حقیقت علمی پشت قضیه هاله نور انسان چیست؟
هاله نور انسان واقعا وجود دارد یا خرافات است؟ علم درباره این موضوع مورد بحث چه نظری دارد و چگونه آن را توجیه میکند؟
با مطرح کردن موضوع هالهها معمولا دو نوع واکنش متفاوت دریافت میکنیم. عدهای مشخصا معتقدند که هاله نور انسان یک افسانه خرافی است و دسته دیگر شدیدا به آن عقیده دارند. خوشبختانه در میان همه راز و رمزهای هستی یا آنهمه تصاویر رنگارنگ منسوب به هالهها یک حقیقت علمی و صادقانه وجود دارد که فریاد میزند نه!
هاله نور انسان از کجا میآید؟
در معرفی هاله نور انسان باید بگوییم منظور آن حالت حسی نیست که از اولین دیدار با اشخاص دریافت میکنید؛ بلکه دقیقا فضای رنگین و قابل مشاهده است که اطراف بدن افراد را احاطه میکند. رنگ این هالهها ویژگیهای شخصیتی افراد را بیان میکند و برای مثال هاله سبز به اشخاص دلسوز نسبت داده شده. قرمز بیانگر رهبری و قدرت است و آبی نیلی نشان میدهد که فرد احتمالا به بیداری روحی و عرفانی رسیده.
هاله نور انسان از کجا میآید؟ روزنامه تایمز هند در این باره نوشته:
بیان ایندیا تایمز نشان میدهد که چرا برخی افراد به واقعیت هاله نور انسان اعتقاد دارند. زبان شبه علمی به توصیف این هالهها کمک کرده تا به قدر کافی معتبر و واقعی به نظر برسند و مزخرف محض نباشند.
اما عبارت «سطح آگاهی» از نظر عصب شناسان چه معنایی دارد؟ سطح آگاهی ذهنی در واقع نوعی اصطلاح پزشکی است که به سطح هوشیاری افراد اشاره میکند و اصلا توصیف متافیزیکی نیست. در نهایت هیچ دادهای وجود ندارد که وجود هالهها را تایید کند؛ حتی وقتی شرایطی مانند سینستزیا (هم حسی) را در نظر میگیریم که حسها را مختل میکند.
محبوبیت در عصر ویکتوریایی و تصاویر فریب دهنده
از دوران ویکتوریایی (۱۸۳۷ تا ۱۹۰۱ میلادی) هالهها سوار بر موج عجیب و غریب آزمایشهای عرفانی و جذابیتهای نهفته پیش میرفتند. دوره زمانی مذکور شاهد تغییرات عمقی فناوری و اجتماعی بود که با انقلاب صنعتی همپوشانی داشت و از انگلیس به سر تا سر قاره اروپا و همچنین آمریکای شمالی و ژاپن گسترش یافت.
جامعه در اثر تغییر سریع از کشاورزی به سوی صنعت گیج شده و تحت فشار شرایط کاری و زندگی غیر انسانی قرار گرفته بود. اغلب افراد از جمله خود ملکه ویکتوریا، به منابع جایگزین برای تأمین نیازهای روحی و معنوی خود روی آورده بودند. احضار روح، هیپنوتیزم، شناسایی افراد واسطه روحی، غیب بینی و جلسههای صحبت درباره این موارد از جمله فعالیتهای آنها شناخته میشد.
با ورود تکنولوژی جدید، حقههای تازه هم به وجود آمدند و در این میان به طور ویژه حقههای عکاسی و تصویربرداری وارد میدان شدند. عکسهای اکسپوژر دوگانه از قرن نوزدهم، ظهورهای فرضی مردگان روی زندگان را نشان میدادند و واسطههای روحی یا همان مدیومها در حال بالا آوردن «اکتوزیوم» به تصویر کشیده میشدند. اکتوزیوم در واقع یک تکه پارچه فشرده شده بود که افراد دغل باز برای این نمایشها از آن استفاده میکردند.
یک مهندس روسی به نام یاکوف نرکویچ تودکو در دهه ۱۸۹۰ میلادی کشف کرد که تخلیههای الکتریکی از یک الکترود، شکلهایی را روی فیلم عکاسی ایجاد میکند. در سال ۱۹۳۹، برقکار روسی به نام سیمون دیویدویچ کرلیان یک برگ را بین الکترود و فیلم عکاسی نگه داشت تا چنین اشکال «هالهای» را ایجاد کند.
کرلیان و آزمایش برگ، اساس چاپهای هالهای را تشکیل داد که تحت عنوان عکاسی کرلیان هم شناخته میشود. برخلاف این نامگذاری، اصلا عکاسی در کار نیست. اشکال و رنگها در حالی که هوای یونیزه شده اطراف هر کدام حرکت میکند، به طور غیر فعال روی فیلم عکاسی شکل میبندند.
روش کرلیان در اوایل دهه ۱۹۷۰ وارد کشورهای غربی شد و به موقع توانست بر موج نوگرایی شود. موج نوگرایی از سیستم اعتقادی ویکتوریایی مانند متافیزیک و اشراق ترکیب شرقی و غربی منشا گرفته بود و در اواسط قرن بیستم به تدریج کاهش پیدا کرد.
رنگهای مختلف و چاکراها
بدون وجود چاکراها، خبری از هاله نور انسان هم نیست. مردم چاکراها را به عناوین نقاط کانونی انرژی در بدن معرفی میکنند که از پایه ستون فقرات تا قله سر متصل هستند. هر نقطه رنگ متفاوتی دارد و بازهای از نیازهای زیستی پایه در چاکرا ریشه (قرمز) تا چاکرا قله (بنفش) که به کائنات متصل است را شامل میشود.
معتقدان این نظریه معمولا سیستم چاکرا را یک سنت باستانی و موروثی از هند میدانند که از وداها گرفته شده و متن معنوی آن بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد مسیح نوشته شده است. از آن طرف سیستم جدید شامل ۷ نقطه چاکرا با اسامی و رنگهای مختلف به کتاب «توضیح شش چاکرا» مربوط میشود که در سال ۱۵۷۷ میلادی منتشر شده. کتاب مذکور در سال ۱۹۱۸ که اوج شکوفایی تئوسوفی یا عرفان بود، به انگلیسی ترجمه شد.
نگاهی سریع به زمان حال نشان میدهد که هاله نور انسان هم قرار است به طور فرضی ویژگیهای دقیقی را نشان دهد که هر چاکرا توصیف میکند. به نحوی «انرژی» که احتمالا به خوبی تعریف نشده است، در بدن انسان جریان پیدا میکند، میلرزد و زمانی که از روش کرلیان استفاده شود، میتواند الگوهای رنگارنگ و زیبا تولید کند.
هاله رنگ قرمز (چاکرا ریشه) توصیف کننده فرد متعادل است که نیازهای زیستی او را هدایت میکنند. رنگ زرد مربوط به چاکرا خورشیدی نمایانگر فردی هدفدار، با انگیزه و کنجکاو است. انواع رنگهای ترکیبی و طیفی در هاله نور انسان وجود دارد که به گفته محققان دانشگاه آستن، تفاوت رنگی در نمایههای هاله به رنگهای مختلفی مربوط میشود که روی فیلم عکاسی مورد استفاده قرار میگیرند.
هنر خوب، علم بد و درمان مناسب
مرحله کنونی نشان میدهد که عکاسی هاله به کسب و کاری پر رونق تبدیل شده و به این زودیها از سکه نمیافتد. سوژههای عکاسی مشتاقانه لبخند میزنند و در مقابل دوربین مخصوص قرار میگیرند تا رنگ هاله خودشان را کشف کنند. کسب و کارهایی مانند Radiant Human به خوبی این را نشان میدهند. کریستینا لونسدیل، صاحب و هنرمند ثبت پرتره، در مورد عکاسی هاله نور انسان میگوید:
ادراکات آدمی ممکن است با یک کلیک شاتر دوربین تغییر و ما را با واقعیترین خودمان آشنا کنند. به عبارت دیگر، هالهها هنر خوبی خلق میکنند؛ اما از نظر علمی بد هستند و پشتوانه ندارند. حتی میتوانیم آنها را ترکیبی از یک آزمون شخصیت شناسی جذاب و ابزار خود درمانی بدانیم و به مایرز بریگز یا همان MBTI محبوب نسبت بدهیم. وابسته به تجربه شخصی شما، شاید خوانش چارت نجومی یا کارتهای تاروت هم در نسبت دادن هاله نور انسان با رنگهای مختلف دخیل باشد.
در آخر، هالهها شاید نوعی هدف روان شناختی نیمه علمی معتبر داشته باشند. همان طور که Very Well Mind توضیح میدهد، هنر درمانی شامل رشتههای خلاقانه مانند رقص و نویسندگی میتواند یکی از روشهای درمانی کاملا مشروع باشد. یادمان نرود که در هنر درمانی، بیمار در خلق آثار هنری فعال است و نه صرفا تماشاگر تصاویر زیبا!
با این حال، کمتر کسی میتواند فواید عاطفی و روانشناختی آثار هنری، موسیقی، ادبیات و غیره را انکار کند. فعلا اگر مسائل مربوط به دقت علمی را در نظر نگیریم، همین حالا هم کسب و کارهایی مانند The Aura Power وجود دارند که اپلیکیشنهای اختصاصی شامل انواع جلسات عرفانی و درمانی را ارائه میدهند. جلسههای مختلف آنها شامل طالع بینی، رجعت به زندگی گذشته و بله هاله نور انسان میشود.
دروغ پردازیهای فراوان در قضیه هاله نور انسان
بخشی از سردرگمی درباره هالهها از چشمه همیشگی اطلاعات نادرست انسان یعنی اینترنت ناشی میشود. گفتگوها و مقالههای آنلاین حول این محور، به وفور پیدا میشوند و بیشتر از مقالههای علمی وجود دارند. هیچکس در دایره علمی، عکاسی کرلیان را به عنوان موضوع معنادار جدی نگرفته است و متافیزیک به هر حال، فیزیک نیست. مقالههای علمی به صراحت اعلام میکنند که هاله نور انسان اثبات نشده است.
مثلا Healthline میگوید هیچ مطالعه علمی برای اثبات هالهها وجود ندارد. مرکز Center of Excellence هم میگوید علم وجود هالهها را تایید نکرده؛ اما این به معنی رد وجودشان نیست. همچنین هالهها را نوعی انرژی قابل اندازهگیری شبیه به میدان الکترو مغناطیسی کره زمین میداند.
محققان در تلاش برای توجیه هالهها
پژوهشگران در تلاشند تا متوجه شوند که چرا برخی افراد ادعای دیدن هاله نور انسان را دارند. یکی از این دست مطالعهها در مجله «آگاهی و شناخت» به بررسی رابطه میان دیدن هاله و هم حسی پرداخته است. یافتهها نشان داده که این دو پدیده هاله و هم حسی یا سینستزیا از نظر پدیده شناسی و رفتاری متفاوت هستند. مجله «روانشناسی امروز» هم یافتههای یک مطالعه دیگر را منتشر کرده که ادعا میکند هالههای قابل مشاهده ممکن است نشانگر «نقشه نادرست بدنی» از همان شخصی باشند که آنها را میبیند. یعنی یک تجسم بصری از نقشه داخلی بدن خود فرد باشد که روی شخص دیگر منعکس شده.
کلام آخر
کلام آخر اینکه بار دیگر تکرار میکنیم هاله نور انسان اعتبار علمی ندارد. اگر فردی از ثبت تصاویر هاله یا خواندن مقالات مختلف درباره آن لذت میبرد، هیچ اشکالی ندارد؛ تا زمانی که بداند همه این قضایا فقط سرگرمی است.
منبع: خبرآنلاین