کلاسیک ببینیم؛ فیلم «بنبست» ویلیام وایلر
«بنبست» داستان بچههای یک محله بنبست در نزدیکی رودخانه شرقی نیویورک است که در فقر و بیکاری و محرومیت بزرگ می¬شوند. اما در طرف دیگر همین محله، ثروتمندانی که میخواهند از منظره زیبای رودخانه لذت ببرند، خانههایی برای خود خریداری کرده¬ و باعث شدهاند که شکاف طبقاتی در این محله، در عمیقترین حالت خود باشد. در این میان یک روز مارتین (همفری بوگارت)، تبهکار معروفی که بچگی خود را در همین محله گذرانده، وارد آنجا میشود و روزی کاملا متفاوت را رقم میزند.
یک: همزیستی فقیر و غنی در مجاورت هم و نمایش تضادهای این دو گروه متفاوت از هم از جمله موضوعات محبوبی است که در گونههای مختلف کمدی و تراژدی در سینما و حتی بقیه هنرها مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است. سیدلی کینگزلی هم در سال ۱۹۳۵ نمایشنامهای بر همین اساس با نام «بنبست» نوشت.
نمایشنامه در برادوی روی صحنه رفت و به موفقیتی عظیم رسید. ویلیام وایلر هم دو سال بعد یک نسخه سینمایی از این نمایشنامه روی پرده سینماها آورد. ساموئل گلدوین حقوق ساخت نسخه سینمایی این نمایشنامه را با مبلغ سنگین ۱۶۵ هزار دلار خریداری کرد.
دو: «بنبست» داستان بچههای یک محله بنبست در نزدیکی رودخانه شرقی نیویورک است که در فقر و بیکاری و محرومیت بزرگ می¬شوند. اما در طرف دیگر همین محله، ثروتمندانی که میخواهند از منظره زیبای رودخانه لذت ببرند، خانههایی برای خود خریداری کرده¬ و باعث شدهاند که شکاف طبقاتی در این محله، در عمیقترین حالت خود باشد. در این میان یک روز مارتین (همفری بوگارت)، تبهکار معروفی که بچگی خود را در همین محله گذرانده، وارد آنجا میشود و روزی کاملا متفاوت را رقم میزند.
سه: تمام ویژگیهای مهمی که در فیلم «بنبست» میبینیم، جزو عناصر ثابت فیلمهای کمدی هستند که تا همین چند سال پیش گریبان سینمای ما را گرفته بودند (البته هنوز هم آثاری از آنها دیده میشود)؛ تقابل غنی و فقیر، عشق دختر پولدار به پسر فقیر، بچه¬های محرومی که با فقیر بودن خود کنار میآیند و شاید حتی بتوان گفت از آن لذت میبرند، پسر مجرمی که محبت مادر خود را از دست داده است، مردی که با وجود محرومیت و کثافت اطراف خود سعی میکند شرافتش را حفظ کند، دختر فقیری که در حسرت یک آینده پرپول است و…. حتی رد این ویژگیها را در فیلمفارسیها هم میتوان مشاهده کرد. با توجه به اینکه فیلمهای کلاسیک جزو ثابت اکرانهای سینماهای قبل از انقلاب بودند، نمیتوان تاثیر فیلمهایی همچون «بنبست» را روی فیلمهای آن زمان نادیده گرفت.
چهار:، اما وجه تمایز «بنبست» ویلیام وایلر در این است که خوشبینی چندانی به آینده ندارد. قرار نیست معجزه¬ای از راه برسد و زندگی این فقرا تغییری کند، هیچ کمکی از سوی ثروتمندان نخواهد رسید و آنها خودشان باید با مشکلات دست و پنجه نرم کنند و با کمک هم به دنبال غلبه برآنها باشند. با وجود تقابلهای فراوانی که در فیلم بین فقرا و ثروتمندان رخ می¬دهد، ولی به تدریج هرچه به پایان فیلم نزدیک می¬شویم، مسیر این دو گروه از یکدیگر جدا می¬شود.
ثروتمندان غرق در عیش و نوش و تفریح خود می¬شوند، فقرا هم دوباره با کوه مشکلات خود مواجه. وقتی در پایان فیلم تامی بابت چاقو زدن به مرد ثروتمند بازداشت میشود و در خطر چند سال حبس قرار میگیرد، این دیو، بچه قدیمی بیپول همین محله است که جایزهاش را در اختیار خواهر تام قرار میدهد تا با استخدام وکیلی خبره¬ شاید بتوانند تامی را آزاد کنند و دوباره به این محله فقیر و پرمحنت بازگردد. نه خبری از بخشش مرد ثروتمند است و نه خبری از رواداری مامور پلیس.
پنج: علاوه بر فقیر و غنی، در فیلم یک تقابل دیگر هم وجود دارد: نسل قدیم و جدید. مارتین و دیو بچههای قدیمی همین محله هستند. حال که بزرگ شدهاند، دو مسیر متفاوت را در پیش گرفتهاند. دو مسیر آنها در اصل آیندهای است که پیش روی بچه¬های بنبست نسل جدید قرار دارد.
مسیر بزهکاری، جنایت و پول مثل مارتین، یا مسیر صداقت، درستکاری و البته بیپولی همچون دیو. به تدریج هرچه فیلم جلوتر میرود، انتخاب بچههای نسل جدید برای ما هم آشکار میشود. نکته قابل توجه و تلخ فیلم این است که به جز این دو مسیر عملا هیچ راه دیگری پیشروی بچهها قرار ندارد. یا باید در مرداب این محله بمانند یا با جرم و جنایت خود را از این منجلاب بیرون بکشند.
شش: تمام فیلم در محله بنبست و در چند صحنه تکراری روایت میشود. اما وایلر با چیرهدستی موفق میشود داستان خود را بدون هیچ توقف یا تزلزلی پیش ببرد. او تمایل داشت فیلم در خیابانهای واقعی نیویورک ساخته شود. ولی با اصرار ساموئل گلدوین تهیهکننده فیلم در استودیو ساخته شد.
به این ترتیب کارگردان هنری، ریچارد دی، تمام محله را در با مهارتی مثالزدنی خلق کرد و یکی از دقیقترین و پرجزئیاتترین صحنههای فیلمبرداری تاریخ سینما را روی پرده آورد. برای فضاسازی بهتر، از آشغال و زباله واقعی برای تزئین صحنه استفاده شد. گلدوین مخالف این کار بود و اعتقاد داشت محله نباید اینقدر کثیف و غیرقابل تحمل باشد. اما در نهایت با پافشاری وایلر رضایت داد. هرچند در پایان هرروز فیلمبرداری دستور می¬داد که تمام زبالهها جمعآوری شوند.
هفت: کلر ترور برای بازی در نقش فرنسی، تنفروشی که پیشتر عشق دوران کودکی مارتین بوده است، برای فیلم «بنبست» نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. اما نکته قابل توجه این است که کل بازی او تنها در یک صحنه که به پنج دقیقه هم نمیکشد، خلاصه میشود. او در همین مدت زمان کوتاه هنر خود را به رخ کشید و در یکی از معتبرترین جوایز دنیای بازیگری نامزد شد.
منبع: روزنامه هفت صبح