دنزل واشینگتن؛ پرچمدار سیاهان در سینمای جهان
اما کمپانیها و استودیوهای سینمایی اصرار دارند که او همچنان جلوی دوربین بماند، زیرا بیش از ۴۰ فیلمی که وی نقش اول را در آنها ایفا کرده، مجعمواً در جهان بیش از ۳ میلیارد دلار فروختهاند.
دنزل واشینگتن در ۶۷ سالگی پیشینه بیش از ۴۰ سال کار در هالیوود را دارد، ولی تجربه او در مورد «مکبث» نمایشنامه جاودان ویلیام شکسپیر، چیزی نزدیک به صفر بوده است.
او فقط طی دو سال اخیر به خواندن این نمایشنامه توفیق یافته و در نتیجه وقتی جوئل کوئن، کارگردان جدیدترین نسخه سینمایی «مکبث» از او خواست که نقش اصلی را در این فیلم بازی کند، وی پرسان پرسان به نزد کوئن و همچنین فرانسیس مکدورماند رفت که ایفای نقش لیدی مکبث به وی سپرده شده بود.
واشینگتن البته از کوئن درباره چرایی سیاه و سفید بودن این فیلم نیز که «تراژدی مکبث» نامیده شده، پرسوجو کرد و مطلع شد که کوئن میخواهد حس و حال قدیمی بودن این رویداد را از این طریق تقویت کند.
اینک که سه ماه از اکران این فیلم میگذرد، بازی قوی واشینگتن به گونهای است که نه فقط غریبه بودن او با ادبیات شکسپیری و بویژه مکبث را پنهان نگه میدارد، بلکه به نقطه قوت اصلی این فیلم تبدیل شده است. فرو رفتن موفق او در قالب پادشاه خونریز اسکاتلند وی را برای نهمین بار نامزد جایزه اسکار برترین بازیگر مرد سال کرده و این افتخاری است که سالها قبل اسپنسر تریسی و پل نیومن فقید هم به آن رسیده بودند.
البته واشینگتن همین حالا نیز دو مجسمه طلایی را در خانهاش دارد که اولی اسکار نقش دوم سال ۱۹۸۹ برای بازی در فیلم وسترن «افتخار» بوده و دومی اسکار نقش اول سال ۲۰۰۱ برای بازی در فیلم دراماتیک و پلیسی «روز تمرین».
آنچه به دستاوردهای واشینگتن اهمیت بیشتری میبخشد، این است که او با وجود سابقه طولانیاش و خستگی مفرطی که باید حاصل این فرایند باشد، نه فقط ریتم کارش را کم نکرده بلکه با همان شدت و حدت گذشته به پیش میرود و توقف را نمیشناسد.
بازی کردم تا فیلمها بفروشندنسخه جدید «مکبث» تنها کار واشینگتن در سال جاری نیست و فیلم جدید «یک ژورنال برای جوردن» نیز با کارگردانی او از ایام ژانویه بر پردههای نقرهای در غرب نشسته است.
این فیلم گریهآور که از روی یک رمان سال ۲۰۰۸ دانا کانهدی اقتباس شده، چهارمین تجربه حضور واشینگتن در پشت دوربین را موجب شده و او سابقه ساختن «آنتوان فیشر» در سال ۲۰۰۲، «بحثکنندگان بزرگ» در سال ۲۰۰۷ و «حصارها» را هم در سال ۲۰۱۶ دارد و اگر تفاوتی در بین این چهار فیلم برای واشینگتن وجود داشته باشد، این است که این بار او در تضاد با سه فیلم قبلی علاوه بر کارگردانی، نقش اصلی را هم ایفا نکرده و فقط کار خود در پشت دوربین را به سامان رسانده است. وقتی از خود واشینگتن در این خصوص پرسوجو میشود، میگوید:
«در سه فیلم قبلی هم که کارگردان بودم، اصراری بر بازیگری همزمان در آنها نداشتم، اما چون حضورم در یکی از نقشها کمک میکرد تا فیلمها بیشتر بفروشند، ایفای نقش هم کردم.»
چیزی مثل مایکل جوردن
اما کمپانیها و استودیوهای سینمایی اصرار دارند که او همچنان جلوی دوربین بماند، زیرا بیش از ۴۰ فیلمی که وی نقش اول را در آنها ایفا کرده، مجعمواً در جهان بیش از ۳ میلیارد دلار فروختهاند.
اهمیت این ارقام زمانی بیشتر میشود که در نظر بگیریم وی کلاً در فیلمهای بسیار پولساز کمیکبوکی شرکت نمیکند و فیلمهای او معمولاً به قسمتهای دنبالهای (دوم و سوم) نکشیده و چنان هدفی را هم تعقیب نمیکردهاند و تنها استثنا بر این قاعده، قسمت دوم فیلم «تعدیلکننده» (The Equalizer۲) بوده که در سال ۲۰۱۸ به نمایش درآمد و واشینگتن همچون قسمت نخست آن که یک کار پلیسی- اکشن است و در سال ۲۰۱۲ اکران شد، نقش یک افسر پلیس خونسرد و سرسخت را که با تبهکاران شرق اروپایی برخورد قاطعی میکند، بازی کرد.
با این اوصاف، آثار بیشترین درآمد دنزل واشینگتن در درامهای سنگین و کارهایی اجتماعی مانند «پرونده پلیکان» (۱۹۹۳)، «Crimson Tide» (۱۹۹۵) و همچنین «مرد نفوذی» و «توقفناپذیر» بوده و پولسازترین آنها «گانگستر امریکایی» با کارگردانی ریدلی اسکات در سال ۲۰۰۷ بود که گیشهای ۲۶۷ میلیون دلاری داشت.
تیم روتمن، رئیس بخش سرگرمیها و تولید فیلم کمپانی سونی پیکچرز که برپایه حضور واشینگتن ۱۰ فیلم را ساخته و روانه بازار کرده، در این خصوص میگوید: «همکاری طولانی من با دنزل به قدری پرثمر بوده که شاید مرا به این حس برساند که همکاری مشابه مایکل جوردن (بسکتبالیست افسانهای) با تیم شیکاگو بولز در دهه ۱۹۹۰ هم چقدر سود دربر داشته است.
در آن زمان، ورزش دوستان میگفتند فقط توپ را به جوردن برسانید و بقیه کارها را خود او انجام میدهد و سالها است که ما در عرصه هنر میگوییم صحنه را به دنزل واشینگتن بسپارید و از مسیر او خارج شوید، زیرا همه کارهای لازم را خود وی به انجام خواهد رساند.»
آرزویی که تحقق نیافت
موزس اینگرام که نقش لیدی مک داف را در نسخه جدید مکبث بازی میکند، نیز میگوید: «اگر قرار باشد یک بازیگر مسلط و ایستاده روی قله این هنر در سال ۲۰۲۲ را معرفی کنیم، او لابد دنزل واشینگتن خواهد بود. تعهد وی به حرفه و هنرش، غیرقابل باور است.»
همه این تعریفها و توفیقها زمانی ارزش بیشتری مییابد که در نظر بگیریم او به عنوان یک سیاهپوست راه بسیار ناهموارتری را برای رسیدن به قله مورد اشاره موزس اینگرام پیموده است و فاتحان گیشه سینماها در دنیای غرب در تمامی این سالهای طولانی معمولاً مردان سفیدپوست بودهاند، البته پیشروانی مثل سیدنی پواتیه که اسکار سال ۱۹۶۳ را برای بازی در فیلم «گلهای مزرعه» کسب کرد، مردم را بیش از پیش وادار به قبول هنر سیاهان در هر یک از هنرهای نمایشی کرد، اما واشینگتن از نظر طول مدت درخششاش و استمرار در ارائه کارهای خوب از پواتیه و اکثر سیاهان دیگر پیشی گرفته است و شاید فقط مورگان فریمن، دیگر بازیگر سیاهپوست حرفهای سینما طی چهار دهه اخیر با واشینگتن برابری کرده باشد.
واشینگتن در اواخر دومین ماه از سال ۲۰۲۲ میگوید: «آرزو داشتم روزی با سیدنی پواتیه همبازی شوم و به او که یک پیشرو برای ما بود، ادای احترام کنم، اما این فرصت هرگز به دست نیامد (پواتیه در اوایل ماه ژانویه ۲۰۲۲ در ۹۴ سالگی درگذشت) و از این بابت متأسفم.»
ما از مرزهای بسیاری عبور کردهایم
البته واشینگتن در ابتدای راه هنریاش به جیمز ارل جونز هم چشم دوخت، زیرا او پیش از درخشش در سینما، سالها در تئاتر هم ابراز وجود کرده بود.
امروز او نمونهها و مصادیق دیگری برای دل بستن و امیدوار ماندن به آینده سیاهپوستان دارد که استیو مککوئین در جمع کارگردانها و جان دیوید واشینگتن در میان بازیگران از نمونههای آن هستند و البته این واشینگتن ثانوی، پسر ۳۷ ساله خود دنزل است که با حمایت پدرش وارد عرصه بازیگری شده و در «تنت»، فیلم خبرساز سال ۲۰۲۰ کریستوفر نولان نقش اول را بازی کرد، هرچند یک هزارم هنرها و مهارتهای پدرش هم در او مشاهده نمیشود و آنقدر خشک و بیاحساس بازی میکند که حضورش باعث لطمه خوردن آشکار به دنزل میشود.
دنزل واشینگتن با نادیده گرفتن آثار اسفبار چنین قیاسی و البته با دلگرمی حضور سیاهان با استعداد دیگری همچون جیمی فاکس، ماهرشالا علی، اوکتاویا اسپنسر و ویولا دیویس در میان بازیگران سینمای سالهای اخیر میگوید: «باید از هر فرد و حربه و وسیلهای برای اثبات هنر سیاهان و اینکه آنها با بهترین هنرمندان سفیدپوست برابری میکنند و حتی فراتر میروند، سود جست.
ما حتی نمایشنامهنویسان مجربی مثل اگوست ویلسون را هم در جمع سیاهان داشتهایم و اینک خیلیها معترفند که کارهای آنان بسیاری از مرزها را پشت سر نهاده و از توفیق سفیدپوستان بیشتر بوده است.»
یک عامل انگیزشی بزرگ
با این حال اکثر اعضای جامعه هنری غرب و ارکان سینمای هالیوود متفقالقولاند که مرد اول سیاهان، پرچمدار آنها و مؤثرترین مهره تبلیغاتیشان در راه نیل به درجاتی بالاتر، نه افراد مورد اشاره دنزل بلکه خود اوست. این واشینگتن است که با کارهای متنوع و قوی و پیوستهاش به عامل اصلی ارتقای سیاهان در هنر هفتم تبدیل شده است.
یکی از این افراد مت دنتلر است که ریاست بخش تولید فیلم در شرکت اپل فیلمز را برعهده دارد و میگوید: «واشینگتن نه تنها با هنر شخصیاش پیوسته به فیلمهای خود اعتبار بیشتری میبخشد بلکه دست حمایتش پشت سایر سیاهان قرار دارد و تبدیل به یک عامل انگیزشی بزرگ برای آنها شده است.»
دور از فضاهای جنجالی
مردی که این گونه توصیف شده، با وجود اوجگیری لاینقطع امور تکنولوژیک و مافوق مدرن شدن دنیا هنوز به شیوههای باارزش سنتی و روشهای دلگرم کننده گذشته زندگی میکند و نه اینستاگرام دارد و نه توئیت میکند و از هر جنجال اجتماعی دوری میجوید و اصلاً مایل نیست زندگی خصوصی و خانوادگیاش را به روی دیگران بگشاید.
با این حال دنزل واشینگتن در زمان رویاروی شدن با این سؤال که چرا در فضای مجازی نیست و مؤلفههای مدرن را قبول ندارد، فقط لبخند میزند و با دور زدن سؤالکنندگان، میگوید بسیار مایل است تیم محبوبش (نیویورک نیکز) در آینده نزدیک قهرمان لیگ بسکتبال حرفهای امریکا (NBA) شود که البته هیچ ربطی به موضوعات فوق و پرسشهای مطرح شده از وی ندارد.
این یک واقعیت است که او در جوانی بسیار ورزش دوست بود و اتفاقات بیسبال را هم تعقیب میکرد، ولی از زمان ورود به دنیای هنر، توسط این مدیوم بلعیده شده و وقت آزاد چندانی برای سایر امور نداشته است.
به آیندهای بهتر چشم بدوزید
آنچه باید درباره او افزود، این است که در منطقه مانت ورنون در ایالت نیویورک امریکا به دنیا آمده و همان جا رشد کرده و از ۳۸ سال پیش با زنی به نام پائولتا که مثل او بازیگر سینما است، ازدواج کرده و حاصل این وصلت دیرپا، چهار فرزند است.
با اینکه جوایز اسکار او در فیلمهایی حاصل آمده که پیشتر نامشان آمد، وی معتقد است که بهترین بازی عمرش را در «مالکوم ایکس»، کار سیاسی سال ۱۹۹۲ اسپایک لی و در قالب آن سیاستمدار مسلمان و متعهد ارائه داده است.
خیلیها بازی او را در فیلم ورزشی «توفان» هم تحسین کردهاند، اما وی با نگاهی به نسل جوان و نسلهای بعدی سینما، میگوید: «هر کسی باید راه اختصاصی خودش را طی کند. هنرمندان سیاهپوست جوان به کرات از من پرسیدهاند که وقتی صلاحیت مرا برای کسب بسیاری از جوایز نادیده گرفتهاند، چگونه من همچنان به راهم ادامه داده و ناامید نشدهام و آنها به چه چیزی امیدوار بمانند.
مسأله به عشق شما به کار و هنرتان برمیگردد. من سینما را به خاطر غنای این هنر دوست دارم و نه به خاطر نوع رفتار دیگر اعضای این جامعه هنری در قبال من. ما چادویک بوسمن را هم در جمع هنرمندان سیاهپوست داشتیم، اما او را دو سال پیش بر اثر بیماری سرطان از دست دادیم.
این تأسفآور بود، ولی به فیلم «Ma Raineys Black Botton» نگاه کنید که سال پیش عرضه شد و کولمن دومینگو و گلین تورمن جوان، هر دو در آن خوش درخشیدند و نوید آیندهای بسیار بهتردادند و غیبت بوسمن را تا حدی از یادها بردند.»
ما را بیشتر ببینید
واشینگتن اکنون مشغول تولید فیلم جدید خود به نام «درس پیانو» است که سومین مرتبه ورود وی به ادبیات نمایشی اگوست ویلسون به حساب میآید و به واقع سومین نمایشنامهای از آن هنرمند فقید خواهد بود که دنزل آن را به یک فیلم سینمایی برمیگرداند.
وقتی بپرسید این کار را چگونه میبیند، میگوید: «ویلسون و جهاننگری وی را بسیار میپسندم، اما در نگاهی وسیعتر من این فیلم را هم ادامهای بر تلاشمان برای بیشتر دیده شدن سیاهان تلقی میکنم.»
منبع: Wall Street Journal