نقد فیلم رپسودی بوهیمیایی
برای طرفداران این گروه، «رپسودی بوهیمیایی» به حد کافی از آهنگهای گروه را دارد که حس نوستالژی شدید و زیبایی را در بین بینندگان ایجاد کند. باقی افراد، این فیلم را به عنوان یکی دیگه از آن آثاری میبینند که دربارهی گروههای راک بزرگ دهه ۷۰-۸۰ و پروسهی درکنارهم قرارگرفتن آنها، به موفقیت رسیدنشان، جدایی و بازگشت دوباره به دلیل مشکل یکی از اعضای گروه است. این داستان که جسته و گریخته به سوی واقعیت و تخیل میرود تبدیل به بزرگترین عامل عقبافتادگی اثر شده است.
کد خبر :
۶۴۳۸۴
بازدید :
۱۵۲۲
جیمز براردینلی | متقاعدکنندهترین چیز دربارهی گروه موسیقی «کوئین» همیشه موسیقی آنها بوده است. داستان پس زمینهی این گروه همانند داستان پس زمینهی بسیاری از گروههای دیگر، ملغمهای از ابتذال، تراژدی و کلیشه است. برای ساخت این اثرِ «بر اساس یک داستان واقعی»، فیلمسازان مجبور شدند تا بر روی آخرین عنصر نامبردهشده در جملهی قبلی یعنی کلیشه تکیه بکنند و در نتیجه تغییرات بزرگ و عظیمی در واقعیت تاریخی بدهند تا یک ضدقهرمان بسازند، عناصر ترحم را وارد داستان بکنند که از قبل وجود خارجی نداشتند و به تراژدی گروه «کوئین»، سمت و سویی دراماتیکتر بدهند.
فیلم "ریسودی بوهیمیایی" در بین فیلمهایی که همزمان شروع به اکران کردهاند در رتبه اول فروش قرار دارد
چیزی که باعث میشود فیلم «رپسودی بوهیمیایی» از تبدیلشدن به تحریف کامل باز بماند وجود سکانسهای قدرتمند موسیقایی در آن است که بسیار هم جذاب و مهیج هستند. با حضور «رامی مالک» در نقش «فردی مرکوری» بزرگ و انجام حرکات هیجانانگیز او بر روی صحنه، لحظات کافی وجود دارند برای این که فیلم را قابلتماشا و ارزش بکنند. غمانگیز است که هیچکدام از افراد درگیر در این فیلم تفاوت فاحش بین سکانسهای اجرای موسیقایی با دیگر سکانسها را تشخیص ندادند البته این احتمال هم هست که آنها متوجه این موضوع شده باشند، اما از خیر آن به دلیل هزینهی بالاتر گذر کرده باشند.
در پشت صحنه میتوانستیم ببینیم که پروسهی ساخت «رپسودی بوهیمیایی» با تضادهایی زیادی همراه بوده است و به خاطر همین دیدن چنین فیلم ناامیدکنندهای که به هیچوجه ترا و تعادلی ندارد چیز زیاد عجیب و شگفتزدهکنندهای نیست.
در پشت صحنه میتوانستیم ببینیم که پروسهی ساخت «رپسودی بوهیمیایی» با تضادهایی زیادی همراه بوده است و به خاطر همین دیدن چنین فیلم ناامیدکنندهای که به هیچوجه ترا و تعادلی ندارد چیز زیاد عجیب و شگفتزدهکنندهای نیست.
اولین نشانههای عدم هماهنگی و مشکلات زمان خود را نشان دادند که «ساشا بورن کوهن» به عنوان کسی که قرار بود از ابتدا این نقش را بازی کند به دلیل چیزی که «تفاوت دیدگاهها» اعلام میشد از پروژه جدا شد. سپس در طی مراحل تولید، کارگردان اثر یعنی «برایان سینگر» نیز اخراج شد که دلیل آن طبق ادعای افراد مختلف به دلیل غیبتهای مکرر او در سر صحنه و همچنین درگیریهایی بوده است که وی با دیگر افراد حاضر در پروژه داشته است (دو هفتهی پایانی مراحل فیلمبرداری، مراحل پس از تولید و همچنین برداشتهای مجدد توسط «دکستر فلچر» که از ابتدا قرار بود کارگردان اثر باشد هدایت شده است. از آنجایی که قوانین DGA تنها «برایان سینگر» را به عنوان کارگردان اثر میشناسد، «فلچر» به عنوان تهیهکنندهی اجرایی در نظر گرفته شده است)
بیشتر بخوانید: فردی مرکوری و فیلمهای بدی که خوب میفروشند
اگرچه «رپسودی بوهیمیایی» ظاهرا دربارهی شکلگیری و مراحل شهرت گروه موسیقی «کوئین» بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ است، اما این اثر مشخصا بر روی زندگی شخصیت اول گروه، خوانندهی کاریزماتیک یعنی «فردی مرکوری» متمرکز شده است. ۳ عضو دیگر این گروه یعنی «جان دیکن» (جوزف مازلو)، «راجر تیلور» (بن هاردی) و «برایان می» (گویمین لی) درست همانند یگانه عشق زندگی او یعنی «مری آستین» (لوسی بیانتن) نقشهای فرعی را بر عهده دارند. «پال پرنتر» (آلن لیچ) مدیری که با «فردی» همبستر شد و از او سواستفاده کرد نیز یکی از نقشهای فرعی اثر را بر عهده دارد.
فیلم داستان زندگی «فردی» در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ را با سبک «آهنگهای مشهور» دنبال میکند یعنی تمرکز آن بر روی توسعه و ساخت تنی چند از بزرگترین قطعات موسیقی خلق شده توسط «کوئین» و لحظاتی خاص از زندگی خود «فردی» است؛ اعتراف او به «مری» دربارهی «همجنسگراییش»، ترککردن مدیر گروه یعنی «جان رید» (آیدان گیلن)، شهرت روزافزون او در دههی ۸۰ و البته مشخصا کنسرت لایو اِید (Live Aid) متاسفانه علیرغم عملکرد بسیار خوب «رامی مالک» که خود را چه در ظاهر و چه در باطن تبدیل به یک «فردی مرکوری» کرده است، فیلم هیچوقت نمیتواند که جایگاه خود را پیدا کند و ثابتقدم باشد.
بازسازی کنسرتهای مشهور این گروه که همگی از قطعات «اصلی» این گروه بهره میبرند تاثیر خوبی بر روی کلیت اثر گذاشته اند، اما لحظات دراماتیک اثر به هیچوجه به قدرت اینگونه لحظات نیستند. بخشی از این مشکل به این نکته بازمیگردد که فیلم سعی دارد زمانی نزدیک به ۱۵ سال را در ۲ ساعت خلاصه کند. بخش دیگری از اثر نیز به سینماییکردن اثر و در نتیجهی آن تغییر برخی جزئیات بازمیگردد. فیلم مشخصا در زمینهی صحت تاریخی مشکل دارد. یکی از بارزترین نمونههای آن را میتوان زمانی دانست که «فردی» متوجه میشود به ایدز مبتلا شده است و این مسئله در حوالی سال ۱۹۸۵ است در حالی که در واقعیت این نکته تا سال ۱۹۸۷ غیرقابلکشف میماند و این زمان پس از تمام شدن فیلم است
رویداد «لایو اِید» که در سال ۱۹۸۵ اتفاق افتاد که فیلم نیز با آن به پایان میرسد، با اختلاف زیادی تاثیرگذارترین صحنهای که فیلم برای ارائه به شما در چنته دارد. اگرچه این رویداد کوتاه شده است (آهنگهایی مثل «چیز کوچک دیوانهواری به اسم عشق» (Crazy little thing called love) و «ما شما را له خواهیم کرد» (We Will Rock You) از این بخش حذف شده اند که دلیل احتمالی آن پخش شدن آنها در بخشهای ابتدایی اثر است)، بازسازی ۱۵ دقیقهای از کنسرت کمنظیر «فردی مرکوری» در استادیوم ومبلی نقطهی اوج اثر است و به آن اجازه میدهد که با پایانی مناسب شما را به خارج از سالنهای سینما راهنمایی کند.
رویداد «لایو اِید» که در سال ۱۹۸۵ اتفاق افتاد که فیلم نیز با آن به پایان میرسد، با اختلاف زیادی تاثیرگذارترین صحنهای که فیلم برای ارائه به شما در چنته دارد. اگرچه این رویداد کوتاه شده است (آهنگهایی مثل «چیز کوچک دیوانهواری به اسم عشق» (Crazy little thing called love) و «ما شما را له خواهیم کرد» (We Will Rock You) از این بخش حذف شده اند که دلیل احتمالی آن پخش شدن آنها در بخشهای ابتدایی اثر است)، بازسازی ۱۵ دقیقهای از کنسرت کمنظیر «فردی مرکوری» در استادیوم ومبلی نقطهی اوج اثر است و به آن اجازه میدهد که با پایانی مناسب شما را به خارج از سالنهای سینما راهنمایی کند.
برای رسیدن به این دستاورد، کارگردان اثر صدای کنسرت اصلی گروه به همراه تصاویر این رویداد را (کسانی که به آن کنسرت رفتهاند ممکن است به این نکته اشاره کنند که «فردی مرکوری» به مدت کوتاهی بر روی یکی از پروژکتورهای بزرگ اطراف صحنه حاضر میشود) با نمونههای جدیدی که «رامی مالک» (که تمام توان خود را برای ارائهی بهترین میمیک چهره از «فردی» در تمام لحظات میگذارد) و دیگر ستارهها در آنها حضور دارد به صورت دیجیتالی ترکیب کرده است.
یک مورد طنز جالب در این اثر وجود دارد. «مایک مایرز»، کمدین SNL که به استفاده از «رپسودی بوهیمیایی» برای تاثیر بهتر بر روی «دنیای وین» (Wayne's World) مشهور است و به همراه ستارهی دیگر آن فیلم یعنی «دانا کاروی» مرتبا در حال لبزدن این آهنگ دیده میشوند، در این فیلم در نقش «ری فاستر» حاضر شده است، کسی که «رپسودی بوهیمیایی» در نظرش کمارزش است.
یک مورد طنز جالب در این اثر وجود دارد. «مایک مایرز»، کمدین SNL که به استفاده از «رپسودی بوهیمیایی» برای تاثیر بهتر بر روی «دنیای وین» (Wayne's World) مشهور است و به همراه ستارهی دیگر آن فیلم یعنی «دانا کاروی» مرتبا در حال لبزدن این آهنگ دیده میشوند، در این فیلم در نقش «ری فاستر» حاضر شده است، کسی که «رپسودی بوهیمیایی» در نظرش کمارزش است.
مشکلی که گریبان تمامی این بازسازیهای دقیق را میگیرد این است که به کاهدان میزند و به هیچوجه قانعکننده نیست. از هر چه بگذریم نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که تصاویر با کیفیت مناسب از رویداد «لایو اِید» در دسترس همگان است و چه کسی ترجیح میدهد که تصاویر یک بازسازی پر از استعداد را به جای «فردی مرکوری» واقعی ببیند؟ برای طرفداران این گروه، «رپسودی بوهیمیایی» به حد کافی از آهنگهای گروه را دارد که حس نوستالژی شدید و زیبایی را در بین بینندگان ایجاد کند. باقی افراد، این فیلم را به عنوان یکی دیگه از آن آثاری میبینند که دربارهی گروههای راک بزرگ دهه ۷۰-۸۰ و پروسهی درکنارهم قرارگرفتن آنها، به موفقیت رسیدنشان، جدایی و بازگشت دوباره به دلیل مشکل یکی از اعضای گروه است. این داستان که جسته و گریخته به سوی واقعیت و تخیل میرود تبدیل به بزرگترین عامل عقبافتادگی اثر شده است.
منبع: وب سایت نقد فارسی
مترجم:امید بصیری
۰