(تصاویر) نقد سریال Shōgun؛ تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی

(تصاویر) نقد سریال Shōgun؛ تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی

هم‌‌اکنون ژاپن کشوری مدرن و پیشرفته است که همواره در بحث آموزشی و غیره در دنیا حرف اول را می‌زند. اما ژاپن همیشه همین نبوده و دورانی تاریک و پُر از وحشی‌گری را در تاریخ خود داشته است.

کد خبر : ۱۸۹۱۷۷
بازدید : ۱۰

سریال فوق‌العاده زیبای Shōgun دقیقا بر مبنای همین دوران ساخته شده است. دوره‌ای که ژاپن، تحت نظر قدرتمندترین دایمیو و سپس بنیان‌گذار و نخستین شوگون از شوگون‌سالاری توکوگاوا، یعنی توکوگاوا ایه‌یاسو، به یک کشور پُر از جنگ تبدیل شد.

سریال Shōgun اثری است که در اولین مرحله توانسته تاریخ و سپس در دومین مرحله توانسته فرهنگ غنی ژاپن را ساخته و به فرم برساند. Shōgun اثری است که طبق تمامی معیارهای سینما می‌شود آن را دید و لذت بُرد.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

نقد را با مهم‌ترین بخش از سریال Shōgun یعنی تاریخ و فضاسازی آن آغاز می‌کنم. این سریال یک اثر تاریخی است که تقریبا حوادث آن نیز بر اساس رویدادهای واقعی نوشته شده و همچنین سریال اقتباسی از یک رمان با همین نام به قلم جیمز کلیول می‌باشد که در سال ۱۹۷۵ نوشته شده است.

شوگون برای اینکه به سریال درجه یکی تبدیل می‌شد، نخست باید آن دوره به خصوص از تاریخ ژاپن را به دقت هرچه تمام می‌ساخت. سازندگان با دقت بالایی سعی کرده‌اند پله به پله و نما به نما ژاپن قرن ۱۶ را بسازند.

برای مثال در هر صحنه معمولا دوربین از اکستریم لانگ شات هوایی شروع شده و به عنوان مستر شات یک نمای کلی از فضا می‌دهد. سپس دوربین نزدیک شده و خانه به خانه را با دقت می‌سازد. نحوه راه رفتن، اسلحه‌های جنگی، نحوه صحبت، دکوراسیون خانه و حیاط و… با دقت مقابل چشمان مخاطب تشریح می‌شود. در اصل چنین می‌شود گفت که اگر فرهنگ ژاپن را از شوگون حذف کنیم، فضاسازی فوق‌العاده آن نابود می‌شود و اثر صدمه بسیار جدی می‌دید.

اما سازندگان چنان باهوش بودند که اشتباه سریال چرنوبیل را تکرار نکرده و برای عمق دادن به فرم اثر، از زبان محلی داستان یعنی ژاپنی استفاده عمده کردند. صحبت به زبان ژاپنی یکی از مهم‌ترین المان‌های شوگون است که باعث می‌شود مخاطب فضا را درک کند. البته مخاطب همواره در این سریال نقش یک بازدیدکننده از ژاپن را ایفا می‌کند و این فوق‌العاده است.

دقت کنید که داستان از یک کشتی انگلیسی آغاز می‌شود. دوربین تنها با یک لانگ شات به مخاطب می‌فهماند که این کشتی دچار قحطی شده و هیچی از خدمه آن نمانده. یعنی اگر سریال با تصویری از ژاپن و افراد ژاپنی آغاز می‌شود، فرم دچار ضربه شدیدی شده و این سریال زیبا حیف و میل می‌شد.

اما سازندگان با هوش بالایی داستان و حتی نخستین تصویر را با کشتی انگلیسی‌ها و جان بلکتورن آغاز می‌کند. گویی می‌خواهد بگوید که مخاطب با این‌هاست. اصلا مخاطب اینجاست. بعدها با انگلیسی‌ها وارد ژاپن خواهیم شد و ژاپن را از دید کسانی خواهیم دید که تاکنون ژاپن را ندیده‌اند و از طرفی با این فرهنگ عجیب، غریبه‌اند.

برای به فرم رسیدن این موضوع نیز دوربین همواره بر روی جان‌ بلکتورن تاکید کرده و وی را در مدیوم کلوزآپ نشان می‌دهد. این کاراکتر همیشه با تعجب و حیرت به فضا نگاه می‌کند که چگونه انسان‌ها راه می‌روند و حتی چگونه زندگی می‌کنند.

حیرت جان بلکتورن از فضا باعث می‌شود تا مخاطب نیز از لنز او ژاپن را دیده و به این مکان حس داشته باشد. در کلامی بسیار ساده این یعنی فرم. سازندگان Shōgun موفق شده‌اند فضا را به بهترین شکل ممکن بسازند.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

در عنوان مقاله از جمله (تقابل فرهنگی) استفاده کرده‌ام. مهم‌ترین پلات داستان نیز همین تقابل فرهنگی است. ژاپن کشوری است که فرهنگ عجیب، آن را بلعیده است. فرهنگ چنان بر ژاپن سایه انداخته که حتی کوچک‌ترین نقص در این فرهنگ باعث مرگ افراد می‌شود.

یکی از صحنه‌های نخستین را به یاد آورید که یک انگلیسی در آب جوش زنده زنده سوزانده و سپس کشته شد. مونتاژ فریاد‌های تلخ او را ضمیمه تصویر کرده و حتی دوربین این عمل شنیع را نشان می‌دهد. اما چه این صحنه و چه آن صحنه‌ای که باغبان آنجین به خاطر یک حرف بی‌ارزش کشته شد، هیچکدام غیرانسانی نیستند و برعکس بسیار هم اومانیستی است.

دوربین با نشان دادن یک انسانِ در حال عذاب و کات بعد از آن به جان‌ بلکتورنی که نتوانسته این وحشی‌گری را هضم کند؛ همه و همه نقدی است بر این وحشی‌گری‌های فرهنگی. به راستی نیز ژاپنی‌های درون شوگون، مشتی وحشیِ خوش پوش هستند که در دام فرهنگ به گیر افتاده‌اند و این فرهنگ نه آداب و رسوم زیبای هر کشور بلکه به زندانی تبدیل می‌شود که حتی خطرناک هم هست.

از طرفی جان بلک تورن نماینده فرهنگ دیونوسوسی غرب است. هرچند که وضع بشر کلا در آن قرن‌ها خوش نبود و هر کشوری بدبختی‌های خودش را داشت؛ اما بازهم انگلیس یک نقطه قوت مهمی در مقابله با ژاپن دارد. انگلیس فرهنگ بورژوازی داشت.

لباس پوشیدنِ مخصوص این طبقه، علاقه به هنر و هزاران چیز دیگر. اما عدم تن دادن به این فرهنگ، مرگ نبود و مجازات بزرگ آن اخراج از طبقه اشراف بود. اما در ژاپن تنها یک کلمه حرف اضافه این امکان را داشت که لحظه بعد مرگ به سراغ آدمی بیاید.

Shōgun نیز با دقت بسیاری این موضوع را ساخته است. انگلیسی روی خاک راه می‌رود و این توهین تلقی می‌شود. غذا را جوری دیگر می‌خورد و این هم توهین است. مخاطبی که از دید جان بلک‌تورن قدم به این دنیای عجیب ژاپن گذاشته، می‌تواند سختی‌های این فرهنگ را درک کند. پس چنین می‌شود گفت که تقابل فرهنگی در سریال Shōgun به فضاسازی آن کمک شایانی کرده است.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

مباحث دیگری که به ساخت فضاسازی سریال Shōgun کمک بسیاری کرده است؛ چندین مسئله تکنیکی هستند. مثلا سازندگان در یک عمل کوروساوایی که اصلا فرم جداناپذیر کوروساوا بود؛ از طبیعت و حوادث طبیعی برای ساخت فضای ژاپن کمک گرفته‌اند.

همواره باران می‌بارد. مِه همه‌جا را فرا گرفته و زلزله‌های وحشتناک ژاپن نیز در این سریال بخش عمده‌ای را به خود اختصاص داده‌اند. از طرفی کاراکترها نسبت به این وضعیت آب و هوایی واکنش نشان می‌دهند و این موضوع نیز به فضاسازی کمک شایانی می‌کند.

مثلا وقتی هوا کمی سرد می‌شود، لباس‌های کاراکترها کمی ضخیم‌تر می‌شود. یا مثلا با سرد شدن هوا، فرهنگ غنی چای خوری در ژاپن تداعی می‌شود. جالب این است که دوربین یک سکانس جداگانه را به همین مسئله چای خوری اختصاص می‌دهد.

دوربین با دقت و مرحله به مرحله ساخت چای را نشان مخاطب می‌دهد و به هنگام خوردن چای روی لب‌ها اینسرت کرده و سپس آرام تیلت آپ می‌کند به چشمانی که می‌شود رضایت را درون آن‌ها دید.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

بخش عمده فرم هر اثری به موسیقی متن آن مربوط می‌شود. مثلا موسیقی را از فیلم گلادیاتور حذف کنید، چه می‌شود؟ یا موسیقی را از ارباب حلقه‌ها حذف کنید، چه می‌شود؟ قطعا بدون موسیقی مناسب فرم آسیب بسیار شدیدی می‌بیند.

سریال Shōgun در بحث موسیقی متن هم قابل ستایش و هم قابل نقد است. ستایش از این جهت که موسیقی حماسی به اثر کمک شایانی می‌کند و به هنگام حرکت ارتش‌ها می‌شود از موسیقی‌های حماسی لذت برد.

از طرفی نقد بر موسیقی Shōgun از جایی وارد می‌شود که برخلاف عمده فضای فیلم که به فرم ژاپنی رسیده است، موسیقی متن فرم ژاپنی ندارد.

دوستانی که اهل موسیقی هستند، می‌دانند که موسیقی کلاسیک ژاپنی عمدتا با سازِ بامبو فلوت و ساز شاکوهاچی ساخته می‌شد که متاسفانه در Shōgun خبری از این موسیقی ژاپنی نیست.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

مخاطب در هر اثری که داستان داشته باشد؛ از طریق کاراکترهاست که دنیای مخصوص داستان را می‌شناسد. یعنی اگر کاراکترها ساخته نشوند، هیچ چیزی از یک اثر ساخته نخواهد شد. اگر هم بشود مهم نیست مادامی که کاراکتر خوب نداشته باشیم.

Shōgun در بحث کاراکتر خیلی خوب است. با جان بلک‌تورن آغاز می‌کنم. در نخستین صحنه از سریال Shōgun کشتی انگلیسی‌ها را می‌بینیم. گرسنگی به این کشتی رسیده و احتمال مرگ افراد و خدمه بسیار است. کاپیتان و ناخدای اصلی تسلیم می‌شود. خودکشی می‌کند و تمام. اما در قالب دیالوگ این ناخدا به جان بلک‌تورن نیز پیشنهاد می‌دهد که خودکشی کند.

اما جان بلک‌تورن شکست را قبول نمی‌کند. نه اینکه آدم شجاعی باشد نه؛ او شجاع نیست بلکه برعکس بسیار سمج است. این سمج بودنِ او در همان ابتدا مشخص می‌شود و در تمامی مراحل سریال، ما شاهد سماجت و میل او به ادامه دادن هستیم.

ژاپنی‌ها قصد کشتن خدمه را دارند اما او سماجت می‌کند تا زنده بماند. می‌خواهند ارباب توراناگا را در یک ایست بازرسی دستگیر کنند اما این جان بلک‌تورن است که با سماجت جلو رفته و ایستادگی می‌کند.

نکته جالب توجه دیگر نیز در این است که او اصلا به ارباب توراناگا وفادار نیست چرا که اصلا این ژاپنی‌ها برایش مهم نیستند. نباید هم باشند چرا که به قول معروف جان بلک‌تورن نه سر پیاز است و نه ته پیاز. پس جان بلک‌تورن چه در بحث کاراکتر و چه در بحث بازیگری بسیار خوب است.

کاراکتر مهم دیگر آنا ساوایی در نقش بانو تودا ماریکو است. در اصل ماریکو دروازه شناخت ژاپن، هم برای جان بلک‌تورن و هم برای مخاطبین است. بازی او عالی است. کاراکترش نیز بسیار چارچوب‌دار و فرمیک است. فرم ژاپن را توانسته دربیاورد.

از طریق صحبت و ترجمه برای جان بلک‌تورن است که هم شخصیت او ساخته می‌شود و هم جهان‌بینی‌اش. از طرفی ماریکو را از مدیوم عشق نیز می‌شناسیم. او زنی بسیار دوست داشتنی، شجاع، قابل احترام، زیبا و باهوش است که مهر او آرام آرام به دل جان بلک‌تورن می‌افتد.

کاراکتر بانو ماریکو به قدری خوب است که رد پای او بخش جدایی ناپذیر از سریال شوگون است و به همین دلیل مرگ او چنان حس می‌شود که من در سهم خود با این مرگ همذات‌پنداری عمیقی کردم. به نظر من بانو ماریکو مهم‌ترین کاراکتر فیلم است.

البته تعریف از بانو ماریکو به این معنا نیست که این کاراکتر هیچ ضعفی ندارد. اول اینکه بانو ماریکو یک مادر است. او پسر ۱۵-۱۶ ساله‌ای دارد که در ابتدای داستان هم خود او و هم ردپای او از داستان حذف می‌شود تا اینکه چند دقیقه در پایان دوباره سر و کله‌اش پیدا می‌شود.

این برای شوگون ضعف مهمی محسوب می‌شود که مادر بودنِ ماریکو را نتوانسته بسازد. برای این موضوع نیز لازم نبود که حتما پسر در داستان حضور پُر رنگ داشته باشد. همین که مادر هر از گاهی درباره پسرش صحبت می‌کرد و یا هر از گاهی نامه‌ای بین این دو رد و بدل می‌شد، می‌توانست فرم ماریکو در قالب مادر را نیز بسازد.

مسئله دوم حول محور ضعف‌های ماریکو، دین و مسیحی بودنِ اوست. شخصیت ماریکو به عنوان یک زن ژاپنی بسیار عالی است. اما وقتی که می‌خواهیم ماریکو را از دید یک زن مسیحی ببینیم، می‌شود ضعف را فهمید. ماریکو نه به کلیسا میرود و نه انجیل می‌خواند. این دو مورد می‌توانست به فرم ماریکو در مقام یک زن مسیحی کمک شایانی بکند.

البته حالا که بحث دین شده است این را بگویم که برخلاف تقابل فرهنگی سریال شوگون که به راستی زیباست، این سریال نتوانسته تقابل دینی را به تصویر بکشد. مسیحیت بخش عمده‌ای از سریال را به خود اختصاص می‌دهد اما ردپای آن پُر رنگ نیست. صرفا چند کشیش نشان مخاطب داده می‌شود و خبری از آن مسیحیت که به قول نیچه اروپا را نابود کرد، نیست.

در بحث کاراکتر به نظر من سومین شخص مهم هیرویوکی سانادا در نقش ارباب یوشی توراناگا است. بازیگر کهنه‌کار ژاپنی که احتمالا اگر چنین آثاری نبود، هرگز شناخته نمی‌شد. او بهتر از هر کسی این نقش را بلد است. اربابی زیرک، قابل احترام، مهربان و در آخر جاه‌طلب. ارباب توراناگا به ساخت شخصیت جان بلک‌تورن و بانو ماریکو نیز کمک شایانی می‌کند.

در بخش عمده داستان صحبت سر این است که ژاپنی‌ها به ارباب خود احترام زیادی قائل هستند و ارباب به معنایی دیگر خدای آن‌هاست. پس اگر شخصیت ارباب به خوبی ساخته نمی‌شد؛ نه برای مخاطب قابل احترام می‌بود و نه برای جان بلک‌تورن. پس ساخت شخصیت ارباب توراناگا زحمت زیادی می‌طلبید که خوشبختانه سازندگان به خوبی از عهده این مهم برآمده‌اند.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

یکی دیگر از مباحث مهم در سریال شوگون که تابوشکنی نیز کرد، بحث پیرنگ و روایت داستان است. معمولا چنین آثار حماسی بعد از چند مقدمه چینی ساده به سراغ لشکرکشی‌های عظیم رفته و میل مخاطب را سریع ارضا می‌کنند.

اما سریال شوگون به این موضوع ساده تن نمی‌دهد. مثل خودِ زندگی جنگ و آماده شدن برای جنگ را آرام آرام پیش می‌برد. در میان دیالوگ‌های بسیار غنی، مسائل نبرد و پیرامون جنگ همچون اتحاد و نقشه و آذوقه به خوبی ساخته می‌شود. مخاطب نیز همراه کاراکترها می‌شود تا برای این جنگ چاره‌ای بیاندیشد. سریال بازی سیاست و نجاست‌های آن را به خوبی می‌سازد.

به قول منتقدان آمریکایی، شوگون، گیم آو ترونز ژاپنی است. به زبانی ساده چنین می‌شود گفت که شوگون برای جلب رضایت مخاطب سریع به سراغ نبردهای حماسی نرفته و پیچیدگی داستان خود را تا پایان حفظ می‌کند.

نقد سریال Shōgun | تقابل فرهنگی در یک داستان حماسی - گیمفا -

در پایان چنین می‌شود گفت که سریال Shōgun اثری بسیار جذاب، تماشایی، درجه‌یک و فرمیک است که مهم‌تر از همه توانسته فرم ژاپن و فرهنگ آن را بسازد. سریال در جزئیات ژاپنی بی‌رقیب و در بحث‌های فنی همچون فیلمبرداری، کمپوزیسین و بازیگری پیشتاز بوده و نوید روزهایی را می‌دهند که سینمای ژاپن قرار است به روزهای کوروساوایی خود بازگردد.

به نظر من سریال شوگون ظرافت و دقت بسیار بالا و خوبی دارد که می‌شود آن را دید و لذت برد. پس اگر صرفا به دنبال این پاسخ هستید که سریال شوگون ارزش تماشا دارد یا نه؛ باید بگویم که حتما دارد و حتما آن را تماشا کنید و بدانید که حتما از آن لذت خواهید برد.

منبع: گیمفا

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید