دوست داشتن یا عاشق شدن؟ روایت تفاوتها در فیلم "بهت"
شخص عاشق به معشوق خود ميگويد، تو آفتابي هستي كه فقط بايد بر من بتابي و فقط متعلق به من هستي اما در روند دوست داشتن شخص به مطلوب مورد نظر خود ميگويد كه تو آفتابي هستي كه بايد بر همه بتابي و تنها بر من مالكيتي نداري.
کد خبر :
۸۱۶۴۵
بازدید :
۲۰۳۵
تينا جلالي | اين روزها فيلم «بهت» به نويسندگي و كارگرداني عباس رافعي در خطوط اينترنتي يا همان شبكه نمايش آنلاين به اكران عمومي درآمده است، قصه بهت با بازي مهتاب كرامتي، رعنا آزاديور و عليرضا آقاخاني درباره زوجي از قشر متوسط ايران امروز است كه پس از ۲۰ سال فراق اكنون كه همديگر را يافتهاند براي تحكيم اين عشق، سرنوشت بچههايشان را با زوجي از طبقه پايين جامعه گره ميزنند، غافل از اينكه اين آغازي براي فروپاشي هر ۲ خانواده است.
رافعي ميگويد، موضوع زنان و آسيبهاي اجتماعي آنان برايش بسيار مهم است چون معتقد است، زنان در جامعه امروز ايران دايم در حال كشمكش هستند از درگيرهايي كه براي پوشش خود دارند تا منازعات اجتماعي و جنسيتي كه گاهي بين خودشان به وجود ميآيد تا كشمكشهايي كه بين آنها با مردها همچنين بين افراد يك جامعه به وجود ميآيد كه همين مساله وضعيت آنها را بسيار دراماتيك جلوه ميدهد به گونهاي كه در هر موقعيتي وقتي زني وارد ماجرا ميشود آن ماجرا بحثبرانگيز ميشود. به بهانه نمايش اين فيلم با رافعي گفتوگويي انجام داديم كه از نظر ميگذرانيد:
بحث را از چگونگي ساخته شدن فيلم بهت آغاز كنيم كه انگار شكلگيري اين فيلم براي شما با تلاش زيادي همراه بوده؟
از آنجايي كه موضوع فيلم درباره زنان است از همان ابتدا كه فيلمنامه را به ارشاد براي دريافت پروانه ساخت ارايه داديم، هشدارهايي در مورد مضمون فيلمنامه داده شد. با توجه به اينكه فيلم قبلي من «فصل فراموشي فريبا» كه در فستيوالهاي متعددي نمايش داده شد و 46 جايزه براي سينماي ايران به ارمغان آورده بود انگار اين موفقيتها از ديدگاه آن عضو شوراي تصويب فيلمنامه عيب محسوب ميشد و اين مساله نگراني نماينده شورا را دوچندان كرده بود.
بحث را از چگونگي ساخته شدن فيلم بهت آغاز كنيم كه انگار شكلگيري اين فيلم براي شما با تلاش زيادي همراه بوده؟
از آنجايي كه موضوع فيلم درباره زنان است از همان ابتدا كه فيلمنامه را به ارشاد براي دريافت پروانه ساخت ارايه داديم، هشدارهايي در مورد مضمون فيلمنامه داده شد. با توجه به اينكه فيلم قبلي من «فصل فراموشي فريبا» كه در فستيوالهاي متعددي نمايش داده شد و 46 جايزه براي سينماي ايران به ارمغان آورده بود انگار اين موفقيتها از ديدگاه آن عضو شوراي تصويب فيلمنامه عيب محسوب ميشد و اين مساله نگراني نماينده شورا را دوچندان كرده بود.
اما با توجه به سابقه و تجربهاي كه در اين راهروهاي پيچدرپيچ آموخته بودم و ميدانستم هر موضوع خط قرمزي(به زعم آنها) اگر با نگاه نجيبانهاي ساخته شود نه تنها دچار مميزي در نمايش نميشود چه بسا مورد تقدير نيز قرار ميگيرد به همين دليل درنهايت فيلم را به گونهاي ساختم كه حتي يك فريم از فيلم بهت دچار مميزي نشد.
بحثهايي مطرح بود مبني بر اينكه حوزه هنري سازمان تبليغات، نكات مميزي مطرح كرده است. در اين باره كمي توضيح ميدهيد؟
وقتي زمان اكران فرا رسيد از سوي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي كه تقريبا همه سينماها دارند، دچار مميزي از ديدگاه تنگنظرانه آنها شديم و حتي مجبور شديم، فيلمي كه پروانه نمايش دارد را سانسور كنيم و نماهايي از فيلم را درآوريم. اما در تقدير فيلم اين نوشته بود كه بدون حذف آن پلان مربوطه اكران آنلاين شود.
بحثهايي مطرح بود مبني بر اينكه حوزه هنري سازمان تبليغات، نكات مميزي مطرح كرده است. در اين باره كمي توضيح ميدهيد؟
وقتي زمان اكران فرا رسيد از سوي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي كه تقريبا همه سينماها دارند، دچار مميزي از ديدگاه تنگنظرانه آنها شديم و حتي مجبور شديم، فيلمي كه پروانه نمايش دارد را سانسور كنيم و نماهايي از فيلم را درآوريم. اما در تقدير فيلم اين نوشته بود كه بدون حذف آن پلان مربوطه اكران آنلاين شود.
البته بگويم مثل فيلمسازاني نيستم كه مدام ناله كنم كه اينجاي فيلمم حذف شد و ضعفهاي فيلمم را به گردن ارشاد بيندازم. معتقدم مسائل بيروني به تماشاچي ارتباط ندارد و حرفم را در درون فيلم ميزنم اما تمام تلاشم را كردم با ترفندهايي حتي سكانسهايي كه اگر ديگري ميساخت حذف ميشد، صحنهها و نماهاي فيلم را به تصوير بكشم.
البته وقتي به كارنامه شما نگاه ميكنيم به اين نكته ميرسيم كه رد موضوعات مربوط به زنان در اكثر فيلمهاي شما ديده ميشود.
موضوع زنان و آسيبهاي اجتماعي آنان براي من بسيار مهم است چون معتقدم در جامعه ايران زندگي خانمها دراماتيكتر از مردان است، آنها دايم در جامعه در حال كشمكش هستند از درگيرهايي كه با پوشش خود دارند تا كشمكشهاي اجتماعي و جنسيتي كه گاهي بين خودشان به وجود ميآيد تا كشمكشهايي كه با مردها همچنين بين افراد يك جامعه دارند در هر موقعيتي وقتي زني وارد ماجرا ميشود آن ماجرا بحثبرانگيز ميشود. در اين فيلم هم تلاش كردم بخشي از مشكلات مربوط به آنها را روايت كنم.
يكي از ويژگيهاي فيلم «بهت» در اين است كه مخاطب با دو موقعيت دوست داشته شدن و عاشق شدن مواجه ميشود. ترسيم اين دو گزاره براي شما چگونه شكل گرفت؟
هنگام نگارش فيلمنامه از همان ابتدا با خودم قرار گذاشتم ببينم، ميتوانم در اين فيلمم فرق بين دوست داشته شدن و عاشق بودن را به مخاطب نشان دهم. دكتر شريعتي در يكي از كتابهاي خود جملهاي دارد با اين مضمون كه «دوست داشتن در دريا شنا كردن است و عاشق شدن در دريا غرق شدن. عشق تملك معشوق است، دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست».
شخص عاشق به معشوق خود ميگويد، تو آفتابي هستي كه فقط بايد بر من بتابي و فقط متعلق به من هستي اما در روند دوست داشتن شخص به مطلوب مورد نظر خود ميگويد كه تو آفتابي هستي كه بايد بر همه بتابي و تنها بر من مالكيتي نداري.
البته وقتي به كارنامه شما نگاه ميكنيم به اين نكته ميرسيم كه رد موضوعات مربوط به زنان در اكثر فيلمهاي شما ديده ميشود.
موضوع زنان و آسيبهاي اجتماعي آنان براي من بسيار مهم است چون معتقدم در جامعه ايران زندگي خانمها دراماتيكتر از مردان است، آنها دايم در جامعه در حال كشمكش هستند از درگيرهايي كه با پوشش خود دارند تا كشمكشهاي اجتماعي و جنسيتي كه گاهي بين خودشان به وجود ميآيد تا كشمكشهايي كه با مردها همچنين بين افراد يك جامعه دارند در هر موقعيتي وقتي زني وارد ماجرا ميشود آن ماجرا بحثبرانگيز ميشود. در اين فيلم هم تلاش كردم بخشي از مشكلات مربوط به آنها را روايت كنم.
يكي از ويژگيهاي فيلم «بهت» در اين است كه مخاطب با دو موقعيت دوست داشته شدن و عاشق شدن مواجه ميشود. ترسيم اين دو گزاره براي شما چگونه شكل گرفت؟
هنگام نگارش فيلمنامه از همان ابتدا با خودم قرار گذاشتم ببينم، ميتوانم در اين فيلمم فرق بين دوست داشته شدن و عاشق بودن را به مخاطب نشان دهم. دكتر شريعتي در يكي از كتابهاي خود جملهاي دارد با اين مضمون كه «دوست داشتن در دريا شنا كردن است و عاشق شدن در دريا غرق شدن. عشق تملك معشوق است، دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست».
شخص عاشق به معشوق خود ميگويد، تو آفتابي هستي كه فقط بايد بر من بتابي و فقط متعلق به من هستي اما در روند دوست داشتن شخص به مطلوب مورد نظر خود ميگويد كه تو آفتابي هستي كه بايد بر همه بتابي و تنها بر من مالكيتي نداري.
در دوست داشتن است كه زن و شوهر به رشد و ارتقاي هم علاقه دارند و براي رسيدن به عاليترين مقامها به يكديگر كمك ميكنند. عمده تلاش من در اين فيلم اين بود كه اين بحث را پيش بكشم البته از همان ابتدا ميدانستم كه مطرح كردن بحث فلسفي تفاوت بين دوست داشتن و عاشق شدن در يك فيلم خيلي سخت است.
اما به هر جهت مسيري كه بود كه پيش گرفتم. در فيلم بهت مرد از روي عاشق بودن و از فرط عشق زيادي همسر خود را به خود كشتن ميدهد. البته هدفش كمك به همسر خود بود اما كاري ميكند كه زنش كشته ميشود. در سمت مقابل آنها زن و مردي هستند كه يكديگر را دوست دارند و هيچ چالشي با هم ندارند.
به رغم اينكه داستان فيلم درباره رحم اجارهاي است اما به نظر ميرسد، تم اصلي و موضوع فيلم پنهانكاري باشد، موافقيد؟
دقيقا. موضوع اصلي فيلم پنهانكاري دو زن داستان است كه به آنها آسيب ميزند اگر آنها ماجراي رحم اجارهاي را پنهان نميكردند چه بسا اين اتفاقات در زندگي آنها نميافتد.
ولي جناب رافعي قبول داريد، موضوع رحم اجارهاي در سينما يا تلويزيون بارها و بارها تكرار شده؟
بله به اين موضوع واقف بودم و از همين جهت هم بود كه تلاش كردم، موضوع اصلي فيلمنامه رحم اجارهاي نباشد و مك گافين داستان باشد در واقع بهانهاي براي طرح موضوع زنان. در اين فيلم براي اولين بار دو زن تصميمگيرنده براي زندگي خود ميباشند و براي نجات خود زندگي خودچارهاي ميانديشند كه اين تصميم به فروپاشي آنان منجر ميشود اين بود كه دنبال بهانهاي براي روايت اين موقعيت بودم كه ذهنم به رحم اجارهاي رسيد.
به رغم اينكه داستان فيلم درباره رحم اجارهاي است اما به نظر ميرسد، تم اصلي و موضوع فيلم پنهانكاري باشد، موافقيد؟
دقيقا. موضوع اصلي فيلم پنهانكاري دو زن داستان است كه به آنها آسيب ميزند اگر آنها ماجراي رحم اجارهاي را پنهان نميكردند چه بسا اين اتفاقات در زندگي آنها نميافتد.
ولي جناب رافعي قبول داريد، موضوع رحم اجارهاي در سينما يا تلويزيون بارها و بارها تكرار شده؟
بله به اين موضوع واقف بودم و از همين جهت هم بود كه تلاش كردم، موضوع اصلي فيلمنامه رحم اجارهاي نباشد و مك گافين داستان باشد در واقع بهانهاي براي طرح موضوع زنان. در اين فيلم براي اولين بار دو زن تصميمگيرنده براي زندگي خود ميباشند و براي نجات خود زندگي خودچارهاي ميانديشند كه اين تصميم به فروپاشي آنان منجر ميشود اين بود كه دنبال بهانهاي براي روايت اين موقعيت بودم كه ذهنم به رحم اجارهاي رسيد.
ميخواهم بگويم از همان ابتدا آگاهانه به سراغ اين موضوع رفتم چون ميخواهم فيلمهايي بسازم تا به واسطه آن موقعيتي ايجاد كنم كه تاثير حتي در حد يك خراش روي ذهن مخاطبم داشته باشم. تا در نهايت او به يك درد يا خودآگاهي برسد.
اگر در انتهاي فيلم «فصل فراموشي فريبا» به اين نتيجه رسيده بودم كه زن آن ژاكتي كه براي مردش كه در بيمارستان است، ميبافد در انتهاي داستان خودش بايد بپوشد و با آن همچون زره به جنگ اجتماع برود در پايان فيلم «بهت» زن داستان ما به اين نتيجه ميرسد كه از اين پس اصلا نبايد با هيچ مردي وارد رابطه و داستان شود و در مونولوگي هم ميگويد كه خودم بچهام را بزرگ ميكنم و با بچه از اين مسير سخت عبور ميكنيم.
نقدي كه بر فيلم شما وارد است اينكه شيوه روايت فيلم را ساده متمايل به سطحي انتخاب كرديد. چرا؟ اصلا با اين صحبت من موافقيد؟
تمام اعتقادم اين است كه داستانم را به گونهاي براي مخاطب روايت كنم كه تماشاچي در طول تماشاي فيلم تصور نكند كه فيلم ميبيند. در يك روايت متقاطع از دكوپاژي كه تماشاگر را بيشتر گيج كند، پرهيز ميكنم. به نظر من مخاطب به سينما نميآيد كه معما حل كند و من مخالف چنين روايتي هستم.
نقدي كه بر فيلم شما وارد است اينكه شيوه روايت فيلم را ساده متمايل به سطحي انتخاب كرديد. چرا؟ اصلا با اين صحبت من موافقيد؟
تمام اعتقادم اين است كه داستانم را به گونهاي براي مخاطب روايت كنم كه تماشاچي در طول تماشاي فيلم تصور نكند كه فيلم ميبيند. در يك روايت متقاطع از دكوپاژي كه تماشاگر را بيشتر گيج كند، پرهيز ميكنم. به نظر من مخاطب به سينما نميآيد كه معما حل كند و من مخالف چنين روايتي هستم.
اين نوع روايتهاي متظاهرانه تماشاگر را از فيلم به بيرون پرت ميكند. مخاطب به سينما ميآيد تا دو ساعت در دنياي فيلم غرق شود به همين دليل نبايد حركت دوربين، مونتاژ موسيقي يا كارگرداني كار را حس كند. من نظرم اين است ما فيلم ميسازيم براي اينكه تجربههايمان را به تماشاگر انتقال دهيم. وظيفه سينما انتقال تجربه است.
يعني در اين فيلم ميخواهم تجربه شخصيت اصلي داستان را به مخاطب انتقال دهم كه اگر تماشاگري در اين موقعيت قرار گرفت از آن درس بگيرد تا آن اتفاق تلخ براي خودش روي ندهد و از پنهانكاري پرهيز كنند. وظيفه يك فيلمساز و هنرمند را اين ميدانم، نميخواهم ماجرا را خيلي پيچيده بيان كنم.
يعني ميتوانيم اين گونه برداشت كنيم كه شما به سينما به عنوان يك هنر با وجه سرگرمي نگاه ميكنيد؟
به قول ادوارد مورگان فوستر:«متاسفانه بايد داستان گفت.» منظور فوستر از بيان اين عبارت اين است كه حرفهايمان و آن موضوعي را كه ميخواهيم مطرح كنيم در قالب داستان براي مخاطب تعريف كنيم(يكي بود، يكي نبود، جونم برات بگه كه...) ذائقه تماشاگر ايراني اينگونه است كه به داستانگويي عادت دارد.
يعني ميتوانيم اين گونه برداشت كنيم كه شما به سينما به عنوان يك هنر با وجه سرگرمي نگاه ميكنيد؟
به قول ادوارد مورگان فوستر:«متاسفانه بايد داستان گفت.» منظور فوستر از بيان اين عبارت اين است كه حرفهايمان و آن موضوعي را كه ميخواهيم مطرح كنيم در قالب داستان براي مخاطب تعريف كنيم(يكي بود، يكي نبود، جونم برات بگه كه...) ذائقه تماشاگر ايراني اينگونه است كه به داستانگويي عادت دارد.
حالا پرسش اينجاست چرا من نبايد از اين قالب كه متعلق به گذشتگان ماست و مردم ما به اين شيوه داستانگويي علاقه دارند براي ارايه آن حرفي كه ميخواهم بگويم، استفاده كنم و با خودم بگويم كريستوفر نولان عجب پلاني گرفته و من از آن تقليد كنم كه در آن صورت من نه نولان ميشوم و نه رافعي. به كلاغي ميمانم كه راه رفتن كبك را ميخواهد تقليد كند و راه رفتن خودش را هم فراموش ميكند.
در طول تماشاي فيلم نكتهاي كه به ذهنم ميرسيد اينكه به نظرتان نيامد كه اگر از نابازيگران در اين فيلم استفاده ميكرديد، فيلم باورپذيرتر ميشد؟
با شما موافقم ولي در آن صورت كسي به تماشاي فيلم نمينشست. صريح بگويم ميخواستم فيلمي بسازم كه تماشاگر ببيند. وقتي ميبينم تماشاگري كه ميخواهد به سينما برود، اول سراغ بازيگران آن فيلم را ميگيرد و ميپرسد بازيگران فيلم كيست؟ تماشاگر هيچوقت نميگويد موضوع اين فيلم چيست؟
حرف اين فيلم چيست كه برويم آن را ببينيم فقط سراغ هنرپيشه آن را ميگيرد. البته بگويم، اعتقادم اين است كه ما فيلمسازان بايد از بازيگران شاخص و شناخته شده استفاده كنيم تا فيلم بتواند با تماشاچي ارتباط برقرار كند. چه بسا فيلمهايي در طول تاريخ سينما ساخته شده كه از نابازيگر استفاده شده و آن فيلم هيچوقت فرصت اكران پيدا نكرده است.
در طول تماشاي فيلم نكتهاي كه به ذهنم ميرسيد اينكه به نظرتان نيامد كه اگر از نابازيگران در اين فيلم استفاده ميكرديد، فيلم باورپذيرتر ميشد؟
با شما موافقم ولي در آن صورت كسي به تماشاي فيلم نمينشست. صريح بگويم ميخواستم فيلمي بسازم كه تماشاگر ببيند. وقتي ميبينم تماشاگري كه ميخواهد به سينما برود، اول سراغ بازيگران آن فيلم را ميگيرد و ميپرسد بازيگران فيلم كيست؟ تماشاگر هيچوقت نميگويد موضوع اين فيلم چيست؟
حرف اين فيلم چيست كه برويم آن را ببينيم فقط سراغ هنرپيشه آن را ميگيرد. البته بگويم، اعتقادم اين است كه ما فيلمسازان بايد از بازيگران شاخص و شناخته شده استفاده كنيم تا فيلم بتواند با تماشاچي ارتباط برقرار كند. چه بسا فيلمهايي در طول تاريخ سينما ساخته شده كه از نابازيگر استفاده شده و آن فيلم هيچوقت فرصت اكران پيدا نكرده است.
براي اينكه اين سينماداران هستند كه براي نمايش فيلم در سينماها تصميم ميگيرند چون آنها به گيشه فيلمشان فكر ميكنند و اينكه فيلمها بايد بازيگر مطرح داشته باشند. در يك موقعيت كاملا عادي و نرمال همه معتقديم كه در فيلم از بازيگر ناشناخته استفاده كنيم چون كار باورپذير ميشود. اين اعتقاد را همه داريم اما واقعا عملي نيست و بايد راهكار ديگر انديشيده شود.
سوال پاياني اينكه چرا فيلم «بهت» در هيچ جشنوارهاي نمايش داده نشد؟
دو سالي از ساخته شدن اين فيلم ميگذرد و اساسا از همان ابتدا قرار بود، فيلم بعد از ساخته شدن در سينماها نمايش داده شود.
سوال پاياني اينكه چرا فيلم «بهت» در هيچ جشنوارهاي نمايش داده نشد؟
دو سالي از ساخته شدن اين فيلم ميگذرد و اساسا از همان ابتدا قرار بود، فيلم بعد از ساخته شدن در سينماها نمايش داده شود.
فيلمهاي قبلي من همه در جشنوارههاي مختلف نمايش داشت از فجر بگير تا فستيوالهاي خارجي مختلف و مفتخر به دريافت جوايزي شدهاند اما در فيلم بهت تصميمگيرنده نبودم. فيلم نه به اكران به موقع رسيد و نه به فستيوالي داده شد. با اين اوصاف معتقدم فيلم بهت مظلوم واقع شده است.
۰