جنجال تازه دربارۀ بشقابپرندهها؛ آیا فضاییها در «پارک کردن» سفینه مشکل دارند؟!
ادعاهای تازۀ یک عضو سابق «نیروی ویژۀ پدیدههای ناشناختۀ هوایی» آمریکا، های و هوی تازهای دربارۀ واقعیت بشقابپرندهها به راه انداخته است؛ این ادعاها تا چه اندازه قابل اعتماد هستند؟
فرادید| باز هم یک داستان دیگر از مخفیکاری دولت آمریکا دربارۀ بشقابپرندههای بیگانه! این از آن قصههای آشناست که نظریهپردازان توطئه همیشه دربارهاش صحبت میکنند. اما این بار یک چیزی فرق میکند. داستان اخیر توسط کسی مطرح شده که خودش قبلا در جایگاه مهمی قرار داشته و این احتمال هست که واقعا چیزی بداند.
به گزارش فرادید؛ دیوید گراش (David Grush) به مدت ۱۴ سال در نیروی هوایی آمریکا خدمت کرده و در افغانستان نیز حضور داشته است. از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ نیز او عضوی از «نیروی ویژۀ پدیدههای ناشناختۀ هوایی» در وزارت دفاع آمریکا بوده است.
پدیدههای ناشناختۀ هوایی یا UAPها، همان چیزی هستند که آنها را معمولا به نام یوفو UFO میشناسیم. در سال ۲۰۲۱ گزارشی از سازمان اطلاعات ملی آمریکا فاش کرد که دپارتمان پدیدههای ناشناخته در حال تحقیق بر روی ۱۴۴ مورد گزارش از رویت این نوع پدیدهها است. این گزارشها به فاصلۀ سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۱ مربوط میشدند و اغلب توسط پرسنل نظامی ارائه شده بودند.
(یکی از مقامات اطلاعات ناوبری آمریکا در حال نشان دادن ویدئویی از یک پرنده ناشناخته در یکی از کمیتههای اطلاعاتی کاخ سفید)
حالا دیوید گراش در مصاحبه با یک وبسایت خبری ادعا کرده که آمریکا در طی دهههای اخیر موفق شده ساختههایی با منشاء غیربشری را به صورت سالم یا تقریبا سالم به دست بیاورد. این یافتهها طبق ادعای گراش در مناطق مختلف جهان به دست آمدهاند. گراش گفته که اطلاعاتی مفصل و طبقهبندیشده را در خصوص این پروژۀ بسیار پنهانی به کنگره ارائه داده است.
اما آنطور که آوی لوب (Avi Loeb) اخترشناس دانشگاه هاروارد میگوید، تا زمانی که این اطلاعات عمومی نشدهاند ما باید دربارۀ صحتشان مشکوک باشیم: «ما نباید داستانی را باور کنیم مگر اینکه شواهدی برای درستیشان داشته باشیم. با اینکه شنیدن گواهی گراش جالب توجه است اما او هیچ داده یا مدرک فیزیکی ارائه نکرده است».
لوب کسی است که برای جمعآوری دادههای علمی دربارۀ پدیدههای ناشناختۀ هوایی «پروژۀ گالیله» را بنیانگذاری کرده است. مرکز این پروژه در دانشگاه هاروارد است و کارش جستجوی دائمی آسمان با امواج مادون قرمز، نوری و رادیویی و همچنین گوش دادن به صداهای کیهانی برای رصد هر چیز غیر عادی است.
این جریان دائمی از دادهها سپس توسط کامپیوترها تحلیل میشوند تا معلوم شود که آنچه مشاهده شده، پرنده است یا پهپاد یا چیزی ناشناخته که نیاز به بررسی بیشتر دارد. تا امروز هرآنچه توسط این پروژه رصد شده امور قابل توضیح و عادی بودهاند. اما قرار است بودجۀ بیشتری تامین شود تا ۵ رصدخانۀ دیگر از این نوع در مناطق دیگر آمریکا نیز ساخته شوند.
مایکل گرت (Michael Garrett) اخترشناس رادیویی و رئیس آکادمی بینالمللی «سِتی» (جستجو برای هوش فرازمینی) نیز دلایل دیگری برای شک کردن به گفتههای گراش دارد. دلیل گرت به این نکتۀ جالب مربوط میشود که اگر گراش درست بگوید پس معلوم میشود که بیگانههای فضایی رانندههای خیلی بدی برای سفینههایشان هستند!
گرت میگوید: «اینکه اینهمه بشقابپرنده به زمین برخورد کرده باشد یک کمی عجیب و غریب به نظر میرسد. اگر آنها میتوانند فاصلۀ عظیم بین ستارهها را سفر کنند، احتمالا باید در آخرین لحظات سفرشان هم بتوانند فرود مناسبی داشته باشند!».
اینکه در طول چند دهه چندین بار فضاییها در کنترل سفینهشان ناموفق بوده باشند نامعقول به نظر میرسد. مگر اینکه هر روز صدها بشقابپرنده به زمین بیاید که در آن بین چندتایش هم دچار حادثه شده باشد.
(تصویری که وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۲۰ از یک پرندۀ ناشناخته ثبت کرده است)
با اینحال جاناتان گری که بر حسب ادعا برای مرکز اطلاعات فضایی آمریکا کار میکرده و موافق ادعاهای گراش است، میگوید اینگونه یافتهها در سراسر قرن بیستم اتفاق افتادهاند. طبق ادعای او در واقع آمریکا مدتها درگیر یک مسابقه با سایر ابرقدرتها خصوصا چین و روسیه برای جستجوی نقاط برخورد بوده است تا بتواند بقایای بیشتری از بشقابپرندهها را به دست بیاورد و آنها را مهندسی معکوس کند.
اما گرت در این مورد هم مشکوک است. او میگوید هیچ مدرک واقعی از چنین فعالیتی که هیچ ثمری هم داده باشد وجود ندارد: «اگر چنین اطلاعاتی واقعا به دست آمده بود باید تکنولوژیهایی متحولکننده بر اساس آنها شکل میگرفت. اما ما شاهد چنین چیزهایی نیستیم؛ پس یا آمریکاییها در مهندسی معکوس خوب عمل نمیکنند و یا اصلا چیزی برای مهندسی معکوس وجود ندارد».
امروزه دانشمندانی هستند (مثل سارا راسل در موزۀ طبیعی لندن) که میتوانند با تحلیل ترکیب انواع مواد تشخیص بدهند که آنها در شرایط زمینی شکل گرفتهاند یا در فضا. مثلا با تحلیل ایزوتوپهای اکسیژن در یک سنگ میتوان به آسانی تشخیص داد که آیا این شهابسنگی است که از فضا آمده یا یک سنگ عادی زمینی است. بنابراین تشخیص اینکه واقعا چیزی از فضا آمده است یا نه و اینکه به صورت طبیعی شکل گرفته یا مصنوعی کار نباید کار سختی باشد.
در نهایت لوب اشاره میکند که «خود ما تا به حال کاوشگرهایی مثل وویجر یک و دو را به اعماق دوردست فضا فرستادهایم و بنابراین نمیتوانیم بگوییم غیر ممکن است که یک تمدن دیگر نیز چنین کاری کرده باشد. اما مسئلۀ ما این است که برای اینگونه ادعاها باید مدارکی وجود داشته باشد که به طور عمومی در دسترس قرار گرفته باشند. کار علم اینگونه است. علم با پنهانکاری و رمز و راز پیش نمیرود».