تکنولوژی ماده مخدر نیست
دورانی که دردستگرفتن و استفاده از ابزارهایی نظیر کامپیوتر شخصی، تلفن و صفحههای دیجیتالی هوشمند به عادت روزانه اغلب افراد تبدیل شده است.
کد خبر :
۵۵۴۸۴
بازدید :
۱۸۲۵
در مورد عصر دیجیتال چگونه فکر میکنید؟ دورانی که دردستگرفتن و استفاده از ابزارهایی نظیر کامپیوتر شخصی، تلفن و صفحههای دیجیتالی هوشمند به عادت روزانه اغلب افراد تبدیل شده است.
این شرایط پدیدآورنده یا جایگزین بسیاری از فعالیتهای آموزشی، سرگرمی و اجتماعی شده که تا سالهای نهچندان دور گذشته تعریفنشده، محدود یا غیرممکن بودهاند. آیا کودکان امروز نیاز به پدران و مادرانی دارند که آنها را از آسیب احتمالی این ابزار قدرتمند مصون بدارند؟
آیا شما در حالی صفحه دیجیتالی هوشمند خانه را به دست فرزندتان میسپارید که حس آسایش و فراغت چنددقیقهای یا چندساعته شما در حین سرگرمشدن کودکتان آمیخته با نگرانی و مطمئننبودن شما از آسیب احتمالی این وسیله دیجیتالی بر سلامت ذهن و جسم فرزندتان است؟
اجازه بدهید تلاشهای انجامشده برای پاسخ به این پرسشها را بررسی کنیم. در تنظیم این مطلب از نتایج تحقیقات منتشرشده در مجله نیوساینتیست، سایت ساینسدیلی و کتاب ذهن منظم
استفاده شده است.
استفاده شده است.
علوم اعصاب و استفاده از ابزار دیجیتالی هوشمند
دکتر «سارا مککی»، فعال در زمینه علوم اعصاب و نویسنده کتاب مغز زنان، مروری بر موضوع اعتیاد دیجیتالی از نگاه علوم اعصاب دارد. او میگوید در سال ۲۰۱۶ مقاله پرسروصدایی در نیویورکپست منتشر شد با این مضمون: «ابزارهای دیجیتالی هوشمند مانند آیپد در حال تبدیلکردن بچههای ما به روانپریشانی بیمقدار هستند و این به دلیل دوپامین است».
مولکول پاداش، دوپامین
دوپامین چیست؟ دوپامین، انتقالدهندهای در سیستم عصبی و معروف به «مولکول پاداش» است. انتقالدهندههای عصبی اجازه میدهند تا سلولهای عصبی ما با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. وقتی دوپامین آزاد میشود در سراسر سیناپس (ساختاری بین دو سلول عصبی که از راه آن پایانه یک سلول عصبی پیام خود را به سلول عصبی دیگر میفرستد) پخش شده و به گیرندههای موجود در غشای سلولهای عصبی پساسیناپس متصل میشود.
این فرایند سبب طیف وسیعی از فعالیتها مانند کنترل حرکات بدن، تولید شیر مادر و تصمیمگیری و احساس لذت است.
دکتر «مو کوستاندی»، نویسنده در زمینه علوم اعصاب، دراینباره میگوید: «نیازهای داخلی بدن ما انگیزهدهنده برای بروز رفتارهای ما در مسیرهای مشخصی هستند و ما را به سمتوسوی اهداف بخصوصی به منظور رفع این نیازها هدایت میکنند. گرسنگی به ما انگیزه خوردن و تشنگی انگیزه نوشیدن آب میدهد. احساس سرما به ما انگیزه جستوجوی گرما میدهد. خوردن و نوشیدن برای بقای ما ضرورت دارند و ما آنها را بهعنوان تجربیاتی لذتبخش و پاداشدهنده درک کردهایم.
بنابراین ما یک تمایل طبیعی برای تکرار این رفتارها داریم که ما را قادر به انجام آنها میکند. رفتار جنسی و بزرگکردن فرزندانمان به طور مشابهی لذتبخش هستند، چراکه به ما اطمینان برای بقای درازمدت میدهند. همه فعالیتهای لذتبخش باعث میشوند سلولهای عصبی بخشی از ساقه مغز (Midbrain) دوپامین آزاد کنند.
مجموع اینها الگوهای رفتاری را تقویت میکنند که ما را به سمت بهدستآوردن پاداش هدایت کرده و در نتیجه امکان تکرار آن رفتارها را در آینده افزایش میدهند».
آزادشدن دوپامین = اعتیاد؟
اعتیاد فرایندی بسیار پیچیده است. تعامل میان یک ماده شیمیایی یا رفتار، ژنتیک، یادگیری و محیط در آن ایفای نقش میکند. بعضی از مواد مخدر (کوکائین، آمفتامین و...) مکانیسمهای مربوط به سیستم پاداش مغز را به مصادره خود درمیآورند. این ربودن با تحتتأثیر قراردادن چگونگی آزادشدن دوپامین، اتصال آن به گیرندههای موجود در غشای سلولهای عصبی یا چگونگی جذب و پاکسازی آن صورت میگیرد.
قرارگرفتن طولانیمدت در معرض مواد اعتیادآور نهایتا سبب میشود فعالیتها در مسیرهای عصبی مربوط به سیستم پاداش سرکوب شوند و آستانه برای تجربه حس لذت بالا رفته و در نتیجه فرد معتاد برای تجربه حس لذت گذشته نیاز به مصرف بیشتر مواد اعتیادآور پیدا کند.
این کاملا درست است که موادی مانند کوکائین و هروئین بهشدت آزادشدن دوپامین را افزایش میدهند، اما این به آن معنی نیست که هر چیزی که سبب آزادشدن دوپامین میشود اعتیادآور است. این نوع استدلال، «منطق اشتباهی» محسوب میشود.
درست است که دوپامین در اعتیاد نقش دارد و در حس لذت و پاداش نقش مهمی ایفا میکند، اما بیان اینکه دوپامین علت اعتیاد است باعث نادیدهانگاشتن همه عوامل زیستشناختی، روانشناسی و اجتماعی
اثرگذار میشود.
اثرگذار میشود.
دوپامین و اعتیاد دیجیتالی
عنوان اشارهشده هراسآور نیویورکپست به تعداد بسیاری از والدین میتواند القا کند که بچههایی که مجذوب بازیهای ویدئویی هستند الگوی مشابه با معتادان به هروئین را نشان میدهند، اما از منظر علوم اعصاب این نوع برداشت کاملا بیاساس است.
این درست است که بازی کامپیوتری مانند ماینکرفت و کوکائین هر دو مسیر سیستم پاداش دوپامینرژیک را در مغز فعال میکند، اما این به این معنی نیست که هر چیز لذتبخش و پاداشدهندهای مانند مواد مخدر است و فعالیتهایی که محرک آزادشدن دوپامین هستند، بچههای شما را در مسیر معتادشدن قرار میدهند.
شما هرگز در رسانهها با این خبر مواجه نمیشوید که به شما اخطار دهد که احساس نیاز شما به نوشیدن آب برای فرونشاندن تشنگی مانند استعمال هروئین است. تکنولوژی، ماده مخدر نیست، بلکه ابزار است (و چه بپذیرید یا نه، آمده است که بماند). آنچه مورد نیاز است، یاددادن روش فکرشده و عاقلانه استفاده از این ابزار به کودکان است، مانند آنچه درباره راندن اتومبیل انجام میشود.
باید مراقب بود منابعی که از مفاهیم علوم اعصاب بهطور ناقص استفاده میکنند اعتماد اطلاعاتی ما را جلب نکنند، سوءبرداشت از دوپامین نمونهای از اطلاعرسانی نادرست در این گزارش بوده است. «جوسلین برور»، مدرس و روانشناس، میگوید: «استفاده از کلمه اعتیاد در مباحث مربوط به ابزار دیجیتالی هم استفادهکنندگان از تکنولوژی را محکوم میکند و هم چالشهایی را که والدین و معلمان روبهرو هستند تا تکنولوژی را با اوقات فراغت و یادگیری به روش متعادل و مؤثر ادغام کنند، محکوم میکند.
برچسبزدن به این نسل از کودکان بدون درنظرگرفتن تفاوتهایشان از یکدیگر با عنوانهایی مانند معتادان صفحههای دیجیتالی و کلیشهکردن آنها با صفات بیادب، بهدور از احترام، قطعشده از دیگران و صامت از مهربانی فاصله دارد و به کوتهاندیشی نزدیک است. موضوع این است که کودکان ظاهرا بیشتر از والدینشان جذب تکنولوژی شده و از آن لذت میبرند.
بزرگسالان معمولا فراموش میکنند که چطور کنجکاو و بازیگوش باشند و یاد نگرفتهاند که بپرسند چرا. افراد از چیزی میترسند که از آن شناخت اندکی دارند. آنهایی که از تکنولوژی هراس دارند کسانی هستند که آن را درک نکردهاند».
مطالعات شناختی و ابزار دیجیتالی هوشمند
مجله نیوساینتیست، مروری بر بررسیهای انجامشده درباره استفاده کودکان از ابزار دیجیتالی هوشمند ارائه داده است. این مجله گزارش میدهد در سال ۲۰۱۴، نتیجه دو تحقیق نشان دادند بین اضافهوزن و زمانی که صرف ورقزدن دیجیتالی صفحههای نمایشی هوشمند میشود، ارتباط مستقیم وجود دارد. علاوه بر این، اثرات زیانبار بر سلامت عاطفی کودکان بررسیشده مشاهده شد.
درحالیکه این مطالعات حامل پیامهایی قابلتأمل بودند، اما با انتقادهای قابل تأملتری هم روبهرو شدند. یکی از نکات قابل نقد این مطالعات، قراردادن همه انواع صفحههای نمایشی در یک گروه یکسان بود. «پیت ایلچی» از دانشگاه بتاسپا انگلستان اثر بازیهای ویدئویی بر رفتار را مطالعه میکند. او میگوید یک تعریف کلی برای زمانی که صرف صفحههای نمایشی هوشمند میشود، وجود دارد و آن تعداد ساعات روزانه سپریشده با صفحههای نمایشی هوشمند است.
این تعریف اما چگونگی گذراندن این زمان را در نظر نمیگیرد. در این مطالعات هنگامی که طبقهبندی براساس انواع صفحههای نمایشی صورت گرفت، متفاوتبودن اثرات آنها نمایان شد.
همچنین نتایج جدید نشان داد تماشای منفعلانه تلویزیون، یادگیری خواندن از روی صفحه نمایشی هوشمند و کشتن مجازی هیولاها در یک بازی کامپیوتری از هم کاملا متفاوت هستند. تحقیق دیگری که روی ۱۱ هزار کودک انگلیسی انجام شد نشان داد کودکان پنجسالهای که روزانه برای سه ساعت تلویزیون تماشا میکردند در هفتسالگی بروز مشکلات رفتاری کمتری در مقایسه با کودکانی که کمتر از یک ساعت تلویزیون تماشا میکردند، نشان دادند. ولی هیچ اثر متفاوتی در کودکانی که بازیهای کامپیوتری انجام میدادند، مشاهده نشد.
تماشا کن و یاد بگیر
ما هنگام خرید یک ابزار دیجیتالی به مدلی که انتخاب میکنیم، فکر میکنیم درحالیکه محتوای این ابزار نیز مسلما ارزش فکرکردن دارد. «هیتر کرکوریان»، از دانشگاه ویسکنزین مدیسون، روی توسعه شناخت و آگاهی مطالعه میکند. او میگوید: «محتوای آنچه کودک تماشا میکند پیشبینیکننده تأثیرات شناختی اوست. بچهها از آنچه تماشا میکنند، میآموزند، چه در قالب یادگیری حروف و اعداد و چه به صورت فکاهی یا رفتار خشونتآمیز. بچههایی که برنامههای آموزشی تلویزیون یا مناسب برای سنشان را تماشا میکنند، در امتحانات مدرسه بهتر عمل میکنند».
او میافزاید: «در مورد اثرات جسمی، تعدادی از تحقیقات به نتیجه مشابه دست یافتهاند که نشان میدهد گذراندن زمان بیشتر به تماشای تلویزیون با اضافهوزن ارتباط مستقیم دارد، اما اثرات عوامل دیگر را نمیتوان نادیده گرفت. این غیرممکن هست که با اطمینان کامل اضافهوزن دوران کودکی را بدون بررسی عوامل دیگر فقط به تلویزیون ارتباط دهیم».
هجوم ابزارهای سیار دیجیتالی نظیر تلفن و صفحههای نمایشی هوشمند (آیپد)، تنها پیچیدگی موضوع را بیشتر کرده است. یک تحقیق نشان میدهد در سال ۲۰۱۳، ۴۰ درصد کودکان با سن هشت سال و کوچکتر در آمریکا دارای صفحههای نمایشی هوشمند بودهاند، در حالیکه در سال ۲۰۱۱ این رقم هشت درصد بوده است. «رزی فلیویت» در سازمان آموزش در لندن روی آموزش ابتدایی و سالهای آغازین مطالعه میکند.
او میگوید: «صفحههای نمایشی هوشمند که با تماس انگشتان دست کار میکنند، مشخصا برای بچهها انگیزهبخش هستند، این به آنها اجازه میدهد از وسیلهای که برای بزرگترها مهم هست، استفاده کنند.
بخش انکارناپذیری از تحقیقات نشان میدهد تکنولوژیهای جدید بچهها را جذب میکنند». مطالعات این محقق نشان میدهد بچههایی که در یادگیری با استفاده از کتابها چالش داشتهاند هنگامیکه از آیپد استفاده کردهاند، پیشرفت نشان دادهاند.
انگیزهبخشی ارتباط رسانهای فعالانه
«رزی فلیویت» همچنین نشان داده که آیپد حس همکاری بچهها را بیشتر کرده و به صحبتکردن بچههای ساکتتر یاری رسانده است. این محقق فکر میکند بخشی از این پیشرفتها به این دلیل است که بچهها در حین استفاده از این وسیله بازتاب سریع و بدون وقفه دریافت میکنند.
دلیل دیگر چندرسانهایبودن این وسیله است به این معنی که از تصویر و صدا استفاده شده است. همچنین برای دسترسیداشتن به دانش نیاز به خواندن کلمات نیست بلکه دنبالکردن علائم و شنیدن کلمههای بیانشده این امکان دسترسی را فراهم میکند.
یک بررسی دیگر روی هزار پدر و مادر با کودکان بین سنین سه تا پنج سال و معلمان آنها، این ایده که صفحههای نمایشی هوشمند برای بهبود یادگیری مؤثر هستند را تقویت کرده است. این مطالعه نشان داد بچهها از خواندن داستانها با استفاده از صفحههای هوشمند (در مقایسه با کتاب) لذت بیشتری میبرند. در بچههای متعلق به طبقات اجتماعی-اقتصادی ضعیفتر که توانایی استفاده از کتابها و صفحههای هوشمند را در خانه داشتند احتمال اینکه عملکرد پایینتری از میانگین داشته باشند کمتر بوده، درحالیکه احتمال عملکرد پایینتر بدون استفاده از صفحههای هوشمند و تنها با کتاب افزایش نشان داده است.
در سال ۲۰۱۷ سازمان اینترنت آکسفورد، با اطلاعات جمعآوریشده از ۲۰ هزار مصاحبه تلفنی با والدین، رابطه میان استفاده کودکان از تکنولوژی و سلامت عمومی آنها را مورد بررسی قرار داد. یافتههای این تحقیق نشان داد این تئوری که استفاده از صفحههای دیجیتالی به سلامت ذهنی کودکان آسیب میزند قابل تأیید نیست. آنچه میتوان پیشنهاد داد، داشتن برنامهریزی زمانی و قوانین چگونگی استفاده از این ابزارهاست. همچنین مشارکت فعالانه والدین با کودکان به منظور کاوش دنیای دیجیتالی اهمیت زیادی دارد.
تحقیقات در پیشرو باید بتوانند بررسی کنند چگونه همراهی والدین در استفاده کودک از وسایل دیجیتالی میتواند به رفتاری اجتماعی با تأثیری مثبت (بر سلامت ذهن، کنجکاوی و محکمترشدن پیوند میان کودک و والدین) تبدیل شود. در ژانویه ۲۰۱۸ جامعه روانشناسی بریتانیا با انتشار مقالهای تحقیقات انجامشده تاکنون را از نظر فراگیربودن روشهای مورد استفاده آنها به چالش کشید.
این مقاله توضیح میدهد نتیجه مطالعات در مورد آثار منفی استفاده کودکان از صفحههای دیجیتالی دارای پشتوانه علمی کافی نیست. این مقاله تعریف دستورالعملهای جدید برای بهدستآمدن شواهد و مدارک قوی را ضروری میداند. بهعنوان مثال توصیه به طراحی مطالعاتی شده است که بتوانند علت و معلول را به دقت شناسایی کنند تا درک درستی از زمان مضر و مفید بودن استفاده از ابزار دیجیتالی هوشمند به دست دهند.
این مقاله برای والدین نیز توصیههایی دارد: پیش از خواب استفاده کودکانتان از ابزارهای دیجیتالی هوشمند را به پایینترین میزان ممکن کاهش دهید. فرزندتان را به انجام فعالیتهای متنوع و متفاوت از صفحههای هوشمند تشویق کنید.
در مورد جنبههای متفاوت رسانههای دیجیتالی با بچههایتان صحبت کنید و مشوق اخلاق مثبت رسانهای باشید. خود شما الگوی مناسبی باشید، زمانی را اختصاص دهید و با فرزندتان در زمان اتصال به اینترنت همراه شوید و کمکش کنید از محتوای آموزشی بیشترین برخوردار باشد.
سخن آخر
آنچه واضحتر میشود این است که این ماهیت تکنولوژی نیست که سبب نگرانی میشود، اما چگونگی استفاده از آن قابل بررسی و توجه است. امتیازات استفاده از صفحههای هوشمند که در محیط مدرسه مشاهده شدهاند قابل انتقال به خانه است، در صورتی که شما پدر و مادر گزینههای سرگرمکننده دیجیتالی کودکان خود را فکرشده انتخاب کنید.
میزان قابلتوجهی از این نوع انتخابها با کمک قدرت قضاوت طبیعی و حس درونی تشخیص درست از نادرست شما انجامپذیر است. بدون حوصله و فکر کافی وسیله دیجیتالی هوشمند خانه را در اختیار کودکتان قرار ندهید. از برنامههای آموزشی دیجیتالی استفاده کنید که مفیدبودن آنها توسط مراکز تحقیقاتی تأیید شده است. «دانیل لویتین» نویسنده کتاب ذهن منظم میگوید: «پنج هزار سال پیش وقتی نوشتن پدیدار شد با اشتیاق غیرقابل کنترلی مواجه نشد. بسیاری از معاصران آن دوران نوشتن را زیادهروی در تکنولوژی قلمداد کردند، اختراعی شیطانی که ذهن را فاسد میکرد و باید متوقف میشد.
ازدستدادن فرصت شنیدن کلمات از زبان سخنران، نداشتن امکان پرسش از گوینده مطالب و هراس از نداشتن امکان برای مطمئنشدن از دقیقبودن سخنان از دیگر دلایل مخالفت بودند». افلاطون از جمله این مخالفان بود. فیلسوف رومی «سنکا» عقیده داشت فراوانی کتابها تمرکز را از بین میبرد و اطلاعات بیش از اندازه برای سلامت ذهن میتواند مضر باشد.
در نیمه قرن ۱۵ میلادی مطبوعات کاغذی گسترش پیدا کرد که با مخالفت بسیاری مواجه شد و آن را پایان زندگی متفکرانه قلمداد میکردند. در قرن ۱۶ میلادی اراسموس مخالفت علنی خود را با آنچه «ازدحام کتابهای جدید» مینامید ابراز کرد. او کتابهای جدید را مانعی جدی برای یادگیری قلمداد میکرد. این موج مخالفت تا اواخر قرن ۱۷ میلادی ادامه داشت. متفکران آن دوران هشدار میدادند که تولید انبوه کتاب سبب میشود مردم ارتباط با یکدیگر را متوقف، خود را در کتابها دفن و ذهن خود را با اطلاعات بیهوده انباشته کنند.
همانطور که میدانیم مخالفتها ادامه داشت تا به زمان اختراع تلویزیون رسید، سپس کامپیوتر و سایر ابزارها و برنامههای دیجیتالی و اینترنتی. و در آخر اینکه مشتاقانه به این تغییرات نگاه کنیم: صفحههای دیجیتالی هوشمند ابزار انسان امروز هستند، دوران جدید دیگری آغاز شده است.
بهدخت حسینی. دکترای علوم اعصاب از دانشگاه علومپزشکی اراسموس هلند
۰