تصاویر؛ نقد و بررسی شوالیه های آلتو؛ فیلم جدید رابرت دنیرو

فیلم با شعار «خطرناکترین دشمن، دوست قدیمیه» وارد قلمرو مضامینی میشود که در آثار مافیایی کلاسیک همواره جاری بوده: وفاداری لرزان، خیانت ناگهانی، وسوسهی قدرت، و فروپاشی اتحادها.
فرادید| در دورانی که سینمای گانگستری به نوستالژی بدل شده، رابرت دنیرو با کولهباری از خاطره بار دیگر به پرده نقرهای بازگشته است. اما اینبار او نه در یک نقش، که در دو چهره متضاد ظاهر میشود. «شوالیههای آلتو» به کارگردانی بری لوینسون، روایتگر کشمکش واقعی میان فرانک کاستلو و ویتو جنوویزه، دو غول دنیای مافیا در دهه ۱۹۵۰ است. فیلم که در ۲۱ مارس ۲۰۲۵ اکران شد، با نمره ۳۸٪ در راتن تومیتوز، واکنشهای متضادی را در پی داشته است. اما آیا این اثر میتواند برگ تازهای در کارنامه افسانهای دنیرو در دنیای گانگستری باز کند؟
به گزارش فرادید؛ «شوالیههای آلتو» با صدای گلولهای آغاز میشود که از تاریکی شلیک میشود و تنها چند سانتیمتر با مرگ فاصله دارد. فرانک کاستلو، رئیس مافیای خوشچهره و باتجربه، از تروری جان سالم به در میبرد؛ تلاشی نافرجام از سوی دوست قدیمیش، ویتو جنوویزه. از همین نقطه، فیلم به دل درگیریای فرو میرود که میان دو چهرهی قدرتمند، در سایهی گذشتهای مشترک و حالتی خیانتبار، شعله میکشد. کاستلو که زخمی و خسته به بازنشستگی فکر میکند، درحالیکه جنوویزه بیرحمانه برای تاج و تخت جنایت میجنگد.
فیلم با شعار «خطرناکترین دشمن، دوست قدیمیه» وارد قلمرو مضامینی میشود که در آثار مافیایی کلاسیک همواره جاری بوده: وفاداری لرزان، خیانت ناگهانی، وسوسهی قدرت، و فروپاشی اتحادها. اما در مسیر روایت، این مضامین آن عمق و درامی را که شایستهشان است، پیدا نمیکنند. روایت پراکنده، پرشهای زمانی بدون پیوستگی احساسی، و پرداخت سطحی شخصیتها، باعث میشود تماشاگر هرگز واقعاً با دل شخصیتها همراه نشود.
«رابرت دنیرو» تنها نجات دهندهی «شوالیه های آلتو»
رابرت دنیرو، در «شوالیههای آلتو» در دو نقش ظاهر میشود: فرانک کاستلوی خونسرد و باوقار، و ویتو جنوویزهی خشن و بیرحم. او با پوزخندهای حسابشده، نگاههای محتاط و زبان بدن متفاوت، تلاش میکند میان این دو شخصیت مرز بکشد. در لحظات احساسی، بازی دنیرو همچنان جادوی خاص خودش را دارد، اما فیلم هرگز بهاندازهی ایدهاش بلندپروازانه عمل نمیکند. برخلاف نمونههایی مثل «افسانه» با بازی تام هاردی، دوگانگی شخصیتها در اینجا بیشتر به یک ترفند بصری تبدیل شده تا یک تقابل دراماتیک عمیق.
کارگردانی بری لوینسون، که زمانی با «مرد بارانی» درخشید، اینجا نتوانسته وزنهی داستان واقعی را بلند کند. فیلم با وجود طراحی صحنه و نورپردازی قابل قبول، در تدوین آشفتهاش، بهویژه در فلشبکهای بیربط و ضرباهنگ نامنظم، از هم میپاشد. بازیگران مکمل چون دبرا مسینگ و کاسمو جارویس نتوانستهاند حضوری ماندگار از خود به جا بگذارند، و لحظات طنز ناخواسته، گاه فضای جدی اثر را زیر سوال میبرد.
در نهایت، این دنیروست که فیلم را سر پا نگه میدارد، اما حتی او هم نمیتواند جلوی لرزش پایههای فیلم را بگیرد.
آیا فیلم «شوالیههای آلتو» ارزش تماشا دارد؟
«شوالیههای آلتو» شاید با حضور رابرت دنیرو و ایدهی جاهطلبانهی دو نقش در یک بدن جرقهای از امید را روشن کرده باشد، اما در سایهی غولهایی چون «رفقای خوب» و «پدرخوانده»، خیلی زود خاموش میشود.
فیلم بیش از آنکه یک حماسهی مافیایی باشد، ادای دینی نوستالژیک است به دورانی که دیگر گذشته. با بودجهای نزدیک به ۵۰ میلیون دلار و تنها ۹ میلیون فروش، شکست تجاری هم مهر تأییدی بر ضعف ساختاری آن است. اگر طرفدار پر و پا قرص دنیرو هستید، تماشایش ارزش دارد، اما اگر به دنبال عمق و درخشش یک اثر مافیایی واقعی میگردید، این فیلم نمیتواند انتظارات شما را برآورده کند.