«مگه تموم عمر چندتا بهاره؟»؛ دست و دل بازی سروش صحت در خنداندن مخاطب
سریال تازۀ سروش صحت بازگشتی شیرین و مفرح به حال و هوای آخرین سریالهایی است که او برای تلویزیون ساخت.
فرادید| «مگه تموم عمر چندتا بهاره» شباهتهای زیادی به شمعدونی و لیسانسهها دارد، اما این شباهتها که گاهی کاملا تعمدی به نظر میرسند، به هیچ وجه به شکل یک تکرار ملالآور درنیامدهاند.
به گزارش فرادید؛ تا امروز دو قسمت از این سریال در دسترس قرار گرفته که روندی رو به اوج را نشان میدهند. با اینکه قسمت اول سریالها معمولا به معرفی شخصیتها و خلق یک دنیا اختصاص دارند، اما صحت توانسته در همان گام نخست و در ضمن خلق دنیای داستانیاش، مخاطب را با موقعیتهای کمدی نسبتا شوکآوری رو به رو کند؛ این چیزی است که باعث میشود در قسمت اول متوقف نشویم و پا به پای سریال پیش برویم.
عبارت «مگه تموم عمر چندتا بهاره» در زبان عرفی ما معنایی خوشباشانه و دمغنیمتشمارانه دارد و اتفاقا حال و هوای سریال هم همینطور است؛ روایتی روان، سبک و شاداب که در مسیر رسیدن به موقعیتهای طنز، مخاطبش را درگیر موقعیتهای آزاردهندۀ ذهنی نمیکند.
داستان سریال دربارۀ یک خانواده است؛ یک برادر و خواهر در محور قصه هستند و در کنارشان عمو، پسر عموها، نامزد، پدربزرگها و چندین دوست و آشنای دیگر قرار دارند. در قسمت اول تمرکز اصلی داستان روی ماجرای نیما و نامزدش میچرخد و از قسمت دوم پای یک مار هم به ماجرا باز میشود (یا شاید درستتر باشد که بگوییم یک مار به درون ماجرا میخزد)!
صرفنظر اینکه مسیر کلی داستان در قسمتهای بعد به چه سمتی خواهد رفت، سراسر دو قسمت پخش شده پر از موقعیتهای ناب و مفرح کمدی هستند؛ سروش صحت هیچ خساستی در خلق موقعیت کمدی و خنداندن مخاطب به خرج نداده و شوخیهایش را مثل شاباشی دست و دل بازانه در فضای سریال پاشیده است.
این دست و دل بازی در استفاده از بازیگران دوستداشتنی هم دیده میشود؛ کاظم سیاحی که قبلا در لیسانسهها خوش درخشیده بود اینجا هم یکی از طنازترین چهرههاست؛ قدرتالله ایزدی هم که او را بیشتر با نام «آقا رشید» میشناسیم، بعد از حضور موفقش در شمعدونی، اینجا نقش پر رنگتری پیدا کرده و اتفاقا شور و انرژی و طنز بیشتری را هم به نمایش گذاشته. از علی مصفا نباید غافل شد که چهرۀ خونسرد و حزن عمیق چهرهاش در چارچوب این سریال طنز از قضا بسیار خوش نشسته و اعتدالی خوشایند به ترکیب کلی بازیگران بخشیده است.
بازیگران جوانتر مثل مجید یوسفی و گیلدا ویشکی هم هرکدام در نقش خودشان درخشان ظاهر شدهاند؛ اما خصوصا باید از آناهیتا افشار نام برد که نقش یک دختر عصبیِ پرتوقعِ زودرنجِ زودباور را بسیار تماشایی از کار درآورده و میتوان گفت سهم مهمی در بسیاری از لحظات بامزۀ این دو قسمت داشته است.
تقریبا هیچ شخصیت یا فضایی در سریال نیست که دل مخاطب را بزند و طنز سریال را از ریتم بیاندازد؛ به خاطر همین است که عبور از هر سکانس به سکانس بعد و عبور از هر محیط به محیط بعدی بسیار روان و خوشایند اتفاق میافتد. اصلا زور و ضرب زیادی در کار نیست؛ گاهی حتی فقط یک لبخند «نچسب» تبدیل به عاملی برای خنده میشود.
همۀ اینها به این معنی نیست که سریال قابل نقد نیست. مثلا بعضی از شوخیها مثل سیلیهایی که بازیگران خیلی محکم حوالۀ صورت یا پس کلۀ هم میکنند، به نظر زائد، بیمزه یا حتی کمی آزاردهنده میرسد. یا اینکه سریال بیش از اندازه غرق در دنیا، دغدغهها و روابط یک طبقۀ خاص شهری است.
اما با اینحال، در نسبت با آنچه که در صدا و سیما به اسم طنز باقی مانده و حتی در نسبت با بسیاری از آنچه در شبکه نمایش خانگی میبینیم، «مگه تموم عمر چندتا بهاره» یک کمدی خلاقانه، شاد و حتی شاید بشود گفت «باکمالات» جلوه میکند.