بنده از نتیجه انتخابات ۸۸ با بسیاری از اصلاحطلبان تفاوت دارد، ولی ابهامات جای خود وجود دارد.
اگر دوست دارید یا آمادگی دارید، بیایید ابهامات را طرح کنم تا ببینیم پاسخی برای آنها وجود دارد یا خیر؟ البته شخصا علاقهای به طرح دوباره این ماجرا ندارم. چون شما مدعی شدید نوشتم. ولی نمونه دوم و محدود آنکه تأثیری هم در نتیجه انتخابات ندارد، نتایج دوم خرداد در استان لرستان است.
اگر توانستید این نتایج را توضیح دهید و از آن دفاع کنید، برای همیشه از نوشتن انصراف میدهم و یک نویسنده زرد! از جامعه مطبوعاتی کم خواهد شد.
۵ ـ. بخش بعدی نوشته ایشان بسیار عجیبتر است. نوشتهاند که: «واقعیت آن است که اگرچه شورای نگهبان داور مسابقه انتخابات میان جناحها است ولی اعتراض به داور جزیی از فرهنگ سیاسی احزاب ما شده است.
۵ ـ. بخش بعدی نوشته ایشان بسیار عجیبتر است. نوشتهاند که: «واقعیت آن است که اگرچه شورای نگهبان داور مسابقه انتخابات میان جناحها است ولی اعتراض به داور جزیی از فرهنگ سیاسی احزاب ما شده است.
میخورند میگویند آرایشان خوانده نشده! شما به تایید صلاحیت احمدینژاد و قالیباف معترضید آنها هم به تایید صلاحیت روحانی و جهانگیری!».
آنچه که درباره دوستانتان در میان اصولگرایان گفتهاید را میپذیریم چرا که اقرار علیه خود محسوب میشود و نافذ است. ولی کدام اصلاحطلبی است که متعرض تأیید صلاحیت باشد؟ در سال ۹۶ هم مخالف رد صلاحیت احمدینژاد بودیم. نه اینکه با او موافق هستیم که به نظر من دوران او برای ایران و مردم زیانبار بود. اعتراضم به غیر شفاف بودن است. خوب شد گفتید، راستی دلایل رد صلاحیت احمدینژاد را هم به سوالات خود اضافه میکنم.
آنچه که درباره دوستانتان در میان اصولگرایان گفتهاید را میپذیریم چرا که اقرار علیه خود محسوب میشود و نافذ است. ولی کدام اصلاحطلبی است که متعرض تأیید صلاحیت باشد؟ در سال ۹۶ هم مخالف رد صلاحیت احمدینژاد بودیم. نه اینکه با او موافق هستیم که به نظر من دوران او برای ایران و مردم زیانبار بود. اعتراضم به غیر شفاف بودن است. خوب شد گفتید، راستی دلایل رد صلاحیت احمدینژاد را هم به سوالات خود اضافه میکنم.
اگر در مواردی اعتراض صورت میگیرد به دلیل مخالفت یا تایید صلاحیت نیست، بلکه به دلیل دوگانگی تصمیمات است. مثلا چرا آقای زاکانی و امثال او را رد میکنید و آقای میرسلیم را تأیید میکنید؟ به علاوه اعتراض به صحت انتخابات نیز ربطی به پیروزی و شکست ندارد. نمونهاش مثال بنده درباره استان لرستان در سال ۱۳۷۶ است که آقای خاتمی پیروز شد. از اینها گذشته، فرض کنید عدهای هم از روی حب و بغض معترض شوند، چه ایرادی دارد؟ شورای نگهبان میتواند مستندات تصمیمات خود را عرضه کند.
مثل داوری فوتبال که شفاف است و کارشناسان ارزیابی میکنند. یا مثل احکام دادگاهها که طبعا علیه یک طرف دعوا است ولی مستند صادر میشود. شما، چون نمیخواهید و نمیتوانید به پرسشهای مطرح شده پاسخ دهید خودتان پرسش جعلی تولید میکنید و به پاسخ آن میپردازید.
بنده مخالف رد صلاحیت هر کسی به شیوه موجود هستم، از هر جناحی که باشد. رد صلاحیتها باید شفاف و مبتنی بر قانون و مستند و مدلل باشد و در هیچ حالتی نباید جایگزین حق انتخاب مردم شود. بنابراین نه با تأیید صلاحیت احمدینژاد مخالفم و نه با تأیید صلاحیت قالیباف. اینها پرسشهای خیالی شماست.
ضمنا توجه دارید که خودتان شورای نگهبان را داور خطاب کردید، در حالی که داوران داشتند به عنوان لیدرهای یک تیم شعار میدادند؟! اعتراض به وجود همین شیوه است! لطفا جواب دهید.
ایشان در دفاع از شورای نگهبان به تمثیل داوری فوتبال پرداختهاند. حالا تصور کنید که تیم الف. گل بزند و داور به سوی زننده گل برود و او را در آغوش گرفته و شادی کند؟! چقدر جالب خواهد بود؟ بله اگر آقای بهادری جشن شادی مصلی را در سال ۱۳۸۸ فراموش کردهاند که چه کسانی از تیم داوری در آنجا شرکت کردند، در این صورت باید گفت: آلزایمر بدی وجود دارد. ولی اگر فراموش نکردهاند، گمان نکنند که دیگران فراموشکار هستند؟!
۶ ـ. نوشتهاند که «البته آدمهای تند و افراطی، چون شما در هر دو جناح کماند و افراد واقعنگر و معقول و مسوولیتپذیر بسیار که همگی مورد احترام من هستند. از این رو ایراد شما را متوجه این میدانم که چرا خروجی نظارت استصوابی، آنچه شما میپسندید نیست؟ پاسخ ساده است خروجی نظارت شورای نگهبان را قانون و شرایط قانونی معین میکند نه میل و اراده شما.»
خدا را شکر که افراطیون کم هستند و شما نیز جزو اعتدالیون هستید! ولی گمان نمیکنم کسی به خروجی شورای نگهبان اعتراض داشته باشد، بلکه به فرآیند غیر شفافی که به این خروجی میرسد اعتراض دارند. نمونههای این ادعا فراوان است. در همین نوشته چند مورد را پرسیدهام که منتظر پاسختان هستم.
ضمنا توجه دارید که خودتان شورای نگهبان را داور خطاب کردید، در حالی که داوران داشتند به عنوان لیدرهای یک تیم شعار میدادند؟! اعتراض به وجود همین شیوه است! لطفا جواب دهید.
ایشان در دفاع از شورای نگهبان به تمثیل داوری فوتبال پرداختهاند. حالا تصور کنید که تیم الف. گل بزند و داور به سوی زننده گل برود و او را در آغوش گرفته و شادی کند؟! چقدر جالب خواهد بود؟ بله اگر آقای بهادری جشن شادی مصلی را در سال ۱۳۸۸ فراموش کردهاند که چه کسانی از تیم داوری در آنجا شرکت کردند، در این صورت باید گفت: آلزایمر بدی وجود دارد. ولی اگر فراموش نکردهاند، گمان نکنند که دیگران فراموشکار هستند؟!
۶ ـ. نوشتهاند که «البته آدمهای تند و افراطی، چون شما در هر دو جناح کماند و افراد واقعنگر و معقول و مسوولیتپذیر بسیار که همگی مورد احترام من هستند. از این رو ایراد شما را متوجه این میدانم که چرا خروجی نظارت استصوابی، آنچه شما میپسندید نیست؟ پاسخ ساده است خروجی نظارت شورای نگهبان را قانون و شرایط قانونی معین میکند نه میل و اراده شما.»
خدا را شکر که افراطیون کم هستند و شما نیز جزو اعتدالیون هستید! ولی گمان نمیکنم کسی به خروجی شورای نگهبان اعتراض داشته باشد، بلکه به فرآیند غیر شفافی که به این خروجی میرسد اعتراض دارند. نمونههای این ادعا فراوان است. در همین نوشته چند مورد را پرسیدهام که منتظر پاسختان هستم.
به علاوه همچنان که گفتم بر فرض که کسی خودخواهانه یا منفعتجویانه یا آنطور که نوشتهاید، چون بنده از موضع زردنویسی به نتایج معترض باشد، خوب راهحل شفافیت و پاسخگویی است. فیلم داوری فوتبال را همه میبینند برای بهبود کارآیی داوری نیز از فناوری جدید هم استفاده میکنند.
حتی فناوری VAR را آوردهاند تا دیگر جایی برای اعتراض نماند. شما هم شفاف شوید و دقیق پاسخ دهید. ولی در همین نوشتهها روشن است که به کلی از پاسخ دادن فرار میکنید و از دیگران مسوولیت نتایج کارهای خودتان را میطلبید. فرض کنید که بنده آدم بد، زردنویس، مسوولیتناپذیر و هر چیز دیگری که میگویید هستم.
اگر لازم دانستید، هرچه خواستید علیه من بنویسید، ولی اینها هیچ ربطی به عملکرد شورای نگهبان ندارد. به قول شاعر: «هر آنچه گویی هستم/آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟»
شما باید درباره تصمیمات خود از دو جهت دفاع کنید. اول به لحاظ شکلی و صلاحیت تصمیمات. دوم به لحاظ ماهوی؛ و این دفاع هم باید شفاف و قابل سنجش و ارزیابی باشد. به نظر بنده برخی از تصمیمات شورای نگهبان حتی به لحاظ صلاحیتی و شکلی قابل دفاع نیست.
شما باید درباره تصمیمات خود از دو جهت دفاع کنید. اول به لحاظ شکلی و صلاحیت تصمیمات. دوم به لحاظ ماهوی؛ و این دفاع هم باید شفاف و قابل سنجش و ارزیابی باشد. به نظر بنده برخی از تصمیمات شورای نگهبان حتی به لحاظ صلاحیتی و شکلی قابل دفاع نیست.
ولی مهمتر از آن برخی از تصمیمات مهم آن به لحاظ ماهوی قابل نقد و رد است. اگر دوست دارید، لطفا بفرمایید که چرا مصوبه مجلس درباره برجام را تأیید کردید؟ به نظر میرسد که براساس معیارهای قبلی شورای نگهبان این مصوبه خلاف قانون اساسی و خلاف مسلم شرع بود، ولی در کوتاهترین زمان آن را تأیید کردید. چرا؟
آقای بهادری توجه کنید که از این دست پرسشها خیلی زیاد است.
۷ ـ. اوج و شاهکار منطقی ایشان در پاراگراف آخر نوشته ایشان است. «اما مطلب دیگر اینکه ایشان در یادداشتشان بالاخره نام ۴ نفر از آن لیست صد نفره کاندیداهای ریاستجمهوری مطلوب نظرشان را اعلام کردند. لابد اینها چهار نفر اول هستند و نفرات دیگر توانمندی یا اعتبار کمتری نزد ایشان دارند که نام نیاوردهاند.
آقای بهادری توجه کنید که از این دست پرسشها خیلی زیاد است.
۷ ـ. اوج و شاهکار منطقی ایشان در پاراگراف آخر نوشته ایشان است. «اما مطلب دیگر اینکه ایشان در یادداشتشان بالاخره نام ۴ نفر از آن لیست صد نفره کاندیداهای ریاستجمهوری مطلوب نظرشان را اعلام کردند. لابد اینها چهار نفر اول هستند و نفرات دیگر توانمندی یا اعتبار کمتری نزد ایشان دارند که نام نیاوردهاند.
مشخص است ایشان نوعی از نظارت استصوابی را در مورد همفکران خود اعمال کرده است. سوال من از ایشان این است که با چه ملاکی اینها را در نظر خود برای ریاستجمهوری تایید صلاحیت کردهاید؟ اینها خود را دنباله روی روسای جمهور یا کاندیداهای قبلی میدانند. هم جناحیهای شما در مورد این ۴ نفر چطور فکر میکنند؟ آیا آنها نیز با شما همنظرند و اینان را گزینهای مطلوب ریاستجمهوری میدانند؟
اگر لزوما چنین نیست، که نیست پس خیلی ساده است درک این موضوع که این اختلاف برداشتها در مورد صلاحیت و توانایی اشخاص و تطبیق افراد با شرایط قانونی، امری طبیعی است و حصول نتایج مختلف توسط شما و شورای نگهبان در مورد صلاحیت اشخاص، امری است منطقی، آنچه منطقی نیست آن است که توقع داشته باشید شورای نگهبان، تشخیص شما را ملاک نظارت استصوابی قرار دهد.».
لطفا دوباره بخوانید. اجازه دهید که نوشته قبلی ایشان را در اینجا ذکر کنم تا یادآوری شود که اصولا چرا من به اسامی اشاره کردم. ایشان در نوشته خود تاکید کرده بودند که: «گفتند میتوانند لیستی صد نفره مناسب ریاستجمهوری ارایه دهند ولی شورای نگهبان هیچکدام آنها را تأیید نمیکند.
از ایشان خواستم با مردم شفاف باشند و از پنهان کاری پرهیز کنند. لیست صد نفره خود را به مردم اعلام کنند و بفرمایند بر اساس چه معیارها و ویژگیهایی آنها را انتخاب کردهاند. اگر این شفافیت در نظر ایشان باشد مردم نیز راحتتر در مورد عملکرد شورای نگهبان میتوانند قضاوت کنند.»
آن زمان که اصرار داشتید نام افراد را ببریم احتمال نمیدادید که نام ببرم؟ اگر احتمال نمیدادید، خیلی باید تعجب کرد. ولی اگر احتمال میدادید، خوب باید از پیش درباره پاسخ به آن نیز آمادگی میداشتید. اول این مساله چه ربطی به پنهانکاری دارد؟ به علاوه نوع تشخیص صلاحیت و سلیقه من چه ربطی به نوع تشخیص صلاحیت شورای نگهبان دارد؟ مگر قانون گفته که شورای نگهبان براساس سلیقه و علاقه خود افراد را تأیید یا رد کند؟
آن زمان که اصرار داشتید نام افراد را ببریم احتمال نمیدادید که نام ببرم؟ اگر احتمال نمیدادید، خیلی باید تعجب کرد. ولی اگر احتمال میدادید، خوب باید از پیش درباره پاسخ به آن نیز آمادگی میداشتید. اول این مساله چه ربطی به پنهانکاری دارد؟ به علاوه نوع تشخیص صلاحیت و سلیقه من چه ربطی به نوع تشخیص صلاحیت شورای نگهبان دارد؟ مگر قانون گفته که شورای نگهبان براساس سلیقه و علاقه خود افراد را تأیید یا رد کند؟
انتخاب به عنوان شهروند، دقیقا همین طور است. شهروندان میتوانند به هر کس که دوست دارند رأی دهند. این برداشت شما دقیقا اثباتکننده همان نقدی است که به شورای نگهبان میشود. که گویی مبنای کار خود را در تأیید صلاحیتها، سلایق و علایق شخصی میدانند. فراموش نکنید شما براساس همین سلایق آقای روحانی را تأیید صلاحیت کردهاید.
از یک حقوقدان بعید، سهل است، ابعد از احتمال است که چنین مقایسهای را برای توجیه عملکرد شورای نگهبان انجام دهد. خوب اینکه نیازی به پرسش نبود. ولی مطابق همین گزارههای شما، سلیقه شورای نگهبان بر تأیید آقای روحانی تعلق گرفته است. من واقعا در حیرتم که چگونه کسی در شورای نگهبان فعالیت میکند و تا این حد غیر حقوقی سخن میگوید؟
اینها بخش کوچکی از واقعیتی است که در پشت صحنه آنجا میگذرد، همهچیز براساس سلیقه است. در واقع آقایان دارند همان کاری را انجام میدهند که قرار است مردم انجام دهند. فقط مشکل اینجاست که انتخابات دو مرحلهای شده است. هنگامی که مدیر پژوهشی شورای نگهبان برای دفاع از عملکرد این شورا متوسل به «قیاس باطل» شود چه باید گفت؟
این قیاس را جلوی یک فرد عادی و بیاطلاع از حقوق هم بگذارید، تعجب خواهد کرد چه رسد به اینکه به نام پژوهشکده شورای نگهبان و از سوی یک دکترای حقوق و معلم! دانشگاه ارایه گردد. هنگامی که نوشتم وضع دانشگاهها به گونهای است که باید فاتحه آن را خواند، اشاره به همین موارد است. آفتاب آمد دلیل آفتاب. خیلی نکات روشن و خوبی را در نوشته خود شرح دادید. بهتر از این نمیشد واقعیت عملکرد این شورا را شرح داد.
۸- در جایی نیز نوشتهاید که: «شورای نگهبان از برد و باخت هیچ جناحی منتفع یا متضرر نمیشود. شکست و پیروزی هیچ فردی در انتخابات اعتباری به شورای نگهبان نمیدهد. اما اگر فرد ناسالمی وارد مجلس شود ضررش به جامعه میرسد.» پس معلوم است که شما جلوی ورود افراد ناسالم را گرفتهاید. این را اذعان کردهاید
۸- در جایی نیز نوشتهاید که: «شورای نگهبان از برد و باخت هیچ جناحی منتفع یا متضرر نمیشود. شکست و پیروزی هیچ فردی در انتخابات اعتباری به شورای نگهبان نمیدهد. اما اگر فرد ناسالمی وارد مجلس شود ضررش به جامعه میرسد.» پس معلوم است که شما جلوی ورود افراد ناسالم را گرفتهاید. این را اذعان کردهاید
قابل توجه ردصلاحیتشدگان مجلس و ریاستجمهوری! راستی اگر قرار بود جلوی آنها را نمیگرفتید اکنون چه مجلسی و ریاستجمهوری میداشتیم؟ معنای دیگرش این است که اگر شما جلوی آنان را نگیرید مردم به افراد فاسد و ناسالم رای میدهند.
پس باید گفت: میان نامزدهای تایید شده هم احتمالا به بدترینها رای دادهاند. با این حساب بپذیرید که مسوولیت انتخاب اول و آخر به عهده شورای محترم نگهبان است. در پایان یادآوری میکنم که ۵ پرسش قبلی بنده و پرسشهای جدید را پاسخ دهید سعی نکنید از کنار آن بگذرید. این رفتار پسندیدهای نیست.
۰