بهرام بیضایی؛ قله ادبیات نمایشی در غربت

بهرام بیضایی؛ قله ادبیات نمایشی در غربت

«وقتی درمورد آقای بیضایی صحبت می‌کنی مثل این است که درباره ضرورت آفتاب و مهتاب صحبت کنی، آن‌ها وجود دارند و وجودشان حتمی و انکارناشدنی‌ست و نیازی به اثبات هم ندارد. بخشی از آثار آقای بیضایی که پس از مهاجرت نوشته شده‌اند، در فرم نوآوری‌هایی داشته که من همیشه حسرت می‌خورم چرا تئاتر ما از تماشای آن‌ها بر صحنه محروم است

کد خبر : ۶۶۰۳۹
بازدید : ۱۱۹۱
بهرام بیضایی؛ فله ادبیات نمایشی در غربت
عسل عباسیان | امروز روز مبارکی است، قله ادبیات نمایشی معاصر ایران _بهرام بیضایی_ هشتاد سالگی‌اش را - گرچه دور از وطن- جشن می‌گیرد؛ و جشن می‌گیریم زادروزش را، که زادروز او جشنی ملی‌ست. نه جشنی ملی، که جشنی فراملی‌ست برای فارسی‌زبانان، در هر کجای جهان که هستند، و متعلق به هر ملیت... بهرام بیضایی سال‌هاست با آثارش با مخاطبان سخن می‌گوید. اغراق نیست اگر بگوییم بیضایی در این چند سال دوری از وطن که کم‌کم به یک دهه می‌رسد، تقریبا به‌اندازه تمام سالیانی که در ایران زیست، نمایش روی صحنه برده است.
دو سالی می‌گذشت از زمانی که بهرام بیضایی از ایران رفته بود و در همین سال بنا داشت «جانا و بلادور» را روی صحنه ببرد که نمایشی بر اساس سایه‌بازی بود و بعد از «گزارش آرش» و «گزارش ارداویراف» و چند سال پیش هم «طرب‌نامه» را ساخت و نوروز امسال هم که اجرای «چهارراه» اش شگفتی ساخت و حسرت ما را بابت دوربودنش، بیشتر کرد.
بیضایی به‌گواه کارنامه پربارش همواره به سنت‌های نمایشی ایران نظر داشته و این سال‌ها نیز در تمام این نمایش‌نامه‌ها، به‌طرز متمرکز و مؤکد به فُرم‌های نمایش سنتی پرداخته است. حال آنکه بهرام بیضایی غالب این آثار را سالیان پیش در وطن خود نوشته بود؛ اما به‌گفته خودش، چون امکان اجرا فراهم نبود، آن‌ها را از خاطر برده بود؛ اما بهانه نوشتن از این هنرمند بزرگ، پنجم دی، همین است که او همچنان برخلاف تصور علی جنتی، وزیر اسبق ارشاد که گفته بود مگر او هنوز می‌تواند کار کند، بیش از ۹ سال است که دور از وطن بی‌وقفه کار کرده و شاهدِ این مدعا هم نمایش‌هایی است که به برکت شبکه‌های اجتماعی، همگان حتی ما، امکان دیدن دست‌کم تکه‌ها و دقایقی از آن را داریم.
عکس‌هایش را دست‌به‌دست می‌چرخانیم و هم‌زمان با این حسرت در دل، که چرا دیگر بر صحنه تالار وحدت نمی‌توانیم اثری از او را تماشا کنیم، ذوق‌زده‌ایم از اینکه ایده‌های او بر صحنه‌ای دیگر، فرسنگ‌ها دورتر، جان می‌گیرند و گرچه دور از چشم ما اما، چشم‌ها می‌نوازند. این دوری انگار، آغازگر راهی تازه هم برای بیضایی بوده است.
چنان‌که محمد چرمشیر می‌گوید: «وقتی درمورد آقای بیضایی صحبت می‌کنی مثل این است که درباره ضرورت آفتاب و مهتاب صحبت کنی، آن‌ها وجود دارند و وجودشان حتمی و انکارناشدنی‌ست و نیازی به اثبات هم ندارد. بخشی از آثار آقای بیضایی که پس از مهاجرت نوشته شده‌اند، در فرم نوآوری‌هایی داشته که من همیشه حسرت می‌خورم چرا تئاتر ما از تماشای آن‌ها بر صحنه محروم است.
او به لحاظ فرمی پیشنهاد‌های تازه‌ای در آثار اخیرش ارائه می‌کند که گرچه بر مدار اندیشه‌های سابقش می‌گردد، اما اتفاقی نوآورانه است. به نظرم مهاجرت، فصل تازه‌ای را در آثار ایشان ایجاد کرده که باید آن را به فال نیک گرفت؛ چراکه دریچه‌های تازه‌ای را به سوی جهان نمایش می‌گشاید و از این بابت باید از این مهاجرت خوشحال باشیم و آن را به خودمان تبریک بگوییم. مهاجرت بیضایی فرصتی ایجاد کرده تا دریچه‌های تازه‌ای به دنیای ادبیات نمایشی ایران باز شوند و این بسیار مبارک است».
فرهاد مهندس‌پور هم گرچه از این دوری ناراحت است، اما آن را تصمیمی شخصی تلقی می‌کند که اگر سبب آسایش بیضایی‌ست، پس نیکوست.
او هم در این جشن مکتوب با ما همراه است و می‌گوید: «بهرام بیضایی، کسی است که می‌شود هنوز از تولدش خوشحال بود، از اینکه به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم آمده و با نسل‌های زیادی سر و کار داشته، به آن‌ها یاد داده، با آن‌ها کار کرده و نسل‌هایی خوشحال خواهند بود از اینکه بعد از این با بیضایی کار کنند، از او بیاموزند و با او زندگی کنند».
بهرام بیضایی، حالا با ساعت‌ها اختلاف زمانی و کیلومتر‌ها اختلاف مکانی، شاید بیش از بسیاری از آن‌ها که در این کشور هستند و داعیه خدمت فرهنگی دارند، هر صبح تا شام، به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی خدمت می‌کند، در اتاق کوچکی در دانشگاه استنفورد ایالت کالیفرنیای امریکا باشد که روزی باز نمایشی از او چراغ صحنه را در تهران روشن کند که این، بعد از طلب سلامتش، بزرگ‌ترین آرزوی ما در زادروز هشتاد سالگی اوست.
۰
نظرات بینندگان
  • 2222 ارسالی در

    تولد استاد بي نظير مبارك باشه ايشون خودش هزاران نفره يك نفر نيست

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید