"لیلا"؛ موج نو یا خلاف موج!
تقابل خشونتهاى زبانى زندهیاد جمیله شیخى در نقش مادرشوهر لیلا و جدایى لیلا و رضا بدون خشونت، بدون فحاشى و انتقامجویى، ارائه الگوى فرهیختگى براى جامعهاى که در آن سالها مىرفت تا به فراموشى سپرده شود، مردم روحیه انقلابى خودشان را اول به التهاب دوره جنگ گره زدند و بعد کمکم متانت و فرهیختگى جاى خودش را به رفتارهاى عصبى و تلخ داد.
کد خبر :
۴۶۱۹۰
بازدید :
۱۵۸۲
اکران دوباره فیلم «لیلا» بر پرده سینماهای گروه «هنر و تجربه» معانى زیادى دارد؛ از یکسو بزرگداشت یک کارگردان و اثر اوست و از سوی دیگر بیانگر این نکته که برخلاف گذشت زمان هنوز این فیلم زنده و پابرجاست.
نمایش فیلم «لیلا» بر پرده سینما، یعنى بازخوانى سینماى موج نو براى نسلهاى جدید، براى دانشجویان سینما و حتى براى مخاطبان عام که شاید برحسب اتفاق با اثر روبهرو شوند، فقط حیف که شهد این اتفاق را هرچند آقاى مهرجویى چشید و نوش جانش باد، اما سهراب شهیدثالث و عباس کیارستمى نمیتوانند بچشند!
«لیلا» اگر اثرى ماندگار شد، مدیون تصویر متفاوت از زمانه خودش است و در زمانى که زن در سینما برای بیرونرفتن از خانه همیشه یک چمدان ازپیشبستهشده داشت، مهرجویى لیلا حاتمى را در نقش لیلا با چالشهایى طرف مىکند که هیچ هم دور از ذهن نبود و غیرواقعى، بلکه مخاطب را از دیدن کلیشههاى همیشگى منع کرد و نشاند پاى داستانى که در آغاز شبیه ظرف عسلى بود که فقط یک لایه عسل روى ظرف داشت و تو گویى زیر کاسه این داستان را اتفاقاتى به تلخى زهر پوشانده بود.
این تصاویر تازه، دیگر یک مرد پامنقلى و یک زن جیغجیغوى چمدانبسته نبود، حتى با دیگر آثار مهرجویى تفاوتهاى بارزى داشت، مثل فضاى آشفتهاى که در فیلم «پرى» بهخاطر رنگآمیزى خانه، در «هامون» بر اثر اسبابکشى به خانه جدید و در «میکس» چنانکه دیدیم، در «بانو» با ورود غریبهها، در «سارا» بعد از آن میهمانى بزرگ و در «سنتورى» با یک دعوا شروع و حتى به حاشیه زبالهدانىها ختم شد.
چه در ذهن مهرجویى گذشت و تا چه اندازه این تفاوتها هوشمندانه بود؟ «لیلا» چه چیز را باید روایت مىکرد که یکى از امضاهاى معروف کارگردانش را که همان آشفتهبازار بود، پاى هیچکدام از میزانسنها به آن شدت نداشت؟
لیلا خوانشى تازه بر مصائب یک زندگى بود که حتى تردید بیننده را برمىانگیخت که اگر جاى لیلا بود، آیا همین تصمیمات را مىگرفت یا نه... یا چه اتفاقى افتاد که رضا (علی مصفا) تن به این ماجرا داد، درحالىکه تصویر مردى دروغگو، معتاد و درکل کاراکتر ناجورى را نداشت؟
در بیانى متفاوت، چطور همسر دوم به دست یک تفکر متفاوت وقتى نوشته و ساخته شود، چطور مىشود که هیولاوار نیست؟ ساخته یک نگاه از منظر انسانى فقط انسان خلق مىکند... این اثر ملغمهاى از انسانهاى ناچار است به موقعیتهایى که در آنواقع شدهاند.
ناچار به اصرار، ناچار به ازدواج مجدد، ناچار به سکوت، ناچار به جدایى و ناچار حتى به بازگشت، اما تصویرى که از رفتن یک زن از خانه ارائه شد، نه دادگاه خانواده داشت، نه مشاجره و کتککارى، فقط بعد از یک سکوت متانتبار، یک دست لباس بود و زنى که نفسنفسزنان با بغضى که شکست، در کوچهها دوید تا خودش را به آغوش خانوادهاش بیندازد.
رفتارهاى متین و مؤدبى که آنقدر تروتمیز کنار آن زخمههاى سهتار براى بیننده دلنشین شده بود و حرمتى که عشق در آن جارى بود. همینها بود که حادثههاى داستان را به تلخى روایت نکرد، بلکه یک درام را روایت کرد.
با همان رویکرد ضدخشونت و ضدجنگى که همیشه در بررسىهایم دوست دارم با هر اثرى روبهرو شوم هم مىتوان «لیلا» را دید، تقابل خشونتهاى زبانى زندهیاد جمیله شیخى در نقش مادرشوهر لیلا و جدایى لیلا و رضا بدون خشونت، بدون فحاشى و انتقامجویى، ارائه الگوى فرهیختگى براى جامعهاى که در آن سالها مىرفت تا به فراموشى سپرده شود، مردم روحیه انقلابى خودشان را اول به التهاب دوره جنگ گره زدند و بعد کمکم متانت و فرهیختگى جاى خودش را به رفتارهاى عصبى و تلخ داد.
۰