۱۰ فیلم هیجان انگیز و بی نقص تاریخ سینما در مورد انتقام؛ از Get Carter تا Fist Of Fury
یک سری ترکیبات حیاتی وجود دارد که هر فیلم انتقامی بی نقص باید داشته باشد. اول از همه یک دلیل ارزشمند و لازم برای انتقام است و دوم یک قهرمان دارای ارزش، کسی که بتوانیم برایش دلسوزی کنیم و کسی که بتواند چنان ما را به خود علاقمند سازد که بارها و بارها با او همراه شویم.
چیزی به شدت رضایت بخش در مورد رسیدن به آرزویی بزرگ در فیلمهایی انتقامی وجود دارد، زیرا بسیاری از ما آرزو داشته ایم بتوانیم انتقامهایی مانند آنچه در فیلمها میبینیم داشته باشیم. البته برای بسیاری از ما در دنیای واقعی، ظلمهایی که متحمل میشویم شباهت اندکی به اتفاقاتی دارند که احساسات انتقام جویانه قهرمان در ماجراجویی سینمایی ۹۰ دقیقه ایش به سمت تاریکی و زنده بیرون آمدن از آن را باعث میشوند.
یک سری ترکیبات حیاتی وجود دارد که هر فیلم انتقامی بی نقص باید داشته باشد. اول از همه یک دلیل ارزشمند و لازم برای انتقام است و دوم یک قهرمان دارای ارزش، کسی که بتوانیم برایش دلسوزی کنیم و کسی که بتواند چنان ما را به خود علاقمند سازد که بارها و بارها با او همراه شویم.
تک تک فیلمهایی که در این فهرست آمده اند یک کلاسیک انتقام جویانه هستند. همه آنها قهرمانانی با علل متفاوتی برای ایجاد حس انتقامجویی دارند، اما نقطه مشترک همگی آنها توانایی شان در بردن نبرد به میدان شخصیتهای بد، درگیر شدن با آنها و زنده بیرون آمدن برای روایت ماجراست.
هر کسی فیلم انتقامی مورد علاقه خود را دارد، اما بعید است بتوانید فیلمی بهتر از ۱۰ فیلمی که در این فهرست تهیه کرده ایم پیدا کنید. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم انتقامی برتر تاریخ سینما آشنا کنیم.
۱۰- The Revenant (۲۰۱۵)
این مفهوم قدیمی که «انتقام خوراکی است که بهتر است سرد سرو شود» (بدین معنی که هر چه انتقام گرفتن به تعویق بیفتد لذت و رضایت بیشتری در پی دارد) در فیلم The Revenant در نهایت حد ممکن به تصویر کشیده میشود. در این فیلم که در مرزهای آمریکایی دوران غرب وحشی در اوایل دهه ۱۸۰۰ روایت میشود، لئوناردو دی کاپریو نقش هیو گلس را بازی میکند، یک راهنمای زبده که به گروهی تله گذار در داکوتا کمک میکند تا با شکار جانوران و به طور ویژه سگهای آبی، پوست جمع کنند. وقتی گلس توسط یک خرس به شدت زخمی میشود، اعضای گروه از زنده ماندنش قطع امید میکنند.
رهبر گروه یک نفر از اعضای ماهر به نام فیتزجرالد را مامور میکند تا برای مدتی در کنار گلس بماند و پس از مرگ او (که قطعی به نظر میرسد) مراسم خاکسپاری درخوری برایش انجام دهد. پسر سرخپوست گلس و یک عضو جوان دیگر گروه نیز با آنها میمانند. وقتی گروه اصلی از آنجا میرود، فیتزجرالد سعی میکند گلس را خفه کند تا بتوانند به سرعت از آنجا بروند.
پسر گلس این صحنه را دیده و فیتزجرالد در برابر چشمان گلس پسرش را میکشد در حالی که گلس هیچ کاری از دستش برنمی آید. با انگیزه انتقام از فیتزجرالد، دی کاپریو دست به یک ماجراجویی باورنکردنی زده، روی خودش جراحی انجام داده، داخل جنازه اسب مرده اش مخفی شده و کیلومترها راه را در میان برف و یخ میخزد تا به انتقام مورد نظرش برسد. وظیفهای هولناک است، اما در نهایت محقق میشود و شیوه انتقام از فیتزجرالد نیز به هولناکترین شکل ممکن انجام میشود. یک انتقام کلاسیک.
۹- Desperado (۱۹۹۵)
در Desperado آنتونیو باندراس و سلما هایک ستارههای دنباله فیلم El Mariachi هستند. به کارگردانی رابرت رودریگز، این فیلم تمام چیزهای مرتبط با یک فیلم انتقام جویانه را دارد، خشونت و حس شوخ طبعی که با بهترین آثار رودریگز همخوانی دارد.
باندراس در نقش نمادین ماریاچی بی نقص ظاهر میشود، کاملاً قابل باور در نقش یک ستاره اکشن سرسخت و مایه تاسف است که وی دیگر هرگز نقشهای مشابهی را بازی نکرد. انگیزه باندراس برای انتقام، کشتن مردی است که معشوقه اش را کشته و دست چپ او را نیز به شدت مجروح کرده است. جعبه گیتار او اکنون به جای یک گیتار آکوستیک حاوی تعدادی اسلحه است.
سکانسهای خونین و پرخشونت بسیاری در فیلم وجود دارد و البته حضورهایی کوتاه از برخی معروفترین بازیگران کالت مانند استیو بوشمی و دنی ترخو. حتی کوئنتین تارانتینو، دوست قدیمی رودریگز نیز حضور کوتاهی در فیلم دارد. فیلم Desperado در روزگاری منتشر شد که وسترنهای سنتی به شدت از محبوبیت افتاده بودند، ولی این فیلم توانست این ژانر خسته را به شکلی جدید به نمایش بگذارد، در شرایطی که توجه همگان به فیلمهای تارانتینو جلب شده بود. شوربختانه باندراس هرگز در فیلمهای بعدی خود به اندازه نقش ماریاچی خوب و قابل باور نبود و میتوان Desperado را بهترین نقش آفرینی او و بهترین فیلمش دانست.
۸- Taken (۲۰۰۸)
Taken فیلمی است که لیام نیسن را به یک ستاره اکشن متفاوت و غیرمحتمل تبدیل کرد و دنبالههای زیادی از روی آن ساخته شد که البته با فیلم اورجینال قابل مقایسه نیستند. اگر چه به نظر میرسد که نقش اصلی فیلم برای بازیگری مانند شوارتزنگر یا استالونه مناسب است، نیسن در قالب شخصیتی فرو میرود که تاکنون مشابه آن را در نقش هایش ندیده ایم و این کار را نیز چنان قابل باور انجام میدهد که باعث شد وی در ادامه دوران حرفه ایش بارها در نقشهای مشابه یک مرد سرسخت دهه هشتادی بازی کند. داستان فیلم ساده است، دختر شخصیت نیسن توسط گروهی از قاچاقچیان انسان ربوده شده تا به عنوان برده جنسی فروخته شود.
نیسن یک مامور بازنشسته سازمان سیا است که مهارتهای ویژهای دارد و به شکلی ماندگار، تماس تلفنی او با ربایندگان به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل شده و هنوز هم بسیاری از آن جمله معروف نیسن به عنوان رینگتون یا شوخی در سریالهای تلویزیونی استفاده میکنند.
دختر نیسن چنان شخصیت منفوری دارد که مخاطب او را سزاوار ربوده شدن میداند، اما او مهمترین شخص در زندگی نیسن بوده و به همین دلیل او تلاشی باورنکردنی را برای بازگرداندن دخترش انجام میدهد. اکشن فیلم بسیار رضابت بخش و قابل باور است. سکانسهای مبارزه خیلی طولانی نمیشوند و نیسن نیز به اندازه کافی سرسخت و خونسرد مینماید که باعث میشود همان شخصیت ضدقهرمانی باشد که انتظار داریم.
۷- Carrie (۱۹۷۶)
Carrie متفاوت از دیگر فیلمهای این فهرست است. او شخصیتی نیست که با یک تفنگ به سراغ آدم بدها برود یا شخصیتهای منفی را شکار کند. این فیلم رویکردی کاملاً متفاوت دارد. بر اساس کتابی از استفن کینگ به همین نام، بازسازیهایی از این فیلم صورت گرفته، اما نسخه سال ۱۹۷۶ با بازی سیسی اسپیسک و به کارگردانی برایان دی پالما، بهترین گزینه است. برای بسیاری، این نسخه بهترین اقتباس سینمایی از رمان استفن کینگ است، نویسندهای که همیشه اقتباسهای سینمایی در حد و اندازههای کتابهای پرفروشش نبوده است.
اسپیسک در نقش اصلی داستان بهترین گزینه است و در واقع به خاطر بازی در این فیلم ترسناک نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد. او نقش یک دختر ۱۶ ساله خجالتی را بازی میکند که شکنجه شده و آزار میبیند، عمل انتقام نیز پس از آن رخ میدهد که در مراسمی در مدرسه توسط همکلاسی هایش تحقیر میشود وقتی، سطلی پر از خون خوک روی سر او ریخته میشود.
شخصیت کری از قدرت دورجنبانی برخوردار است و میتواند بنا به خواسته خود اشیاء را حرکت دهد و بدین ترتیب شروع به آتش زدن دشمنانش میکند. این اتفاق در پانزده دقیقه پایانی فیلم رخ میدهد جایی که شکنجه گران او به سزای اعمالشان میرسند. آرزوی تمام دخترانی که در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار میگیرند برآورده میشود!
۶- Get Carter (۱۹۷۱)
قدیمیترین فیلم این فهرست، Get Carter در سال ۲۰۰۰ با بازی سیلوستر استالونه بازسازی شد. اگر چه این فیلم از کیفیت نسبی برخوردار بوده و ناعادلانه نادیده گرفته شد، اما نسخه اورجینال بسیار موفقتر و باکیفیتتر است. با بازی مایکل کین، برای بسیاری این بهترین نقشی است که این بازیگر بریتانیایی بازی کرده و توانسته در آن خشم و غضب موجود در شخصیت جک کارتر را به نمایش بگذارد، مرد سرسختی که در استخدام برخی از اصلیترین گانگسترهای شهر لندن است. داستان فیلم برای یک فیلم انتقامی کاملاً سرراست است. برادر کارتر کشته شده و در مراسم تدفین اوست که کارتر به علت مرگ برادرش مشکوک میشود.
جستجوی واقعیت و پیدا کردن قاتل احتمالی باعث میشود او در مسیر انتقام گام بردارد، در شرایطی که کارتر تلاش میکند به واقعیت پی برده و عامل اصلی مرگ برادرش را پیدا کند. واژه «شجاعانه» برای روایت فضای این فیلم بسیار بیشتر از هر صفت دیگری استفاده شده است. در اکشن فیلم حس واقع گرایانه خاصی وجود دارد و کین نیز در نقش اصلی فیلم بسیار قانع کننده ظاهر شده است و شک ندارید که او توانایی اعمال خشونتی را دارد که در طول فیلم علیه کسانی که بین او و واقعیت قرار گرفته اند به کار میگیرد. بدین ترتیب اگر تاکنون این فیلم را ندیده اید شما را به تماشای آن در اولین فرصت ترغیب میکنیم.
۵- Death Wish (۱۹۷۴)
فیلم Death Wish فیلمی است که منتقدان در هنگام انتشار دیدگاه مثبتی به آن نداشته، اما سینماروها از آن استقبال کرده و عاشقش شدند. این فیلم چنان پرطرفدار بود که دنبالههای بسیاری را در پی داشت هر چند کیفیت آنها هرگز به فیلم اورجینال نرسید. حتی یک نسخه بازسازی شده از آن با بازی بروس ویلیس نیز در سال ۲۰۱۸ منتش رشد.
فیلم اورجینال سال ۱۹۷۴، اما بسیار بهتر و باکیفیتتر بود، فیلمی با بازی چارلز برانسون که همیشه به عنوان مرد سرسخت و جان سخت سینما، پول را بر همه چیز ترجیح میداد. Death Wish فیلمی بود که منتقدان بعد از انتشار آن از این نکته بیم داشتند که الهام بخش کارهای قهرمانانه شخصی در دنیای واقعی و تلاش برای اجرای عدالت به صورت شخصی منجر شود.
برانسون در این فیلم نقش مردی را بازی میکند که در خانه خودش، زنش کشته شده و به دخترش تجاوز شده است. وقتی او به واقعیت ماجرا پی میبرد، به سرعت در پی انتقام بر میآید. نقش برانسون در تضادی آشکار با دامادش قرار دارد که شخصی ترسو و مردد در انجام واکنشی قاطع به نظر رسیده و ترجیح میدهد همه چیز را به قانون بسپارد.
برانسون در این نقش که به یکی از مهمترین نقشهای دوران فعالیتش و شاید مهمترین و نمادین ترینش تبدیل شد بی نقص عمل میکند. از بین بردن شخصیتهای منفی به یک ضرورت برای شخصیت او تبدیل میشود و حتی برای بدام انداختن آنها خود را طعمه قرار میدهد. با افزایش تعداد کشته ها، شخصیت او به یک قهرمان عمومی تبدیل شده و با کپی کاریهای متعددی از جانب افراد دیگر همراه میشود. نقدها و منتقدان را نادیده بگیرید و بدانید که معدود فیلمهای انتقامی بوده اند که به اندازه Death Wish در به تصویر کشیدن انتقام جویی رضایت بخش باشند.
۴- The Crow (۱۹۹۴)
فیلم The Crow بیشتر به خاطر مرگ تراژیک و تصادفی برندون لی، بازیگر اصلی فیلم و فرزند بروس لی، در حین فیلمبرداری یکی از سکانسهای فیلم شناخته میشود که با شلیک گلوله واقعی به جای مشقی به کشته شدن او انجامید. برندون لی نیز در فیلمهای اکشن موفقی بازی کرد و بخشی از کاریزمای کلاسیک پدرش را در کنار قابلیتهای ویژه خود در فیلم هایش به نمایش گذاشت. او با بازی در فیلم The Crow قصد داشت شرایط را برای حضور در عرصه و سطح بالاتری از سینما فراهم کند، در شرایطی که همه چیز برای دنبالههای بیشتر و جایگاه بالاتری به عنوان یک بازیگر فراهم بود.
بر اساس یک کتاب کمیک، برندون لی در این فیلم نقش یک ستاره موسیقی راک را بازی میکند که نامزدش شکنجه شده و مورد تجاوز قرار میگیرد و خودش نیز توسط همین گروه متجاوز به قتل میرسد. همه چیز برای انتقام آماده است و باید منتظر ماند و دید که چطور لی راهش را از میان گروهی از شخصیتهای شرور برای رسیدن به انتقام عبور میکند.
بدون شک با وجود دی انای بروس لی در خون برندون، او برای مبارز بودن به دنیا آمده و مخاطب نیز از تماشای بازی او در این فیلم ناامید نمیشود. همانند همه ستارگان سینما که در سن جوانی از دنیا میروند، همانند پدرش، همیشه بحث «چه میشد اگر» در مورد برندون لی نیز وجود دارد و بدون شک او نیز میتوانست با این فیلم به شهرتی بی سابقه برسد.
۳- Kill Bill ۱ & ۲ (۲۰۰۳)
فیلمهای Kill Bill در واقع ادای احترام کوئنتین تارانتینو به عصر طلایی فیلمهای کونگ فویی است، وقتی که برادران شاو و گلدن هاروست بر دنیای هنرهای رزمی دهه ۷۰ حکمرانی میکردند. بروس لی نیز به شکلی ماهرانه و در اشکالی واضح در فیلم تارانتینو مورد اشاره قرار میگیرد؛ از لباسهای زرد رنگ اوما تورمن با الهام از شخصیت بروس لی در فیلم Game Of Death تا استفاده از تم سریال Green Hornet زمانی که شخصیت تورمن در هواپیماست.
Green Hornet سریال محبوب بروس لی در دهه ۶۰ و پیش از رسیدن به شهرت در هالیوود بود و اشارات واضح به او با آن چیزی که بعدها تارانتینو در فیلم Once Upon A Time In Hollywood از این قهرمان دنیای هنرهای رزمی به تصویر کشید تضاد گیج کنندهای دارد.
اگر چه در این عنوان از دو فیلم نام برده شده، اما در واقعی این دو یک فیلم کامل هستند، فیلمهایی که داستانی زنی به نام عروس با بازی تورمن را روایت میکند که بعد از تلاش برای به قتل رساندنش، در صدد انتقام بر میآید، انتقامی که بخشی از آن به خاطر نوزادی است که در شکم داشته است. فیلم بدون ذرهای وقت تلف کردن به سراغ انتقام جویی شخصیت اصلی میرود و دیوید کارادین به عنوان قهرمان سریالهای کونگ فویی دهه ۷۰ نیز هدف اصلی او برای به ثمر رساندن این انتقام جویی است.
تورمن در نقش یک قاتل دارای مهارت هنرهای رزمی کاملاً بی نقص و قابل باور است که صحنه پردازی بی نقص سکانسهای مبارزه و دید خاص تارانتینو برای سکانسهای ماندگار بر جذابیت آن میافزاید. مایه تاسف است که اوما تورمن در فیلمهای اکشن بیشتری حضور نداشته است، زیرا در این فیلم به وضوح دیده میشود که او توانایی بازی در نقش یک ستاره زن اکشن را داراست.
۲- John Wick (۲۰۱۴)
تلفظ عبارت کونگ فو در زبان چینی گونگ فو است. در John Wick، کیانو ریوز یک نسخه مشابه یا جایگزین را به نمایش میگذارد که نام بامُسمای گان فو (گان به معنای تفنگ) برای آن انتخاب شده است.
عمل کشتن به سبک خاص، تیراندازیهای با سرعت مناسب و سکانسهای اکشن پرپیچ و تاب و بی محابا تماماً حاکی از یک فیلم هنرهای رزمی بی نقص است. با این وجود، روشهای خلاقانه تری برای کشتن گروهی از گانگسترهای روسی در فیلم به کار گرفته میشود، جایی که ویک راهش را از میان یک دارودسته بزرگ گانگستری باز میکند و در هر دنباله تنها بر تعداد قربانیان و تلفات افزوده میشود. انگیزه انتقام در اینجا، به سرقت رفتن ماشین و البته مهمتر از آن، کشتن سگ محبوب شخصیت جان ویک است، سگی که همسر تازه درگذشته قهرمان داستان برایش خریده بود.
شاید در دوران جوانی کیانو ریوز بعید به نظر میرسید که وی بتواند به چنین جایگاهی به عنوان یک بازیگر اکشن دست یابد، زیرا وی بیشتر در فیلمهای کمدی و چند اثر دارای ارزش هنری بازی کرده بود. اما بازی در مجموعه فیلمهای The Matrix این باور را تغییر داده و با حضور در John Wick، اکنون ریوز دو فرانچایز کاملاً اکشن به نام خود دارد.
او در این فرانچایز جدید چنان مهارتهای رزمی از خود را بدون زحمت به نمایش میگذارد انگار که مدت هاست در زمینه هنرهای رزمی آموزش دیده است. اعتبار این امر را باید به جاناتان اوزبیو داد که تنظیم کننده سکانسهای مبارزه این فرانچایز است و خود زیر نظر شاگرد اصلی بروس لی، دن اینوسانتو، آموزش جیت کان دو دیده است، رشته رزمی که بروس لی خود ابداع کرده و اصول و حرکات آن را ساخت. سبک هنر مبارزه پرجزییات اوزبیو به خوبی مناسب قالب کیانو ریوز است.
۱- Fist Of Fury (۱۹۷۲)
شایسته است که بهترین ستاره هنرهای رزمی تاریخ، بروس لی، در صدر این فهرست از فیلمهای انتقام جویانه قرار داشته باشد. داستان فیلم Fist Of Fury ساده و همانی است که عمدتاً در فیلمهای کونگ فویی میبینیم. یک مدرسه هنرهای رزمی ژاپنیِ رقیب، استاد بروس لی را مسموم کرده و دیگر شاگردان را نیز تا سرحد مرگ کتک میزند. لی انتقام میگیرد. برای علاقمندان به بروس لی، فیلم Fist Of Fury که با نام The Chinese Connection در ایالات متحده منتشر شد، بسیار بهتر و باکیفیتتر از فیلم شناخته شدهتر بروس لی در عرصه جهانی، Enter The Dragon، است.
سکانسی که در آن مترجم ژاپنی سعی میکند لی را بترساند یکی از بهترین سکانسهای کلاسیک فیلمهای رزمی است. او که ظاهراً در آستانه انفجار است به سر در مدرسه هنرهای رزمی اش نگاه کرده و خشمش را فرو میبرد، اما نه برای مدت طولانی. سکانس بعدی که در آن بروس لی به مدرسه ژاپنیها حمله میکند، انقلابی در ژانر فیلمهای رزمی بود. هرگز بازیگر یا ورزشکار هنرهای رزمی نبوده است که بتواند با مهارتهای مبارزه بروس لی رقابت کند.
تنها کافی است دوربین عقب رفته و اجازه دهد بروس لی کارش را بکند. بدون هیچ ترفند فیلمبرداری مانند کات کردن یا گرفتن صحنه از زاویهای خاص، لی سکانس اصلی این فیلم را به تمامی با پویایی و سیالی شبیه رقص مرگ انجام داده است.
فیلمی که بسیاری از طرفداران سینما و هنرهای رزمی را با نانچیکو آشنا کرد، اولین فیلمی نیز بود که لی خود مدیریت کامل سکانسهای اکشن را بر عهده داشت، برخلاف آنچه که در فیلم قبلی او، The Big Boss شاهد آن بودیم. بروس لی استاد تنظیم سکانسهای مبارزه بود و سبک مبارزه در سینما را برای همیشه تغییر داد و به همین خاطر باید فیلم Fist Of Fury را ببینیم.
منبع: روزیاتو