زنانگی در جنگ

زنانگی در جنگ

در این فیلم شما هیچ تصویری از جبهه نمی‌بینید، خبری از توپ و تانک و تفنگ نیست. فضا در دل خانه هایی می‌گذرد که مردهایشان در جبهه اند و زنها پشت خط چشم انتظار آن‌ها مانده اند. زنانی که انتخاب کردند در کنار همسرانشان پشت خط مقدم باشند.

کد خبر : ۴۳۵۲۴
بازدید : ۲۲۶۸
فرادید | منیر قیدی بیشترین سابقه فعالیت خود را در جایگاه منشی صحنه تجربه کرده و در این عرصه در آثاری، چون «آواز گنجشک ها»، «ارتفاع پست» و «فرش باد» حضور داشته است. او در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» در مقام دستیار کارگردان همکاری داشت. سابقه سال‌ها حضور در پشت صحنه و استفاده از تجربیات بزرگانی، چون مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی بزرگترین کمک او در ساخت اثری خوش ساخت و منسجم بوده است.
زنانگی در جنگ
او به عنوان کارگردان فیلم اولی توانسته یک اثر فرا جنگی را به خوبی بسازد
به گزارش فرادید؛ با این تعریف کوتاه به سراغ بررسی اولین اثر بلند این کارگردان می‌رویم. منیر قیدی متولد ۱۳۵۱ است و مثل خیلی‌های دیگر در زمان جنگ حضور داشته و در دنیای بچگی تمام ترس‌ها و دغدغه‌ها را پشت سر گذاشته است. او به عنوان کارگردان فیلم اولی توانسته یک اثر فرا جنگی را به خوبی بسازد و یاد خوبی از اولین فیلمش در ذهن مخاطب بر جای بگذارد.
اما چرا این فیلم فرا جنگی است، در این فیلم شما هیچ تصویری از جبهه نمی‌بینید، خبری از توپ و تانک و تفنگ نیست. فضا در دل خانه هایی می‌گذرد که مردهایشان در جبهه اند و زنها پشت خط چشم انتظار آن‌ها مانده اند. زنانی که انتخاب کردند در کنار همسرانشان پشت خط مقدم باشند. فضای قصه کاملا زنانه است. دنیایی پشت جنگ را نشان می‌دهد که بر اساس سندیات واقعیت داشته و این زنان همه روزی در آن ویلا‌ها زندگی کرده اند و درد کشیده اند و بی همسر برگشته اند.

فضا و فیلمنامه کاملا مستند است، اما بی ایراد نیست. بزرگترین ایراد در شخصیت پردازی، اغراق بیش از حد مادر یکی از رزمنده‌ها برای نگه داشتن نوه هایش در پشت خط مقدم برای دیدن پدرشان است. عزیز با بازی ثریا قاسمی ، شخصیتی بسیار افراطی دارد، وقتی در بحبوحه جنگ و در به دری، مادری تصمیم می‌گیرد فرزندانش را از این سرزمین دور کند، کار دور از عقلی نیست.
زنانگی در جنگ
عزیز با بازی ثریا قاسمی ، شخصیتی بسیار افراطی دارد
او به فردای فرزندانشان فکر می‌کند و می‌ترسد آن‌ها بی پدر بزرگ شوند. می‌خواهد برود تا پدرشان را دنبال آن‌ها بکشاند، اینکه این فرمانده جنگ راضی شود از جبهه برگردد یا نه چیزی نیست که در فیلم مطرح شود. چون این مادر (طناز طباطبایی) به دلیل دخالت‌های سرسختانه مادرشوهرش موفق نمی‌شود از کشور برود و در نهایت تحت تاثیر شرایط می‌ماند تا شاید همسرش برگردد.

عزیز مادری است که یکبار یک پسرش را از دست داده، تصورش این است اگر در ویلا‌ها نزدیک جبهه بماند این پسرش را از دست نخواهد داد. او بدون اجازه عروسش دو فرزند او را به عبارتی می‌دزدد، به این ویلا‌ها می‌آورد و به آن‌ها قول می‌دهد پدرشان آنجاست.
این همه تلخی در این شخصیت در حالیکه که قصد محبت دارد منطقی نیست، در بحران و داغ جنگ مادربزرگی دو کودکی را که می‌توانند به خارج از ایران بروند و سلامتی شان تضمین شود در آغوش می‌گیرد و در دل جنگ می‌نشیند.
زنانگی در جنگ
او به فردای فرزندانشان فکر می‌کند و می‌ترسد آن‌ها بی پدر بزرگ شوند
او با پنهان کردن پاسپورت عروسش قصد دارد مانع از رفتن او شود، شاید در پایان قصه موفق به این کار شده باشد، اما شخصیت او به دل مخاطب نمی‌نشیند. در واقع او حق ندارد بی اجازه فرزندان پسرش را بردارد و به ویلاهای خط مقدم بیاید، اما این کار را می‌کند.

عروسش که می‌رسد با ادعای اینکه بچه‌ها باید پدرشان را ببینند سعی می‌کند قانعش کند، عروس، اما نظر دیگری دارد، می‌خواهد برود تا پدر دنبال آن‌ها بیاید که در نهایت هیچ کدام موفق نمی‌شوند حرفشان را به کرسی بنشانند. کشاندن دو کودک خردسال و قول بی دلیل به آن‌ها دادن در مورد اینکه پدرشان آنجاست، بی نهایت آن‌ها را عصبی و شکننده کرده است.
آن‌ها دو کودک زیر ۷ سال هستند که تفکر انتزاعی ندارند، آن‌ها هر چه را ببینند باور می‌کنند، این دو کودک با این کار مادربزرگ درواقع دلشان می‌شکند و با تصور اینکه پدرشان آن‌ها را دوست ندارد که نیامده بیشتر از دوری او عذاب می‌کشند. آن‌ها چند بار شاهد برخورد پدرهای دیگر با فرزندان منتظرشان هستند و واکنش عصبی و پرخاشگری آن‌ها کاملا طبیعی است. تقابل این مادرشوهر و عروس تا پایان فیلم ادامه دارد به جز زمانی که هر دو انتظار بازگشت فرمانده از جنگ را دارند.
زنانگی در جنگ
آن‌ها چند بار شاهد برخورد پدرهای دیگر با فرزندان منتظرشان هستند
این مادر در بخش دیگری نیز شخصیتی اغراق شده دارد، اینکه او در میان اینهمه مجروح کسی را اتفاقی پیدا کند که نامش را عزیز صدا بزند و در جای مادر او تا آخر فیلم پیش برود فقط به خاطر اینکه عذاب وجدانش از نفرینی که به پسرش کرده، کم شود کمی از واقعیت به دور است.
در آن شرایط بحرانی جنگ هر رزمنده‌ای در بیمارستان نام مادرش را فریاد می‌زند، اینکه این مادر همان زمان برسد و تا زمان شهادت این پسر جای مادرش نقش بازی کند، برای مادری که خود چشم انتظار فرزند است، اغراق آمیز و تخیلی است.

رئیس ویلا‌ها همسر یکی از فرماندهان جنگ، با بازی پریناز ایزدیار شخصیتی بسیار سفید و محکم دارد. آنقدر غیر قابل شکستن که نه تنها برای دیگران دیوار محکمی است در مقابل خبرهای تلخ مرگ همسرانشان، بلکه بعد از شنیدن خبر شهادت شوهر خودش خم به ابرو نمی‌آورد؛ و با آرامش به دنبال جمع آوری وسایلش برای بازگشت می‌رود.
او به شدت در زندگی همه حکمرانی می‌کند، حتی جایی یکی از این زنان مدعی می‌شود که او در تربیت بچه‌های ماهم دخالت می‌کند، تنها جایی که چهره او خراب می‌شود زمانی است که همه از تیر دشمن فرار کرده اند و فقط فرزندان او ماسک ضد شیمیایی دارند.
زنانگی در جنگ
اگر در انتهای این سکانس یک نفر از زمین بلند نمی‌شد خیلی باور پذیرتر بود
شخصیت‌های گوشه کناری این ویلا‌ها در تمام مدت حضور دارند، اما نقش پر رنگی ندارند، فقط مادرانی هستند در انتظار که همه با بچه هایشان آنجا می‌مانند تا شاید خبری از همسرشان برسد. تنها دختر مدرسه‌ای آنجا به انتظار پدرش مانده که مشخص نمی‌شود چرا تنهاست و مادرش همراه او نیست، از طرف دیگر بار عاطفی ایجاد شده بین او و پسری که برای این خانواده‌ها خبر و مواد غذایی می‌آورد کمی فضای فیلم را متفاوت کرده، که آن هم با دخالت رئیس ویلا‌ها همسر فرمانده خیری از هم می‌پاشد.

عجیب‌ترین قسمت فیلم نامه آنجاست که با یک فیلمبرداری بسیار زیبا تصویری از فرار این زن‌ها زمان حمله نیروهای عراقی را نشان می‌دهد، زمانی که از آسمان رگبار گلوله میبارد، همه فرار می‌کنند و خیلی آرمانی حتی یک خراش به دست و پای کسی نمی‌افتد! شاید اگر در انتهای این سکانس یک نفر از زمین بلند نمی‌شد خیلی باور پذیرتر بود.

فیلم نکته خاصی را به مخاطب نشان نمی‌دهد، در واقع یک روایت مستند از اتفاقی است که در زمان جنگ افتاده و امروز هیچ اثری از آن باقی نیست. یک بخش از تاریخ که شاید یاد خیلی‌ها نمانده باشد، برای نشان دادن و شناساندن این زن‌ها و زندگی سختشان در انتظار همسر فیلم بدی نیست، اما نمی‌توان از آن به عنوان یک موضوع ناب و خاص یاد کرد.
تنها اینکه یک کارگردان فیلم اولی توانسته فیلمی بسازد که مورد توجه خیلی از منتقدین در جشنواره قرار بگیرد و یکی از گزینه‌های انتخابی برای اسکار باشد نکته جالب این فیلم است؛ و پایان بندی فیلم مثل تمام آثار جدید سینمایی مبهم باقی می‌ماند. مخاطب نمی‌داند سرنوشت باقی افراد چه می‌شود، و آیا این عروس موفق می‌شود دو فرزندش را از ایران ببرد یا او هم در نهایت با خبر شهادت همسرش راهی تهران می‌شود.
زنانگی در جنگ
بعد از شنیدن خبر شهادت شوهر خودش خم به ابرو نمی‌آورد
نظر منتقد
دانیال حسینی در بخشهایی از نقد خود درباره این فیلم می‌گوید: «نکتهٔ اول نوعی تقابل جنسیتی است که در راستای این تم شکل می‌گیرد. مرد‌ها به جبهه رفته‌اند و اصل عمل رفتن به خط مقدم و درگیری با دشمن خودبه‌خود به معنی اولویت دادنِ جان دیگران به جان خود است. به معنی ارجح شمردن مفاهیمی، چون وطن و آزادگی و خانواده نسبت به هستی خود است. با توجه به اینکه تصویر خلق شده از آن‌ها معنای خود را از خبر مجروح شدن‌ها و شهید شدن‌ها می‌گیرد، این تم در میان زنان چگونه قابل تعریف است؟
وقتی تمِ گفته شده در رابطه با اولویت یافتن حفظ زندگی خود در میان زنان، در تقابل با عمل رفتن به خط مقدم و شهید شدن قرار می‌گیرد، خودبه‌خود به این تقابل معنایی می‌رسد. نکتهٔ دوم میزان ظرافت بیان به کار گرفته شده در نمایش این تم است.

در پایان فیلم شخصیت‌ها به مرحله‌ای می‌رسند که باید به شکل خودآگاه با این ویژگی انسانی خود روبه‌رو شوند. فیلم‌ساز در نمایش این مرحله کاملاً آسان گیرانه عمل کرده و بدون هیچ ظرافتی شخصیت‌ها را مجبور می‌کند در کنار هم تجربه‌شان را تعریف کنند. به عبارتی مفاهیمی که به شکل تصویری در فیلم اجرا شده‌اند و کاملاً توسط مخاطب درک شده‌اند دوباره در پایان به صورت دیالوگ و به شکل مستقیم بیان می‌شوند تا اطمینان حاصل شود که همهٔ مخاطبین تم جاری در فیلم را فهمیده‌اند. برای فیلمی با این توان بیان بصری، تماشای یک سکانس با این میزان مستقیم گویی اتفاق مثبتی نیست.
زنانگی در جنگ
فیلم به دنبال نمایش زندگی و زنده بودن است
«ویلایی‌ها» فیلمی است که به دنبال نگاه ضد جنگ نیست. تصویری که از جامعهٔ کوچک زنان در فیلم شکل گرفته بیشتر از تأکید بر گرفتاری‌ها و فلاکت، به دنبال نمایش زندگی و زنده بودن است. اخبار بدی که از جبهه به دستشان می‌رسد باعث توقف زندگی و حاکمیت غم نمی‌شود. سختی‌های جنگ در فیلم کتمان نشده است، اما در میان همهٔ اخبار ناگوار و کمبود‌ها باز هم دختر و پسر جوانی پیدا می‌شوند تا به هم دل ببندند و زنی وجود دارد که رو به روی آینه آرایش کرده و در انتظار آمدن شوهرش بماند. «ویلایی‌ها» به معنای واقعی کلمه یک فیلم دفاع مقدسی است و به‌عنوان یک فیلم اول، اثری موفق و امیدوارکننده از آب درآمده است.»
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید