نگاهی به فیلم" هنرمند فاجعه"
«هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) اثری فارغ از زمان درباره نقص، توهین زبانی و توهمِ شکوه و بزرگی است که باید گفت: با توجه به میزان هرج و مرجای که ممکن است برای هر فیلمی پیش بیاید بسیار عاقلانه ساخته شده است.
کد خبر :
۵۰۸۲۱
بازدید :
۲۴۱۵
لس آنجلس تایمز | زمانی در سال ۲۰۰۳ بود که بنری در خیابان های-لند بر افراشته شد که تبلیغ فیلم جدیدی به نام «اتاق» (The Room) را میکرد و غیر از تبلیغ فیلم، شماره تلفن نویسنده، کارگردان، تهیه کننده و صد البته بازیگر اصلی فیلم به همراه تصویر او یعنی «تامی وایزو» بر روی این بنر وجود داشت.
برخلاف بسیاری از همکارهای ماجراجویم، من هیچ وقت با آن شماره تماس نگرفتم یا به دیدن آن نمایش نرفتم، نه حتی پس از اینکه فیلم - که گفته میشد فاجعهای کم نظیر است، از یک اثر مستقل تبدیل به یک پدیده در سطح جامعه شد. این اثر واکنشهایی بسیار قوی در سطح «برنامه شماره ۹ از فضای خارجی» (Plan ۹ From Outer Space) و یا «ترول ۲» (Troll ۲) به خاطر داشتن مسئله «به طرز بدی خوب است» را دریافت کرد!
The Disaster Artist اما من همچنان آن بیلبورد را به خوبی به یاد دارم (سالها در آن منطقه برافراشته بود) و چهره خنده دار «وایزو» با آن چشم چپ که انگار خشک شده بود؛ گویی او گوینده لطیفهای بود که تنها شنونده اش خود وی بود.
The Disaster Artist اما من همچنان آن بیلبورد را به خوبی به یاد دارم (سالها در آن منطقه برافراشته بود) و چهره خنده دار «وایزو» با آن چشم چپ که انگار خشک شده بود؛ گویی او گوینده لطیفهای بود که تنها شنونده اش خود وی بود.
این مورد شبیه به استعارهای است که به اندازه هر استعاره دیگری درباره «اتاق» (The Room) در ۱۴ سالی که از زمان اکران شدنش میگذرد و با بازخورد غیرمنتظره از سوی مردم مواجه شده خوب است. این فیلم که به اتفاق نظر به عنوان بهترین فیلم بد تاریخ شناخته میشود و بارها به دلیل مراجعه تماشاکنندگان پخش مجدد شده است، به ما یادآوری میکند که این گونه فیلمها که به آسانی ساخته و تهیه میشوند و در هیچ گونه جدولی قرار نمیگیرند باید گرامی داشته شوند.
«هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist)؛ فیلم زیرکانه، مهربان و خنده دار «جیمز فرانکو»، این مسئله قدر دانستن را به خوبی میفهمد. نگاه تمسخر آمیزی که او به کل داستان «اتاق» (The Room) دارد، هم باعث میشود که مسیر ساخت این فیلم از ابتدا بازتعریف شود و هم اینکه رمز و راز پشت خلق این اثر را توضیح میدهد و هم اینکه قدردانی صادقانهای از سوی یک تابوشکن به تابوشکنی دیگر است.
«هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist)؛ فیلم زیرکانه، مهربان و خنده دار «جیمز فرانکو»، این مسئله قدر دانستن را به خوبی میفهمد. نگاه تمسخر آمیزی که او به کل داستان «اتاق» (The Room) دارد، هم باعث میشود که مسیر ساخت این فیلم از ابتدا بازتعریف شود و هم اینکه رمز و راز پشت خلق این اثر را توضیح میدهد و هم اینکه قدردانی صادقانهای از سوی یک تابوشکن به تابوشکنی دیگر است.
«جیمز فرانکو»، بازیگری دمدمی مزاج، اما به هر روی کار درست نیز از قضا یکی از بهترین کارگردان مستقل زیر ۴۰ سال آمریکا محسوب میشود. چه در عرصه کارگردانی و چه هنگامی که در نقش «وایزو» حاضر میشود، او موفق شده تا به حالی فراتر از فیلمسازی دست یابد و به سطح تعهد «وایزو» به هنر منصرف گرایانه نیز برسد.
البته «وایزو» و رویت او به یکی از ویژگیهای اصلی لس آنجلس و خیابانهای آن تبدیل شده است، درست مثل مغازههای بورلی هیلز و یا درختان خرما که در مناظر ابتدایی فیلم نیز میبینیم.
البته «وایزو» و رویت او به یکی از ویژگیهای اصلی لس آنجلس و خیابانهای آن تبدیل شده است، درست مثل مغازههای بورلی هیلز و یا درختان خرما که در مناظر ابتدایی فیلم نیز میبینیم.
اما نقشی که «جیمز فرانکو» در این فیلم بازی کرده است دیگر تمرینی برای بازیگری از سوی وی نیست. از اولین لحظهای که او را در یکی از آموزشگاههای بازیگری در سال ۱۹۹۸ میبینیم، مردی مرموز با موی مشکی بلند و لهجهی شرق اروپایی، متوجه میشویم که «جیمز فرانکو» کاملاً از شخصیت اصلی خود فاصله گرفته و روحیهای دوستانه و مهربان به خود گرفته است.
«تامی» بازیگری بسیار بد، اما بسیار صادق است و منبع الهامی برای یک نوجوان ۲۰ ساله مثل «گرگ سسترو» (دیو فرانکو) است. این دو خیلی سریع تبدیل به دوستان نزدیک یکدیگر میشوند؛ علاقه مشترک به پیتزا، نحوه بازیگری و عشق مشترک به «جیمز دین» و نحوه بازی او در فیلم «شورش بی دلیل» (Rebel without a. Cause) منبع الهام آنها میشود تا شانس خود در هالیوود را امتحان کنند.
«تامی» بازیگری بسیار بد، اما بسیار صادق است و منبع الهامی برای یک نوجوان ۲۰ ساله مثل «گرگ سسترو» (دیو فرانکو) است. این دو خیلی سریع تبدیل به دوستان نزدیک یکدیگر میشوند؛ علاقه مشترک به پیتزا، نحوه بازیگری و عشق مشترک به «جیمز دین» و نحوه بازی او در فیلم «شورش بی دلیل» (Rebel without a. Cause) منبع الهام آنها میشود تا شانس خود در هالیوود را امتحان کنند.
این نکته که «گِرِگ» میتواند پیش «تامی» بماند نکته خوبی است. «تامی» به حدی ثروت دارد که بتواند یک آپارتمان یک اتاق در لس آنجلس را خریداری کند (منبع ثروت تامی همانند سن واقعی و محل تولد او همچنان نامشخص است).
«گِرِگ» که بیش از اینکه با استعداد باشد خوش قیافه است، تعدادی آزمون هنرپیشگی میدهد و حتی موفق به پیدا کردن مدیربرنامهای (شارون استون) هم میشود، اما تلاشهای او همچون همیشه با بی میلی از سوی این صنعت و گردانندگان آن مواجه میشود.
«گِرِگ» که بیش از اینکه با استعداد باشد خوش قیافه است، تعدادی آزمون هنرپیشگی میدهد و حتی موفق به پیدا کردن مدیربرنامهای (شارون استون) هم میشود، اما تلاشهای او همچون همیشه با بی میلی از سوی این صنعت و گردانندگان آن مواجه میشود.
از سوی دیگر «تامی» همچون یک ویروس از سوی تهیه کنندگان و کارگردان هالیوودی طرد میشود که البته با توجه به لهجه فاجعه و ظاهر خشونت آمیز او که بیش از اینکه شبیه «جیمز دین» باشد شبیه به «بِلا لوگوسی» است چیز غیر منتظرهای نیست.
«تامی» به «گِرِگ» میگوید: «هیچ کس من را دوست ندارد»، «هیچ کس به من فرصت نمیدهد». اما او حال از روی نبوغ باشد یا هر چیز دیگر، راهی پیدا میکند و با برخی الهامات بسیار خلاقانه، «وایزو» فیلمنامه «اتاق» (The Room) را مینویسد و با غرور آن را به عنوان «بزرگترین درام از زمان «تنسی ویلیامز» و کارهای وی» به «گرگ» میدهد.
«تامی» به «گِرِگ» میگوید: «هیچ کس من را دوست ندارد»، «هیچ کس به من فرصت نمیدهد». اما او حال از روی نبوغ باشد یا هر چیز دیگر، راهی پیدا میکند و با برخی الهامات بسیار خلاقانه، «وایزو» فیلمنامه «اتاق» (The Room) را مینویسد و با غرور آن را به عنوان «بزرگترین درام از زمان «تنسی ویلیامز» و کارهای وی» به «گرگ» میدهد.
«تنسی ویلیامز» حقیقتا یکی از منابع الهام «تامی» در کنار افرادی دیگری همچون «مارلون براندو»، «آلفرد هیچکاک» و «ویلیام شکسپیر» بوده است اگرچه اگر نگاه دقیق تری به فیلمنامه «اتاق» (The Room) بیاندازیم متوجه الهاماتی از دیوید لینچ نیز خواهیم شد.
اگر تا کنون فیلم «وایزو» را ندیده اید، باید به شما بگویم که تماشای تکی آن در خانه اندکی خسته کننده خواهد بود و فیلم جادو و سحر احمقانه خود را از دست میدهد. «اتاق» (The Room) ملودرامی با مرکزیت موضوع «قهرمان آمریکایی واقعی» به نام جانی (با بازی خود وایزو)، در بدترین حالت ممکن، ملغمهای از موی بد و اجرای بسیار بدتر بازیگران، و در بهترین حالت تقلیدی متفاوت از زندگی واقعی است که پر از صحنههای عشق بازیهای معمول است و به گونه تدوین شده است که انگار کسی که مسئول تدوین بوده بر روی دکمه «دیزالو» خوابش برده است.
«جیمز فرانکو» و دوستانش پشت صحنه و نحوه ساختن شدن این فیلم در ۴۰ روز را به طور بسیار دقیقی بازسازی کرده اند. فیلمنامه که به وسیله «اسکات نوستادر» و «مایکل اچ. وبر» نوشته شده است، داستان «تامی» و «گرگ» را که با شور و شوق به خرید دوربینهای فیلم برداری (معمولی و دیجیتال) میپردازند و بازیگر نقش اول زنی به نام «جولیت دنیل» را استخدام کرده اند و نقش مقابل «گرگ» و «تامی» را بازی میکند را دنبال میکند.
اگر تا کنون فیلم «وایزو» را ندیده اید، باید به شما بگویم که تماشای تکی آن در خانه اندکی خسته کننده خواهد بود و فیلم جادو و سحر احمقانه خود را از دست میدهد. «اتاق» (The Room) ملودرامی با مرکزیت موضوع «قهرمان آمریکایی واقعی» به نام جانی (با بازی خود وایزو)، در بدترین حالت ممکن، ملغمهای از موی بد و اجرای بسیار بدتر بازیگران، و در بهترین حالت تقلیدی متفاوت از زندگی واقعی است که پر از صحنههای عشق بازیهای معمول است و به گونه تدوین شده است که انگار کسی که مسئول تدوین بوده بر روی دکمه «دیزالو» خوابش برده است.
«جیمز فرانکو» و دوستانش پشت صحنه و نحوه ساختن شدن این فیلم در ۴۰ روز را به طور بسیار دقیقی بازسازی کرده اند. فیلمنامه که به وسیله «اسکات نوستادر» و «مایکل اچ. وبر» نوشته شده است، داستان «تامی» و «گرگ» را که با شور و شوق به خرید دوربینهای فیلم برداری (معمولی و دیجیتال) میپردازند و بازیگر نقش اول زنی به نام «جولیت دنیل» را استخدام کرده اند و نقش مقابل «گرگ» و «تامی» را بازی میکند را دنبال میکند.
آنها سپس گروه خود را با استخدام کردن یک فیلمنامه نویس ارشد به نام «سندی شکلیر» (با بازی عالی «سث روگن») که زودتر از بقیه میفهمد چه فاجعهای در آستانه رخ دادن است تکمیل میکنند.
از یک رو، «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) اثری فارع از زمان درباره نقص، توهین زبانی و توهمِ شکوه و بزرگی است- که باید گفت: با توجه به میزان هرج و مرجای که ممکن است برای هر فیلمی پیش بیاید بسیار عاقلانه ساخته شده است.
از یک رو، «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) اثری فارع از زمان درباره نقص، توهین زبانی و توهمِ شکوه و بزرگی است- که باید گفت: با توجه به میزان هرج و مرجای که ممکن است برای هر فیلمی پیش بیاید بسیار عاقلانه ساخته شده است.
از سوی دیگر، فیلم به گونهای عمل میکند که یک چیز غیر قابل توضیح، بارها و بارها توضیح داده میشود. البته در مواردی بسیار خنده دار نیز میشود، برای مثال یکی از شخصیتهای داستان به یک دفعه و ناگهانی اعلام میکند که سرطان سینه دارد، ولی دیگر هیچ وقت به آن اشاره نمیکند.
توضیح دادن یک لطیفه، راحتترین و سریعترین راه از بین بردن بامزگی آن است، اما ذات «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) بدین گونه است که باعث میشود حتی ذرهای از این بامزه بودن لطیفهها کم نشود (برای مثال دیالوگ «من نزدمش» که «جانی» بارها و بارها در فیلم تکرار میکند، چیزی در خود دارد که باعث خنده دارتر شدنش میشود). به عبارتی دیگر، فیلمسازان نه تنها «اتاق» (The Room) را تفسیر میکنند بلکه آن را به گونهای تکررا میکنند که تبدیل به متن اثر میشود.
حضور برادران «فرانکو» در نقشهای «تامی» و «گرگ» به آنها و خود فیلم نوعی حس سرمایه گذاری شخصی بودن داشته است. در طی تماشای فیلم شما فراموش میکنید که این دو نفر با یکدیگر برادر هستند. در تمام فیلم شاهد ترکیب بسیار خوب آنها هستیم.
«دیو فرانکو» حمایت بسیار خوبی از خود نشان میدهد، در اجرای نقش خود به عنوان یک انسان بدبخت بسیار خوب است و هنگامی که «گرگ» تصمیم به جدایی از «تامی» میگیرد و سعی میکند مسیر خود را پیدا کند عالی ایفای نقش کرده است.
وقتی که به «جیمز فرانکو» نگاه میکنید، با خود میگویید که او نه تنها سطح ظاهری شخصیت تامی- خنده کابوس وار، نگاه خیره ترسناک- بلکه روحیه مهربان او را نیز به طور کامل درک کرده است. چیزی در کارگردانی و تلاشهای «جیمز فرانکو» وجود دارد، همچون «گور به گور» یا «فرزند خدا» که نشانهای از علاقه تامی به ادبیات سنتی آمریکا است و در حالی که فرانکو کارگردان بسیار بهتری از سوژه فیلم خود است- نرمی کار و حرکات دوربین در «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) تمام شکها را برطرف میکند، مواردی در ابتدای فیلم هستند که نشانگر تمایل درونی وایزو برای تصویر کردن زندگی همانگونه که آن را میبینیم است.
پرده نهایی فیلم که به صحنههای ابتدایی «اتاق» (The Room) میرسد، برخی سوالهای فیلم را بی پاسخ میگذارد. داستان اینکه «وایزو» چگونه توانست به اینجا برسد بسیار جذاب و آموزنده است، اما همچنان بخشهای تاریکی از داستان هستند که این فیلم نمیتواند از آنها پرده برداری بکند. اما اگر عملکرد «فرانکو» شبیه به رازی برسد که فیلم سازها نمیتوانند آن را حل کنند، نمیتوان آن را انکار کرد. دقیقا مثل خود «اتاق» (The Room)، صرفا چیزی است که باید آن را تماشا کرد.
منبع: نقد فارسی
مترجم: امید بصیری
وقتی که به «جیمز فرانکو» نگاه میکنید، با خود میگویید که او نه تنها سطح ظاهری شخصیت تامی- خنده کابوس وار، نگاه خیره ترسناک- بلکه روحیه مهربان او را نیز به طور کامل درک کرده است. چیزی در کارگردانی و تلاشهای «جیمز فرانکو» وجود دارد، همچون «گور به گور» یا «فرزند خدا» که نشانهای از علاقه تامی به ادبیات سنتی آمریکا است و در حالی که فرانکو کارگردان بسیار بهتری از سوژه فیلم خود است- نرمی کار و حرکات دوربین در «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) تمام شکها را برطرف میکند، مواردی در ابتدای فیلم هستند که نشانگر تمایل درونی وایزو برای تصویر کردن زندگی همانگونه که آن را میبینیم است.
پرده نهایی فیلم که به صحنههای ابتدایی «اتاق» (The Room) میرسد، برخی سوالهای فیلم را بی پاسخ میگذارد. داستان اینکه «وایزو» چگونه توانست به اینجا برسد بسیار جذاب و آموزنده است، اما همچنان بخشهای تاریکی از داستان هستند که این فیلم نمیتواند از آنها پرده برداری بکند. اما اگر عملکرد «فرانکو» شبیه به رازی برسد که فیلم سازها نمیتوانند آن را حل کنند، نمیتوان آن را انکار کرد. دقیقا مثل خود «اتاق» (The Room)، صرفا چیزی است که باید آن را تماشا کرد.
منبع: نقد فارسی
مترجم: امید بصیری
۰