"راههای افتخار"؛ روایت ستیزهگری آدمها
همان طور که از فیلم «راههای افتخار» هم بر میآید یکی از موضوعهای مورد علاقه کوبریک نشان دادن ستیزه جویی و بی نظمیهای درون جامعه بشری است. به عبارت دیگر، ستیزه گری آدمها، در اکثر فیلمهای کوبریک دارای اهمیتی اساسی است.
کد خبر :
۵۶۶۲۱
بازدید :
۱۰۱۰
1. از زمستان ۱۹۱۶ است و ارتش آلمان درست بیرون دروازههای پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گل گیر کرده است. اگرچه تلفات بالا نیست، ولی خاکی هم تسخیر نمیشود.
در حالی که فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفتهایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحور فرانسوی، برولار (آدولف منجو) و میرو (جرج مکردی) نقشه حملهای را طرح میریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است.
سرهنگ دکس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض میکند، ولی میداند که اعتراض او راه به جایی نمیبرد. در شب. حمله، دکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به ماموریت شناسایی میفرستد.
روژه وحشت کرده و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن میشود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. روز بعد، کشتار وحشتناکی راه میافتد و نیروهای دکس، بلافاصله پس از بیرون آمدن از سنگر، به مسلسل بسته میشوند.
وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقب نشینی میکنند، میرو آنها را | میبیند و فرمان میدهد تا به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان نشنیده گرفته میشود. اینجاست که میرو فرمان میدهد تا همه آنها را به خاطر نافرمانی، تیرباران نمایند. دکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرال پیر را باید یک جوری آرام کرد.
از هر لشکر، سه نفر را «همین طوری انتخاب میکنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دکس از آنها در مقابل دادستانی انتقام جو (ریچارد آندرسن) دفاع میکند. حکمی که صادر میشود، یک مضحکه است.
در حالی که لحظه تیرباران نزدیک میشود، دکس به این امید که بتواند رأى برولار را تغییر دهد، او را تهدید میکند.
2. نگاہ کوبریک در حماسه ضد جنگ خود به جنگ جهانی اول از موضعی کاملا انتقادی است. او البته به نفس خود این جنگ که میهن پرستانه است یا استعماری، حق است یا ناحق و انسانی است یا غیر انسانی نمیپردازد، بلکه با متمرکز کردن نگاه خود به یکی از دوسوی متخاصم که ظاهرا برای او تفاوتی هم نمیکرده که کدام یک از طرفین درگیر باشد، به موضوعهایی میپردازد که حق و ناحق و انسانی و غیرانسانی در آن آشکارا به نمایش گذاشته میشود.
همان طور که از فیلم «راههای افتخار» هم بر میآید یکی از موضوعهای مورد علاقه کوبریک نشان دادن ستیزه جویی و بی نظمیهای درون جامعه بشری است. به عبارت دیگر، ستیزه گری آدمها، در اکثر فیلمهای کوبریک دارای اهمیتی اساسی است.
در نزد او، هر چه آدمها در انجام و اعمال خشونت مورد نظر خود آزادتر باشند، سرزنده ترند (که مثالش فیلم «پرتقال کوکی» او است)؛ | و هرگاه به آن چه مورد نظرشان است دست یابند، یا ناگزیر به رعایت کردن نوعی نظم شوند، گویی در قفسی طلایی گرفتار میآیند و دچار غم و رخوت و از خودبیگانگی میشوند (که شاهد مثالش فیلم بری لیندون» است)؛ خشونت مورد نظر کوبریک در «راههای افتخار» آمیختهای است از این دو نوع خشونت و ستیزه گری.
«راههای افتخار» فیلمی است که به گوشه کوچکی از جنگ جهانی اول و آدمهای درگیر در آن میپردازد و در عین حال از معدود فیلمهایی هم هست که بدون آن که تأکید خاصی بر دشمن داشته باشد، دوربین در یک سوی جبهه قرار میگیرد و میکوشد تضاد و تعارض و دوست و دشمن را در همان سو جست وجو کند و به بررسی و واگویی آن بپردازد.
1. ژنرال پیر با خشم و نفرت، بر سر شخصیت کرک داگلاس فریاد میزند: «تو یه ایده آلیستی!» این جمله ژنرال میتوانست به جای داگلاس، خود کوبریک را خطاب قرار دهد که معتقد بود فیلمی که درست حرفش را بزند، میتواند قلب و ذهن بیننده را تسخیر کند.
«راههای افتخار» شهرت و اعتبار برای کوبریک جوان به ارمغان آورد و به نخستین بخش از سه گانه ضد جنگش تبدیل شد که بعدا با «دکتر استرنج لاو» (۱۹۶۴) و «غلاف تمام فلزی» (۱۹۸۷) تکمیل گردید.
در بین اینها، «راههای افتخار» براساس مستندات تاریخی ساخته شد؛ ولی داستانش چنان وحشتناک و غیرقابل تصور است که به هجویهای تلخ و سیاه میماند. وقتی از کرک داگلاس خواسته شد به جمع بازیگران فیلم بپیوندد، به کوبریک گفت: «استنلی، فکر نمیکنم این فیلم یک سنت هم بفروشد؛ ولی باید بسازیمش.»
حرف داگلاس در مورد فروش ناچیز فیلم، درست از آب در آمد، اما در عوض، یک موج ضدجنگ بین المللی به راه انداخت. فرانسه چنان از توصیف مفتضحانه ارتش و نظامش به خشم آمد که نمایش فیلم، ۱۸ سال در کشوری که میگوید: «همه چیز مجاز است!» ممنوع بود.
آکادمی اسکار نیز ظاهرا از فرانسویها خط گرفت: با وجود فیلمنامه بی نظیر و احتمالا بهترین هنرنمایی کرک داگلاس در تمامی زندگی حرفهای اش، فیلم حتی در یک رشته نیز نامزد اسکار نشد؛ شاید به این خاطر که جیم تامپسون، یکی از نویسندگان فیلمنامه، عضو سابق حزب کمونیست آمریکا، نامش در فهرست سیاه سناتور مک کارتی آمده بود.
4. رفتارهای دوربین در تمام تصاویر زیبا، سرد و خشک کوبریک که گاه حالت خبری هم میگیرند، کاملا مشخص اند. سکانسی که دوربین با حالتی دراماتیک درون خاکریزها را میپیماید به حق، بسیار مشهور شده است و البته بعدها بارها تقلید شد. کوبریک که از روی رمان همفری کاب «راههای افتخار» را ساخت، بالوییس مایلستون مقایسه شده بود که ۲۷ سال قبل ضدجنگترین رمان تاریخ را به فیلم تبدیل کرده بود.
کوبریک وقتی دوربین خود را بی باکانه بر دامنهها قرار میدهد و کشتار یک لشکر را ثبت میکند، از آن به مانند یک سلاح بهره میگیرد. اجرایی که کوبریک از حمله دارد به تنهایی با بهترین کارهای ولز (زنگهای نیمه شب)، کووروساوا (آشوب) و آیزنشتاین (الکساندر نوسکی) قابل مقایسه است.
این وحشت گل آلود و کثیف، هوشمندانه با فضای زیبای کاخی که دادگاه نظامی در آن برگزار میشود، در تضاد قرار میگیرد. اگرچه کوبریک نشان میدهد که هردو پس زمینه، یکی وحشی و دیگری متمدن، در واقع با هم تفاوتی ندارند. یکی از معروفترین نکات فیلم هم آواز غمگینی است که دختر کی در انتهای فیلم میخواند. آن دختر بعد از فیلم به شریک ابدی زندگی کوبریک تبدیل میشود.
منبع: روزنامه هفت صبح
۰