به وقت شام از نگاه منتقدان

به وقت شام از نگاه منتقدان

به عکس مردم معمولی که فیلم به وقت شام را پسندیدند و این را فروش چندمیلیاردی و اقبال خوب مردمی این فیلم نشان می‌دهد، منتقدان موضع چندان مهربانانه‌ای در قبال این ساخته فن‌سالارانه ابراهیم حاتمی‌کیا اتخاذ نکردند.

کد خبر : ۵۴۸۱۲
بازدید : ۲۷۳۳
به عکس مردم معمولی که فیلم به وقت شام را پسندیدند و این را فروش چندمیلیاردی و اقبال خوب مردمی این فیلم نشان می‌دهد، منتقدان موضع چندان مهربانانه‌ای در قبال این ساخته فن‌سالارانه ابراهیم حاتمی‌کیا اتخاذ نکردند.
به‌خصوص در روز‌های اکران جشنواره فجر و نیز روز‌های اول نمایش این فیلم رسانه‌های سینمایی و مطبوعات پر بود از نقد‌های منفی درباره این فیلم. اتفاقی که صدای ابراهیم حاتمی‌کیا را نیز درآورد و باعث شد او در اختتامیه جشنواره فجر به کسانی که به فیلمش نگاهی انتقادی داشتند، بتازد.

آریان گلصورت یکی از منتقدانی بود که نگاهش به فیلم به وقت شام نامهربان بود. او با اشاره به این‌که «سینمای حاتمی‌کیا شعاری و مملو از خودنمایی است و این نکته جدیدی به حساب نمی‌آید» نوشت: او نگاه کهنه‌ای به مسائل روز دارد و با پرداخت اغراق‌شده‌اش، مخاطبان غیرعلاقه‌مند به چنین لحن و رویکردی را پس می‌زند. در چنین شرایطی، بعید به نظر می‌رسید که به وقت شام غافلگیرکننده باشد.
انتظاری از حاتمی‌کیا نمی‌رفت که بخواهد چنین موضوعی را به فیلمی موثر تبدیل کند. با همه این حرف‌ها، به وقت شام باز هم غافلگیرمان کرد! چون حتی تصور این تعداد ایده عجیب و غریب که کاملا کاریکاتوری به تصویر کشیده می‌شوند را نمی‌توانستیم بکنیم. این فیلم را نمی‌توان جدی گرفت. یک تقلید دست چندم از اکشن‌های هالیوودی که از فرط بی‌منطقی، به یک هجویه بامزه تبدیل شده است.

وحید قادری هم به وقت شام را «یک فیلم عجیب و غریب» نامید. او نوشت: دو ساعت به پرده زل می‌زنید تا ملغمه‌ای از فیلم‌های حادثه‌ای مثل هواپیمای محکومین و مدمکس را با روابط اشک‌انگیز پدر و پسری هندی و هیولا‌های انسانی و دیالوگ‌های طعنه‌آمیز آشنای فیلم‌های قبلی کارگردان ببینید و درنهایت از مظلومیت‌مان حرف بزنیم. خیلی عجیب است کارگردانانی که همیشه مدعی عدم وجود امکانات و حمایت کافی در سینمای ایران بودند، با بودجه‌های کم، فیلم‌های قابل تأمل‌تری از این بلاک‌باستر‌های فاخر وطنی می‌ساختند.

محسن شرف‌الدین هم این فیلم را خودزنی حاتمی‌کیا نامید. اما در نقطه مقابل، این فیلم هواخواهان پروپاقرصی هم داشت. پرویز امینی نوشت: سینما در ۴ دهه بعد از انقلاب اسلامی در مقاطع مختلف در چهره‌های خاصی اجتماعی شده است.
دهه ۶۰ خصوصا نیمه اول آن مخملباف با توبه نصوح، بایکوت، بایسیکل‌ران و... اجتماعی‌ترین چهره سینمای ایران بود. اواخر دهه ۶۰ و کل نیمه اول دهه ۷۰ سینمای ایران زیر سایه نام حاتمی‌کیا در آثاری مثل «دیده‌بان»، «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف» و در اوج آن‌ها «آژانس شیشه‌ای» ظهور و بروز اجتماعی یافت.
کم‌کم از نیمه اول دهه ۷۰ (۱۳۷۵) و در نیمه اول دهه ۸۰ نام مجیدی با آثاری مانند «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا»، «باران» و... بیش از دیگران در فضای اجتماعی طنین‌انداز شد، اما از نیمه دوم دهه ۸۰ به بعد، سینمای ایران با نام فرهادی و آثاری مثل «جدایی نادر از سیمین»، «گذشته» و «فروشنده» اجتماعی شده است.
حاتمی‌کیا برخلاف مخملباف و نیز مجیدی که در دوره‌های خاصی درخشیده‌اند، همواره در فضای اجتماعی ایران دارای موضوعیت و موقعیت بوده است. «به رنگ ارغوان»، «به نام پدر»، «چ»، «بادیگارد» و... فیلم‌هایی بوده‌اند که موضوعیت اجتماعی حاتمی‌کیا را در دهه ۸۰ و نیمه اول دهه ۹ تثبیت کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد، فیلم «به وقت شام»، آخرین ساخته حاتمی‌کیا به لحاظ سینمایی فراتر از همه کار‌های بعد از «آژانس شیشه‌ای» او است و می‌توان گفت: سینمایی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا بعد از «آژانس شیشه‌ای» است.

به وقت شام حاتمی‌کیا فیلمی پرحادثه، پرتعلیق، پرنشانه و پرتعداد در سکانس‌های خارجی است. تعداد پلان‌ها و سکانس‌ها و تعدد لوکیشن‌ها در مقایسه با سینمای پیش از این حاتمی‌کیا به‌صورت خاص و سینمای ایران به‌طور عام قابل مقایسه نیست.
این درحالی است که تمام سکانس‌ها ربط منطقی به یکدیگر دارد و پاسخ هر سوال در هر سکانس در سکانسی دیگر به‌گونه‌ای زیرکانه داده شده است که این قدرت و قوت کارگردانی کار را می‌رساند. اما جنبه تکنیکال سینمایی شاید بخشی از کار باشد و نشانه‌گذاری‌های فراوان فیلم نیز می‌تواند آن را از دیگر آثار متمایز کند.

آرش منادی هم نوشت: در جشنواره امسال چند فیلم با موضوع داعش نمایش داده شد. ازجمله فیلم‌هایی به نام کامیون ساخته کامبوزیا پرتوی، امپراطور جهنم ساخته پرویز شیخ طادی، مستند زنانی با گوشواره‌های باروتی اثر رضا فرهمند و به وقت شام، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا.
دلیل پرداخت سینماگران ایرانی به چنین موضوعی روشن است. به‌هرحال مسأله داعش، سال‌هاست که تیتر یک خبر‌های سیاسی است و با حملات تروریستی خود، فجایع انسانی بسیاری را نه‌تن‌ها در خاورمیانه که در سرتاسر جهان به‌بار آورده است. به وقت شام درباره خلبانان ایرانی است که به کمک مردم سوری گرفتار در چنگال داعش می‌شتابند و بیشتر سکانس‌های فیلم در درون یک هواپیما می‌گذرد. از این‌رو بسیار یادآور فیلم‌های قدیمی و خوب ابراهیم حاتمی‌کیا است که بیشتر فیلم، در یک لوکیشن اتفاق می‌افتد. فیلم‌هایی، چون آژانس شیشه‌ای و ارتفاع پست از این نمونه‌ها هستند.

سپیده ابرآویز هم با اشاره به این‌که «حاتمی‌کیا فیلمساز مهمی است و سینما به او مدیون است» نوشت: اگر قرار باشد فهرستی از بهترین فیلمسازان ایرانی نوشته شود، حاتمی‌کیا حتما یکی از رتبه‌های بالای این فهرست است. او هنوز هم عاشق سینماست و وسواس و دقت در کارش مشهود است، حتی اگر به پشتوانه امکانات و سوابقش نیازی به این وسواس نباشد، او کار خودش را می‌کند و همچنان امضای یالطیفش را در آغاز فیلم حفظ کرده و رد پای ابراهیم حاتمی‌کیا بودنش را در طول فیلم. حاتمی‌کیا که فیلم می‌سازد، هنگامه‌ای برپا می‌شود.
همیشه شب اکران نمایش فیلمش از شلوغ‌ترین شب‌هاست و همیشه سروکله همه‌جور آدم از سینمایی و غیرسینمایی و دولتی و غیردولتی در زمان نمایش فیلمش در جشنواره پیدا می‌شود. این جادوی حاتمی‌کیاست یا کنجکاوی تماشاگران یا حساسیت‌زا بودن آثارش، فرقی نمی‌کند. مهم این است که حاتمی‌کیا همیشه فوجی از مخاطبانش را پیش‌پیش دارد و تهیه‌کننده‌اش اوج باشد یا نباشد، نگران برگشت مالی نخواهد بود.
البته که وقتی موسسه اوج پشت فیلم پرخرجی همچون به وقت شام ایستاده باشد، کارگردان هم با دست باز هر چقدر دلش می‌خواهد صحنه‌های اکشن و پروداکشن‌های آنچنانی می‌آفریند و با جلوه‌های ویژه‌اش حال و هوای یک اکشن تماشایی را می‌آفریند.
البته که کارگردان هم باید مثل حاتمی‌کیا، کارگردان باشد تا بتواند از این امکانی که به او داده شده بهترین استفاده را کند، قاب‌هایش را درست ببندد و دوربینش را درست بکارد و لحظه استفاده مفید از جلوه‌های ویژه را با نگاه مجرب سینمایی‌اش تشخیص بدهد.
حاتمی‌کیا همه این‌ها را می‌فهمد و درک درستی از آنچه به‌عنوان یک فیلم مهیج و چشم‌نواز قرار بوده بسازد، دارد و در به وقت شام از منظر ویژوال افکت و کارگردانی از طراحی صحنه گرفته تا صدا و فیلمبرداری و... با قدرت عمل کرده است. گاه این قدرت آن‌قدر زیاد می‌شود که احساس تماشای یک وسترن خوشمزه و دلچسب به بیننده دست می‌دهد. مثل صحنه‌های فرودگاه و مواجهه اول با چچنی. یا صحنه انفجار هواپیما و بسیاری از صحنه‌های دیگر.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید